نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

وقتی دلی

وقتی دلی‌ : دلش در گرو کیست کسی که همه دل در گرو او دارند!

وقتی دلی‌ : دلش در گرو کیست کسی که همه دل در گرو او دارند!


ناگهان گویی  چیزی او را وادار کرد به پشت سر نگاهی بیندازد، برگشت. در آن میان دو چشم دید که خیره ی او بودند... چشمانی پرفریب او را می نگریست...50صفحه اول کتاب جذاب نیست و زجرکش می شوید اما بعدش اهل خانه زجرکش می شوند تا تو را راضی کنند کتاب را زمین بگذاری

خلاصه کتاب:
سیر داستان سرگذشت پسری تافته ی جدا بافته است.چه از جایگاه شخصیت خانوادگی چه از نظر زیبایی،چه از منظر توانمندی واستعداد که روبرو می‌شود با حرف جدیدی از زبان شایسته ترین جوان زمانش. اسلام، که حرف متفاوتی می‌زند و رویکرد متفاوتی ارائه می دهد و افرادی که به آن متمایل می‌شوند روش متفاوتی از دیگران پیدا می کند، او مسلمان می شود کتک می خورد، تحقیر می شود اما بر حرفش می ماند و... تا شهادت
شخصیت اول داستان #مصعب است که بسیار نازدانه ومورد احترام است وبه خاطر زیبایی فوق العاده اش دخترکُش است، اهل سخاوت است و بسیار دنبال است که حرف درست را متوجه شود(حق جو)
شخصیت دوم داستان جعفر برادرعلی پسران ابی طالب هستند که می شود دم خور لحظات تنهایی و تفکر مصعب. جعفر جوان خاصی است که همه خواهانش هستند خواهان هم صحبتی با او....

 



برشی از کتاب:

 

اگر از هر کسی در سراسر جزیره العرب می پرسیدی زیباروترین جوان حجار کیست ؟ بی شک پاسخ می‌شنیدی مصعب پسر عمیر . دخترانِ جوانِ خانواده های اعیان مکه ، یکایک ، هم را خبر می کردند که مصعب ، جوان برازنده ی مکه از سفر تجاری باز آمده و بزودی وارد شهر می شود . همگی دل از دست داده از زیارت این جوان رعنای عرب . هر کدام به بهانه ای از خانه بیرون می زدند و راهی بازارچه که بارانداز کاروان پدر مصعب بود . شور و لوله ای در دختران برپا بود و هر یک امیدوار به ربودن دل مصعب . مصعب که هنوز دختری دلش را نلرزانده بود . خانواده های تجار و اعیان با شنیدن خبر بازگشت کاروان ، به بهانه های مختلف ، دختران خود را آراسته همراه خود می کردند تا بلکه نظر مصعب ، سرور جوانان عرب ، معطوف دخترشان شود که در اینصورت اسباب فخر و مباهاتشان می شد . مصعب با کاروان تجاری پدر ، حامل دیبا و حریر یمنی وارد شد . بهانه‌ی حضور دختران نیز مهیا بود ، خرید حریر و دیبا. ص 63و 64
 

نقد رمان وقتی دلی: چشاندن شیرینی اسلام به خواننده و نمایش زشتی و تاریکی جهالت

 

نقد رمان وقتی دلی نوشته ی محمد حسن شهسواری
سیرداستان سرگذشت پسری است تافته ی جدا بافته؛
چه از جایگاه  شخصیت خانوادگی،
چه از نظر زیبایی،
چه از منظر توانمندی و استعداد ،
که روبرو می شود با حرف جدیدی از زبان شایسته ترین جوان زمانش.
اسلام،که حرف متفاوتی می زند و رویکرد متفاوتی ارائه می دهد و افرادی که به آن متمایل می شوند روش متفاوتی از دیگران پیدا می کند.
او مسلمان می شود کتک می خورد،تحقیر می شود اما بر حرفش می ماند و…
تا شهادت.

شخصیت اول داستان مصعب است که بسیار نازدانه و مورد احترام است و به خاطر زیبایی فوق العاده اش دخترکش است.
اهل سخاوت است و بسیار دنبال این است که حرف درست را متوجه شود.(حق جو)

شخصیت دوم داستان جعفر برادر علی، پسران ابی طالب هستند که می شود دم خور لحظات تنهایی و تفکر مصعب.
جعفر جوان خاصی است که همه خواهانش هستند خواهان هم صحبتی با او.

پیام اصلی داستان:

از فضای نادانی و خراب، اگر کسی دنبال خوبی باشد نتیجه می بیند،اگر کسی دنبال شر و بدی باشد باز هم بار خودش را می بندد.
اسلام دینی است که دل های به خواب رفته را بیدار می کند، عقل های تعطیل شده را راه اندازی می کند، وحق طلب ها را  به نور و روشنایی می رساند.

 

شخصیت های منفی داستان:
مادر مصعب:
زنی اهل حرص و هوس و شهوت و ثروت.
همه ی دنیا را می خواهد برای خودش.
حتی پسرش مصعب که نازدانه اش است برای خودش می خواهد.
ولی وقتی که باب میلش نباشد او را شکنجه و طرد می کند.
نماد یک زن که اگر محبتش جریان نداشته باشد و چشمه نباشد مرداب لجن می شود و دنیا به گونه ایست که تو هر چه بیشتر تلاش کنی مثل مرداب تو را در خود می کشد و روح حق طلبی ات را خفه می کند و سر آخر انسانیت می میرد.

برادر مصعب:
که نماد حسادت است.
در اسلام می گویند حسد ایمان را می سوزاند و در غیر مسلمان، انسانیت را می سوزاند و  فرد را کور می کند تا غیر از خود را نبیند.

تبصره:
رمان هم قوت خوبی دارد که توانمندی نویسنده را می رساند، هم به خوبی تاریخ را به تصویر می کشد تا جایی که نویسنده شیرینی اسلام را به خواننده می چشاند،و زشتی و تاریکی جهالت را نشان می دهد.

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۴

نظرات (۲)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مصعب بن عمیر بنا بر بعضی منابع شیعه ۱۸ امین فردی بود که مسلمان شد.


وی از اشراف زادگان مکه بود و مدتها ایمان خود را از پدر و مادر خود مخفی نگاه داشته بود. سرانجام وقتی مسلمان بودن وی آشکار شد خویشان او، وی را طرد کردند.


وی بعدها در نخستین هجرت به حبشه شرکت کرد و پس از بازگشت در شعب ابی طالب محمد را همراهی می‌کرد.


وی پیش از پیمان عقبه اول به عنوان اولین معلم قرآن به یثرب اعزام شد. وی در جنگ بدر و جنگ احد پرچم دار سپاه اسلام بود و در جریان جنگ احد و هنگام دفاع از محمد درسال سوم هجری در سی سالگی کشته شد.


پیامبر بعد از خاتمه جنگ احد رو به جنازه مصعب گفت: «گواهی می دهم که لباس تو در مکه از همه فاخرتر بود ولی تو با پذیرش اسلام به آن وضع پشت پا زدی».[۲]

با سلام و تشکر از کتابهای خوب شما
این کتابو که خوندم خیلی لذت بردم. قلم نویسنده خیلی جذاب بود و من دلم میخواد این بار که میرم حج حتما به احترام جناب مصعب و جعفر اونجا فاتحه ای بخونم کما اینکه بعد از اتمام کتاب خوندم. و ازشون بخوام سفارشمو به پیامبر بکنن.
در این کتاب اخلاق زیبای پیامبر و یارانشون برام دلنشین بود و فکر می کردم الان اگه ما که ادعای مسلمانی داریم چقدر میتونستیم افراد رو جذب کنیم. چقدر کم به صوت قران و صدای دلنشین بها میدیم و چقدر اینها موثره خلوص مصعب و ادب و اخلاقش و صبوریش و بی توجهیش به مال دنیا چقدر در مسلمان کردن افراد موثر بوده. من نمیدونستم که ایشون شهر یثرب رو برای ورود پیامبر آماده کرده بودن. خداوند مقام ایشون رو بالاتر و به نویسنده و شما که کتاب رو معرفی کردید اجر بده.
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از نظرتون،ان شاالله شما هم بشید یکی از مروجین این کتاب زیبا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">