نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب در ۱۵ دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

اخلاق باید محمدی باشد

اخلاق باید محمدی باشد: بیایید درس های پیامبرمان رامرورکنیم، زندگی بهتری خواهیم داشت.

اخلاق باید محمدی باشد: بیایید درس های پیامبرمان رامرورکنیم، زندگی بهتری خواهیم داشت.

اخلاق باید محمدی باشد: علی موسوی

بریده کتاب(۱):

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله   به مردم فرمودند: هیچ کس درباره ی اصحابم به من چیزی نگوید. دائماً نزد من نیایید و از همدیگر بد گویی نکنید. من مایلم وقتی که میان مردم ظاهر می شوم و به میان اصحاب خود می روم سلیم الصدر باشم یعنی با سینه ای صاف و پاک و بدون هیچ سابقه و بدبینی به میان مسلمانان بروم.

بریده کتاب(۲):

وقتی ابوسفیان شب قبل از فتح مکه به وسیله ی عموی پیامبر مخفیانه در اردوگاه مسلمین گردش می کرد و صبح دید مردم آب وضوی پیامبر را از یکدیگر می ربایند و به سر و صورتشان می ریزند به عباس گفت: من کسری و قیصر پادشاه ایران و روم را دیده ام اما شوکتی که برادر زاده تو داردهیچ کدام ندارند. آنها به زور سر نیزه به مردم حکومت می کنند اما این مرد بر دلها حکومت میکند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۰۸ ق.ظ

داستان سیستان

داستان سیستان: حیف است لبنانی ها، فلسطینی ها، بحرینی ها، یمنی ها و عراقی ها این قدر رهبر را بشناسند و تو خیلی کم ...

داستان سیستان: حیف است لبنانی ها، فلسطینی ها، بحرینی ها، یمنی ها و عراقی ها این قدر رهبر را بشناسند و تو خیلی کم …

داستان سیستان ، نویسنده رضا امیرخانی
معرفی:
به محافظان سید حسن نصر الله گفته بودند که سید حسن را چقدر قبول دارید؟
جواب داده بودند به اندازه ای که اگر بگوید خودتان را از ساختمان بلندی پرت کنید قبول می کنیم .
پرسیده بودند : آقای خامنه ای را چقدر قبول دارید ؟
جواب داده بودند: به اندازه ای که اگر آقا بگویند سر سید حسن را ببرید حرف آقا را گوش می دهیم.
حیف است لبنانی ها، فلسطینی ها، بحرینی ها، یمنی ها و عراقی ها این قدر رهبر را بشناسند و تو خیلی کم …

بریده ای از کتاب(۱):
آقا نگاهی به مقبره می کند ناگهان شروع می کند به بالا آمدن.
شروع می کند به تندی به سمت قله گام بر می دارد، چیزی نزدیک به دویدن.
سردار، پله ها را نشان می دهد اما آقا از مسیر مستقیم به سمت مقبره می آید…
مسئولان یکی یکی جا می مانند حتی یکی از محافظ ها نیز، کم کم مسئولان فربه و همراهان تنبل از بقیه عقب می افتند، جا می مانند و می ایستند تا نفس تازه کنند و آقا همچنان به سرعت بالا می آیند… مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد. (صفحه ۹۶)

بریده ای از کتاب(۲):
ره بر مکبر را صدا می کند. مکبر که از بچه های مسجد است، جلو می رود و دست آقا را می بوسد.
هول شده است . آقا هرچه را گفته بود ، دوباره می گوید و تفهیم می کند انگار. قامت می بندیم برای نماز…
صف اول اهل سنت نیز به آقا اقتدا کرده اند. تصویری بسیار زیبا و بدیع. نیمی از اهل سنت و نیمی از شیعیان در صف اول ایستاده اند. شانه به شانه. بعضی با دست های بسته و بعضی با دست های باز.
آقا نماز را شروع می کنند. کمی دل گیرم که چرا نماز ظهر و عصر می خوانیم و صوت حمد و سوره ی ره بر را نمی شنویم؟
دوستی عرب دارم که می گفت : از میان شما ایرانی ها، فقط آقای خامنه ای است که قرائتش صحیح است! آن هم در این روزگار که اختلافات قرائات خیلی مد شده است! ( صفحه ۱۷۸ )

بریده ای از کتاب(۳):
یادم هست ایشان را. یادش بخیر، ما آن زمان منزل شما آمدیم، دوغ خوش مزه ای هم خوردیم…
رنگ از چهره مولوی عبدالصمد پریده است! انگار خودش هم تازه آقا را به جا آورده است؛ روحانی شیعه ی تبعیدی جوانی را که حتا خوش بین ترین افراد  نیز نمی توانست در خفقان زمان شاه برایش چنین آینده ای را پیش بینی کند! ( صفحه ۱۴۸ )

بریده ای از کتاب(۴):
جمعیت هم چنان مرا به  سمت جلو می دهد و راه می برد و من مانن پر کاهی در این نسیم برای خودم می غلتم و وا می غلتم.
آقای همدانی مرا حل می دهد جلو و می گوید:
آقا! این هم آقای امیر خانی…
جلو می روم . سکوتی مطلق همه جا را فرا می گیرد . به جز صدای رهبر هیچ نمی شنوم . انگار زمان ایستاده است.
می خواهم دست ره بر را ببوسم . اما او عصایش را به دست محافظ می دهد و دو بال عبایش را باز می کند و مرا در آغوش می گیرد. ( صفحه ۲۹۹ )

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۸
نمکتاب ...