نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مجموعه قصه های سرزمین مادری

قصه های سرزمین مادری: گزیده ای از داستان های مرزبان نامه به زبان شیرین کودکانه

 

قصه های سرزمین مادری
نویسنده: ابوالفضل هادی منش
انتشارات حدیث نینوا

معرفی:

مرزبان نامه یکی از کتب اصیل فارسی است که پر از داستان و حکمت های زیبای ایرانی است
مجموعه قصه های سرزمین مادری، گزیده ای از داستان های کتاب مرزبان نامه است، که به زبان کودکانه و شیرین به قلم آقای هادی منش به تصویر کشیده شده است. خواندن این مجموعه را به کودکان تان هدیه کنید.

بریده کتاب(۱):

ناگهان انگشتر از دست پادشاه داخل آب افتاد. مرغابی سیاهی، درخشش آن را در زیر آب دید و خیال کرد ماهی است. سریع زیر آب رفت و انگشتر را قورت داد، پادشاه نفهمید و نگران شد و فریاد کشید: ( وای…! انگشتر سلطنتی….!)

بریده کتاب(۲):

راهزن هم به کلبه ی خود آمد، او سراغ پرستو رفت. آن را از قفس بیرون آورد و روی شانه ی خود گذاشت، سپس نقشه ی خود را برای او بازگو کرد. او به پرستو گفت: آخر تا کی باید چیزهای کوچک و بی ارزش را بدزدم، تصمیم گرفته ام یک سرقت بزرگ انجام دهم. امشب به همراه تو به قصر پادشاه دستبرد می زنم و صندوقچه ی جواهراتش را می دزدم…

بریده کتاب(۳):

مادر پاسخ داد: به سادگی و نادانی تو می خندم، آن ها به خاطر پول هایت دوست تو هستند، آنان می‌ خواهند با این کار موجب دوستی بیشتر با تو بشوند تا پول هایت را بیشتر خرج کنند…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تو عاشقانه سفر کن

تو عاشقانه سفر کن: واژه و قافیه ها گاهی می شود ابزار یک سفر عاشقانه…

تو عاشقانه سفر کن

نویسنده: حمید سبزواری
انتشارات تکا

بریده کتاب:

ای به درد درد مندان آشنا
بر همه پیدا و پنهان آشنا

ای ز سوز سینه آزادگان
در دل تاریک زندان آشنا

ای ز حال زار ره گم‌ کردگان
در بیابان ‌های سوزان آشنا

دستگیرم شو که، ره گم کرده ‌ام
ای تو بر هر درد و درمان آشنا

بریده کتاب(۲):

درد مندم، آه درمانم فرست
مرهمی بر زخم پنهانم فرست

کسوت و اندام انسان دادی‌ ام
جان انسان، جان انسانم فرست

بریده کتاب(۳):

مرا که یار نباشد بهار را چه کنم؟
بهار بی ‌گل روی نگار را چه کنم؟

بهار با تو سفر کرد و بی تو باز آمد
من این ملازم بی اعتبار را چه کنم؟

گرفتم آن که شکایت ز بیش و کم نکنم
بلای هجر و غم انتظار را چه کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سید حسین

کتاب سید حسین: داستان هایی کوتاه و جذاب از زندگی بی نظیر سید حسین علم الهدی

 

کتاب سید حسین
نویسنده: حمید علم الهدی
انتشارات هویزه

بریده کتاب:

شاه و نوچه‌ هاش فرهنگ را در خود باختگی نسبت به غرب تعریف و خلاصه کرده بودند. قرار بود جوان ‌ها و نوجوان‌ های ما کلاً فکر نکنند. مد، لباس، مو و … بهترین ابزارها بودند.
حسین اما حسابی حواسش را جمع بود. همیشه لباس ساده‌ ای می ‌پوشید تا چند ماه بعد که مادر فهمیده و دلاورش لباس دیگری برایش بخرد.
پیراهن تن حسین هم آن ‌روزها سلاح مبارزه با برنامه‌ های شاه شده بود.

بریده کتاب(۲):

از تنبلی بدش می ‌آمد. کافی بود صداش بزنی، فوری از خواب بیدار می ‌شد؛ مثل فنر از جا می ‌پرید.
همیشه برای تمام وقتش برنامه داشت.
می‌ گفت آدم نباید تنبل باشه…
می‌ خواست قوی‌ تر بشود.
جمعه‌ ها روزه می‌ گرفت می‌ رفت بالای کوه.
سه سال بعد نه در مشهد که در هویزه بود و نشان داد چقدر قوی شده …

بریده کتاب(۳):

“دوست دارم مهندس کشاورزی بشوم تا غذایی را بخوریم که خودمان تولید کرده باشیم.
دوست دارم کشورم را بی ‌نیاز از خارجی ‌ها کنم. کاش کشورم مستقل و خودکفا بشود.
دوست دارم به روستاها بروم و افراد بی‌ سواد را با سواد کنم.
دوست ندارم مردم کشورم بی‌ سواد باشند.
دوست دارم…”
معلم کلاسمان انگشت به دهان مانده بود.
همه گفته بودند دوست دارند در آینده دکتر و خلبان و پلیس و … بشوند اما انشای حسین به یک بچه کلاس پنجم ابتدایی نمی‌ خورد. داشت گنده ‌تر از دهانش انشاء می ‌نوشت…

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ترسی بود ترسی نبود

ترسی بود ترسی نبود: ریشه یابی دقیق ترس کودک با درنظر گرفتن ابعاد خانوادگی

ترسی بود ترسی نبود
نویسنده: حسین امیری
ناشر: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی

معرفی:

برای ریشه یابی دقیق و بهتر ترس کودک، باید ابعاد گوناگون خانوادگی، محیطی، جسمانی، روانی و … او را در نظر گرفت و بررسی کرد؛ زیرا ممکن است ترس کودک در چند جنبه ی گوناگون ریشه داشته باشد؛ به گونه ای که شاید نتوان با بررسی یک بعد، ترس او را برطرف کرد. برای مثال، ممکن است ریشه ی ترس کودکی که دچار هراس اجتماعی است، هم خانوادگی و هم جسمانی باشد. از این روی، هنگام درمان نیز باید هر دو جنبه را در نظر گرفت و از درمان تک بعدی خودداری کرد. صفحه۶۲

بریده کتاب(۱):

فرق ترس و اضطراب
به طور خلاصه می توان گفت که ترس و اضطراب دو تفاوت مهم دارند:

  1. علت بروز ترس، معمولاً مشخص و شناخته شده است؛ ولی سرچشمه ی اضطراب برای فرد مبهم است و به طور دقیق مشخص نیست.
  2. ترس، از علتی خارجی نشئت می گیرد؛ در حالی که اضطراب در درون ریشه دارد. صفحه ۱۱
بریده کتاب(۲):

باید توجه داشت که نمی توان برای همه ی کودکان نسخه ای مشترک پیچید. بلکه باید با توجه به علل ترس آن ها، به درمان اقدام کرد. برای مثال، تعویض مدرسه برای کودکی که دچار اضطراب جدایی است، راه حل مناسبی نخواهد بود، بلکه باید اضطراب جدایی او را حل کرد. صفحه ۵۲

بریده کتاب(۳):

کودکی که در دوران طفولیت، گربه ای او را گاز گرفته، تجربه ی بسیار ترسناکی از این حیوان در ذهنش باقی می ماند. این مسئله موجب می شود که او از همه ی گربه ها بترسد. اگر این تجربه شدید بوده باشد و ادامه یابد، ممکن است سبب شود که کودک نه تنها از گربه، بلکه از سگ و هرچیز پشم آلود دیگر مانند عروسک نیز بترسد. صفحه ۱۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

خواب سیب و بستنی

کتاب خواب سیب و بستنی: همدردی با بچه های یمن به زبان شعر

کتاب خواب سیب و بستنی
نویسنده: جمعی از شاعران
انتشارات به نشر

 

معرفی:

«خواب سیب و بستنی» عنوان کتاب شعری است که در قالب کتاب های پروانه برای همدردی با بچه‎ های یمن منتشر شده است.

شعر شاعرانی همچون منیره هاشمی، مریم زرنشان، طیبه شادمانی، محمد عزیزی، حسین عبدی و… در این کتاب آمده است.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:
«ما مسلمان هستیم؛
هر جای دنیا به مسلمانی ظلم بشود، وظیفه داریم با او همدردی کنیم و به او یاری رسانیم.

اگر نمی‌توانیم به بچه‎های یمن کمک کنیم، باید تمام دنیا را از ظلمی که به آن ها می‎ شود، خبردار کنیم؛

حتماً شما هم بارها دلتان برای بچه‎های یمن به درد آمده است. گروهی از شاعران برای همدردی با بچه های یمن شعرهایی سروده‏ اند که زبان دل شماست».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

بنر نقد کتاب

بنر نقد کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

پوتین قرمزها

 

پوتین قرمزها: خاطرات آدم های متفاوت همیشه جذاب بوده و هست… این یکی نخوانده نماند.

 

پوتین قرمزها
نویسنده: فاطمه بهبودی
انتشارات سوره مهر

بریده کتاب پوتین قرمزها :

صدایش فکرم را پاره کرد که گفت: «شما را در راهپیمایی دیدم!»
گفتم کارم ساخته است. بلند شد. بدنم به گزگز افتاده بود. به طرفم آمد. دستم را گرفت و محکم فشار داد. چشم تو چشم شدیم. در عمق چشمانش شور و شعفی به پا بود. صورتم را بوسید و گفت: «خواستم بگویم من هم با شما هستم. با خیال راحت برو سر پُستت، من هوایت را دارم!»

بریده کتاب(۲):

عکسی از سخنرانی دکتر را در حسینیه ی ارشاد نشانم داد که درست وسط مجلس نشسته بودم. گفت: «این کیست؟» گفتم: «نمی دانم؛ ولی خیلی شبیه من است.» عصبانی شد و گفت: «خودت را مسخره کن!» دوباره پرسید: «می گویم این کیست؟» جواب ندادم. گفت: «تو اینجا چه کار می کردی؟» گفتم: «این من نیستم!”

بریده کتاب(۳):

جشعمی میکروفن را از جلوی فرمانده تیپ برداشت و نام و درجه اش را گفت. منطقه ای را که در آن به اسارت درآمده بود اعلام کرد و یک مرتبه فریاد زد: «من از امام خمینی اجازه می خواهم سلاحی در اختیارم بگذارند تا یگانه دشمن ضد بشر، صدام حسین، را نابود کنم.»
کلام جشعمی فضا را منقلب کرد و خبرنگاران متحیر شدند.

بریده کتاب(۴):

ماهر عبدالرشید از دور داد زد: «روی اسیر دست بلند نکنید!» استوار دست نگه داشت. ماهر عتاب کرد: «چرا اسیر را می زنید؟» استوار گفت: «به خمینی فحش نمی دهد!» ماهر غرید: «خب، از آن طرف آمده، معلوم است فحش نمی دهد!» گفت: «آخر، این ارمنی است. مسلمان که نیست!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

ستاره ها چیدنی نیستند

ستاره ها چیدنی نیستند: برگرفته از زندگی متفاوت یک دختر آمریکایی

ستاره ها چیدنی نیستند
نویسنده: محمدعلی حبیب اللهیان
انتشارات عطر عترت

بریده کتاب:

خانم دکتر از جا برخاست و جلوی صندلی سارا ایستاد و سر او را همچون مادری مهربان در آغوش گرفت. موهای سارا را بوسید و همین طور که او را نوازش می کرد، گفت: سارا جان! چی شد؟!
سارا که گریه امانش را بریده بود، هق هق کنان و بریده بریده گفت: فکر کنم خداوند مرا هم دوست داشته باشد. من امروز اینجا آمدم تا از حاج آقا بپرسم که چطور می توانم مسلمان شوم!!

بریده کتاب(۲):

وقتی که ماشا روسری آبی رنگی را از داخل کیفش خارج کرد و روی سرش انداخت، نه مجری و نه خانم دکتر، نمی دانستند چه باید بکنند. گویا امکان ادامه جلسه وجود نداشت! زمان زیادی طول کشید تا حضار یکی یکی و به آرامی از سالن خارج شوند.
تقریبا سالن خالی شده بود؛ ماشا مانده بود و همراه همیشگی او یعنی سارا….

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مقابله با پیمان شوم

کتاب مقابله با پیمان شوم: نگاهی داستانی به روزگار پیامبراسلام (ص)

 

کتاب مقابله با پیمان شوم
نویسنده: داوود امیریان
انتشارات: موسسه فرهنگی هنری خراسان

خلاصه:

تاریخ اسلام از جنگ با یهودیان تا رحلت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله

بریده کتاب:

همسر نجاشی به هیچ کس آن راز بزرگ را نگفت، اما این سال ها اجر و مزد خود را بابت راز داری و سکوتش دریافت کرد. نوزادِ او هیچ زنی را قبول نمی کرد. از گرسنگی داشت جان می داد، اما باز هم اشتیاقی به شیر خوردن نداشت و حالا زن دعا می کرد که پسرکش یکی از زنان مسلمان را قبول کند…
ص۷۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

خط مقدم

کتاب خط مقدم: روایتی داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران

 

کتاب خط مقدم
نویسنده: فائضه غفارحدادی
انتشارات شهید کاظمی

بریده کتاب:

همه به جز تیم آموزش ایرانی به سمت غذاخوری ها حرکت کردند. دیروز که سرهنگ دوم عملیات که مسئول هماهنگی جشن بود از حسن آقا پرسیده بود که شما هم سر ناهار مشروب میل دارید یا نه؟ حسن آقا طوری برخورد کرده بود که سرهنگ از سؤال خودش خجالت کشیده بود.

  • ما مسلمانیم. در اسلامی که ما می شناسیم و در قرآنی که ما می خوانیم، شراب خوردن حرامه. مگه شما مسلمان نیستید؟!
    سرهنگ به تته پته افتاده بود.
بریده کتاب(۲):

سیزده ثانیه طول می کشید تا فرایند پرتاب شروع شود.
دل توی دل هیچکس نبود. صدایی هم از کسی در نمی آمد. یعنی واقعاً تا چند ثانیه ی دیگر این موشک چند تنی از زمین کنده می شد و چند دقیقه ی بعد جایی در سیصد کیلومتری این نقطه فرود می آمد؟!

بریده کتاب(۳):

تقریبا هر روز هواپیماها می آمدند و بمب هایشان را خالی می کردند و برمی گشتند. طوری که اگر چند روز نمی آمدند، مردم نگران می شدند و می گفتند: «نکنه یه نقشه جدید برامون سوار کرده ن؟» بعضی حتی خوابیدن و بیرون رفتنشان را هم با ساعت بمباران تنظیم می کردند! یعنی مثلا صبر می کردند بمب های شبانه انداخته شود بعد سرشان را روی بالش بگذارند…

بریده کتاب(۴):

داخل شاهین واقعاً به همان زیبایی بود که حسن آقا شنیده بود. اتاق خواب مجلل و حمام و دستشویی های بزرگ و اعیانی و اتاق جلسات مجاز به سیستم هایی که می شد از آنجا در حال پرواز با همه ی نقاط دنیا تماس تلفنی برقرار کرد و خلاصه صندلی های آن چنانی و کف و دیوارها و همه چیز. در ساخت بعضی از قسمت های آن واقعاً از طلا استفاده شده بود. حسن آقا با حیرت و تعجب به همه جا نگاه کرد و در دلش شاه را لعنت کرد. چطور می توانسته چنین ریخت و پاشی بکند، درحالیکه اکثریت مردمش در فقر و کمبود امکانات دست و پا می زدند؟ آن هم برای یک آسایش موقتی در چند ساعت کوتاه سفر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...