نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

زیبایی اخلاق

کتاب زیبایی اخلاق: اخلاقمان سبز که بشود زندگی مان گلستان می شود…

کتاب زیبایی اخلاق
نویسنده: حبیب الله فرحزاد
انتشارات طوبای محبت

بریده کتاب:

۱. رسول خدا صلی الله پیام آور اخلاق است. برای اخلاق مبعوث شد و قیام کرد.
شخصی به حضور رسول خدا رسید و گفت:
-یا رسول الله دین چیست؟
حضرت فرمودند: خوش اخلاقی است.
پس از اندکی از سمت راست آن حضرت آمد و گفت: دین چیست ؟
حضرت فرمودند: خوش اخلاقی
و دوباره از سمت چپ آن حضرت آمد و گفت دین چیست؟ حضرت دوباره فرمودند:
خوش اخلاقی
دوباره رفت و از پشت سر آن حضرت آمد و پرسید: دین چیست؟
حضرت نگاهی به او کردند و فرمودند:
دین آن است که خشمگین نشوی.ص ۳۴

بریده کتاب(۲):

اخلاق را خیلی مهم بگیرید.
اخلاق خوب آنقدر مهم است که در روایات آمده است که امیرالمومنین (ع) فرمودند: “سرآغاز نامه ی عمل مومن، زیبایی اخلاق اوست”.
یعنی پرونده را که باز می کنند و می خواهند بدانند که این فرد بهشتی است یا جهنمی؛ بررسی می ‌کنند که آیا خوش اخلاق است یا بد اخلاق.
اگر خوش اخلاق بود پرونده به اجرائیات بهشت می رود ولی اگر بد اخلاق بود کارش تمام است.
حدیث دیگری نیز درباره عنوان صحیفه مومن آمده:
انس بن مالک می‌ گوید:
“سوگند به خدایی که معبودی جز او نیست. شنیدم که رسول خدا می فرمود: عنوان
نامه ی عمل مومن، محبت علی بن ابی طالب (ع) است. ص ۳۹

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

چشم خفاش

کتاب چشم خفاش: همه ی ماجرا از یک دکل شروع شد… دکلی در دل عراق

 

کتاب چشم خفاش
نویسنده: بهزاد بهزادپور / سیدمهدی شجاعی
انتشارات نیستان

بریده کتاب:

مرتضی: اونا به سمتمون شلیک نمیکنن، چون ما رو زنده می ‌خوان. ما هم نمی تونیم شلیک کنیم چون جامون لو میره.. ما سه راه بیشتر نداریم؛ یا اسیر شیم یا خودکشی کنیم یا درگیر شیم که اونا ما رو بکشن.. کدوم یکی؟
عباس و مجتبی متفکر به یکدیگر نگاه می ‌کنند..
مرتضی قاطعانه می‌ گوید: به نظر من هیچکدوم؛ راه چهارمی هم هست…

بریده کتاب(۲):

مرتضی: مشکل تو اینه که با همه چی احساساتی برخورد می ‌کنی! کشته شدن احمقانه رو ترجیح می‌ دی به اسیر شدن تیزهوشانه.
عباس: کجای اسیر شدن تیزهوشیه؟
مرتضی: وقتی می تونی جونتو ذخیره کنی، نباید هدرش بدی.
عباس: این کشته شدن، شهادته؛ هدر دادن نیست.
مرتضی: کشته شدن، زمانی شهادته که تو بتونی بهره ای بیشتر از زنده موندن ازش ببری…!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۳ ب.ظ

فرم کتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۳
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

روزی برای پرواز

کتاب روزی برای پرواز: با سنجاقک قصه همراه شوید و حس لطیف پرواز را تجربه کنید

کتاب روزی برای پرواز
نویسنده: ژیلا پورکیانی

معرفی:

اگر داستانی خلاقانه و جذاب می خواهید این کتاب را بخوانید.
این داستان آنقدر زیباست که بزرگتر ها هم از خواندنش به ذوق می آیند و لذت می برند.
با این کتاب می توانید حس اعتماد به نفس و عزت نفس کودک خود را تقویت کنید و او را به خود باوری برسانید.
با سنجاقک قصه همراه شوید و حس و حال لطیف پرواز را تجربه کنید…

بریده کتاب:

من بچه آخر بودم.
پیش از من ۱۵۳ بچه دیگر به دنیا آمده بودند. در زندگی از دو چیز خیلی بدم می آید; یکی اینکه وقتی پیاده راه می روم کسی مرا مسخره کند و دیگر اینکه پشت سرم حرف بزنند.

بریده کتاب(۲):

مورچه گفت دیدم راه می روی گفتم شاید مشکلی داری. درحالی که لبخند می زدم، گفتم: نه، فقط دارم قدم می زنم. مورچه با کنجکاوی به من نگاه کرد و گفت: ببینم بال هایت که مشکلی ندارد؟ گفتم: نه … نه…، فقط امروزتصمیم گرفتم کمی قدم بزنم. مورچه در حالی که دانه ای را برمی داشت، گفت: که این طور! به هر حال امروز روز قشنگی است، به ویژه برای پرواز…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

این بهشت آن بهشت

کتاب این بهشت آن بهشت: خط به خط انسان های خارق العاده را باید خواند باید فهمید…

 

کتاب این بهشت آن بهشت
نویسنده و انتشارت : مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی بهجت قدس سره

بریده کتاب:


هنگامی که رساله اش {اقای بهجت} چاپ شد یک روز مرا کنارکشید و گفت:
علی آقا توهرکسی می خواهی باشی باش! می خواهی حجت الاسلام باشی باش، می خواهی آیت الله باشی باش! می خواهی آیت العظمی باشی باش! می خواهی مرجع تقلید باشی باش! می خواهی اعلم فقها باشی هیچ مانعی ندارد. پدرت یک طلبه بیشترنیست!ص۲۱

بریده کتاب(۲):

ساکن آمریکا بود. چهل و پنج کشور دنیا رو دیده بود. نگاهش پراز سوال بود! طاقت نیاورد و روزی که می خواست برگردد،
نزد آقا آمد و گفت: من شمال رفتم و گیلان شما رو دیدم. جای قشنگی است. دردنیا جایی به این قشنگی ندیدم! آن وقت شما این بهشت را رها کردید و آمدید اینجا؟! آقا گفت: ما این بهشت را با آن بهشت عوض کردیم.

بریده کتاب(۳):

جوانی آمد میان جمعیت مرا کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد. آقا محکم زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید. هاج و واج نگاهش را به سمت مردم چرخاند، ازخجالت سرخ شد. مردم نگران آقا بودند.
آقابلند شد، بدون معطلی عمامه اش را که بر سر گذاشت گفت: این عبای ما کمی بلند است…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

من کنیز زینبم

من کنیز زینبم: عزیز زینب شده ای اگر مادر باشی و عزیزترینت را در راه خدا بدهی…

من کنیز زینبم ( خاطرات حاجیه خانم اسلامی فر)
انتشارات گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

معرفی:

مادر باشی و لحظه لحظه شکوفایی نوگل ات را ببینی و وقتی به بار نشست، در راه خدا حاضر شوی فدایش کنی…
خواهر باشی و محبت های برادر را با لذت بنوشی و سایه اش پشت گرمی ات باشد و بعد شاهد رفتنش برای جهاد باشی و بعد تر، شهادتش…
این حرف ها ما را یاد روضه های کربلا می اندازد ولی دل شیرزنانی در همین دیار هم با یاد فرزندان و برادران و همسران و پدرانِ خود، رنگ روضه های کربلا می گیرد…

خلاصه:

این کتاب، خاطرات حاجیه خانم اسلامی فر است از پسر و برادر شهیدش، که هر دوی آنها بعد از یک زندگی زیبا، مرگ زیبایی را نیز انتخاب کردند…شهادت

بریده کتاب:

برای یکی از عملیات ها در مناطق کوهستانی نیاز به الاغ داشتیم. از جبهه برگشتیم اراک برای خریدن الاغ!
یک بنده ی خدا هم آمد و گفت: حتما باید برای کمک به جبهه الاغم را بدهم. الاغ را هم آن قدر شُسته بود که برق می زد! دم آخر که الاغ ها را می خواستیم بار بزنیم در گوش خرش چیزی گفت و آن را سوار کردیم!
رفتم پیش آن پیرمرد و گفتم: در گوش خرت چی گفتی؟
پیرمرد گفت: بهش گفتم همه ی دارایی من تو بودی، روز قیامت شهادت بده که من هر چه داشتم در راه اسلام و انقلاب دادم.

بریده کتاب(۲):

درب بازداشتگاه را زدم، سرباز در را باز کرد و گفت: چیه؟ چی کار داری؟!
گفتم: گرسنه ام.
گفت: صبر کن می گم نان برات بیاورند.
پول همراهم بود. گفتم: نه، غذای کلانتری را نمی خوام، پول می دم برو برای همه مأمورای کلانتری و زندانی ها چلوکباب بخر و بیار با هم بخوریم.
چشم سرباز برقی زد، از افسر نگهبان سؤال کرد و سریع پول را از من گرفت و رفت. چند دقیقه بعد آمد دنبالم و گفت: بیا در حیاط کلانتری دور هم ناهار بخوریم!
خیلی جالب بود. ببین پول چی کار کرد! من که متهم بودم رفتم حیاط کلانتری و با مأمورها نشستیم و یک ناهار حسابی خوردیم! بعد مرا به بازداشتگاه بازگرداندند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

قصه ما مثل شد

قصه ما مثل شد: بیان ریشه ضرب المثل های اصیل فارسی با زبانی فوق العاده شیرین

 

قصه ما مثل شد
نویسنده: محمد میرکیانی
انتشارات به نشر

معرفی:

همه ما دوست داریم ریشه هر ضرب المثل فارسی را بدانیم، این کتاب ریشه بسیاری از ضرب المثل های فارسی را با داستانی زیبا توضیح داده است و پر از اندرز و حکمت اصیل فارسی است.
ما این مجموعه کتاب را به هر کودک ایرانی توصیه می کنیم.

بریده کتاب:

شاه از جا پرید و با تعجب پرسید: چرا نخوردی؟
مرد نقش زن گفت: با خودم حساب کردم من که همیشه نمی ‌توانم پلو مرغ بخورم، پس آن را برای کسی فرستادم که بخورد و سودی برایم داشته باشد!
شاه تا این حرف را شنید سری تکان داد و گفت: پس بکوب، بکوب که همان است که دیده ای!

اگر کسی در زندگی زیاده روی کند و بخواهد بیش از آن چه که حق اوست به دست آورد، این ضرب المثل حکایت حال او می ‌شود.

بریده کتاب(۲):

کدخدا پرسید: چرا سر و وضع تو کثیف و خاکی شده؟
– گفتم که من نمیبینم…توی راه چند بار روی زمین افتادم.
کدخدا فکری کرد و گفت: تو اگر راست می گویی که نابینایی الان نباید زنده باشی!
-چرا کدخدا؟
-اگر نابینایی, چرا توی چاه های خرم آباد نیفتادی؟ خرمن های گندم این آبادی کنار چاه است.
دزد گفت: نشنیدم چی گفتی کدخدا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۴۸ ق.ظ

چهره مهربان

کتاب چهره مهربان: داستان شیرینی از مهربانیِ امام مهربانی ها

 

کتاب چهره مهربان (دهمین کتاب از مجموعه چهارده خورشید)
نویسنده: غلامرضا آبروی
انتشارات عهد مانا

معرفی:

میهمان عزیز است و احترامش واجب
این منش و روش امام رضا، امام مهربانی هاست
اکنون هم که به مشهد می‌ رویم و میهمانش می شویم نه به کوله بار گناهانمان نگاه می ‌کند نه….
این داستان شیرین را از دست ندهید…

بریده کتاب:

مرد دستش را به طرف طاقچه برد تا چراغ را درست کند، اما ناگهان امام رضا (علیه السلام) دست او را گرفت و گفت :
ما خاندانی هستیم که مهمانان خود را به خدمت نمی گیریم و نمی گذاریم میهمانمان کار کند.
مرد مهمان تعجب کرد و دست خود را کنار کشید، امام رضا چراغ را برداشت و خودش شعله ی آن را درست کرد…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۱۰:۴۸
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

آناهید ملکه ی سایه ها

آناهید ملکه ی سایه ها: یک عاشقانه ی مرموز، پنهانی و پر ماجرا

آناهید ملکه ی سایه ها
نویسنده: جمال الدین اکرمی
انتشارات مهراب قلم

بریده کتاب:

رازی در رفتار و چشمان تو هست که می خواهم بدانم. به خاطر ندارم که دختری را در خانه ی ماهداد دیده باشم، آن هم دختری به این زیبایی و نیک خویی! پدرم اردشیر بارها و بارها مرا به ماهداد سپرد تا زندگی در طبیعت را به من یاد بدهد. حالا می خواهم حقیقت را بدانم.

بریده کتاب(۲):

صبح فردا بار دیگر سپاه ایران به درهم کوبیدن دژ مشغول شد. اما این بار سبک تر و کم بار تر، فرماندهان دستور داشتند بی آن که سربازان خود را خسته کنند یا به کشتن بدهند، به پیکاری فرساینده و نمایشی روی بیاورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تو را دوست دارم

کتاب تو را دوست دارم: داستانک های جذاب و کوتاه قرآنی… دردت را دوا می کند.

 

کتاب تو را دوست دارم
نویسنده: رضا اخوی
انتشارات شمیم قلب

بریده کتاب:

گاهی به شدت بی حوصله و کلافه ایم. کافی است انگشت پای کسی به ما بربخورد تا دعوا و جیغ و داد ما تمام فضا را پُر کند. برخی وقت ها هم اگر بهانه و طعنه ای نیابیم، خودمان به کسی گیر می دهیم و او را عصبانی می کنیم و از این راه سعی می کنیم خودمان را آرام کنیم. ولی با این چیزها آرام نمی شویم، چون مشکل جای دیگری است.
ما از چیزهای دیگری خسته و ناراحت هستیم.

بریده کتاب(۲):

خیلی مراقبیم با ظاهری آراسته و اتوکشیده و معطر به انواع عطریجات بازاری و خانگی! ایرانی و خارجی، با دوستان و فک و فامیل رو به رو شویم. حتی اگر بتوانیم با این ظاهر شیک و خوش فرم خودمان زبانزد شده و همه از شیک پوشی و خوش فرمی ما تعریف و تمجید کنند که به یکی از آرزوهای خود رسیده و روی خیلی ها را هم کم کرده ایم!
درست است که از این اتفاقات و بَه بَه و چَه چَه ها احساس خوبی به ما دست می دهد، ولی در نهایت چه چیزی به دست می آوریم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...