نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

اسطوره

نقد رمان اسطوره: نویسنده، قوانین بشری را جانشین قوانین الهی می کند.

نقد رمان اسطوره نوشته ی پگاه
اسطوره فراتر از عالم ماده است.
کسی که شبیه آرزوهاست.
دست نیافتنی است.
کسی که در خوبی ها سرآمد است.
کسی که بی نظیر است.
اسطوره، نشانه ی راه است.
آنقدر متفاوت است که ذهن و دل را به تسخیر در می آورد.
باید مجسمه اش را ساخت.

رمان می خواهد شخصیتی به نام « دیاکو » را اسطوره معرفی کند.
دیاکو جوانی کرد است، که در جریان جنگ کودکی هشت ساله بوده است.
مقابل چشمان او و برادرش کومله ها و بعثی ها، پدر و مادرشان را می کشند و او، برادرش را نجات می دهد.
به تنهایی در تهران کار می کند و برادر کوچکش (دانیار) که دچار بیماری روحی و روانی شده را بزرگ می کند.

دیاکو حالا در رمان جوانی ۳۴ ساله است و مورد تقدیس دختری بنام «شاداب» که عاشقش شده است.
باز هم فداکاری می کند و به علت اینکه دختر از او ده سال کوچک تر است با او ازدواج نمی کند.

دختراز خانواده مستضعفی است.
دیاکو به او کار می دهد و پشتیبانی مالی اش می کند.
این می شود که دیاکوی با اخلاق و جوانمرد و خوش قد و بالا و غیرتی، در ذهن دخترک (شاداب) یک اسطوره جلوه می کند.
برادر دیاکو، عاشق شاداب می شود و آخر سر با تمام خلق بد و مشکلات روحی و روانیش با او ازدواج می کند و هر دو خوشبخت می شوند.

نویسنده در رمان تمام تلاشش را کرده که نکات مثبت و منفی را به خوبی به چشم خواننده بیاورد.
اما نه نکات حقیقی؛ بلکه آنچه را که خودش دوست داشته و خودش دوست نداشته.

او وضعیت فعلی ایران را خوب نمی داند اما وضعیت آمریکا را مناسب نشان می دهد.
مجاهد زمان جنگ را از ایران شاکی می داند و او را ساکن آمریکا قرار داده.
عجیب است بعد از این همه زجری که به کردها رفته، غیرتمندِ کرد، برای آرامش و فرار از وضعیت فرهنگی ایران، راهی آمریکا که سرچشمه ی تمام بدبختی های اوست، می شود.

دانیار زخم خورده از دیدن تجاوز بعثی ها به مادرش و سر بریدن او جلوی چشمانش، جوانی سرسخت و ظاهرا بی احساس نشان می دهد.
خود او کسی است که دختران را بی هیچ حد و ضابطه ای برای استفاده جنسی می خواهد.
توجیهش هم این است که خود دختر ها می خواهند و او کسی را مجبور نکرده است.
این عمل در طول رمان طوری توجیه شده که از او جوانمرد ساخته و دختران، هرزه خوانده شدند….

عجب است که کرد غیرتمند در مقابل ناموس ایرانی غیرت نمی ورزد تا او را از منجلاب فساد بیرون کشد.
بلکه او را تا نهایت رذالت جلو می برد ولی فرد معتاد را برای ترک کمک می دهد.

نویسنده رمان تلاش کرده تنهایی دختر و پسر را عادی جلوه دهد بدون آنکه به هم میل جنسی داشته باشند.
یعنی آتش و پنبه کنار همند؛
در حالات و لحظات مختلف تنهایند اما مثل قدیس و قدیسه.
نوجوان ها هم این را قبول ندارند اذعان می کنند که چنین نیست،
اما چند سال روابط شاداب و دانیار طول می کشد و آنها پاک می مانند.

کاش اینقدر به جوان القا نمی کردند مثل دو دوست می توانند در همه لحظات با هم باشند و میل سرکششان خاموش باشد.
این دروغی است که حتی روانشناسان هم به آن می خندند.

به هر حال سخن کوتاه می کنم؛
با اینکه نویسنده رمان های مختلف فضای مجازی یعنی پگاه با قلم و ذهن توانمندش تلاش خوبی کرده است تا فضای دفاع مقدس و بازماندگان آن و مظلومیتشان را به تصویر بکشد،
اما کاش می توانست اسیر جو نشود و قوانین بشری را جانشین قوانین الهی نکند.
که خدا خالق بشر است و حق این است .
حرف خالق را برای خوشبختی بپذیریم.

ازکنار بسیاری از نکات مورد علاقه ی جوانان می گذریم و از آنان درخواست می کنیم علی رغم تمام احساساتی که با قلم نویسنده در ذهن و فکرشان غلیان پیدا می کند؛ اندکی به محتوا و نکات ریز و درشت رمان دقت کنند؛
ما در عالم واقع زندگی می کنیم نه در خیال با آرزو هایمان…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مسافران جاده های سرد

مسافران جاده های سرد: دموکرات… واژه ای نه چندان آشنا، کتاب را بخوانی آشنا می شوی.

مسافران جاده های سرد
نویسنده: مجید محبوبی
انتشارات کتابستان

خلاصه:

پسربچه­ ای که همراه با پدر خود برای پیدا کردن مادر و خواهرش که از خانه رفته ­اند، راهی سفر می ­شود و در راه درگیر دموکرات ها و کردهای ضد انقلاب شده و از پدرش جدا می­ شود و بلاهای مختلفی سر او می­ آید و در نهایت پدر و خانواده­اش را پیدا می ­کند، در حالی که در اثر انفجارهای مختلف و حوادثی که بر او گذشته، آسیب­های روحی و جسمی دیده است.

بریده کتاب:

صدای شلیک گلوله ها پی در پی ادامه داشت و من بدترین لحظات عمرم را داشتم در آغوش لرزان و خیس پدر سپری می کردم. صدای گلوله ها امان نمی داد سرمان را بلند کنیم. ناگهان چیز سنگینی روی سرم نشست. وقتی برگشتم و به بالا نگاه کردم، مرد قدبلندی را دیدم که تفنگش را به طرفم گرفته بود.
دلم هری فرو ریخت.
مرد با لهجه غلیظ کردی داد زد: «دستاتون رو بذارید روی سرتون، یالا، زود باشین»… ص ۴۵

بریده کتاب(۲):

گفتم:«آخه بین این همه آدم چرا من؟»
همین سوال کافی بود تا حس برگزیده بودنم را خوب بفهمم.
وقتی حس می کنی در آن حلقه دام بلایی که تو هستی، دیگران نیستند، می فهمی که انتخاب شده ای و برگزیده هستی.همان گونه که از این همه خاک بی جان، گل آدم برای آدمی شدن برگزیده شد و از میان آدمیان عده ای خاص برگزیده شدند که بار هستی را به دوش کشند، عاشق بشوند و تنها کسانی باشند که اسمشان سر زبان ها بیفتد و تا ابد جاودانه شوند. ص ۱۰۵

بریده کتاب(۳):

قلبم بی اختیار ایستاد و دوباره به تپش پر تکراری افتاد.
دستم ناخود آگاه به طرف عمو نصرت رفت و تا توانستم پشت سرهم به دست و بدن او کوبیدم و داد زدم: «نگه دار! نگه دار! عمو نگه دار! تورو خدا نگه دار…» نصرت، وحشت زده، ناگهان به طرف کناره ها پیچید و با سروصدا ترمز کرد و با ترس و لرز گفت: «چی شده خانه خراب؟ ترسیدم. بگو چی شده… بگو؟»  صفحه ۹۹

بریده کتاب(۴):

بعد دست به بیخ کمرش برد و دستش را به طرف مرد گرفت. با صدای گلوله هایی که مادرم پی در پی زیر پا های مرد خالی می کرد، اسب شیهه کشید و وحشت زده فرار کرد و درشکه را با خودش برد.
قلبمان داشت از جا کنده می شد. اقرار می کنم که تا آن روز نه من و نه سلمان و نه پدرم و نه هیچ کس دیگر، مادرم را نشناخته بود. وقتی آمد و خودش را به ما رساند، دست ها و پاها و لباس هایش همه خونی بود. معلوم نبود چه بلایی سر حرامی های راه زن آورده بود. صفحه ۱۳۲

مرتبط با مسافران جاده های سرد 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
ترکه های درخت آلبالو : تا حالا از جنگ در کردستان چیزی شنیدی؟ بیا مفصل بخوان!

بیشتر ببینیم…
کلیپ هایی برای دیدن و اندیشیدن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۱۵ ب.ظ

نفوذ در ایران

 

کتاب نفوذ در ایران: روباه پیر را اگر می خواهی بشناسی دقایقی با کتاب همراهی کن.

 

بریده کتاب:

باید بگویم که اسناد طبقه بندی شده وزارت خارجه انگلیس معمولا هر ۳۰ سال یک بار از رده محرمانه خارج و منتشر می شود اما عجیب است که اسناد این کشتار وسیع ایرانیان بعد از یک قرن هنوز از رده محرمانه خارج نشده است. (صفحه ۴۶)

بریده کتاب(۲):

نکته جالب اینکه جیکاک در کسوت و با لباس روحانی با استفاده نابجا از اعتقادات مردم دست به انحراف افکار عمومی و عوام فریبی زد و به این اشخاص ساده و بی خبر از همه جا تلقین کرد که وطن مشتی خاک بی ارزش است، باید به فکر بهشت بود. کسی که روش و مرامش دوستی و محبت اهل بیت به ویژه عاشق حضرت علی است نباید خود را درگیر امور بی ارزشی مانند نفت نماید. (صفحه )۶۷

خرید کتاب نفوذ در ایران: مرور بعضی از برنامه های نفوذ و جاسوسی انگلیس در ایران

9,500 تومان 8,000 تومان افزودن به سبد خرید
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۱۵
نمکتاب ...
شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

این مرد امشب می میرد

نقد رمان این مرد امشب می میرد: درد و بدبختی نتیجه بیان فضای آزاد و راحت بین جوانان

 

نقد رمان این مرد امشب می میرد نوشته زینب ایلخانی

مردن به خیال بعضی­ ها پایان تمام لذت هاست.
پس مرگ بد است. چون تو را از هرچه که دوستش­ داری جدا می­ کند.
اما…
وقتی انگشتم را روی موبایل می­ گذاشتم و لمس می­ کردم و صفحه ها را ورق می­ زدم تازه می­ فهمیدم که مرگ خیلی هم پایان لذت نیست.
این آخرین برگ است از آخرین لحظه های زندگی.

اما می­ شود زنده بود و در این دنیا هم بود و هزار بار بدتر از مرگ تمام خوشی ها را نابود شده دید.

این رمان دیوانه کننده بود.
هرشخصیتی را که می­ خواندی، آن قدر خیانت دیده بود و یا آن قدر از خوبی آدمیت دور بود که دچار شوک می­ شدی…

زن و مرد رمان، پولدار بدبخت بودند.
متمدن خیانت دیده،
غرب گرای دروغگو،
زن هایشان خیانت کار،
مردها خیانت دیده،
پول دوست،
بیچاره.
هیچ دو نفری با عشقشان ازدواج نکرده بودند،
عاشق کس دیگر بودند و همسر این یکی.
برای پول، برای عشق شکست خورده، برای تفریح چه کار که نمی­ کردند.
چون همه اش آرامش می­ خواستند و این آرامش گم شده بود.

تابه حال این طور ناآرام نشده بودم .
شراب و سیگار و روابط و پول و سفر هم آرامشان نمی­ کرد که من خواننده آرام شوم.

همه درس خوانده، خوش تیپ، پولدار، مشهور و نامدار بودند و برای یک لحظه آرامش مسلمان بال بال می زدند. 

باور کنید که غرب خودش هم به بن بست این لذت های کوتاه مدت رسیده است.
می خواهد که حرفی جدید بشنود و به آرامش برسد.
آن وقت جوانان با فرهنگ ایرانی در به در رسیدن به مدل غربی است.

این رمان، فضای آزاد و راحت بین جوانان را ترسیم می­ کند که از آن تنها بدبختی می­ جوشد و درد.

نمی­ دانم بشریت چرا خالق را رها کرده است؟
اگر خوش بختی می­ خواهد که باید دست به دامان همان کسی شود که او را در این دنیا قرار داده است. و اگر بدبختی، باید به خودش پناهنده شود.

نتیجه دور شدن از خدا و دل بستن به هوی و هوس می شود این رمان ، آن را جوان ها بخوانند شاید شاید شاید خودشان را از خواب بیدار کنند…
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فرمانده من

فرمانده من : حکایت هایی تلخ و شیرین از فرمانده هایی که سن و سالی نداشتند

فرمانده من
نویسنده: رحیم مخدومی، احمد کاوری، داوود امیریان و…
انتشارات: سوره مهر

معرفی:

حکایت های تلخ و شیرین از فرمانده هایی که سن وسالی نداشتند و این جنگ تجربه اول و آخرشان بود اما نمی دانیم از شگفتی کارهایشان بخندیم یا گریه  کنیم. فقط گاهی مثل یخ منجمد می شویم و بعضی اوقات هم وا می ریم.

بریده کتاب:

ناگهان دریچه تانک بالا رفت و دو دست به موازات هم بیرون آمد و از پس دست ها، لوله تفنگی با یک کلاه خود بر روی آن:”الدخیل الخمینی!”
لحظه ای بعد، مدنی بود که سوار بر تانک، گوش عراقی را گرفته بود و فریاد می زد که: گاز بده..گاز بده! صفحه۱۴

بریده کتاب(۲):

متأسفانه یک روز در اثر حادثه دل خراشی یکی از خواهرانش به شدت زخمی شد و پیکر نیمه جان او توسط محمود به بیمارستان انتقال یافت. پس از گذشت چند ساعت محمود با چهره ای برافروخته و غمگین سپاه بازگشت و با حالتی خاص خبر شهادت آن خواهرم را اعلام کرد. محمود بعد از این خبر اضافه کرد که: من دیگر عمری نخواهم داشت شاید خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود.صفحه۸۳

مرتبط با کتاب فرمانده من 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۰۹ ب.ظ

مسیح کردستان

 

کتاب مسیح کردستان : پرداختی به دوران شیرین نوجوانی یک مرد بزرگ (دورانی ناشناخته)

کتاب مسیح کردستان
نویسنده: نصرت الله محمودزاده
انتشارات ملک اعظم

معرفی:

ما از زندگی شهدا بیشتر دوران جبهه شان را می دانیم.
و از شر و شور کودکی و نوجوانی و جوانی شان اطلاعی نداریم.
زیبایی این کتاب پرداختن به دوران ناشناخته زندگی محمد بروجردی است.
کتاب شیرین نوجوانی ما

بریده کتاب:

در سمت راست، انبار بزرگ لاستیک(کیان تایر)بود. نگهبان در حیاط قدم می زد. میرزا باید پنجره ی انبار را که به سمت خیابان بود، می شکست و نارنجک را پرتاب می کرد. احد طبق برنامه موتور را به پیاده رو برد و درست زیر همان پنجره ایستاد. میرزا روی زین ایستاد. یک دستش روی سر احد بود که نیفتد و در دست دیگرش نارنجک بود. احد کاملا توقف کرد. میرزا ضامن نارنجک اول را کشید و با قدرت به سوی پنجره پرت کرد.

بریده کتاب(۲):

آیت الله بهشتی لبخندی زد و به میرزا گفت: شما دو ماموریت دارید. یکی تعقیب بختیار و آمادگی برای اعدام ایشان و دیگری پیشنهاد برای حفاظت از امام درصورت ورود ایشان به ایران. میرزا به سوی آیت الله مطهری رفت که او را ببوسد. آیت الله او را لحظه ای بر سینه ی خود فشرد و این از نگاه آیت الله بهشتی دور نبود. نگرانی آنها، در آن شرایط از اوضاع انقلاب بسیار بود…

بریده کتاب(۳):

میرزا گفت: ما باید طرح بزرگی را اجرا کنیم. هدف از این طرح صرفاً بالا بردن روحیه مردم است. من از آخرین پیام آقا این طور دستگیرم شد که “تا مردم وارد صحنه نشوند، کاری از گروه های سیاسی و نظامی برنمی آید.
” ما نباید توی لاک خودمان فرو برویم و از مردم فاصله بگیریم”.
ص ۱۰۸

بریده کتاب(۴):

مینی بوس مصطفی را از دور شناخت. سوار شد و احوال پرسی گرمی با مصطفی کرد. اول پیشانی او را بوسید و لبخند زنان دو دکمه بالایی پیراهن مصطفی را بست وگفت: من آقا مصطفی را این طوری بیشتر دوست دارم.
با اینکه میرزا دست کم ۱۵ سال از مصطفی کوچکتر بود اما با رفتارش مصطفی را تحت تاثیر خود قرار می داد. ص ۱۵۸

مرتبط با کتاب مسیح کردستان 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
یادگاران (کتاب بروجردی): بعضی آدم ها را باید مدام یادآوری کرد. جان پای دین داده اند

بیشترتر بخوانیم…
مفید و مختصر از شهید بروجردی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۰۹
نمکتاب ...
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ

یگانه

نقد رمان بیگانه: سرگذشتِ بشریتِ به انتها رسیده، گم شده، بی هدف، بی احساس و…

 

نقد رمان بیگانه نوشته ی آلبرت کامو
سرگذشتِ بشریتِ به انتها رسیده،
گم شده،
بی هدف،
بی احساس،
مایوس و ناامید را می توانید در کتاب بیگانه ببینید.

محبت و احساس را وقتی از آدمیزاد بگیری دیگر هیچ انگیزه ای برای او نمی ماند که بخواهد با کمک آن انگیزه برای زندگی اش برنامه ریزی کند، بخواهد رشد کند، بخواهد که دنبال رمز گشایی از عالم خلقت برود.

قهرمان مات و مبهوت داستان آلبر کامو، جوانی است که کار می کند تا خسته شود.
می خورد تا سیر شود،
می خوابد تا خستگی اش برطرف شود ،
تفریح می کند چون تعطیل است و هیچ برنامه دیگری ندارد،
مادرش را در نوانخانه(خانه سالمندان) می گذارد، چون مدتهاست حرفی ندارند که با هم بزنند.
و سر آخر هم مردی را می کشد، چون آفتاب به کله اش چنان خورده که اختیارش را از کف داده است.
همین …
سپس در دادگاه فرانسه، با قانون متمدن فرانسه، او را محکوم به مرگ می کنند.

در حقیقت این دادگاه را برای محاکمه ی روند زندگی ناکام بشری در اروپا تشکیل داده و دارند نتیجه ی تمدن خودشان را به سلاخی می کشانند.

تمدنی که فریاد می زند خدا را قبول ندارد و نمی خواهد که به او بیندیشید.

بهرحال کاش جوانان ما که این همه رمان های خارجی می خوانند، متوجه می شدند که آن ها دارند به قلم خودشان اعتراف می کنند که تمدنشان به پوچی و بی نهایتی رسیده است، آن گاه به این راحتی مقلد آن ها نمی شدند و شبیه آن ها زندگی نمی کردند.

پس ای انسان های بیدار و عاقل! عبرت بگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۲۷
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

رقعه

 

کتاب رقعه: شعرهایی با مضمون آیینی و مذهبی و همچنین آزاد

 

کتاب رقعه 
نویسنده: حمیدرضا برقعی
انتشارات فصل پنجم

معرفی:

کتاب را باز می کنی،
می نشینی،
چای تازه دم را کنارت می گذاری،
بیت ها را جرعه جرعه نوش می کنی،
و شیرینی آن برایت تازه می ماند (:

بریده کتاب:

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن

قدم بزن وسط شهر با صدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن

و بی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن

سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
و چشم های خودت را پر از تاسف کن

صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن

سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین سادگی تصرف کن

بریده کتاب(۲):

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر
بلند مرتبه پیکر، بلند بالا سر

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده‌ تو نخواهد گذاشت هر جا سر

قسم به معنی “لا یمکن الفرار از عشق”
که پر شده است جهان از حسین سر تا سر

نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر

سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌ روم با سر

هر آن چه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر

همان سری که یحب الجمال محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر…

بریده کتاب(۳):

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌ خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌ دانم

نمی‌ دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌ دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

نگاهم رو به‌ روی تو بلا تکلیف می‌ ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

به دریا می‌ زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

سکوت هر چه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌ گویم:
که من یک شاعر درباری‌ ام مداح سلطانم

بریده کتاب(۴):

وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود

کعبه می رفت در دل محراب
لحظه گریه اذان شده بود

کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود

شور افتاد در دل زینب(س)
پی بابا دلش روان شده بود

در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود

شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود

بریده کتاب(۵):

رسیده‌ ام به تو حالا ولی نمی‌ فهمم
دلیل خشکی این چشمه‌ های جوشان را

چرا به داد دل من نمی‌ رسد اشکم
بخوان برای نگاهم نماز باران را

ضریح نو شده در پس زمینه‌ ای از اشک
سکوت کردم و زیبایی دو چندان را…

چه روزهای قشنگی که کربلایی کرد
ضریح تازۀ تو شهرهای ایران را

تو را گرفته در آغوش خویش شش گوشه
چنان که جلد طلاکوب، متن قرآن را

دوباره داغ دلم تازه شد کنار ضریح
خدا کند که بسازیم قبر پنهان را

برای حضرت زهرا ضریح می‌ سازیم
و دست فرشچیان طرح می زند آن را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

جک جنگلی

نقد رمان جک جنگلی: آینده­ ی زندگی به سبک اروپا از زبان خود غربی ­ها

 

نقد رمان جک جنگلی نوشته ی جان کریستوفر
جک جوانی ست که زندگی حیوانی و پر از دروغ و خیانت و تجمل هم نوعان غربی خودش را نمی­ پسندد و فرار کرده و به جنگل پناه می­ برد. آن­ها متهم هستند به وحشی­ گری. در حالیکه مردم داخل شهرها خوی حیوانی دارند و به انسان ­ها و کوچک و بزرگ رحم نمی ­کنند و با این که همه جور امکانات دارند باز هم به جان هم می ­افتند. اما جک و دوستانشان، نه تنها وحشی نیستند بلکه از همین مردم شهرها هستند که از بی­ عدالتی ­ها خسته شده ­اند، انسانیت دارند و دور از ظلم زندگی می­ کنند.

به هر حال از زبان خود غربی ­ها، آینده­ ی زندگی به سبک اروپا و زشتی­ هایش را خواندن لطف دیگری دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۴۵ ب.ظ

طرح تخفیف تعطیلات اجباری و عیدانه

 

📣طرح تخفیف🤩 تعطیلات اجباری و عیدانه 📣

تخفیف کتب نمکتاب و تحویل درب منزل🏡:

مومن همیشه تهدیدها را تبدیل به فرصت ها میکنه
الان که تهدید ویروس مارو خونه نشین🏡 کرده و خرید عید👕 و آجیل🥜 نداریم به جاش میتونید کتابهای 📚خوب بخرید تا آرامش😊 را به قول مولا امیرالمومنین به زندگی تون بیارید...


📗کتاب تک با بیست و پنج درصد تخفیف.  

📒📘بسته های کتاب ۵۰ هزار تومانی با تخفیف ۳۰ درصدی  

📕📒📗و بسته‌ی کتاب ۱۰۰ هزار تومانی با ۳۵ درصد تخفیف!

این روزا که استرس و نگرانی داره همه رو به هم می ریزه، به قول امیرالمومنین کتاب آرامش☺️ بخشه!

☎️تلفنی سفارش میگیریم، درب منزل تحویل میدیم🏡. کارتخوانم میاریم.💳

ساعت تماس: صبح ها ۸ تا ۱۲ و بعدازظهر ۴ تا۶

☎️شماره تماس: ۰۲۵۳۲۹۳۴۶۳۵ _ ۰۲۵۳۲۹۳۵۹۳۵

✔️ برای ارسال پستی به شهرستان، کتاب ها بدون تخفیف و هزینه پست رایگان می باشد.

╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
 🌸 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۴۵
نمکتاب ...