نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیدمهدی شجاعی» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مناجات

کتاب مناجات: بنده است و کوله باری از گناه… و اما خدایی که عجیب رحیم است و کریم

 

کتاب مناجات
نویسنده: سیدمهدی شجاعی
انتشارات نیستان

معرفی:

خداوندا! در این برهوت عاطفه، هرکه را تتمه دلی برای مهرورزیدن هست، گرامی بدار و سرش را به سنگ جفا آشنا مکن

بریده کتاب:

خداوندا دلهای سنگ آسا را بشکن تا مگر در شکستگی ها نشانی از تو بیابند که خود فرموده ای: انا عند القلوب المنکسره.ص ۷

بریده کتاب(۲):

به ما آنچنان ایمانی عطا کن که خود را اسلام نشمریم و دین معنا نکنیم و نفسانیت خود را با رضایت تو اشتباه نگیریم .ص ۸

بریده کتاب(۳):

ای خداوند دافع البلیات!
انسان مدام در معرض فتنه و بلاست
و اگر نباشد دست پنهان مهربان تو، سرنوشت محتومش هلاکت است.
جان و دل فدای دستهای پنهان تو.ص ۵۳

بریده کتاب(۴):

ای یاورو تکیه گاه من به هنگام درماندگی!
اگر استوارتر از تو تکیه گاهی هست، اگر مهربانتر از دست های تو، دستهایی هست، اگر امید آفرین تر از تو، نگاهی هست. نشانمان بده. واگر نیست که نیست، خودت دستمان را بگیر.ص ۵۶

مرتبط با کتاب مناجات 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم..
کتاب دعا : باب دعا را به روی خودتان باز کنید…

بیشتر ببینیم..
دوربین مخفی :نماز خوندن تو پیاده رو

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

بزرگ ترین دختر عالم

کتاب بزرگ ترین دختر عالم : نقل داستان کربلا از زاویه حضرت رقیه(س)

کتاب بزرگ ترین دختر عالم محرم حضرت رقیه(س) کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان سیدمهدی شجاعی

کتاب بزرگ ترین دختر عالم : نقل داستان کربلا از زاویه حضرت رقیه(س)

 

کتاب بزرگ ترین دختر عالم : سیدمهدی شجاعی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

معرفی:

دنیای غرب برای کودکان مان الگوهای غلطی را ساخته که حقیقی نیستند و در حقیقت کارهای اساسی و سرنوشت ساز و بزرگ انجام نمی دهند.
ما باید برای مقابله با این هجمه فرهنگی، الگو های صحیح دینی را به کودک معرفی کنیم.
بزرگترین دختر عالم به نقل داستان کربلا از زاویه حضرت رقیه (س) می پردازد.

بریده کتاب:

هر کدام از این مصیب ها به تنهایی کافی است تا دختری سه ساله را از پای در آورد ولی این دختر از پا در نیامده، صبوری کرده، مقاومت کرده و همه این مصیبت ها را به چشم دیده و تاب آورده.
این مصیبت های بزرگ به جای اینکه او را از پا در آورد او را بزرگ کرده و به او عظمت بخشیده و قدر و مرتبه اش را از زمین به آسمان برده..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

آسمانی ترین مهربانی

آسمانی ترین مهربانی: روایاتی از زندگی کریم ترین بخشنده زمین، امام جواد(ع).

آسمانی ترین مهربانی: روایاتی از زندگی کریم ترین بخشنده زمین، امام جواد(ع).

آسمانی ترین مهربانی: سیدمهدی شجاعی

معرفی:

می خواستم تو را خورشید بنامم از روشنایی منتشرت،
دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات درمی آوری، دور سر عالم می چرخانی و درصندوق مغرب می اندازی.
و بدین سان استواری جهان را تضمین می کنی.
می خواستم تو را ابر بنامم؛ از شدت کرامتت،
دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی.
به اینجا رسیدم که:
زیباترین و زیبنده ترین نام، همان است که خدا برای تو برگزیده است، ای کریم ترین بخشنده ی روی زمین، ای جواد!

خلاصه:

روایاتی از زندگی امام جواد (سلام الله علیه) است. خیلی شیرین تاریخ جوان ترین امام را با تأثیرگذاری فراوان برای خواننده نقل می کند و احساسات او را برمی­ انگیزاند.

بریده کتاب(۱):

امام علی:
اگر کسی دوست داشته باشد خدا را ملاقات کند در حالی که مقام و مرتبه اش بلند گشته و گناهانش به حسنات تبدیل شده، باید که به دامان ولایت محمد جواد بیاویزد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کرشمه ی خسروانی

کرشمه ی خسروانی: عاشقانه ای پیچیده ولی جذاب

کرشمه ی خسروانی: عاشقانه ای پیچیده ولی جذاب

 

کرشمه ی خسروانی : سیدمهدی شجاعی

معرفی:

داستان از آنجا شروع می شود که مردی با همسرش برای تفریح کنار رودخانه ای می روند و زن به خیال اینکه آنجا کسی نیست شالش را برمیدارد. اتفاقا مردی که آنجا پنهان شده بود آن زن را می بیند و یک دل نه صد دل…
این داستان پیچیده و زیبا را با خواندن کتاب پی بگیرید.

بریده کتاب:

رفته بودم که به آهو کمند بیندازم که به کمند آهو درآمد. آهوی زنده می خواستم که از قهاری احمقانه، صید آن به گردنم افتاده بود. در صحرایی دورتراز شام و نزدیک تر به عراق که اسمش را گذاشتم صحرای عشق، چشمه و جویبار و برکه ای است….آنجا منتظر آمدن آهوها بودم که صدای پای دو اسب که به منطقه نزدیک و نزدیک تر می شدند شنیدم. حدس زدم رهگذرانی باشند در طلب آب. اما آنچه را که تصورش را هم نمی کردم این بود که یکی ازآن دو سوار زن باشند. آن هم چه زنی!….
شاید اگر دستار از سرش برنداشته بود و موهایش را رها نکرده بود دل من هم فرو نمی ریخت ولی این کارش نشان داد که زنی نیست که بتوان ازاو گذشت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...