نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

عارفانه

 

کتاب عارفانه: زندگی ساده و پر رمز و راز یک شهید عارف از زبان اطرافیان

کتاب عارفانه
گروهی از نویسندگان
انتشارات شهید ابراهیم هادی

معرفی:

از نظر اطرافیان، سبک زندگی بسیار معمولی داشت و مثل بقیه بود؛ اما با کمی دقت در کارهایش متوجه می ‌شدند که سرّی در کارها و رفتارهایش وجود دارد! شهید احمدعلی نیری در تابستان سال ۱۳۴۵ چشم به جهان گشود.

در محضر آیت‌الله حق‌شناس شاگردی کرد و به درجات بالای عرفانی و ایمانی رسید. سرانجام این نوجوان که از همه‌ هم سن و سال ‌هایش در معنویت سبقت گرفته بود، در زمستان ۱۳۶۴ در جنگ با بعث عراق، در حالی که نوزده سال بیشتر نداشت به مقام شهادت نائل آمد.

کتاب عارفانه، خاطرات این شهید عارف است که توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جمع‌آوری شده و به چاپ رسیده است. در این کتاب به زندگی ساده و پر رمز و راز این شهید بزرگوار از زبان اطرافیان او پرداخته شده است.

خلاصه:

هر انسانی نقطه‌ عطفی در زندگی‌ اش دارد. برخی لحظات در زندگی انسان‌ هست که اگر انتخاب درستی داشته باشد و از امتحانش سربلند بیرون بیاید، سرنوشتش تغییر می‌ کند. گاهی یک عمر آدم، بستگی به همان لحظه کوتاه دارد. شهید احمدعلی نیری نیز این لحظه را در نوجوانی خود گذراند و با سربلند بیرون آمدن از امتحانش، به درجات بالایی در عرش دست پیدا کرد.

رو به رو شدن او با صحنه ‌ای که شاید خیلی ‌ها نتوانند از آن بگذرند، او را شکست نداد؛ بلکه بر آن لذت زودگذر غلبه کرد و از آن پس، به کرامات عجیبی دست یافت که دیگران را به شگفتی وامی‌دارد. او حتی موفق به دیدار با حضرت ولی عصر (عج) شد!

بریده کتاب:

وقتی که پیکرش در بازار و مسجد تشییع شد باز هم کسی او را نشناخت. از برخی علما شنیدم که می گفتند فقط یک نفر او را می شناخت آن هم کسی بود که این جوان را در دامان خود تربیت کرد.

استاد العارفین حضرت آیه الله حق شناس که فرمودند: آه آه، آقا در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟ صفحه ۱۰

بریده کتاب(۲):

من یقین دارم اینکه خدا به احمد آقا این قدر لطف کرد به خاطر تحمل سختی وصبری بود که در راه تربیت بچه های مسجد از خود نشان داد….. ص ۵۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

خواهر

 

کتاب خواهر:  زینب عفیفه ایست که در راه عفتش عباس می دهد اما نخ معجر نمی دهد…

کتاب خواهر
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
انتشارات عهد مانا

بریده کتاب خواهر :

همه‌ جا می‌ گویند اولین مرد مسلمان پدرم علی بوده است؛ اما نمی‌ شود گفت که اولین بزرگ قبیله، اولین نام‌ آور مکه، اولین شیخ بنی‌ هاشمیان، که چون کوه ایستاد مقابل ابوسفیان و ابولهب و ابوجهل، آن هم یک‌ تنه و شجاعانه و مدبرانه، مسلمان نبوده است؛ که باید گفت ابوطالب را کسی ندید که بت بپرستد و به روش جاهلیت مقابل آن‌ها سر خم کند، به کسی شلاقی بزند، به همسایه و ضعیفی زور بگوید، از ناحقی دفاع کند، سر به تکبر برافراشته دارد و یا حتی یک‌ بار و یک لحظه در مقابل مشرکان، پشت محمد مصطفی را خالی کند!

کسی در تاریخ نگفته است که حتی یک‌ بار زبان به نصیحت پیامبر خدا باز کند تا از تبلیغ دین اسلام کوتاه بیاید، اما بارها تاریخ‌ نویسان نوشته‌اند که او ایستاد مقابل همۀ کفر یک تنه!
وعدۀ مال و جاه دادند و ابوطالب بود که جواب محمد را رساند شجاعانه:
– اگر خورشید و ماه را در کف دو دستم بگذارند از دین خدا دست نمی کشم…!
ص۲۰

بریده کتاب (۲):

پدرم علی در حالی دنیا را با آمدنش مزین کرد که خداوند، خانه‌ اش را قُرق او کرده بود. در هیچ دوره‌ای از خلقت، کسی این‌ طور مورد تکریم
الهی قرار نگرفته بود که به امر خدا دیوار خانۀ خدا شکافته شود و یک بانو، مهمان سه روزۀ مقدس‌ ترین مکان عالم شود و فرزند کعبه در
آغوشش به میان خلائق باز گردد!
خیلی‌ ها شاید عادت دارند در کوری زندگی کنند، شاید خودشان را کَر نشان دهند، شاید لال‌وار در مقابل همه ظاهر شوند؛ اما خداوند چه این‌ها بخواهند و چه نخواهند، برای مقدم علی پسر ابوطالب و فاطمه دختر اسد، کاری کرد که هیچ‌ کس در هیچ‌ جا نتوانست و نمی‌تواند آن را بپوشاند!

شاید کسی خودش را به کوری بزند تا حق را نبیند و در مقابل پدرم علی سر به تعظیم خم نکند؛ اما این واقعیت بوده و هست!
شاید کسی به عمد از این کار خدا برای معرفی علی‌ بن‌ ابی‌طالب به عالم لب ببندد و زبان به تقدیر و تحسین و تکریم نگشاید، اما همه باید بفهمند که خداوند می‌خواسته علی را بشناساند تا مسیر سعادت گم نشود!

شاید خیلی‌ ها نخواهند بشنوند چون می‌ خواهند در ذلت گمراهی زندگی کنند، اما و اما و اما چرا خداوند برای علی، تنها علی این کار را کرد؟
آیا علی سزاوار نیست تا امیر شود بر مؤمنین، حاکم شود بر خلق اجمعین! آیا خداوند نمی‌ خواسته از همان ابتدا، “ولی” را به مردم نشان دهد، تا هم راه را گم نکنند، هم تن به انتخاب فرد دیگر ندهند برای سرپرستی خودشان؟
چرا خداوند برای هیچ کس دیگر این خانه را نشکافت؟
ص۲۳،۲۵

بریده کتاب(۳):

مادر و پدرم کلامشان، هر کلمه‌ شان، رنگ خدا داشت؛ روشن و ثواب و شیرین!
مادر و پدرم عملشان، هر عملشان، رنگ خدا داشت؛ درست و محکم و پربرکت!
خانه‌ ای که خدا دارد، نه غم دارد، نه کسری، نه حسرت و نه تردید!
خدا خانۀ امن ما را، پناهگاه همه کرده بود؛ فقیران، سائلان عامی، تنهایان و در راه ماندگان!

مدیر خانه مادرم بود و سرپرست همه، پدرم علی (علیه السلام)!
من نمی‌ خواهم قصۀ مادرم را بگویم و قصۀ پدرم را!
من قصۀ خانه‌ ای را می‌ گویم که به وسعت عالم هستی بود و خداوند فاطمه (سلام الله علیها) را مدیر مادرانۀ این عالم کرده است و علی (علیه السلام) را سرپرست این عالم که ولایت بر خلق، حکم خداوند بود و حکم الهی تغییر ناپذیر است!
ص۳۲،۳۳ کتاب خواهر

بریده کتاب (۴):

مادرم دختر پادشاه روم نبود که لذت را انتخاب کند، دختر پادشاه ایران نبود که برتری‌ طلبی را انتخاب کند!
شأن مادرم، دنیاطلبی نبود!
کاخ و باغ و مرکب راهوار، شأن مادرم نبود! زیورآلات و جواهرات، فخر مادرم نبود!
خَدم و حَشم، آبروی مادرم نبود!
مادرم دختر فرستادۀ خدا بود و خدا همۀ عالم را در اختیار محمد و آل‌ محمد قرار داده بود!
عالم اندازۀ یک کاخ و یک باغ نیست، همۀ کرۀ زمین است و مادرم بردۀ این‌ها نبود!
مادرم و پدرم خانه‌ ای داشتند کاهگلی، وسائلی داشتند گلی؛ خوراکشان در شأن خودشان بود و نبود، اصلا مسئله این نبود!
شأن را خدا باید تعریف کند نه خلق خدا!
ص۳۶ کتاب خواهر

بریده کتاب(۵):

مادر من، عزت زن بود و آرامش‌ بخش مهم‌ ترین هستۀ جهان، خانواده!
مادر من، عطر بهشت می‌ داد و عطر عبادت!
مادرم تعریف عالم خلقت از زن را با صفات خوبی که داشت، تغییر داد!
زن شد مخلوقی که خداوند متعال لب به ستایش‌اش گشود که:
– یا رسول‌ الله اگر تو نبودی عالم را خلق نمی‌ کردم، اگر علی نبود تو را خلق نمی‌ کردم، اما یا رسول‌ الله، اگر فاطمه نبود، نه علی را و نه تو را، هیچ‌ کدام را خلق نمی‌کردم!

مادر من فاطمه بود! دورکنندۀ دوستدارانش از رنج سنگین جهنم،
‌‌‌‌‌بریده شده از لذت کوتاه دنیا،
وصل‌کنندۀ دل‌ های تنگ انسان‌ ها به آسمان،
پناه زن‌ های مورد ظلم قرار گرفته در استعمار و استکبار و شهوت!
مادر من فاطمۀ زهرا بود، نوری که تمام عالم را روشن کرد و وحشت تاریکی را زائل!
و من دختر بهترین زن عالم هستی شدم!
الحمد لله رب العالمین!
ص۲۷،۲۸

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

بچه های راه آهن

 

کتاب بچه های راه آهن
نویسنده: ادیت نزبیت
انتشارت قدیانی
مترجم پری منصوری

بریده کتاب:

۱-ص۷
آن ها از اول بچه های راه آهن نبودند. آنها بچه های عادی بودند که در خانه زیبایشان زندگی می کردند.
مادر این سه بچه، وقتش را با دید و بازدیدهای بی مورد هدر نمی داد و تقریبا همیشه در خانه می ماند و آماده بود که با بچه ها بازی کند و برایشان کتاب بخواند.
پدری هم داشتند که هرگز بدخلقی نمی کرد، هرگز پا روی حق نمی گذاشت و همیشه آماده بود که در بازی و تفریح با بچه ها همراه شود.
آن ها واقعا خوشبخت بودند؛ تا زمانی که آن اتفاق ناگوار ناگهانی پیش آمد!
پدر از پیش آنها رفت، و مادر مجبور شد ساعت های طولانی را بیرون از خانه بگذراند…

بریده کتاب(۲):

ص۵۵
آن روز مادر مجبور شد توی رختخواب بماند چون سرش به شدت درد می کرد. دست هایش از تب می سوخت و چیزی نمی توانست بخورد. گلویش هم به سختی درد می کرد.
مادر اول نمی خواست دنبال دکتر بفرستد، اما آن شب انقدر حالش بد شد که پیتر را دنبال دکتر فرستاد.
دکتر گفت مادر آنفولانزا دارد و باید انگور، شیره گوشت، سودا و شیر بخورد تا حالش بهتر شود.
اما مادر در حالیکه توی تخت دراز کشیده بود گفت: «ما انقدر پول نداریم که تمام این ها را بخریم…»

بچه ها گفتند: «خودمان باید کاری کنیم…»
آن ها فکر کردند، کمی باهم گفتگو کردند، بعد یک قیچی، یک شمد سفید، یک قلم‌موی نقاشی و یک قوطی مرکب سیاه برداشتند و مشغول به کار شدند.

وقتی کارشان تمام شد، پارچه نوشته شده را برداشتند و کنار ایستگاه راه آهن رفتند. روی پارچه نوشته شده بود:
به ایستگاه توجه کنید
وقتی قطار ایستاد، مسافران به ایستگاه توجه کردند اما متوجه چیزی نشدند، اما همینکه قطار میخواست دوباره حرکت کند، پیرمردی که هر روز بچه ها برایش دست تکان می دادند، فیلیس(فرزند کوچک خانواده) را دید که نفس زنان داشت به او می رسید، همان طور که قطار داشت حرکت می کرد، فیلیس یک نامه گرم و مرطوب را توی دست او انداخت…

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

طعم مرگ

 

کتاب طعم مرگ
نویسنده: مهدی فربودی
نشر بقیه الله عج الله تعالی فرجه الشریف

بریده کتاب:

حضرت علی علیه السلام: بدان که شب و روز پیوسته به دنبال هم می گردند، با نهایت سعی و جد و جهد می کوشند که عمرها را کوتاه کنند و اموال را فانی و خراب کنند و اجل ها را درنوردیده و به آخرین نقطه آن را برسانند. هیهات، هیهات! چقدر دور است افهام مردم غافل از این واقعیت. ص۳۵

بریده کتاب(۲):

حضرت علی علیه السلام: زیرک ترین شما کسی است که بیشتر و بهتر آمادگی مرگ را داشته باشد. علامت آمادگی مرگ؛ عدم دلبستگی به دنیا و توجه داشتن به آخرت و تهیه زاد و توشه برای سکونت در گور و ترس از روز رستاخیز است. ص۳۹

بریده کتاب(۳):

حضرت رسول صلوات الله علیه و آله: “زیاد به یاد نابود کننده لذت ها باشید.” عرض کردند آن چیست؟ فرمودند: “مرگ است. آن کسی که به حقیقت از مرگ یاد می کند، اگر در راحتی و گشایش باشد غرورش برطرف می شود و دنیا بر وی تنگ می گردد، و اگر در مضیقه و سختی باشد با یاد مرگ، از فشار فکری و روحی رهایی می یابد و دنیا به نظرش وسیع و گسترده می نماید.

مرگ اولین منزل از منازل آخرت و آخرین منزل از منازل دنیاست. خیر و خوشبختی از آن کسی است که هنگام فرود آمدن در اولین منزل، مورد تکریم و احترام باشد و موقع بیرون رفتن از آخرین منزل به شایستگی و خوبی بدرقه شود. ص۴۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۵۰ ق.ظ

حقایقی پیرامون انجمن حجتیه

 

حقایقی پیرامون انجمن حجتیه: نه درس گفتار در باب تاریخچه و اندیشه ها

 

حقایقی پیرامون انجمن حجتیه

(نه درس گفتار در باب تاریخچه و اندیشه ها به ضمیمه متن کامل مناظره رضا اکبری آهنگر با یکی از سران انجمن):
نویسنده:

رضا اکبری آهنگر
انتشارات:
شهید کاظمی

بریده کتاب:

آخرین نکته در موضوع مباحث عقیدتی این که ما یک تشکیلات انجمن حجتیه داریم و یک جریان فکری انجمن حجتیه. این دو باهم فرق دارد. در برخی مواقع این دو با هم اشتباه می شود. بعضی افراد هستند اگر از آنان بپرسی که انجمن حجتیه چیست، نمی دانند. ولی ناخودآگاه تفکراتشان و یا حدّاقل بخشی از تفکراتشان مثل انجمنی ها شده است و خودشان هم نمی دانند.
ص۱۶۴

بریده کتاب(۲):

آیا در سیر تربیتی انجمن، تربیت سیاسی هم برای جوانان وجود دارد یا نه؟ یا می گوید تربیت سیاسی نداریم، که در این صورت می گوییم پس اصلا معلوم می شود که اسلام را نشناخته اید. اسلام بدون سیاست می شود برداشت تک بعدی از اسلام!
ص۱۷۳

بریده کتاب(۳):

برخی از سوالات هم هست که نفس پرسیدنش از آنها، باعث شناخت بیشتر شما از اعتقادات انجمن می شود. مثل این که عقیده سران انجمن نسبت به تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت چیست؟
ص۱۷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۰ ، ۰۹:۵۰
نمکتاب ...
جمعه, ۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دعا و اسرار اجابت دعا

کتاب دعا و اسرار اجابت
نویسنده: حبیب الله فرحزاد
انتشارات عطش

بریده کتاب:

ص۱۱۰
خدا چه می خورد؟ خدا چه می پوشد؟
خدا غم بنده های خود را می خورد، خدا عیب بنده های خود را می پوشد. کار خدا ستاریت است.
حضرت امیر می فرماید: «لو تکاشفتم ما تدافنتم» اگر هریک از شما از عیب و نقص پنهان دیگری اطلاع پیدا می کردید، هیچگاه همدیگر را دفن نمی کردید.

بریده کتاب(۲):

ص۴۸
یکی از موانع اجابت دعا، بدبین بودن به خداست. به خود بدبین باشیم طوری نیست، چون مقصر و‌ گناهکار هستیم ولی به خدا هرچه می توانیم باید امیدوار باشیم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

محور زندگی من

 

کتاب محور زندگی من : محتوای کامل نمایشگاه فرازمان فرامکانِ محرم

کتاب محور زندگی من
کاری از تیم جوان نمکتاب
انتشارات عهد مانا

بریده کتاب:

حسین به سیاه و سفید، رنگ محبت می دهد…
آدم ها اگر با منش امام جلو نروند، و عالم اگر با اندیشه امام اداره نشود، پیشرفت علم هم مقابل نفهمی و ظلمش را نمی گیرد! حتی آب خوردن هم، به رنگ پوست بستگی دارد!!
آرمان نژاد پرستی
مجوز کشتن آدم ها می شود!!

بریده کتاب(۲):

کسی هست که دوست داشتنش آرامم می کند؛ چون میدانم او بیشتر مرا دوست دارد!
دوستم دارد و همیشه هست!
دوستم دارد و همیشه پشت و پناه من و همه است!
دوستم دارد، هرچقدر هم که به او بدی کنم!

بریده کتاب(۳):

بعضی ها سطح فکرشان پایین است و برای یاری خوبی ها بهانه می تراشند! حاضر هستند امام را یاری بدهند، اما سفیر امام را یاری نمی کنند. به این افراد باید گفت:
متاسفانه مسلم که تنها بشود، خود امام دیگر اصلا به کوفه نمی رسد!
کربلا اتفاق می افتد و …
حواسمان به نائب مهدی فاطمه باشد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

رسم جهاد

کتاب رسم جهاد: تجربه های کار جمعی در جهاد سازندگی به روایت حسینعلی عظیمی

 

کتاب رسم جهاد
نویسنده: علی مشایخی و محمدرضا حسینی و محسن جعفری
نشر: راه یار

بریده کتاب:

جهت‌ ها یکی بود ولی هرکس هدفی متفاوت را دنبال می کرد. جهت اصلی همان فرمان امام بود که ما وابستگی ها و محرومیت ها را از بین ببریم.
ص۲۴

بریده کتاب رسم جهاد (۲):

حرف جهادی ها با یک روستایی این بود: 《تو انسان و خلیفه خدا هستی. چرا فقط یک روستا را آباد کنی؟ بیا انقلاب اسلامی را پیش ببر، کشور را نجات بده، مستضعفان را نجات بده.》
ص۲۷

بریده کتاب(۳):

درجهاد، متناسب با نیاز کار تعریف می شد نه کار تعریف شود بعد نیاز!
هیچ چیز اضافه ای در سازمان جهاد وجود نداشت.
ص۲۶

بریده کتاب(۴):

اولین شرط برای انتصاب مسئولیت جهاد استان، تقوا بود. بعد به سراغ تخصص فرد می‌ رفتند که بتواند تشکیلات را اداره کند، و در نهایت این که واقعا مدیر و تصمیم گیر باشد.
ص۵۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دعوا سر اولویت است

کتاب دعوا سر اولویت است: چرا جبهه امام گاهی نیرو ندارد؟ دعوا سر اولویت است

کتاب دعوا سر اولویت است
نویسنده: سید علی اصغر علوی
انتشارات سدید

بریده کتاب:

خلوت،چه در دل کوه باشد چه در دل شب، مهم، خلوت در ژرفایی است که در خود باید بیابی و بکاوی، و کسی بدون این خلوت انس، لحظات بزرگ را درک نخواهد کرد…روز عاشورا هم رهاورد شب بزرگ عاشورا و خلوت های ژرف آن است. خلوت هایی که در دل خود، استعداد تربیت امثال حر را دارد.
ص۱۷

بریده کتاب(۲):

وقتی چیزی برای کسی اولویت شد، برایش همه کار می کنند و اصلا بهترین معیار برای تشخیص اولویت داشتن همین است:
برای آن حاضری چقدر خرج کنی؟ چه چیزی را؟ و اینجا فضیلت اشخاص مشخص می‌شود…
ص۲۱

بریده کتاب(۳):

باید امام حی را دنبال کرد. حج واجب، حرام می شود بر پیرو حسین، وقتی خود حسین در حج نباشد. چه حادثه شگفتی که واجب هم به پای او کنار می رود.
حتی حج واجب… چرا که حسین «اوجب» است و جایی که اوجب هست، ترجیح بر «واجب» پیدا کردن امری بدیهی است.
ص۲۹

بریده کتاب(۴):

خون ها باید به این نیت به حریم قلب وارد شوند که دوباره برای حسین پاک شوند، آماده آماده و اصلا قلب را برای همین ساخته اند.
ص۵۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

آقای تابستان

کتاب آقای تابستان: شعرهای مفید و موزون موثر در آموزش و گفتار کودکان

کتاب آقای تابستان
نویسنده: منیره هاشمی
انتشارات: کانون پرورش فکری کودک ونوجوان

معرفی:

شعر های موزون می‌ تواند در گفتار و آموزش کودک بسیار مفید و شیرین و موثر باشد.
امروزه یکی از درمان‌ های گفتار درمانی برای کودکان این است که مادران برای فرزندشان شعر بخوانند‌.
شعر های این کتاب زیبا و دلنشین و حقیقتا گوش نواز و وزین است.

بریده کتاب:

ای کوه پیر سنگی
کی آمدی به دنیا
آیا به یاد داری
روز تولدت را ؟

تو یادگار خوبی
از سال های دوری
پیری،ولی همیشه
زیبا و پر غروری

من می نشینم آرام
بر دامن قشنگت
صد حرف تازه دارد
هر دانه دانه سنگت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...