نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

برادر انگلستان

نقد رمان برادر انگلستان: واقع نمایی ایران است و برادر انگلیسش!!!

 

نقد رمان برادر انگلستان نوشته ی علیرضا قزوه

داستان، داستان ایران است و مردمش.

قدمت تاریخی این سرزمین . عادت ها و آدابشان. اما نویسنده می خواهد برای من و شما، رمان ایران به اضافه انگلیس را بنویسد. انگلیسی که مثل برادر چسبیده است به کشور ما البته نه اینکه مثل برادر پشت و پناه باشد. بلکه برای عده ای از داخلی ها برادر وارانه (دو طرفه) عمل می کند و چپو می کند سرمایه هایمان را. رمان داستان اسماعیل جوان خوش قد و قامت و خوش استعدادی نیست که برای درس می دود انگلیس و آن جا وقتی می بیند شیر است و غیور و ضد شاه و انقلابی، با آمپول هایی او را دیوانه می کنند و تا آخر عمر کسی نمی فهمد این چند نفر جوان حسابی چرا این طور بی مقدمه اعصاب و روانشان به هم ریخت. داستان کشور برادر پر لبخند است. انگلیس که صد سال پیش از بیست میلیون جمعیت ایران، ۸ میلیون نفر را کشت و کاری کرد که در کتابهای تاریخ ما ننویسند و خودش در اسناد انگلیس جنایت قتل عام ایرانیان را با افتخار درآورده است. داستان انگلیسی که افغانستان و بحرین را از ما جدا کرد. رضا خان به اضافه جنایت هایش را حاکم کرد، … حالا اسماعیل را اگر قبول نکند جاسوسش بشود و معتقد بماند با دارو نابود می کند…

و هنوز مردم ما کشور انگلیس را بعنوان پیشرفته ترین کشور اروپایی می شناسند و نه به عنوان جنایت کارترین در حق مردم ایران زمین . رمان برادر انگلیس واقع نمایی ایران است و برادر انگلیسش که مثل کنه چسبیده و خون ما را می مکد.

علیرضا قزوه سعی کرده است در بین حرف های درهم و گنگ و پراکنده اسماعیل که مظلومانه با آمپول بیمار شده است واقعیت های تلخ تاریخ این سرزمین و بلاهایی که بر مردمش رفته است را بگوید.

آفتاب پر از توصیف مکانی و زمانی و شخصیت هاست که خواننده را در عمق کتاب غرق می کند و دل نگران شخصیت ها می شود. اتصال گذشته و حال کار دشواری است که به قلم توانای قزوه رخ داده است و خواننده را سردرگم نمی کند.

بهرحال پرداختن به تاریخ گذشته و اتصال آن به حال کار دشواری است و قطعا خوانندگان این رمان باید آثار واقع گرایانه و همراهی با شخصیت های عام و راوی را دوست داشته باشند. ساعات شیرینی را می شود به تلخی تاریخ طی کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

قاصدک

 

کتاب قاصدک : عشق اگر عشق باشد هجرانی نباشد که به وصالش نرسد

 

کتاب قاصدک
نویسنده: علی مؤذنی
انتشارات: سوره مهر

معرفی:

فقط کافی است که عاشقانه کسی را بخواهی، درد هجرانت به وصال می انجامد حتماً، فقط مشکل این جاست که عشق را بلد نیستیم معنا کنیم. داستان عشق “زن و مرد” “پسر و پدر” کوتاه اما خواندنی است.

بریده کتاب:

چشم هایم را باز کردم. امید خیره نگاهم می کرد. لبخند زدیم. با تکان سر پرسید: آره؟
سرتکان دادم که چه جورهم! با غرور قاشق غذا را در دهانش گذاشت و با غرور به خوردن ادامه داد. ترب را مثل هاشم تو دهان گذاشت و مثل هاشم تو سبزی ها فقط دنبال شاهی گشت ومثل هاشم فقط برگش را خورد و ساقه را انداخت کنار بشقاب.
– چای که می خوری؟ سر تکان داد که می خورم و انگار یادش افتاده باشد قاصدک را داد دست چپ و …

بریده کتاب(۲):

– خودت ازش بپرس.
یک قدم آمد جلو. دستش هنوز به چارچوب در بود.
– بیا عزیزم…..
یک قدم دیگر هم آمد جلو. دستی را که از چارچوب در برداشت، برد به دهان، یک قدم دیگر، آهان، و دست راستش را آورد جلو. قاصدک را آرام بر کف دستش غلتاندم. دست چپش را هم زیر آن گرفت.
– بابام چی گفته بهت؟
جا خوردم فکر این را نکرده بودم. حالا انتظار دارد قاصدک حرف بزند!
– اول بوش کن ببین بوی بابا را می دهد یا نه؟
قاصدک را برد نزدیک بینی و محکم بو کشید.
– باید آرام بو بکشی. چشمهایت را هم باید ببندی.
چشم هایش را بست. بو کشید، آرام و همان طور چشم بسته ماند باز بو کشید. آرام تر. لب هایش را غنچه کرده بود.
– بوی بابا را می دهد؟

سر تکان داد. آرام و راضی گفت: “می دهد.” و نگاهم کرد. دیگر سر سخت نبود.
اما منتظر بود قاصدک حرف بزند. مصر هم بود.”گفت: بابام چی گفته بهت؟”
بیکار بودی زن؟ حالا بیا و درستش کن!
– این ها که مثل ما زبان ندارند حرف بزنند.
براق شد. لب هایش را جمع کرد. گفت:”پس چی”
– باید چشم هایت را ببندی و به بابا فکر کنی. آن وقت هم کم کم می شنوی.
چشم هایش را بست. هاشم را چه شکلی به یاد می آورد؟ چقدر شکل اوست، مخصوصا لب هایش. چشم هایش را باز کرد، توفکر بود. نگاهم کرد و سعی کرد لبخند بزند. لب هایش چفت تر از آن بودند که به لبخند باز شوند…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کودتای دل

 

کتاب کودتای دل : معجزه ی حضور امام را هم باید دانست هم با تمام وجود باور کرد

 

کتاب کودتای دل
نویسنده: سید جمال حیدری
انتشارات: بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج)

معرفی:

چیزهایی که راجع به به دنیا اومدن امام زمان شنیدیم گفتیم بی خیال خیالاتی شدند ….
اما واقعیت اینه که همه این ها به ما خیلی نزدیکه
فقط باید معجزه های اطرافمون رو باور کنیم.
ومعجزه حضور آقا در بین خودمان ….

بریده کتاب:

خدایا در دلم کودتا شده… طوفان شده… خدایا خودت در قرآن، بله در قرآن، سوره بقره بود؛ خواندم که هر وقت بندگانت از پیامبر درباره ات بپرسند، پیامبر را موظف کردی به آنها بگوید که تو نزدیکی ….(ص ۱۱)

بریده کتاب(۲):

آسیه است که نگاهش به اوست و فرعون با حسرت، نگاه می کند، آسیه نگاه از او می گیرد و فرعون هم چنان با حسرت نگاه می کند،اما بی حاصل؛ چون او نظر گاهش به بیرون تالار است که عزیزتر از جانش آنجاست، یعنی موسی (ص۳۷)

بریده کتاب(۳):

سلام بر فرعون! تعظیم نمی کند همچون همیشه خشم در فرعون شعله ور می شود
–اما من رخصت ندادم بیایی؟
موسی نگاهی از سر مهر به آسیه می کند و آنگاه رو به فرعون: به مهربان شما و دایه عزیزتر از جانم گفتم که من برای امر مهمی آمده ام و رخصت نیز از خدایی گرفته ام که آفریننده جهان است، یکتاست ….
تاب نمی آورد فرعون و بانگ می زند…(ص۳۹)

مرتبط با کتاب کودتای دل 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
کتاب عزیز : پیمانه هایی شیرین از فضائل امام عصر، امام عزیز…

بیشتر ببینیم…
دلت را عجب آسمانی می کند دیدن دقایقی از این کلیپ ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

دختری در قطار

نقد رمان دختری در قطار : زنان نه احساس امنیت دارند و نه می توانند دل به گرمای واقعی محبت خانواده دهند.

قد رمان دختری در قطار نوشته ی پائولا هاوکینز
ازدواج یعنی همین: امنیت، گرما، راحتی… .
این جمله ی شخصیت اول داستان است که آخر رمان می گوید: زنی که بار روایت زندگی تمام زنان اروپایی و آمریکایی را بر دوش کشیده است.

شاید شهرت این کتاب به خاطر واقعی بودن ان و جریان زندگی عادی زنان در غرب است. زنانی که به این کتاب عکس‌العمل مثبت نشان میدهند انگار که دارند داستان زندگی خودشان را میخوانند و یا اینکه دارد نقاط جدیدی میخوانند و پنجره‌ای نو برایشان از فضای زندگی در غرب باز میشود!

در کل رمان، زنان نه احساس امنیت دارند و نه می توانند دل به گرمای واقعی محبت خانواده دهند تا طعم راحتی را بچشند.

ترس و دلهره، بی پناهی و تنهایی، تنها و تنها کادوی زندگی به سبک غرب است که باعث می شود آن ها به دروغ و شراب و خیانت و….. پناه ببرند تا شاید برای لحظاتی آرام بگیرند!

کتاب؛ داستان زندگی سه زن است.

-ریچل؛ که بخاطر بچه دارنشدن به شراب پناه می برد و همسرش تام که یک دروغگوی متهجر است با زنان دیگر روزگارِ شهوانی خودش را می گذراند.

-آنا؛ که همان معشوقه و هم خوابه تام است، در آخر بجای ریچل، زن تام می شود.

-مگان؛ زنی که از شوهرش اسکات خسته است.
پرستاری بچه ی تام و آنا را قبول می کند و در آخر به دست تام کشته می شود.
در پایان داستان تام نیز بخاطر خیانت های مکررش به دست آنا و ریچل به چنگال مرگ می افتد و نفله می شود.

فراتر از قلم نویسنده، 
داستان در فضایی دلگیر،
سیاه،
مستی و تنهایی،
بوی خیانت و کثافت جلو می رود.

دختری در قطار، داستان تمام زنان مورد خشم فرهنگ مدرن است.
فرهنگی که در آخر زن را چون سگی می بینند که دم تکان می دهد.
زنی که دلش می خواهد زن باشد و مادر، اما واقعا نمی داند چرا به او فقط به چشم یک جنس نگاه می شود که فقط و فقط جسمش ارزش دارد نه چیز دیگر.

تنهایی جوانان آمریکایی و اروپایی از همان اوایل جوانی شروع می شود.
از همان سن ۱۶ _ ۱۷ سالگی که از خانواده ها جدا می شوند و بهتر است بگوییم طرد یا رانده می شوند.

در تمام داستان حرفی از خانواده نیست و همه درخانه های مجردی زندگی می گذرانند.
دنبال کار می گردند تا بتوانند از مرگ نجات پیدا کنند، می خورند تا بتوانند کار کنند.

کار می کنند و می خورند تا بتوانند با شراب مست شوند و کنار زنی، غریزه ی شهوانی شان را ارضا کنند.
پس شراب و زن از تفریحات معقولشان است.

کاش آخر کتاب نقدی درست برای خوانندگان نوشته می شد.
آنان که شیفته ی زندگی به سبک غربند. درحالی که خودشان به کرات در کتاب ها و به خصوص این رمان می گویند: این زندگی بوی تعفن می دهد.

بریده ای از کتاب:

تو مثل یکی از اون سگایی. سگای ناخواسته ای که همه ی عمر باهاشون بدرفتاری شده.
آدم میتونه مدام بهشون لگد بزنه و لگد بزنه.
اما اونا بازم برمیگردن، گریه و زاری می کنن و دم تکون میدن.
شروع کن! امیدوارم کارت اینبار متفاوت باشه.
« تو یه سگی ».
وضعیت تو عین (…) بود….
بوی بد شراب…..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مرغ هوا

رمان مرغ هوا : ماجرایی هیجانی که دو پسرعموی داستان رقم می زنند… نوجوان ها دریابند

 

رمان مرغ هوا
نویسنده: عزت الله الوندی
انتشارات: سوره مهر

خلاصه:

کتاب در مورد دو پسرعموی هم سن وسال است که پدرهایشان رابطه خوبی ندارند ودوران، دوران انقلاب است. معلم مدرسه همکار ساواک است و جاسوس اهالی. اتفاقی پیش می‌آید که اهالی و بچه ها هم با انقلاب همراه می‌شوند و کارهایی انجام می‌ دهند ولی یکی از دوستان‌ شان شهید می شود و حتی می فهمند که رابطه بد پدرهایشان رد گم کردن برای جاسوسان ساواک است.

بریده کتاب:

خاله از کنار منصور که گذشت به یک باره مچ او را چسبید. مردها ایستادند. خاله مریم به چشم های اشک الود منصور خیره شد و گفت: به بهمن بگو دلم برایت تنگ شده. اگر مردم به او بگو مادرت قد تمام دنیا دوستت داشت. صفحه ۲۸

بریده کتاب(۲):

صدای سوتی را از بالای پشت بام شنید. چهره نیمه تاریک منصور را شناخت رفت کنار پشت بام ایستاد. پچ پچ کرد: یک چیزی را فهمیدم.
-چی را ؟
-بابات را بابام فروخته.
–نمی فهمم.
–بابا تهماسب از آقای ارکاک پول گرفت.
-مطمئنی؟
– با همین دو تا چشم های خودم دیدم به ارواح خاک مادرم. الان میاد توی جیب کتش را نگاه کن.
منصور دوباره سوت زد داره میاد. صفحه ۸۷

بریده کتاب(۳):

فرشید بقچه حمامش را روی زمین انداخت و بعد خم شد تا ادای بستن بند کفشش را در بیاورد. سرباز اهمیتی نداد. فرشید یک سنگ از روی زمین برداشت و بعد در حالیکه با اعتماد به نفس سنگ را به سمت مجسمه پرتاب می کرد فریاد زد: مرگ بر شاه .. بعد بی درنگ پا به فرار گذاشت سرباز دستپاچه تفنگش را مسلح کرد وچند تیر هوایی شلیک کرد چند دقیقه بعد……

مرتبط با رمان مرغ هوا 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
ماجراهای پسر سرکارعبدی : کتاب بخون و بازی هوش انجام بده..هم فال و هم تماشا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

جای خالی سلوچ

نقد رمان جای خالی سلوچ : خستگی و ناامیدی پس از خواندن چند صد صفحه رنج و سختی

 

نقد رمان جای خالی سلوچ نوشته ی محمود دولت آبادی

کتاب­های دولت ­آبادی را هر وقت دست می­ گیرم می­ دانم که پا بر دامنه کوه بلند توصیفات می­ گذارم.
یا نباید خسته بشوم،
یا باید که قید بسیاری از پاراگراف­ها را بزنم،
یا در جایی باید تندخوانی کنم،
و یا نه یکباره، که چند روز یا هفته­ ای به آرامی کتاب را تمام کنم،
و حتما آخر کتاب هم کمی سردرگم و ناامید و دِپرس خواهم بود.

کنار تمام جملات توصیفی زیبا و گاه حکمت­ آمیز و کلماتی که دولت­ آبادی مثل نانوایی با مهارت؛ که خمیر در دستش، آسوده چپ و راست و گلوله و پهن می­ شود؛ دولت آبادی هم چیدن و گزیدن تکرارهای بدون حس تکرار و چسباندن و قید زدن و مضاف کردن و وصف کردن و استعاره و تشبیه و ایهام مثل خمیر است برایش، می­ چیند و جلو می­ برد داستان را.

هر چند که ترجیح می­ دهم چندان دور و بر دولت آبادی نچرخم تا از غم­ها و مشکلات وحشتناک و بی­ پایان انسان­های سردرگم و آواره­ ی از درون و خسته و نابود، دچار افسردگی نشوم.

جالی خالی سلوچ پدری را به تصویر می­ کشد که بعد از رفتنش جایش چون چاهی عمیق در زندگی خانواده­ اش سرباز می­ کند و بار مشکلات را می ­آورد و درماندگی را چنان در درون خودش جای می­ دهد که رهایی از آن ممکن نیست. چنان که مادر هاجر به زور عروس شده و عباس پیر شده و ابرام  وامانده را رها می­ کند و به دنبال سلوچ گم و گور روان می­ شود و تو می­ مانی که پس از چند صد صفحه زجر و رنج و سختی، هیچ گشایشی که نشد تازه خانواده از هم پاشید به یک امید واهی.

شاید عمق فاجعه، نبودن ستون یک خانه، یعنی پدری آرام و فقیر آن هم در فضای فقر فرهنگی و دینی قبل از انقلاب را هیچ کس جز دولت آبادی نتواند به تصویر بکشد اما حقیقت جامعه غیر از این است که زنی توانمند چون مردان نتواند زندگی را بچرخاند.
بگذریم دولت آبادی است و توانمندی قلمش و غورش در دل جامعه­ ای پر از بدی .
و من این تصویرسازی را دوست ندارم چون کتاب می­ خوانم تا یاد بگیرم،
تا قدرتمند شوم….
تا امیدوار باشم و …..
نه خسته و ناامید و ….

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

ذهن خالی

نقد رمان ذهن خالی: اگر ازخواندن رمان توقع تعالی روح دارید سخت در اشتباهید.

 

نقد رمان ذهن خالی نوشته ی هما پور اصفهانی
هما پوراصفهانی کلادر رؤیا سیر می کند.
عاشق خلق صحنه هایی ست که در آن مردش غیرتی است و این غیرت را با عصبانیت و داد و بیداد و چشم غره و فشار دادن دست معشوق و هل دادن و فریاد نشان می دهد و معشوق هم مرده ی همین حالات است؛ البته به نظر این معنای غیرت نیست؛ این یک حالات بد روانی است که نتیجه اش خشونت و بد خلقی و بی احترامی کردن به افراد است.
دختری که مثل یک انسان کم ارزش مورد هجوم مردان قرار می گیرد.

دختران زیبای رمانش ازانسان بودن و زن بودن فقط خوردن و خوابیدن و به مد پوشیدن و رقصیدن و آرایش و شهوت را می شناسند و دیگر هیچ.
یعنی اگر شما از خواندن رمان هایش توقع اهل فکر شدن و یا تعالی روح دارید سخت در اشتباهید.

این رمان هم مثل بقیه رمان های هما از عشق مثلثی دم می زند. البته یک ماجرای جنایی هم همراهش است که درآن پلیس و نیروی انتظامی را ناکارآمد و بدون تدبیر معرفی می کند و البته شکست خورده و عصبی.

از خواندن هفتصد صفحه اش پیام ناقابل دریافت که نمی کنید هیچ، به قاعده ی تمام حماقت های “پولک” دختر خاص رمان و “فرزاد” پسر عاشق رمان، حالتان را خراب می شود.

چند پیام:
در رمان های اینترنتی ایرانی با ادبیات معمولی چند نکته عجیب هست:

۱٫یکی اینکه خدا همین نزدیکی است به سبک خودت با او حرف بزن، خدا حق ندارد سبک تعیین کند.
بعد هم دعایت را بکن او باید جواب بدهد، اگر جواب نداد تقصیر تو نیست.
می توانی داد بزنی! غر بزنی! او را مقصر کنی و قهر کنی! خدا همه ی زندگی تو نیست اما باید در خدمت تو باشد.
این القاء اشتباه در ذهن جوان ها جا داده می شود.

۲٫کلا همه درگیر عشق مثلثی اند و حتما هم به معشوق می رسند و دنیا بر وفق مراد می شود.

پسرها همه پولدارند، خوش هیکلند، دختر کشند و…

خلاصه آنکه رمان های اینترنتی، عمر عزیز تو را می گیرد، خیالات تو را بال و پر افسانه ای می دهد و در نتیجه که به رؤیایت نرسی،کسالت و افسردگی و نا امیدی نتیجه اش خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

دوازدهم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ

رمان وقتی دلی

نقد رمان وقتی دلی: چشاندن شیرینی اسلام به خواننده و نمایش زشتی و تاریکی جهالت

 

نقد رمان وقتی دلی نوشته ی محمد حسن شهسواری
سیرداستان سرگذشت پسری است تافته ی جدا بافته؛
چه از جایگاه  شخصیت خانوادگی،
چه از نظر زیبایی،
چه از منظر توانمندی و استعداد ،
که روبرو می شود با حرف جدیدی از زبان شایسته ترین جوان زمانش.
اسلام،که حرف متفاوتی می زند و رویکرد متفاوتی ارائه می دهد و افرادی که به آن متمایل می شوند روش متفاوتی از دیگران پیدا می کند.
او مسلمان می شود کتک می خورد،تحقیر می شود اما بر حرفش می ماند و…
تا شهادت.

شخصیت اول داستان مصعب است که بسیار نازدانه و مورد احترام است و به خاطر زیبایی فوق العاده اش دخترکش است.
اهل سخاوت است و بسیار دنبال این است که حرف درست را متوجه شود.(حق جو)

شخصیت دوم داستان جعفر برادر علی، پسران ابی طالب هستند که می شود دم خور لحظات تنهایی و تفکر مصعب.
جعفر جوان خاصی است که همه خواهانش هستند خواهان هم صحبتی با او.

پیام اصلی داستان:

از فضای نادانی و خراب، اگر کسی دنبال خوبی باشد نتیجه می بیند،اگر کسی دنبال شر و بدی باشد باز هم بار خودش را می بندد.
اسلام دینی است که دل های به خواب رفته را بیدار می کند، عقل های تعطیل شده را راه اندازی می کند، وحق طلب ها را  به نور و روشنایی می رساند.

 

شخصیت های منفی داستان:
مادر مصعب:
زنی اهل حرص و هوس و شهوت و ثروت.
همه ی دنیا را می خواهد برای خودش.
حتی پسرش مصعب که نازدانه اش است برای خودش می خواهد.
ولی وقتی که باب میلش نباشد او را شکنجه و طرد می کند.
نماد یک زن که اگر محبتش جریان نداشته باشد و چشمه نباشد مرداب لجن می شود و دنیا به گونه ایست که تو هر چه بیشتر تلاش کنی مثل مرداب تو را در خود می کشد و روح حق طلبی ات را خفه می کند و سر آخر انسانیت می میرد.

برادر مصعب:
که نماد حسادت است.
در اسلام می گویند حسد ایمان را می سوزاند و در غیر مسلمان، انسانیت را می سوزاند و  فرد را کور می کند تا غیر از خود را نبیند.

تبصره:
رمان هم قوت خوبی دارد که توانمندی نویسنده را می رساند، هم به خوبی تاریخ را به تصویر می کشد تا جایی که نویسنده شیرینی اسلام را به خواننده می چشاند،و زشتی و تاریکی جهالت را نشان می دهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

نسیم بهشت

کتاب نسیم بهشت: آیا دین جز محبت و رحمت است؟ این کتاب کامل می کند کلام امام(ع) را

 

کتاب نسیم بهشت
(نکاتی در مورد محبت و رحمت)

نویسنده: حبیب الله فرحزاد
انتشارات: طوبای محبت

معرفی:

نسیم بهشت، نسیم رحمت و محبت است.
در بهشت جز این ها را نمی­توان یافت.
اهل بیت علیهم السلام هم که مظهر رحمت الهی و مصداق کامل محبت ­اند، حقیقت بهشت اند.
کلام­شان از بهشت است. رفتارشان از بهشت است و جز رحمت و محبت از آنان سر نمی ­زند.

خلاصه:

نکاتی در باب محبت و رحمت که از دو کتاب ارزشمند (محبت و رحمت، و (محبت زنان و کودکان) برگرفته شده است. این مباحث به سیره و سخنان پیشوایان بزرگ دین، به ویژه نبی اکرم اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در باب محبت و رحمت پرداخته و دری از رحمت الهی را به سوی همه انسان­ ها گشوده است.

بریده کتاب:

انسان با خدایی که پدرش را دربیاورد، نمی‌تواند انس بگیرد و یگانه شود. خداوند مهربان و باگذشت است. امامان ما چقدر زیبا دعا و گفتگو با خدا را به ما آموخته‌اند:


” خدایا، اگر مرا داخل بهشت کنی، پیغمبرت خوشحال می‌ شود و اگر مرا به جهنم ببری، دشمنت شیطان خوشحال می‌شود. خدایا، به خودت قسم، می‌ دانم که اگر پیغمبرت خوشحال شود بهتر است تا دشمنت شیطان خوشحال شود. ”
بوی رحمت الهی از همه‌ ی دعاها به مشام جان انسان می‌ رسد. صفحه ۱۸

بریده کتاب(۲):

پیامبر خدا برای همه خلایق، در همه‌ی عوالم رحمت است. حتی برای اشقیا و بدها هم رحمت است. خیلی عجیب است پیامبر می‌ نشیند و برای ابوجهل وابولهب گریه می‌ کند که چرا ابولهب باید در آتش برود. آیا شما می‌ توانید کسی را پیدا کنید که برای جهنمی ها گریه کند؟ گریه کند که چرا این‌ ها باید به جهنم بروند؟ از پیامبر خدا دلسوز تر و مهربان‌ تر و خیرخواه‌ تر و شیفته تر بر خلق نیست؛ این‌قدر خلق را دوست می‌دارد! یعنی خلق را یک چیز دیگر می‌ بیند، خلق نمی‌ بیند. این صفت رحمانیت است. صفحه ۵۱

بریده کتاب(۳):

انسان در خلوت به جای اولش باز می گردد، می بیند که هر چه بوده، خدا بوده است و ما هیچ بودیم. این هیچ بودن و این فقر و عجز را در خلوت باید پیدا کرد. همان جا خدا پیدا می شود. می بیند که هر چه هست، اوست و «لاإله الاالله» ظهور می کند.
خلوت یعنی با خدا نشستن، یعنی از پراکندگی بیرون آمدن، یعنی آتش های نفس را خاموش کردن. همه خوبان عالم، خلوت داشته اند. صفحه ۲۴

مرتبط با کتاب نسیم بهشت 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
کتابی برای دادن طعمی جدید و بهتر به زندگی مان : طعم زندگی

بیشتر ببینیم…
خدا هست، خدا هست، خدا هست و خدا هست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...