نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۰۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ب.ظ

کمی دیرتر

 

 

 

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

 

 

دوست دارم این کتاب را به همه بدهم بخوانند حتی به خود نویسنده. دوباره بخواند شاید متوجه شود و کتاب­ های نیستان را این قدر گران نکنند.

خلاصه کتاب:
جشن نیمه شعبان بود شرکت‌کنندگان و همه با هم فریاد «آقا بیا» سر داده بودند، در آن میان جوانی با صدای بلند می‌گفت: آقا نیا، آقا نیا، جشن، جشنی بود که خیلی از آقایان کله گنده و صاحب منصب و دانشمند حضور داشتند هر کدام از آقایان به شکلی آن جوان را مورد سرزنش قرار دادند اما در اتفاقی غیر منتظره هر کدام امتحان شدند که آن طوری که ادعا می‌کنند برای ظهور، آیا حقیقتا آمادگی اطاعت و یاری امامشان را دارند یا نه؟

برشی از کتاب(۱):
اسد با قاطعیتی که تعارف نبودن کلامش را برساند می گوید:
-نه مزاحم نمیشیم.
باید یک پیغام در مورد ظهور حضرت بدهم و رفع زحمت کنم!

ابوماجد, کنجکاو و متعجب می پرسد:
-پیغام؟ ظهور؟ حضرت؟
اسد می گوید:
-برای این که آقا ظهور کنن, باید تعداد یارانشون به حدّ نصاب برسه.
حضور شما برای این منظور الزامیه.
رنگ چهره ی ابوماجد به وضوح تغییر می کند. با لکنت می پرسد:
-یعنی الان؟!
و این را با چنان غلظتی ادا می کند که بوی محال از آن به مشام می رسد.
اسد تایید می کند:
-بله. همین الان.
هر یک روز دیرتر به حدّ نصاب برسه, ظهور به تعویق می افته.
ابوماجد می گوید:
-نه. صلاح نیست. الان که اصلا صلاح نیست.
اسد, حیرت مرا هم به تعحب خودش ضمیمه می کند:
-صلاح نیست؟! یعنی چی صلاح نیست؟!
ابوماجد توضیح می دهد:
-یعنی به صلاح من نیست.
باید فرصت تمدید بشه.
من احتیاج به فرصت دارم. که جبران مافات کنم.
که دو قدم برای رضای حضرت بردارم.
که دو تا تیر به طرف اسرائیل غاصب بندازم.
ما تو این سال ها اصلا فرصت نکردیم که با اسرائیل بجنگیم,
از بس معیشت سخت بود.
یعنی گذران زندگی.
مجبور بودیم واسه یه لقمه نون و یه لیوان ماءالشعیر, برچسب هر کس و ناکسی رو روی بازومون بچسبونیم و زیر عَلَمِش سینه بزنیم …

پوستر کتاب را از اینجا دانلود کنید

 

نقد رمان کمی دیرتر : یک آسیب شناسی دینی، یک مهم فراموش شده

نقد رمان کمی دیرتر نوشته ی سیدمهدی شجاعی 
شجاعی نویسنده مشهوری است که همه اغلب با کشتی پهلو گرفته و یا کتاب آفتاب در حجاب به جرگه ی خوانندگان مشتاق او می پیوندند.

کتاب هایی از تاریخ اهل بیت که همراهی با نثر ادبی و هنری باعث می‌شود که لذت تاریخ خوانی در مذاق انسان بنشیند.

حتی در داستان کوتاه هم می‌توانید او را صاحب سبک بدانید.
 اما رمان های سید، کمی جنجال برانگیز است.
آن زیبایی قلم و تسلط را در رمان هایش نمی‌توان انتظار داشت.
 محتوا محور بودن مشخصه بارز رمان های  اوست.


۱٫ کمی دیرتر یک آسیب شناسی دینی است.

۲٫ یکی از دغدغه های اصلی مذهبی ما، یک جریان سنگین که با بی‌توجهی تبدیل به یک اتفاق ساده و دور شده است.
ایشان در غالب رمان تلاش می‌کند تا آن را به عنوان یک مهم فراموش شده آسیب شناسی کند.

۳٫  شخصیت جوانی که حقیقت جو است و دلش تغییر دنیا را می‌خواهد مواجه می شود با عام و خاصی که ادعا می‌کنند اما حرکت نمی کنند.


جوان داستان یک یک افراد را به یاری می طلبد و با توجه به جواب هایشان نشان می دهد که:
بین حرف تا عمل هایشان چقدر فاصله است.
این یک روند نامطلوب در زندگی ما از ۱۱۸۳ سال پیش است؛ 
روندی که ما را به ظهور امام زمان نمی رساند و نتیجه ای جز غربت برای ایشان نمی آورد.


خواندن کتاب برای بعضی امیدوار کننده و برای عده‌ای سخت است اما خواندنش خالی از لطف نیست…

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۱
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۰۴ ب.ظ

شب و قلندر

شب و قلندر

شب و قلندر

 




📚شب و قلندر
نویسنده:منیژه آرمین

درباره کتاب:
قصه جذاب این کتاب،قصه پستی و بلندی های زندگی یک ادم خارق العاده است که میخواهد مثل همه نباشد،دلش تفاوت میخواهد.

خلاصه کتاب:
یک جوانمرد قهرمان پس از سفرهای سختی معشوقه گم شده خود را می ­یابد اما یافتن معشوقه­ اش او را از عشق­ های دیگر منصرف نمی­ کند او به دنبال حق و حقیقت و برقراری عدالت در سرزمین خود است به همین سبب تا پای جان از پای نمی­ نشیند.
قهرمان های واقعی، عاشقان واقعی هم هستند. جوانمردی و عشق شیرین را باهم در این کتاب بخوانید.



🧀برشی از کتاب:
صدایی در فضا پیچیدکه :
باایست!اینجا بهشت موعود است.اینک بوی گلهای بهشتی راحس میکنی؟
اری!
هم اکنون به تو اجازه میدهم که برگردی و به زندگی معمولی خود مشغول شوی زیرا اینک ازمایشی بس دشوار داری.
پس باید به یکی از سه کار که به تو پیشنهاد میشود،انحام دهی .یاباید خود را به چاه افکنی،یا خود را در اتش بسوزانی،و یا با تپانچه ای به سر خود شلیک کنی.
مرگ با تپانچه را انتخاب کرد
فیروز میدانست بعداز شلیک تپانچه بدون گلوله  به،تالار خواهد رفت و غرق تکریم و تمجید خواهد شد
اما تپانچه این بار..

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۰۴
نمکتاب ...