نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

غریب قریب

غریب قریب: آگاهی به سرگذشت حرم امام رضا(ع) رنگ دیگری به زیارتمان خواهد داد.

غریب قریب: آگاهی به سرگذشت حرم امام رضا(ع) رنگ دیگری به زیارتمان خواهد داد.

غریب قریب : سعید تشکری

معرفی:

آروم آروم که کتاب رو ورق می زنی، خوب گوش کن….
صدای هق هق گریه های نویسنده میاد… بلند، مداوم…
آروم آروم که با کتاب مأنوس می شی، قصه ها رو لمس میکنی…
میشد سعید تشکری رو دید وقتی که لرزید و زانوهاش سست شد. وقتی خمید و جلوی ضریح شکست…

خلاصه:

در ۱۲ دوره از تاریخ به ذکر تاریخ حرم امام رضا (ع) می پردازد، آباد شدن ها و تخریب شدن ها. کتاب رو باید نیمه شب خوند. وقتی همه خوابن کنار بخاری گرم. کنار تیک تاک ساعت.
کتاب، موضوع بدیعی داره و تاریخ رو زیبا روایت می کنه. بعد از خوندن کتاب، قدم زدن شما تو حرم خاص تر می شه. تفکرتون در مورد گوهرشاد، اسماعیل طلا، گنبد و … متفاوت میشه. نویسنده پیشینه جزء جزء اجزای حرم رو روایت می کنه. تمام خواننده های کتاب، زیارت بعدی شون با یک نگرش جدید میشه…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دو قدم تا صبح

دو قدم تا صبح: ویژه نامه امام مهربانی

دو قدم تا صبح: ویژه نامه امام مهربانی

معرفی:

دینِ نصفه نیمه می شود: هیچ،
اگر، هم دوستی با دوستان خدا و هم دشمنی با دشمنان خدا باشد ، می شود دین …
دو قدم تا صبح
قدم اول: دوستی
قدم دوم: دشمنی

 

بریده کتاب(۱):

ناگهان دیدم که آقای بزرگواری در بیابان، کنار من راه می رود. اول خیلی تعجب کردم ومقداری هم ترسیدم ولی وقتی دیدم او با کمال ملاطفت و مهربانی اسم مرا می برد و می گوید:«ناراحت نباش، خدا تو را می بخشد.» و چند کلمه دیگر در این رابطه به من فرمود، قلبم آرام شد خوشحال شدم و مطمئن بودم که اوبرای کمک به من آمده است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

یک روز بهار می شود با یک گل

یک روز بهار می شود با یک گل: تکلیف ما در دوران غیبت چیست؟ بخوانیم و عمل کنیم.

یک روز بهار می شود با یک گل: تکلیف ما در دوران غیبت چیست؟ بخوانیم و عمل کنیم.

بهار که می آید، بهار فرج و ظهور ... اما اینکه نقش من و شما، مسئولیت من و شما، وظیفه من و شما چیست؟ خیلی مهم است و موثر در آمدن امام ... این کتاب را با دقت بخوان تا کار خودت را بدانی ...

 

بریده کتاب(۱):

اگر اعتقاد دارید ظهور یکی از دو حالت:
چیزی که کاری از دستمان برنمی آید..
یا تکلیفی نسبت به آن نداریم..
بهتر است دست از خواندن ادامه ی این متن بردارید.
اگر شما هم در مواجه با مشکلات اجتماع می گویید:
((امام زمان می آید همه چیز را درست می کند))
همان بهتر که گاهی با حالتی شاعرانه برای ندیدن حضرت گریه کنیم و چشم به انتظارش باشیم تابیاید و این گله ی گوسفندان را از دست گرگ ها نجات دهد.
بیایید این جمله ی حضرت که فرمود:
«اکر شیعیان به اندازه یک لیوان آب ما را می خواستند، ما ظهور می کردیم»
فقط بهانه ای برای گریستن بیشتر قراردهیم و آنچنان بی غیرتانه برخورد کنیم که باورمان شود این فقط یک حرف عاطفی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۴۵ ب.ظ

سخنان رهبری در مورد کتاب و کتابخوانی

نمونه های کارت سخنان امام خامنه ای در مورد کتاب و کتابخوانی( بیش از 20 نمونه کارت داخل فایل ها زیپ شده قرار گرفته) که در پاین میتونید دانلود کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سخنان رهبر در مورد کتابخوانی

 

سخنان رهبر در مورد کتابخوانی

 

سخنان رهبر در مورد کتابخوانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فایل های مستطیلی شکل را از اینجا دانلود کنید.

 

فایل های مربعی را از اینجا دانلود کنید.

 

فایل پی دی اف سخنان رهبری راجع به کتاب و کتابخوانی

فایل ورد سخنان رهبری راجع به کتاب و کتابخوانی

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۵
نمکتاب ...
دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مداد رنگی های هفته

مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.

مداد رنگی های هفته: کودکانمان را با آقای مهربانی آشناتر کنیم.

بریده کتاب:

روزهای پنج شنبه من زرد است، درست مثل گل های نرگسی که توی باغچه حیاط مادرجان است.
همیشه روز پنج شنبه که می شود، من و مامان و بابا می رویم خانه ی مادرجان. من خانه ی مادرجان را خیلی دوست دارم، چون آنجا می توانم هرچقدر دوست دارم بازی کنم و بدوم. همیشه وقتی گل های نرگس باغچه ی مادرجان را می بینم، یاد امام زمان علیه السلام و مادر مهربانشان می افتم.
مادرجان می گوید: ((اسم مادر امام زمان علیه السلام هم‌ نرگس است.)) من اسم نرگس  را خیلی دوست دارم و دلم می خواهد اگر یک روز خواهردار شدم، اسمش را نرگس بگذاریم. آن وقت من و آبجی نرگسم دوتایی باهم بازی می کنیم. من هیچ وقت آبجی نرگسم را اذیت نمی کنم. آخر می دانم اذیت کردن کار خیلی بدی است و امام زمان علیه السلام هم آدم هایی ک کار بد می کنند را، دوست ندارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ

نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ: سخنانی کودکانه، شیرین و جذاب با امام زمان

نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ: سخنانی کودکانه، شیرین و جذاب با امام زمان

 

نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ : فاطمه وفایی

معرفی:

شاید برخی هایمان انقدر امام زمان را از خود دور ببینیم که تصورش هم برایمان سخت است که صریح و ساده با امام گفت و گو کنیم شاید چون گناهانمان را مانع می بینیم یا شاید چون از لطف امام بی خبریم، اما کوکانمان اینگونه نیستند با قلب صاف و صفای باطنی که دارند می توانند با امام ارتباط برقرار کنند.
در این کتاب با زبان کودکانه چندین نامه به امام نوشته شده است با نقاشی هایی که خود بچه ها آن را کشیده اند.

بریده کتاب:

سلام باباجان!
در روز نیمه ی شعبان، سخنران می گفت: چون شما از احوال همه خبردارید، می دانید در دنیا به خیلی از آدم ها ظلم می شود، برای همین هم خیلی وقت ها غصه می خورید و غمگین هستید.
من هم غصه ی شما را می خورم و برای سلامتیتان صدقه می دهم.
اگر می بینید خورشید توی نقاشی ام می خندد و گل هایمان شاد و رنگارنگ هستند، دلیلش این است که خواستم شما برای یک لحظه ام که شده با دیدن آن ها شاد شوید.

 


ابوالفضل خدابنده نه ساله
از قم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

من مانده ام تنهای تنها

من مانده ام تنهای تنها: از تنهایی دربیایید با خواندن این کتاب

من مانده ام تنهای تنها: از تنهایی دربیایید با خواندن این کتاب

 

من مانده ام تنهای تنها : محمدحسین قدیری

معرفی:

تا حالا شده فکرکنی تنهایی؟ تا حالا شده حس کنی اونهایی که درکت می کنند نیستند و وقت ندارند؟ تا حالا پیش اومده حس و حال دویدن، کار کردن، درس خواندن یا حتی شوخی وخنده نداشته باشی؟ به نظرت همه مردم یه روزی حس کرده اند که تنها هستند یا این شکل بعضی از آدمهاست؟ حالا درستش چیه؟ و باید چه کار کرد؟

بریده کتاب:

از زمان های بسیار قدیم تاکنون ما تلفات جسمی و روانی بسیاری در برابر دیو سیاه شکل داده ایم. زمان این رسیده که به شکار این شکارچی برویم. برای اینکه در این راه موفق شویم، باید حتما از دو اسلحه شکاری « مسئله مداری » و هیجان مداری کمک بگیریم.
الف: شیوه افراد بالغ: افراد بالغ جای فرار از مشکل با شکیبایی، تفکر خلاق، مطالعه، مشورت و الگوگیری از افراد موفق به شناسایی علل، راههای رویارویی و سرانجام کنترل یا حل آن می پردازند. البته کنار این روش مسئله مدار از روشهای هیجان مدار نیز کمک می گیرند. از جمله روشهای هیجان مدار می توان به شوخی متعادل، پناه بردن به جایی ساکت و دنج و خلوت کردن، دعا و راز ونیاز با خدا و گریه و تضرع اشاره کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

و آنکه دیرتر آمد

و آنکه دیرتر آمد:  یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب

و آنکه دیرتر آمد: یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب

و آنکه دیرتر آمد: الهه بهشتی

معرفی:

هر وقت کسی از ما بپرسه که یک کتاب زیبا و خوندنی معرفی کنیم؛ بگه من حوصله ی کتاب خوندن ندارم؛ کتاب خوبی بده…
ما این کتابو معرفی می کنیم تا حالاهزاران نفر کتاب «و آنکه دیرتر آمد» رو از ما گرفتن و آخرش گفتن:
خییییلی جذاب بود!

و آنکه دیرتر آمد,معجزه,خدا

بریده کتاب(۱):

احمد گفت تکان نخور. عقرب روی پایت است. گیج خواب بودم، اما فهمیدم پایم از شیار بیرون آمده و عقرب بزرگی روی آن راه می رود. پایم را به داخل شیار کشیدم. عقرب به داخل آمده بود، اما به دور خود می پیچید. انگار درد می کشید. سرانجام خود را از شیار بیرون انداخت. احمد گفت: یادت باشد، تا آمدن سرور نباید پایمان را از شیار بیرون بگذاریم.

و آنکه دیرتر آمد,ارحم الراحمین

بریده کتاب(۲):

خیره ی صورتی شدم که پوستش گندمگون بود و روی گونه اش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بود؛ آنقدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بود و چشمانش مشکی و چنان گیرا که نه می توانستی در آن خیره شوی و نه از آن چشم برداری. روی گونه ی راستش خال سیاهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم. احمد هم خیره ی او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود. مرد گفت:…

و آنکه دیرتر آمد,از ته دل,صدایش کن

بریده کتاب(۳):

دوزانو نشستم و با چشمانم که به نیرویی عجیب روشن شده بودند خیره صورتی شدم که پوستش گندم گون بود و روی گونه هایش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بودند، آن قدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بودند و چشمانش مشکی و چنان گیرا که نه می توانستی در آن خیره شوی؛ نه از آن چشم برداری. روی گونه راستش خال سیتهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم. احمد هم خیره او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود.

خدا نزدیک است,تصویر زیبا,درباره خدا

بریده کتاب(۴):

به زحمت سر بلند کردم. مرد سفید پوش مردی میانسال و لاغراندام بود با سر و ریش خاکستری و ردایی ساده و سفید که پشت سر مرد جوان که به ما لبخند می زد، ایستاده بود. دندان های مرد جوان سفید و درخشان بودند. با صدایی پر تنین گفت: ” عجب سر و صدایی راه انداخته بودید. صحرا و آسمان از رسول الله(ص) گفتن شما به لرزه درآمده بود.”
احمد گفت: “صدایمان خیلی هم بلند نبود.”
جوان گفت: “هم بلند بود هم پرسوز.”
مگر صدای ما چقدر بلند بوده که آن ها از فاصله دور آن را شنیده اند؟

و آنکه دیرتر آمد,غایب بزرگوار,وجود امام

بریده کتاب(۵):

چشمانم را از بی حالی بستم و فکر کردم اگر صدای احمد به گوش خدا برسد و بخواهد او را نجات دهد، من هم نجات پیدا می کنم.
احمد گریان می گفت: “خدایا، خداوندا، تو را به عزت رسول الله(ص) قسم که ما را از این وضع نجات بده.”
با چنان سوزی نام حضرت رسول(ص) را می برد که دلم به درد آمد و بغضم گرفت. یعنی ممکن است این استغاثه به عرش برسد و خدا فریادرس ما شود؟

و آنکه دیرتر آمد,خدا نزدیک است,می بیند

بریده کتاب(۶):

مرگ پیش رویم بود. گریه مادر و به سر زدن بابایم را پیش نظرم مجسم کردم. یعنی جنازه ام را پیدا می کنند؟ ناگهان وحشتی عظیم من را به لرزه انداخت. نکند جنازه ام پیدا نشود؟ گرگ ها! اگر نجات نیابیم، زنده زنده خوراک گرگ ها می شویم. این فکر چنان وحشتناک بود که بی اختیار دست احمد را گرفتم. از نگاهم به منظورم پی برد.
گفتم: “کاش زودتر بمیریم.”
لب گزید. گریه اش گرفت. صورتش را میان دو دست گرفت و با صدایی بریده گفت: “بیا توصل کنیم.”
گفتم: “توسل؟ بی فایده است. کارمان تمام است.”
نالیدم و مشت بر سر زدم.
احمد گفت: “ناامید نباش. خدا ارحم الراحمین است. به داد بنده اش می رسد.”
احمد درست می گوید. به هر حال از هیچی که بهتر است.

و آن که دیرتر آمد, به داد ما برس


(لذت وافر مطالعه این کتاب را از دست ندهید. تجربه اش در ذهنتان ماندگار خواهد ماند.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ق.ظ

متن داخل کتب نذری- وقف در گردش

این کتاب برای کسانی است که به زندگی خودشان احترام می­گذارند.

کسانی که می­خواهند بدانند تا بهتر روزگار بگذرانند.

می­دانند روزها به سرعت برق و باد می­گذرد و نباید هر حرف بی­خود، هر فیلم بی­ محتوایی را شنید و دید.

 دلشان می­خواهد رشد کنند و متفاوت از دیگران باشند. به همین دلیل برای خودشان زمان می­گذارند و بهترین­ها را با لذت می­خوانند.

ما هم به این افراد احترام می­گذاریم و با دقت کتاب را انتخاب و آماده می­کنیم برای "وقف در گردش".

حتما پس از خواندن به دیگران هم بدهید تا شما هم در این کار خیر سهیم باشید.

شماره کارت نذورات: ‏5041721039933271

1ـ این کتاب برای خرید و فروش نیست درصورتیکه علاقه­ مندید یکی از این کتاب داشته باشید می­توانید از رابطی که کتاب را برایتان می­آورد درخواست کنید.

2ـ این طرح در سطح شهر اجرا می­شود با کمک دوستانی چون شما، خواستید می­توانید کمک­مان بدهید. چه از نظر مالی و چه از نظر پخش کتاب.

3ـ دغدغه مقرکتاب ترویج فرهنگ کتابخوانی است. کتاب­های سالم و پرمحتوا

/ namaktab.irکانال نمکتاب:   @namaktab_ir

 

فایل پی دی اف را از اینجا دانلود کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۵۱
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فتامل....

 

 

                      

 

ما تو یه بازه ­ی زمانی مشخص اومدیم.        

زمان و مکان آمدن و جایگاه دست خودمون نیست.

زمان رفتن هم همین­طور. ولی قطعا در مدت زمان آمدن تا رفتن، خدا برای ما برنامه­ ی مشخصی دارد.

 شب اولی که از دنیا می­رویم، می­پرسند: من ربک؟

 من امامک؟... خداوند ثمره­ ی کار ما را در این پرسش مشخص میکند. توحید وار زندگی کردی که تکلیفت رو راجع به امامت انجام بدی یا نه!؟

من امامک؟ معنی­اش این نیست که از امام اول تا امام دوازدهم اسم­ هاشون رو حفظ باشی، نه! معنی­اش اینه؛

 چه کردی برای امامت؟

 

مروری بر تاریخ

قصه­ ی بیعت غدیر رو با این دیدگاه نگاه کنید.

 پیامبر وقتی فرمودن اون هایی که عقبن برسن، جلویی­ ها برگردن؛ اینها یعنی اینکه پیامبر نمی­خواسته فقط از دوست داشتن علی بگه. بحث اصلی بحث ولایت علی ( علیه السلام) است.

تو صلوات شعبانیه می­خونی هر کی از امام، جلو بزنه یا عقب بمونه، هلاکه.

 باید پا به پای امام­ات باشی.

در زمان امیرالمومنین تمام کسانی که بیعت کرده بودند گویا بیعتی نکرده بودند. امام را تنها گذاشتند. چون زندگی  همراه علی متفاوت می­شد. راحت­ طلبی و آسایش می­ شد سختی. برای کی؟ برای هرکسی که بیعت کرده بود و باید پای بیعتش می­ایستاد.کتابی هست به نام اسرار آل محمد که امام­ صادق می­ فرمایند هر شیعه­ ای باید بخواند. در این کتاب آمده فقط 4 نفر پای علی (علیه السلام) ماندند: زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد.

 

  پس اگر کسی گفت زن­ ها تکلیف ندارن،

بدونه مقداد و ابوذر نرفتن در خونه­ ها رو بزنن، حضرت زهرا رفت.

 پس تکلیف دفاع از ولایت و حکومت به عهده­ ی زن هم هست:

حرف بزند، قیام کند ولو زن باشد.

 باید برای دفاع از امامت کاری کنی!

جنگ صفین که 8 ماه طول کشید خسته شدند، سپاه معاویه شک و شبهه انداختند تو دلها. سپاه امام هم وسط راه خسته شدند بهانه گرفتند؛ آنها­­ حیله­ کردند، به مکر عمرو عاص قرآن به نیزه کردند، منافقین داخل سپاه مولا هم آتش بیار معرکه شدند و امیرالمومنین رو تحت فشار سازش گذاشتند.

بعد شد زمان امام­ حسن (علیه السلام) مردم دیدن امیرالمومنین رو از دست دادن پشیمون شدن آمدن که امام حسن رو یاری کنن، امام حسن برای سپاهش فرمانده مشخص کرده بود، معاویه کیسه پر پول فرستاد، فرمانده رو خرید فردا صبح مردم اومدن دیدن فرمانده لشکرشون نیست که عملیات کنن. اگر الان می­بینید آدم گنده­ ای با یه پول، خودش رو میفروشه به همه چی کافر نشید، در زمان امام­ حسن هم بود. زبیر من ا اهل­ البیت بود. پولش که زیاد شد و محبت­ش به دنیا اصلا من ا اهل ­البیتش هم از دست رفت و جلوی امیرالمومنین ایستاد. شهرت آدم رو از پا می­اندازه. الان جوان­ه ا رو شهوت از پا می­ اندازد. این هم از امام­ حسن.

صلح شد و اون­ هایی که جزو یاران آقا امام حسن بودند با کمال پررویی وقتی امام­ حسن رد می­شدن که از جایی برن

 می­گفتن السلام ­علیک یا مذل ­المومنین.

 خودشون امام را به صلح  وادار کردن.

خودشون درست پای انقلاب و امام نایستادند، تنبلی و کم کاری و راحت طلبی کردند بعد توهین به امام کردن...

چطور امام بدون یار حکومت کند؟

بدون یار امامتش را می­تواند بکند؛ ولی حکومت را نه...

رسید به آقا امام­ حسین که دیگه قصه­ اش رو میدونید. یاران­شون آنقدر کم بودندکه آقا را تکه­ تکه­ اش کردن.

رسیدن به آقا امام­ سجاد، که دیگه یاری براش نمونده بود.

 طرف داره تاریخ تعریف میکنه ؛دیدم یه آقایی در غل و زنجیر هست، رفتم جلو شناختمشون... علی بن حسین!!!  گفتم آقا شما خاندان به ما محبت کردین

 چیزی نمی­خوایید؟

آقا فرمود این غلی که گردن من است آفتاب خورده، داره گوشت و پوست من رو میکنه. یه پارچه می­گذاری؟ ایشون میگه یه پارچه گذاشتم بین غل و گردن امام که پر خون بود بزرگترین کاری که در حق امام سجاد میکنن اینه که پارچه بگذارن روی زخم...

هیچ کار خاص دیگه ­ای انجام نمیشه.

میره زمان امام باقر(ع) جلسات تشکیل می­شد چند هزار نفر پای سخنرانی امام می­ نشستند و امام درس می­داد .

 خب بعدش؟

هیچ اتفاقی نمی ­افتاد یار که یاری نکنه، امام رو شهید میکنن.

شد زمان امام صادق، خب امام صادق هم جلساتی داشت و برپا بود خب این خیلی خوبه، ثمرش چی؟

 حکومت همچنان دست ظلم است و امام همچنان تنهاست.

اومد پیش امام صادق گفتن آقا شما خیلی از آخرین فرزندتون حجت بن الحسن حرف میزنید و از فرج صحبت می­کنید شما خودتون امامی که قیام می­کنید نیستین امام فرمود من به اندازه­ ی این گله گوسفند اگر یار داشتم...

امام فرمود من به اندازه­ ی این گله گوسفند(17رأس)

 اگر یار داشتم. قیام می کردم امام­ صادق (ع) روضه

می­گرفتن برای امام­ حسین جمعیت که می ­آمد بعد

 امام­ صادق بلند می­شدند

می­گفتند: گریه کنید بلند گریه کنید جمعیت بلند گریه می­کرد بعدشم بلند می­شدن می­رفتن.

به نظر شما امام صادق(ع) برای چی می­گفت بلند گریه کنید؟ یعنی مردم، امام حسین را شهید کردن ولی من هستم. مردم اما، یاری نکردند.

اینو خیلی تو ذهنتون بسپارین محرم که میاد همه­ مون برای امام­ حسین گریه می­کنیم، خب مردم اقا امام زمان­تون زنده است تو بیابون­ هاست. فرشته­ه ا می­گن: امامتون توی بیابون، منتظر یاری شماست، تسلیت می­گیم و برمی­گردیم خونه­ ها و شب می­خوابیم. به اهل­بیت هم تسلیت می­گفتن و می­رفتن... یاران یاری نکردن.رسید به امام موسی­ بن­ جعفر 23 سال زندانی کشیدن زندان موسی­ بن­ جعفر هم وصفش تو تاریخ بخونید ... یاران یاری نکردن!

رسید به امام­ رضا، امام­ رضا که از خونه راه افتادن فرمودن برای من گریه کنید یعنی مردم، امامتونو دارن می­برن. برای امام زنده ­ات یه کاری کن!امام­ رضا در شلمچه، بهبهان رد پا دارن... بعد از رسیدن به نیشابور هزار نفر اومدن بیرون گفتن علی­ بن­ موسی­ الرضا دارن رد می­شن بریم حدیث بپرسیم. فقط کاغذ دست گرفتن.

 

به جای اینکه جمعیت بلند شن برن عَلَم بلند کنن بگن بریم یاری کنیم، بجنگیم، حق حکومت و بگیریم

 

مردم یاری نکردن...

 امام ­رضا فرمودند ولایت علی­ بن ­ابی­طالب حصنی!

مردم، ولایت فقط این نیست که ذکر یاعلی بگید. وقتی میگن علی­ بن­ ابی­طالب حصنی یعنی بلندشو. این ولایت رو جهانی کن. ولایت علی­ بن ­ابی­طالب یعنی جهان در زیر چتر امیرالمومنین اگر برود امنیت ایجاد می­شود.

برای این که پرچم امیرالمومنین بلند بشه باید پاشن یه عده بجنگن تا دنیا آرامش پیدا کنه.

مردم نیشابور نوشتن ولایت علی­ بن­ ابی­طالب حصنی فمن دخل حصنی. نه اینکه بریم حرم امام ­رضا بگیم: السلام­ علیک یا علی­ بن­ موسی ­الرضا. این که دخل حصنی نیست تو رفتی حرم امام­ رضا لذتت را بردی! بی­ حجابه هم میره با حجابه هم میره محل اتفاقِ حرم. طرف نماز نمی­خونه ولی حرم و میره در حالیکه نماز نمی­خونه اما روزه رو میگیره!

ولایت که میگن یعنی اقامه ولایت کن برای امامت. این حس امنیت می­آورد. و من دخل حصنی یعنی کسی که ایستاد پای ولایت شامل"امن من عذابی" می­شود؛ نه اون که نشست گفت بله بله من روزی 3 بار صلوات برای امیرالمومنین می­فرستم خب این که برکت زندگیته! برای اقامه­ ی ولایت امیرالمومنین چه ­کرده ­ایم ما؟

 اون که ساکت نشسته داره دنیا رو نگاه می­کنه، خیانت کرده در حق امامش. شب اول قبر بحث نوع انجام کار و انجام عملیات ما در مدت حضورمان در دنیاست. اونی که امامش رو می­شناسه میتواند حرف بزند.کسی که ساکت و صامت بوده و فقط اسم حفظ کرده حسابش با کرام­الکاتبین است.

برای انقلاب دارن توطئه می­کنن من پای ماهواره ­ام نشستم

میگم کاری که از دست من بر نمیاد.

من روزه­امو می­گیرم، نمازمم می­خونم، موسیقی هم گوش میدم، نه این "امن من عذابی" نیست،

 چون دخل حصنی... امن من عذابی.

امام یه جمله داره میگه اگر همه­ ی مردم مسلمان جهان یه سطل آب بریزن اسرائیل رو سیل می­بره.

این هزار نفر کاتب حدیث اگر پای رکاب ایستاده بودن، مامون عددی نبود .

امام جواد رو هم همین جوری یاری نکردن، زنش با کمال پررویی به امام زهر داد بعد 3روز جنازه آقا رو انداخت روی پشت بام! امام هادی هم که دیگه حصرش کردن امام حسن عسکری اصلا نذاشتن جابه جا بشه!!

 دوستان ما امت حجت بن ­الحسن­یم،

چه کرده ­ایم برای امامان؟

اللهم العن اول  ظالم  ظلم حق محمد و آل محمد خدا لعنت کنه اول کسی که ظلم کرد و ادامه داره و آخر تابع له علی ذالک...

نکنه این تیکه لعن به ما برگرده نگید ما خوبیم. همین که امام ما تو بیابانه یعنی ما کاری نمی­کنیم پس خدایی نکرده شامل لعن ممکنه بشیم

میگه تو هر 10 دقیقه یه دونه بچه یمنی از گرسنگی و تشنگی می­میره. نمیشه ما کاری نکنیم. قبر دسته جمعی یعنی شاید نزدیک 30 تا قبر دارن با هم میکنن که بچه هاشون رو بزارن توی قبر. دلتون نمی­لرزه از این ظلم­ ها؟ اگر امام زمان بیاید ظلم عالم برچیده می­شود.

خمینی کبیر گفت این انقلاب زمینه ساز ظهور است. برای این انقلاب راهپیمایی کفایت نمی­کنه. جوا­ن ها پر از شبهه و سوال هستن. از مال و دارایی­ات، از آبرو و آسایش­ات، از کلام­ات استفاده کردی برای دفاع از ولایت فقیه؟؟.

برای انقلاب چه کردی؟؟؟

ما همان نسل ظهوریم اگر برخیزیم

 

فایل این متن را از اینجا دانلود کنید

فایل متن 2

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...