نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دست ابلیس

کتاب دست ابلیس: خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی

 

کتاب دست ابلیس
نویسنده: همفر
انتشارات شهید کاظمی

بریده کتاب دست ابلیس :

وزارت مستعمرات انگلستان در سال ۱۷۱۰ میلادی مرا به مصر، عراق، تهران، حجاز و آستانه فرستاد تا معلومات کافی به منظور تقویت راه هایی برای ایجاد تفرقه میان مسلمین و گسترش تسلط بر کشورهای اسلامی جمع آوری کنم و در همان وقت نه نفر دیگر از بهترین کارمندان وزارتخانه به همین منظور اعزام شدند و این افراد از کسانی بودند که از نظر قدرت و نیرو و فعالیت، و جوش و خروش به منظور سیطره حکومت بر سایر بلاد اسلامی به حد کمال رسیده بودند.
…آخرین سخن دبیرکل را فراموش نمی کنم که هنگام خداحافظی به نام مسیح با ما وداع کرد و گفت:
“آینده ی کشور ما در گرو پیروزی شما است، هرچه نیرو دارید در راه پیروزی به کار گیرید.” صفحه ۱۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ب.ظ

یک بعلاوه یک

داستان زنی که شوهر غائبش مریض است، غائب است چون برای خوب شدن یکسال است، پیش مادرش رفته، زن و دو بچه را رها کرده و رفته و حالا زن با امید این­که او خوب شود کار می ­کند، در خانه ­های مردم کار می­ کند تا خرجی دو بچه را در بیاورد.

 

نقد رمان یک بعلاوه یک: داستان روابط آزاد زن و مردها، بی­ خیالی نسبت به زن و بچه ­هایشان، خیانت و…

 

نقد رمان یک بعلاوه یک ، نویسنده: جوجومویز
داستان زنی که شوهر غائبش مریض است. غائب است چون برای خوب شدن یکسال است پیش مادرش رفته. زن و دو بچه را رها کرده و رفته
و حالا زن با امید این­که او خوب شود در خانه ­های مردم کار می­ کند تا خرجی دو بچه را در بیاورد.

البته پسر که بچه­ ی بزرگ است فرزند زن اول شوهرش است و حالا شوهرش او را هم رها کرده و بچه ­اش را نبرده.
دخترش در مدرسه برتر ریاضی قبول می شود. البته باید آزمون بدهد و زن پول می­ دزدد تا او را برای دادن آزمون به شهر دیگر ببرد. پول را از خانه جوان پولداری که زن هم­خوابه اش او را دور زده و دارایی شرکتش و آبرویش را به مخاطره انداخته می ­دزدد. مرد حالا در وضعیت بدی قرار دارد که با این زن کارگر آشنا می­ شود و داوطلبانه او و دو بچه و سگشان را بر می­ دارد تا مایل­ ها دورتر به آزمون برساند.

نصف کتاب داستان بودن آن­ها در ماشین است. ماشینی که بوی بد سگ گرفته. که دائم باد سگ و آب دهان و موی سگ در آن، حال­ت را به هم می­ زند. آن­ها را به امتحان می ­رساند و بعد می ­برد که پدرشان را هم ببینند.
پدرشان در خانه زن سومی که دو بچه دارد زندگی می­ کند.
یعنی در حقیقت این خانواده ­ی سوم است که تشکیل می­ دهد.
خلاصه آن که، مرد پولدار راننده هم تصمیم می­ گیرد با این زن کارگر و دو بچه ­اش زندگی کند.

همین!!!!
یعنی به جان خودم همین……. .
داستان روابط آزاد زن و مردها،
بی­ خیالی نسبت به زن و بچه ­هایشان،
خیانت هم­خوابه­ هایشان و بوی سگ،
بوی باد دل سگ ،
آب لزج و کش­دارش،
و موهایی که می­ ریزد در همه جای ماشین،
زنی که کنار مردی احساس غریبگی می­ کند،
هر دو احساس غریبگی می­ کنند.

یک بعلاوه یک در حقیقت داستان افتضاحات غرب است.
زن­ هایی که شوهرانشان راحت با یکی دیگر بعلاوه می­ شوند و خودشان هم با یک­ی دیگر بعلاوه. هر کدام بچه ­ی دیگری را مدتی دارد و نمی­دانم…

اصلا باید بخوانید تا بدانید زیر پوسته­ ی زیبایی که غرب با آن ما را فریب می­ دهد چه زندگی لزج و بدبویی جریان دارد،
بچه­ هایی که بدون پدر و توسط دیگران تهدید به اعمال جنسی می­ شوند،
زنانی که هر شب کنار یکی هستند تا بتوانند امرار معاش کنند و مردانی که راحت بغل ­خواب خود را عوض می­ کنند.
نتیجه ­ای که غرب را به صفر رسانده،
چرا دارد میان ما دوباره تجربه می­ شود.
کاش با دیده­ ی فهم و درک بخوانیم نه سرگرمی …

و البته آن­قدر کمبود عاطفی عمیق بین همسران زیاد است،
آن­قدر احساس عدم اعتماد زیاد است،
آن ­قدر خودخواهی موج می­ زند که وقتی یک نویسنده یک زن را به تصویری می­ کشد که دارد برای موفقیت بچه­ هایش از جان و دل مایه می­ گذارد، کتاب مورد تمجید فراوان قرار می­ گیرد. این مادرها در کشور ما فراوانند. اگر بخواهیم داستان­شان را مثل این رمان کنیم می­ ترکاند.

به هر حال به قول بزرگی ما خودمان را در مقابل غرب به ندیدن (تغافل) زده­ ایم.
می­ دانیم که سالانه چقدر زن­ ها مورد ضرب و شتم مردها و هم­خوابه­ هایشان قرار می­ گیرند، تا جایی که حتی می­ میرند.
می­ دانیم چقدر خانه­ های تک ­والدینی هست،
چقدر بچه ­ها از پدری دیگرند،
چقدر پدرها به بچه ­هایشان تجاوز می­کنند… چقدر …
اما باز هم ظاهر فریبنده­ اش باعث می ­شود که ذوق کنیم.
حیف است از فرهنگ عمیق و غنی خودمان بگذریم و این­طور مستانه به آغوش بی ­فرهنگی پناه ببریم…

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

خاطره گریز از امتحان

 

خاطره گریز از امتحان

 

خاطره گریز از امتحان

شنبه امتحان دارم

اما از وقتی که کتاب (حکایت زمستان) تمام شده است احساس می کنم یک چیز در زندگی ام کم است .

کتاب، کتاب می خواهم، به دادم برسید. کــــتـــــــاب…

تا اینکه بالاخره در انباری اتفاقی یک کتاب پیدا کردم، کتاب نرگــــ♡ــــس

فردا امتحان دارم اما مگر می شود این کتاب زیبا را رها کرد .

چند دقیقه ای درس می خوانم و چند ده دقیقه کتاب نرگس را .

آخرش هم از مادرم سوال کردم اگر امتحانم را خراب کنم چه می شود ؟؟؟

مادرم هم از همه جا بی خبر گفت : نه عزیزم، تو تلاشت را کردی !!! من هم خوشحال شدم و یک سره کتاب خواندم .

ظهر کتاب اجتماعی ام را دادم به مادرم تا از من سوال بپرسد و محکی بزنم خودم را!! اما اگر شما چیز مهمی از من شنیدید مادرم هم شنید. جواب ها همه در هم برهم و ناقص بودند.

مادر با حوصله برایم هر سوال را توضیح داد و مجبور شدم بروم مثل بچه ی آدم درسم را کامل بخوانم .

این خاطره شدن امتحان، بد هم نبود و اگر آن کتاب را تمام نمی کردم تا صبح من به جای کتاب تمام می شدم ッッ

بیشتر بخوانیم… خاطره دزد خانگی

بیشتر ببینیم… کلیپ های نمکتاب را دنبال کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ

تولد در توکیو

کتاب تولد در توکیو: روایتی از یک تحول تدریجی… جذاب و دانستنی

 

کتاب تولد در توکیو
نویسنده: حامد علی بیگی
انتشارات عهد مانا

معرفی:

من میگم اگر تولد درلس آنجلس را خواندید و لذت بردید، این کتاب رو به هیچ عنوان از دست ندید

تولد در توکیو، روایت یک تحول تدریجی.

روایتی بسیار جذاب و تأثیرگذار از دختری که ناز و نعمت زندگی در توکیو را برای رسیدن به حقیقت رها می‌کند و تن به سفر می‌دهد…

بریده کتاب:

با هانیکو توی دانشگاه آشنا شدم. دختری لاکچری و افاده ای بود که چشم همه دنبالش بود.

او به کسی توجه نمی کرد و طوری توی دانشگاه راه می رفت که آنجا انگار ملک شخصی پدرش است. حس می کردم چقدر خوشبخت است.

آن هم در روزهایی که من دچار افسردگی و دلمردگی بودم. مطمئن بودم من هم اگر مثل او لباس بپوشم حس بهتری پیدا میکنم. ساعتش را که دیگر نگو…

معمولا لباس های آستین کوتاه می پوشید که درخشش ساعتش چشم همه را خیره کند.

 این شد که افتادم به خرید لباس های مارک و معروف. اولش حتی مغازه هاشان را بلد نبودم…

دنبالش بود.

 

مرتبط با کتاب تولد در توکیو

بیشتر بخوانیم..
کتاب تولد در لس آنجلس: یک نگاه خدا می تواند مسیر زندگی را تغییر بدهد. همراه شوید با یک تحول زیبا.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۹
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

رفاقت به سبک تانک

رفاقت به سبک تانک
نویسنده: داوود امیریان
انتشارات: سوره مهر

بریده کتاب:

چشم باز کرد و خودش را روی تخت بیمارستان دید. همه چیز سفید و تمیز بود. بدنش کرخت بود و چشمانش خوب نمی دید. فکری شد که شهید شده و حالا در بهشت است. پرستاری که به اتاق آمده بود متوجه او شد. آمد بالا سرش. سرنگ در دستش بود. مجروح با دیدن پرستار اول چشم تنگ کرد بعد با صدای خفه گفت تو حوری هستی؟ پرستار که خیلی خوش به حالش شده بود که خیلی زیباست و هم احتمال می داد که طرف موجی است و به حال خودش نیست ریز خنده ای کرد و گفت بله من حوری ام. مجروح با تعجب گفت پس چرا اینقدر زشتی؟ ص ۹۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

زیر این حرف ها خط بکشید

زیر این حرف ها خط بکشید: شناختی از یک واجب روزمره با خاطراتی جذاب و متفاوت

زیر این حرف ها خط بکشید
نویسنده: اصغر آیتی حسن محمودی
انتشارات: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)

معرفی:

کتاب شامل چهارده فصل است که هر کدام از فصول درباره یکی از موضوعات نماز است مثلاً یک فصل در مورد نماز اول وقت خواندن/ یکی برای حضور قلب و … که علاوه بر توضیحات و آوردن احادیث و آیات قرآن در هر فصل، به ذکر چند از خاطره از شهدا در مورد موضوع فصل پرداخته است.

بریده کتاب:

یک شب وقتی از سر کار به خانه آمد بغض گلویش را گرفته بود.
تا گفتم علی جان چی شده؟ چرا ناراحتی؟ زد زیر گریه.
خیلی نگران شدم. اصرار کردم بگوید چه اتفاقی افتاده.
او هم گفت: مادر جان از روزی که مرا به قالی بافی فرستاده ای هر موقع وقت نماز می شود و من می خواهم نمازم را بخوانم استادم نمی گذارد و می گوید: هر وقت رفتی خانه بخوان. من از اینکه نمازم را دیرمی خوانم خیلی ناراحتم دیگر سر این کار نمیرم.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ب.ظ

دلهره های خیابان وحید

داستان از زبان یک کودک با سن 5 تا 7 ساله نقل می شود. اما واقعیت را نویسنده مراعات نکرده؛ از زبان یک کودک چنان بزرگانه نوشته که نوجوان 13ساله یا بالاتر حوصله ی خواندن آن را دارد.
 

نقد رمان دلهره های خیابان وحید: ۱۸۰ صفحه درباره دفاع مقدس که کلمه ای از غیرت خدایی، خباثت صدام، کفر آمریکایی ها، انقلاب و شهدا در آن نیست

 

نقد رمان دلهره های خیابان وحید ، نویسنده : محمدرضا مرزوقی

داستان از زبان یک کودک با سن ۵ تا ۷ ساله نقل می شود. اما واقعیت را نویسنده مراعات نکرده؛ از زبان یک کودک چنان بزرگانه نوشته که نوجوان ۱۳ساله یا  بالاتر حوصله ی خواندن آن را دارد.
کتاب دلهره های خیابان وحید، داستان شروع جنگ عراق و ایران است.


داستان از زبان کودک آبادانی است که وضعیت خانواده های آبادان را می گوید:
از کمبود غذا و ترس،
از بی برقی و ترس،
از بمباران ها و ترس،
از فرار مردم و ترس،
از نداشتن وسیله و ترس
و…

نویسنده با نگاه بزرگانه ای همه چیز را می بیند:
از نجس کردن رختخواب شبانه تا شکم زن باردار و دعواها و دلسوزی ها و ترس ها و موشک ها…
ریز و جزئی همه ی حرف ها را می زند.
از زبان ننه تا دختر همسایه.
از نوع خوابیدن تا نوع نگاه کردن.

… اما جالب است که چند چیز را اصلا نمی بیند و در نتیجه در این کتاب صد و هشتاد صفحه ای خیلی چیزها را نمی نویسد:
– جنگ و بدبختی هایش را خوب می بیند و خوب می نویسد اما از غیرت و مردانگی و دفاع مقابل ظالم هیچ نمی نویسد.
– انواع موشک و قطع برق و گرما و کمبود ها را می بیند اما عامل آن ها را که این ظلم ها را سر مردم مظلوم می آورد نمی بیند.
– از زبان کودک همه چیز گفته، یعنی تمام حرف های مردان و زنان کوچه و محله را شنیده اما یک کلمه نه از امام، نه از انقلاب، نه از شهدا، نه از دفاع، نه از غیرت خدایی، نه از کفر آمریکا، نه از خباثت صدام… از هیچ کدام حرف نمی زند.
جنگ، جنگ، جنگ…
جنگ بد است اما چه کسی این بدی را رقم زده؟
نویسنده سکوت می کند.

ترس از جنگ در دل نوجوان ایجاد می شود اما نه ظالم را می شناسد نه احساس وظیفه برای دفاع از میهن در او پیدا می شود و نه حرف های وجدانی، غیرتی و مسلمانی.
و کودکی که تمام زیبایی و زشتی ها را می بیند در تمام داستانِ اهل شهرش حتی یک اشاره به مردمی که خدا شناسند و اهل بندگی خدا نمی کند.
انگار آبادان یک کفرستان است و جنگ هم دفاع نمی خواهد.

اواخر کتاب دلهره های خیابان وحید هم اشاره می کند به چند رزمنده که از مردم می خواهند برای نجات جان شان شهر را ترک کنند مردم هم مسخره می کنند که با کدام وسیله؟!
صحنه طوری است که بین رزمنده ها و مردم هیچ محبتی نیست، بلکه آنها را هم مسخره می کنند.
این کتاب برگی از تاریخ ایران است که خیانت به مردم ایران است و غیرت و تعصبشان.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

داستان های موضوعی

کتاب داستان های موضوعی: لحظاتی با خواندن۳۳۹ داستان جذاب در یک کتاب

 

کتاب داستان های موضوعی
نویسنده: کاظم سعیدپور
انتشارات جمال

معرفی:

۳۳۹ داستان در یک کتاب! لحظات را با خواندن هر داستان عبرت آموز سپری کنید. یک کتاب برای حدود یک سال، هرشب یک داستان، هرشب یک عبرت!
۲: اونهایی که حوصله خوندن کتاب های اخلاقی رو ندارن، حداقل با خوندن داستان های کوتاه و جذاب این کتاب میتونن سر و سامونی به فکر و خلق و روحشون بدن.

خلاصه:

چند موضوع اخلاقی، مذهبی در قالب ۳۳۹ داستان بیان شده است. داستان ها متشکل از روایات یا گاهاً نقل قول از علما است اما اکثریت با روایات است، که به صورت داستان نوشته و جمع آوری شده است.

بریده کتاب:

شخصی در محضر امام زین العابدین عرض کرد: خدایا! مرا به هیچ یک از مخلوقاتت محتاج ننما. امام فرمودند: هرگز چنین دعایی نکن! زیرا کسی نیست که محتاج دیگری نباشد و همه به یکدیگر نیازمندند بلکه همیشه در هنگام دعا بگو: خدایا مرا به افراد پست و بد نیامند مساز! (ص۲۶)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

حسن بن زهرا

کتاب حسن بن زهرا: پرده برداری از هنرنمایی بی نظیر خداوند…

کتاب حسن بن زهرا
نویسنده: زارع کارحسین
انتشارات: نشر معارف

معرفی:

فکر کن گنج ناشناخته ای را کسی برایت آشکار کند! پرده از روی هنر نمایی خداوند بردارد! این کتاب چنین حکمی دارد….

بریده کتاب:

می فرمود: نیکی آن است که بی خواهش ببخشی، اما آنچه پس از خواهش می دهی بهای ناچیزی در دایر آبروی اوست. شاید آن کس، شبی را با ترس وامید به سر برده ونمی دانسته که آیا تو در برابر نیازش دست رو به سینه اش خواهی زد یا شادی قبول را به او خواهی بخشید واکنون با تن لرزان وقلب پر تپش نزد تو آمده، آن گاه اگر تو فقط به اندازه خواسته اش بخشی، در برابر آبرویی که نزد تو ریخته، بهای اندکی به او داده ای!(ص۱۹)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۰ ب.ظ

گناهکار

 

نقد رمان اینترنتی گناهکار: فضایی احساساتی و کاملا غیر منطقی برای علت زندگی یک دختر در خانه ­های مردان غریبه و پر از صحنه­ های تحقیر و توهین

 

نقد رمان اینترنتی گناهکار ، نویسنده فرشته۲۷

وقتی از خط قرمزی عبور می­ کنی، چراغ قرمزی را ندیده می­ گیری، حصار و دیواری را بی­ خیال می ­شوی و پا در حریم تعریفی دیگران می­ گذاری، گناه کرده ­ای.

حالا فرقی نمی­ کند،
گناه، گناه است،
دلی را بشکنی،
حقی را بخوری،
غیبتی بکنی،
تهمتی بزنی،
دروغی بگویی،
تماما حرف خدا را گوش نداده­ ای و خدا قهرش می­ گیرد که تو حریم نگه نداشته ­ای.

باز هم فرقی نمی­ کند،
نماز نخوانی،
برای خدا شریک قائل شوی،
به پدر و مادرت بی ­احترامی کنی،
حجاب را مسخره کنی،
همه ­اش فراتر رفتن از خط قرمز قوانین است و خدای مهربان را ندید گرفتن.

این تعریف درست گناه است و رمان گناه­کار نوشته ­ای معمولی است که چون از ابزارهای تحریک احساس جوانان استفاده کرده است و لحظاتی باب میل نفس و هوس، خلق کرده،
شدیدا هم مورد استقبال قرار گرفته است.

یک نکته در رمان­ های فضای مجازی به چشم می ­خورد و آن ارائه ی تعریف­ های جدید و نسبی برای هر چیزی است. در این رمان هم «گناه» و «آلودگی» و «عبور از خطوط قرمز» و … تعریف مشخصی ندارد، کاملا نسبی است. در جای جای داستان می­ بینید که اگر یک مردی به حریم دختری دست درازی کند، فردی کثیف است چون دختر از او بدش می­ آید ولی مرد دیگری اگر حریم را بشکند چون مقبول است پس گناه نیست.

این رمان و دیگر رمان­ها خدا را قبول دارند اما نه با تعریفی که خود خداوند از خود به مخلوقاتش گفته است بلکه از زاویه نگاه بشری به خدا. خدایی که گاهی باید حرفش را قبول کرد و هر از گاهی می ­شود ندیده ­اش گرفت.

در طول رمان، صحنه­ های عجیبی دیده می ­شود که یکی از آن­ها عاشق شدن دختر به قیافه و ژست پسری است که او را شکنجه می ­دهد، بسیار وحشیانه برخورد می­ کند، حرمت او را نگه نمی­ دارد، رنج و زجرش می­ دهد،
تحقیر و تهدیدش می­ کند، زندانی و محرومش می­ کند، بارها مقابل چشمانش با دختران دیگر مراوده می­ کند و …

و این پسر نکته اخلاقی، فکری و روحی مثبتی
جز
پول و قیافه و ژست و … ندارد.
در جامعه ­ی ما که طلاق رو به ازدیاد است، واقعا می ­شود دریافت که ملاک­ های انتخاب چقدر اشتباه است و در طول زندگی متوجه می­ شوند که این پول و قیافه و پوشش نیست که خوشبختی می­ آورد، بلکه اخلاق و فهم و شعور دینی است که فرد را رشد می­ دهد.

به هر حال کتاب در فضایی احساساتی و کاملا غیر منطقی برای علت زندگی یک دختر در خانه ­های مردان غریبه جلو می­ رود که پر از صحنه­ های تحقیر و توهین
و یا احساسات یک دختر به یک پسر است،
پسری گناه­کار و دختری خوار  که هر چه بیشتر تحقیر می ­شود، بیشتر عاشق می­ شود.
خدا وکیلی دختران امروز ما که با یک چشم غره والدین و معلمین­شان تا چند روز قهر می­ کنند چرا از این رمان تعریف می­ کنند، فقط خودشان می­ دانند…

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۰
نمکتاب ...