امپراطور عشق
امپراطور عشق / بهزاد بهزادپور / نیستان
امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب
در مورد کتاب
چه شاه باشی چه گدا فرقی نمی کنه چون عشق که پیدا بشه دختر شاه و پسر گدارو به هم وصل می کنه و اونوقت...
با هرخط این کتاب قلبت تند میزنه و شوکه میشی
این داستان عشقی است که افسانه نیست
برشی از کتاب
صدای رباح شر: تردید میکنی بدبخت؟ آنکه در خیمه خفته، کنیز توست، مال توست، در اختیار توست. به تو بخشیدهاند تا کام تلخ خود را مانند دیگر مردان شیرین کنی، در عوض تو تردید میکنی؟!
[رباح همچون مار زخم خورده، در خود میپیچد و رفتهرفته چشمهایش برق میزند.]
صدای رباح شر: تا امشب پایان نیافته عطش کشنده جوانیت را پایان بده. فقط چند قدم با تو فاصله دارد. بوی تنش را حس نمیکنی؟ ممکن است فردا صبح خلیفه پشیمان شود و او را از تو بگیرد. همه که مانند تو ابله نیستند.
[رباح به شدت میلرزد و ناگهان با شتاب رو به خیمه کرده و با گامهای سریع به خیمه نزدیک میشود. لبهای کلفتش میلرزد و همچنان که گام برمیدارد نگاهش وحشی و وحشیتر میشود. در داخل خیمه حمامه با چشمهایی وحشتزده به صدای نزدیک شدن پاها گوش میدهد و مضطرب چشمهایش را بر هم میفشرد.]
صدای رباح خیر: آری احمق مباش، برو به داخل خیمه تا او پیکر زخم خوردهاش را به آغوش نامردت تف کند. برو و پیکر محتاج رأفتش را به زیر شلاق شهوت خود بگیر. برو و پیکر خالی از عشق او را تصاحب کن.
[رباح در حالی که از درد و عذاب پرپر میزند، پشت به خیمه میکند، ناگهان صدای رباح شر برمیخیزد.]
صدای رباح شر: رباح عزیزم در چند قدمی تو کسی خفته که شاهزادگان یمن هم تصاحب او را در خواب نمیدیدند.
نقد رمان امپراطور عشق: کتابی که قابلیت جهانی شدن دارد.
نقد رمان امپراطور عشق نوشته ی بهزاد بهزاد پور
کتابی که پایانش آغاز یک زندگی ست…( کتابی کم حجم و دوست داشتنی.)
داستانی که قابلیت جهانی شدن دارد و ای کاش به زبان های مختلف ترجمه می شد.
جمله معروف: “اگر دین ندارید آزاده باشید”، مبنای تصویرسازی این داستان بلند است.
در زمان های که دین اسلام نبوده، بشر در توحش زندگی می کرده، ثروت و قدرت حرف اول را می زده است. کسی که خودش با تمام توان جسمی و جوانیش، غلام دیگری بوده، مقابل دختری پری روی و اشرافزاده؛ قرار می گیرد و جوانمردی به خرج می دهد.
دختر را به عنوان برده به او می سپارند.
او زشت ترین برده هاست و دختر که از زیباترین هاست…،
اما او،
مرد است،
جوان است اما فرصت طلب نیست،
حرام زاده نیست،
آزاده است،
اسیر شهوت نیست.
چهره اش شب است اما خورشید روز مقابلش زانو می زند…
این کتاب تپش قلبی می دهد به جوانان
مخصوصا در زمانه ی ما که جوانان اسیر امیال و هوس شده اند و قید دین را زده اند اما حسین فاطمه تأکید دارد که اگر دین ندارید آزاده باشید.
معنای آزادگی را می توانید در کتاب امپراطور عشق به چشم ببینید.