چای خوش عطر پیرمرد
چای خوش عطر پیرمرد: زندگینامه یک انسان خاص. نامش به گوشتان آشناست.
چای خوش عطر پیرمرد : سیدسعید هاشمی
بریده کتاب:
قطار با صدای تلق و تلوق بلندی در حال حرکت به سمت استامبول بود. مدرس خسته شد. عبا و قبایش را درآورد و سراغ اثاثیه اش در واگن رفت. منقل را برداشت و مقداری زغال در آن ریخت. در گوشه ی واگن منقل را روشن کرد. نگهبان ها با تعجب کارهای او را نگاه می کردند و حرفی نمیزدند.
رییس نگهبان ها به ترکی به یکی از سربازهایش گفت:”این ها قهوه چی هم همراه خودشان آورده اند.”
مدرس زغال ها را روشن کرد و قوری را روی آن گذاشت تا آبش جوش بیاید. با لبخند به مترجمش امیر خیزی گفت:”الان چای آماده می شود”.
مدرس چند پیاله چای ریخت و به امیر خیزی و همراهانش داد. چند پیاله چای هم به نگهبان ها داد.
نگهبان ها با تعجب چای را می گرفتند و تشکر می کردند برای خودش هم چای ریخت و شروع به خوردن کرد. خوردن چای که تمام شد رییس آنها به ترکی به یکی از نگهبان ها گفت:”این قهوه چی چه چای خوش عطری دم کرده! تا به حال چنین چایی نخورده بودم!
“وقتی به استامبول رسیدند رییس نگهبان ها جلو آمد دست در جیبش کرد و به ترکی به امیر خیزی گفت:”این پول را بگیرید و به قهوه چی بدهید، ما مایل نیستیم که به او ضرری برسد.
“امیر خیزی تعجب کرد با خودش فکر کرد: “کدام قهوه چی؟ ما که این جا قهوه چی نداریم.”کمی که فکر کرد، فهمید منظور این نگهبان مدرس است.خنده ای کرد و گفت این آقا که قهوه چی نیست!
عکسنوشته بسیار زیبا از کتاب چای خوش عطر پیرمرد
هنر این است که وظیفه ات را انجام دهی.
این قهوه چی چه چای خوش عطری دم کرده…
از همه بیشتر کار می کند و اندازه بقیه پول می گیرد.
نزد من کشیدن صخره ها و سنگ های سخت کوه،
بهتر از منت کشیدن از مردم زمان است.
اگر سختی نکشید، زندگی برایتان سخت می شود.
گفتن حقیقت و امضا کردن آن، پول نمی خواهد.
کار برای هیچ کس عار نیست، کار جوهر زندگی است.
کتاب خیلی زیبایی است و مدرس رو خیلی عالی به مخاطب ها در هر سنی معرفی میکنه. فرزندان 11 و 15 ساله من خیلی کتابو دوست داشتن و گفتن ما فکر نمیکردیم آدمی مثل شهید مدرس اینقدر جذاب و مهربان و موثر بوده. دو روز پیش به کاشمر مزار این عزیز رفتم و به خادم آنجا این کتابو معرفی کردم و پیشنهاد دادم برای فروش در آن مکان این کتابو تهیه کنن. زائرین با خوندن این کتاب نه تنها با این مرد بزرگ و وقایع و خاطرات او آشنا میشن بلکه به ایشون ارادت پیدا میکنن و هدیه خوبی از این شهر برای دوستان خودشون به ارمغان میبرن
با تشکر از کتابای خوبتون