نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۰۲ ب.ظ

داستان های قشنگ، بچه های زرنگ

داستان های قشنگ، بچه های زرنگ: یک مجموعه شاد و جذاب و البته آموزنده

داستان های قشنگ، بچه های زرنگ (مجموعه چهار جلدی)
۱٫به به چه بچه هایی
۲٫یک دیگ و چند تا آشپز
۳٫چه بازی های نازی
۴٫برفک

نویسنده: مریم ریحانی
انتشارات بوستان کتاب

معرفی:

یک مجموعه شاد و جذاب با داستان هایی ساده و کودکانه
این مجموعه که شامل داستان هایی کوتاه به همراه شعر است می ‌تواند لحظات خوب و آموزنده ای را برا کودک تان به ارمغان می آورد.

بریده کتاب:

بابای این دختره
اومده از سرکار
خسته شده حسابی
آخه بوده اون شب کار
می گه سلام بابا جون
۴اون باباشو دوست داره
وقتی میاد به خونه
براش چایی میاره…

بریده کتاب(۲):

قارقارک به خونه گل بی بی رسید و روی درخت سیب نشست و گفت:
سلام سلام گل بی‌بی
سلامم رو نشنیدی
جواب اون واجبه
چرا جواب نمیدی؟
قارقارک صدایی نشنید، او به طرف پنجره خانه گل بی بی رفت، پنجره باز بود، قارقارک پرواز کرد تا به حیوان های جنگل خبر بدهد که چه اتفاقی افتاده است….

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۲۰:۰۲
نمکتاب ...
جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دانشجوی دانشگاه فردوسی

دانشجوی دانشگاه فردوسی: داستان‌هایی کوتاه و جذاب از دوران جوانی شهید علم‌الهدی

دانشجوی دانشگاه فردوسی
نویسنده: سید حمید علم الهدی
انتشارات هویزه

خلاصه:

داستان‌هایی کوتاه و جذاب از دوران جوانی شهید علم‌الهدی؛ فعالیت‌های فرهنگی او، دغدغه‌ها، مجاهدت‌ها و خلاقیت‌هایی که با قلمی روان و دلنشین روایت شده است.

بریده کتاب:

هنوز جنگ شروع نشده بود. حسین هم که دیوانه امیرالمومنین… می خواست راه امامش را دنبال کند.
لباس و مواد خوراکی جور می کرد و می رفت مناطق مرزی. روستاییان دوستش داشتند. ایرانی و عراقی هم نداشت. می گفت آنها هم مسلمانند و هم مستمند. به آنها هم کمک می کرد.
روزهای آخر عمرش هم توی هویزه می رفت کباب می خرید و به مردم مستمند می داد و ناهار خودش فقط چند لقمه نان و سبزی بود!
این غیر از ستاد ارزاق عمومی بود که راه انداخته بود و به همه مردم سهمیه ای میداد.

بریده کتاب(۲):

در تاریخ اسلام شنا کرده بود. همان یکی دو ماه اول با استفاده از تاکتیک جنگی پیغمبر صلی الله علیه و آله در جنگ خندق، به آقای خامنه‌ ای پیشنهاد داد دور شهر را کانال بکنند و داخلش آب بیندازند تا تانک‌های عراقی نتوانند بیایند این طرف. نماینده امام هم از این طرح استقبال کرد و آن را بسیار ضروری و فوری دید و هم‌ زمان از هوش و درایت این جوان لذت برد؛
آرایش نظامی نیروهایش را هم از جنگ احد گرفته بود!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دل به دل راه داره

 

کتاب دل به دل راه داره: مهارت هایی فوق العاده برای مدیریت ازدواج

 

کتاب دل به دل راه داره
نویسنده: سیدعلی آقای کابلی ( سخنان استاد محسن قرائتی)
انتشارات مهرستان

بریده کتاب:

بلوغ عقلانی یک شبه و آنی به دست نمی آید؛ بلکه روندی است که در طول زمان ایجاد خواهد شد. نمی توان گفت که جوان، دختر یا پسر، با خواندن چند کتاب یا گرفتن مدرک به این بلوغ دست یافته است. گرچه مطالعه و تحصیلات در فرآیند شکل گیری این بلوغ تاثیرگذار است؛ چه بسیار افرادی که با گرفتن مدارک عالی تحصیلی، هنوز به این بلوغ دست نیافته اند و در مسائل با تزلزل و وابستگی عمل می کنند. گرفتن تصمیم های هرچند کوچک و به انجام رساندن آن ها، داشتن هدف و برنامه ی مشخص در زندگی، شرکت در فعالیت های اجتماعی و روابط منطقی با دوستان، در رسیدن نوجوانان به بلوغ عقلانی تاثیرگذار است.
ص۳۰

بریده کتاب(۲):

رشد عاطفی آستانه ی تحمل و دختر و پسر را در مقابل انتقادات و ناملایمات افزایش می دهد. سبب می شود تا فرد انعطاف بیشتری در مقابل دیگران و اجتماع داشته باشد، از خطای دیگران بگذرد و با جامعه و خانواده و دوستان تعامل بهتری کند. رفتار و منش والدین و نوع تعامل آن ها در خانواده، به عنوان الگوی فرزندان، تاثیر به سزایی در ایجاد بلوغ عاطفی آن ها دارد. والدینی که میان آن ها عشق و محبت و گذشت حاکم باشد، این رفتار را به فرزندان خود منتقل می کنند و به تدریج زمینه ساز رشد عاطفی آن ها می شوند.

بریده کتاب(۳):

برای شروع زندگی لازم نیست که جوانان به توان کامل و موقعیت خوب اقتصادی دست یافته باشند تا بتوانند قدم در راه ازدواج بگذارند. همین که دختر و پسر توانایی اداره‌ی زندگی را داشته و آینده ‌نگر باشند. می ‌توانند در مسیر زندگی، توان اقتصادی زندگی خود را نیز ارتقا ببخشند؛ همان ‌گونه که بسیاری از افراد از همین مراحل پایین شروع کرده، با مدیریت و داشتن هدف به وضعیت بهتر رفاهی و اقتصادی رسیده‌ اند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ

زیر آفتاب داغ

کتاب زیر آفتاب داغ: یک داستان زیبا برای انتخاب مسیری درست

کتاب زیر آفتاب داغ (هفتمین کتاب از مجموعه چهارده خورشید)
نویسنده: غلامرضا آبروی
انتشارات عهد مانا

معرفی:

اعتقاد دارم هر معضلی که در جامعه وجود دارد بر اساس تصور و باور اشتباهی است که در کودکی شکل گرفته است و یا ناشی از عدم آموزش در آن سنین است.
شاید خیلی از معضلات اجتماعی، بیکاری و تن پروری و علاقه به پشت میز نشینی جوانان مان ریشه در ندانستن راه و مشی اهل بیت باشد.
این داستان زیبا را برای کودکانمان بخوانیم…

بریده کتاب:

همان طور که در فکر رسیدن به خانه بودم، ناگهان در یکی از باغ ها چند نفر را مشغول کار دیدم.
اسب من با سرعت از کنارشان گذشت، در حال عبور از کنار آن ها نگاهی به پشت سرم کردم، چهره ی آرام یکی از آنها آشنا بود، افسار اسب را کشیدم، ایستادم و به او نگاه کردم.
زیر لب گفتم: امام محمد باقر اینجا چه می ‌کند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یهودی گفت: من خدا را می­پرستم مثل تو!

مسیحی گفت: من خدا را می­پرستم مثل تو، یک­ مقدار هم بالاتر، من پسر خدا هستم.

گناهکار گفت:

  • من هم خدا را می­پرستم.

منافق هم همین را گفت.

کم کم همه ادعا کردند و گفتند ما خدا را می­پرستیم.

چه کسی واقعا خدا را می­پرستید؟ چه کسی قضاوت می­کرد این خداپرستان را؟!

خدا گفت:

  • من شما را خلق کردم. روزی می­دهمتان، آسمان و زمین از من است... جز این است؟!

همه بی­درنگ گفتند:

  • جز این نیست که مخلوقات را تو آفریده ­ای. روزی می­دهی، و البته ما همه به سوی تو بازمی­گردیم.

خدا گفت:

  • چه کسی برایتان می­گوید پرستیدن چیست؟ اصلا مردم از که باید اطاعت کنند!

همه قبول داشتند که باید خالق را پرستید و باید از او اطاعت کرد. پس همه گفتند:

  • ما همه داریم از تو اطاعت می­کنیم!

خدا نظری به این بندگان متفاوت افکند و فرمود:

اکنون که همه مرا می­پرستید پس چرا اینگونه متفاوت و پراکنده­اید؟

مدعیان بندگی سر پایین انداختند و به بندگی­ های خودساخته ­شان اندیشیدند.

خدا فرمود:

آن هوا و هوس­ ها، آن لذت­ها که از جانب خود به اسم بندگی من انجام داده ­اید، نه بندگی من، که بندگی نفس­تان بود.

من شما را آفریده­ ام، شما را می­شناسم و از رگ گردن به شما نزدیک­ ترم. البته که بهترین بندگی، آن است که من برایتان معین می­کنم. بدانید که اگر به آنچه برایتان گفته ­ام عمل کنید از گزند شیطان که نمی­ خواهد شما را در کنار من پر آرامش و پر لذت ببیند در امان نگه خواهم داشت.

کتاب برایتان فرستاده­ ام و کلید بندگی را نشانتان داده ­ام:

اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...

شیطان چشم­هایش را بست و به یاد آورد تلاش­هایش را برای علم کردن یهودیان و مسیحیان و منافقان برابر فرستادۀ خدا، و حالا زحماتش بر باد رفته بود. خدا گفته بود: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...

و رسولِ خدا، راه و رسم بندگی گفته بود.

بندۀ عزیز خدا، نگاه کن که پوشش تو همان است که خدا و رسولش گفته­ اند؟ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ

مردان عاشق این گونه زنانند

مردان عاشق این گونه زنانند: آگاهی بذر موفقیت توست، رشدش بده…

 

نام کتاب: مردان عاشق این گونه زنانند
نویسنده: ز. امانی
انتشارات مناجات

معرفی:

تمام مشکلات ما در واقع به علت عدم آگاهی ماست. در تمام هستی چیزی ارزشمندتر از آگاهی نیست. آگاهی، بذر موفقیت تو است. آن گاه که این بذر به رشد کامل برسد، سرنوشت خود را رقم زده ای!
این کتاب شامل سه بخش است:
بخش اول مربوط به خود خانم ها
بخش دوم مربوط به همسران
بخش سوم مربوط به فرزندان
و در پایان هردرس چند پیام و تمرین در نظر گرفته شده است.

خلاصه:

در صندوق خودشناسی را باز کنید و به عنوان یک زن بنویسید چه زنی رو خوب می دونید، این نوشتن ارزش هایم مرا مجبور کرد تا به طور دقیق ارزیابی کنم چه هدفی رو باید در زندگی دنبال کنم.
نکات این کتاب با قلم روان، کلیدی و کوتاه و بسیار کاربردی نوشته شده است.

بریده کتاب:

با خودتان صادق باشید، اگر فهمیدید کاری باعث موفقیتتان نشده یا نمی شود طرح های بلندمدت بریزید و کارها و طرح های قبلی را از زندگی تان خارج کنید و به جای بهانه آوردن دست به کار بشوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

واژه های خیس

کتاب واژه های خیس: قصه ناتمامی از تاریخ یک ظلم بزرگ

کتاب واژه های خیس
نویسنده: محسن عباسی ولدی
انتشارات جامعه الزهرا

معرفی:

واژه ها دنیای عجیبی دارند، هر کدام حامل یک معنا و مفهوم اند؛ بعضی از واژه ها را همه می شناسند، چراکه برای همه یادآور یک رویداد و اتفاق است؛ گاهی تلخ، گاهی شیرین.
بعضی از واژه ها دوست داشتنی اند و بعضی دیگر، نفرت انگیز…
بعضی از واژه ها خودشان هم از باری که بر دوش می کشند، خجل و سرافکنده اند و بعضی دیگر شاد و سرافراز…
واژه های این کتاب نیز راوی داستانی هستند با حال و هوایی مخصوص خودشان….

خلاصه:

واژه های خیس در ۱۴ فصل، روایت تاریخ ظلم به حضرت زهرا سلام الله است که نویسنده سعی کرده با استفاده از بیانی خاص، آن را به تصویر بکشد.

بریده کتاب:

مادر لباس عروسی اش را به فقیر داد
و خودش در شب عروسی
لباسی وصله دار پوشید.
شاید آن لباس نو
در شب عروسی مادرم عزا گرفت
که چرا از مادر جدا شد
اما مادرم شادی شب عروسی اش را
در لباسی که از تار و پود بندگی خدا بافته بود، معنا کرد.
راستی خدا آن شب لباسی از بهشت
برای مادرم فرستاد تا در بر کند.
گران قیمت ترین لباس عروسی دنیا تا ابد
لباس عروسی مادر من است.

بریده کتاب(۲):

وقتی بچه آسوده است، مادر آسایش دارد
حتی اگر بالش زیر سرش سنگ باشد
و وقتی بچه بی قرار است، مادر در تلاطم است
حتی اگر روی تخت سلطنت نشسته باشد.
بچه وقتی زمین می خورد
قلب مادر از حرکت بازمی ایستد.
وقتی بچه بلند می شود
قلب مادر دوباره تپیدن را از سر می گیرد.
یادت باشد وقتی در مقابل چشمان مادر زمین خوردی
خیلی زود به پا خیزی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

راستی

کتاب راستی: بیان نکات آموزنده با داستانی کوتاه و جذاب برای کودکان

 

کتاب راستی
نویسنده: رضا فرهادیان
انتشارات بوستان کتاب

معرفی:

مادر امروز همیشه به دنبال راهی است که بتواند از راه غیر مستقیم به کودکش نکاتی را گوشزد کند.
گاهی یک داستان کوتاه می ‌تواند درس های زیادی برای کودک مان داشته باشد.
داستان راستی یک داستان ساده و آموزنده است که نکات تربیتی خوبی را در بردارد.

بریده کتاب:

روز بعد، صبح توی مدرسه موقع زنگ تفریح، مریم با خانم معلم گفت: می ‌خواستم با شما یک دقیقه تنها صحبت کنم.
خانم معلم گر چه خسته بود ولی با خوش رویی پذیرفت. هر دو به گوشه خلوت حیاط رفتند و مریم آنچه را اتفاق افتاده بود، تعریف کرد و…..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دوستدار خمینی

کتاب دوستدار خمینی: برش های کوتاهی از زندگی آیت ا… خزعلی، دوستدار آیت الله خمینی

 

کتاب دوستدار خمینی
نویسنده: علیرضا اشرفی نسب
انتشارات بوی بهشت

معرفی:

پرمدعا ها را دیده ای که هیچ رنج و زحمتی نکشیده اند ولی از عالم و آدم طلبکارند؟
پر مدعاها صدایشان بلند است و می بینیم شان اما بی ادعاهایی که پای کارند را نمی بینیم، چون در سکوت کار می کنند. نکند این ندیدن دلسردت کند و فکر کنی همه شان پرمدعاهای طلبکارند که هیچ کاری نمی کنند…زندگی ابوالقاسم از آن دسته است که شاید تا بحال دیده نشده اما پر از کار و رنجی است که برای آسودگی مردم کشیده شده است.

خلاصه:

برش های کوتاهی از زندگی آیت ا… خزعلی که در ارادت خاص اش به انقلاب و امام همین بس که خواسته بود روی قبرش القاب و عناوین نباشد؛ فقط بنویسند: «ابوالقاسم خزعلی، دوستدار آیت الله خمینی»

بریده کتاب:

آهای! چادرت را از سرت بردار؛ وگرنه …
حرفش هنوز تمام نشده بود که صدای سیلی زن به او خیلی ها را به آن طرف چرخاند. زن بر سر مرد فریاد کشید:
حوضی که آب ندارد، قورباغه لازم ندارد! می فهمی؟!
دیدن این صحنه به ابوالقاسم خیلی چسبید، خیلی! بهترین تصویری بود که از زمان سقوط رضاشاه در اطرافش حک شد؛ طوری که می گفت: «شیرینی اش را همیشه در زندگی لمس می کنم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

آخرین مرخصی

کتاب آخرین مرخصی: ماجراجوی عجیب و خواندنی در واپسین روزهای سربازی

کتاب آخرین مرخصی (روایت داستانی از اعلام هم‌بستگی نیروی هوایی با امام و مردم؛ ۱۹ بهمن ۱۳۵۷)
نویسنده: عقیل زرگر
انتشارات سوره مهر

معرفی:

در دوره‌ ای که همه از سربازی فرار می کردند رضا یه نقشه ی دیگه می کشید برای هفته های آخر سربازیش که بدتر از فرار کردن برایش دردسر درست کرد اگه گفتی چیکار کرد…

خلاصه:

رضا دوران سربازی را طی کرده ۱۵ روز مانده و می خواهد مرخصی بگیرد سرگرد شرط گذاشته از هماوران خبر بیاورد جاسوسی کند و همین جریان او را درگیر ماجرای هماوران می کند.

بریده کتاب:

سرگرد به این ها می گفت اوراق مضِّره و من می گفتم اوراق کمک مرخصی
ص۲۷

بریده کتاب(۲):

پوف!! عجب تعریف هایی! پسرخوب! حتما می‌ خواهد ناراحتی همافرها را کم کند. بنده خدا نمی دانست که دارد مار توی آستینش پرورش می دهد. اگر می دانست من برای چه کاری آمده ام، آن جا، حتما با لگد از خانه پرتم می کرد بیرون!
ص۴۰

بریده کتاب(۳):

بدجوری گیر افتاده بودم. نه راه پس داشتم نه راه پیش. با خودم گفتم: اگر اتفاقی بیوفتد و من نتوانم مرخصی پایان دوره بروم، چه می شود؟ ای به خشکی، شانس! مرده شور این خدمت را ببرند.
ص۵۰

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...