نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۰۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۲۴ ق.ظ

اینک شوکران 4 (شهید رنجبر)

 

 



در مورد کتاب
کتاب رنجبر به روایت همسر شهید، جلد چهارم از مجموعه کتاب های اینک شوکران می باشد. اینک شوکران 4 به زندگی شهید محمدعلی رنجبر و همسرش مرضیه کازرونی می پردازد و با این مقدمه آغاز می شود:
«روزی که با دستکش های سفید لباس عروسی دفتر عقد را امضا می کرد، نمی دانست شادی این رنگ، تنها 14 سال در زندگی او دوام می آورد. در تمام این سال ها چنان خوشبخت بود که دوست و آشنا بخت سپید او را مثال می زدند و به رسم کرمانی ها، از او می خواستند در مراسم ازدواج چادر سفید بر سر عروس بیندازد. اما سال های آخر، سپید رنگ لباس محمدعلی هم شد. بیمارستان، دکتر، در، دیوار، تخت. و وقتی چهره محمدعلی هم سپید شد و رویش را با ملافه ای همرنگ خودش پوشاندند، دنیا برای مرضیه سیاه شده بود. الان دیگر سیاه نیست. اما مرضیه تنهاست و تنهایی از نظر مردم خوشبختی نیست. دیگر او را برای مراسم عقد دعوت نمی کنند. اما مرضیه سپید را می بیند، در زندگی فرزندانش، دوستانش، اطرافش و حتی تنهایی هایش که حضور ناپیدای محمدعلی آن را پر کرده است. این کتاب، شرح حال سپیدی یک عشق است.» گفتنی است شهید رنجبر بر اثر عوارض شیمیایی و سرطان خون در مرداد 76 در بیمارستان شیراز به شهادت رسید.

برشی از کتاب
ص30-بین خانواده هامان معروف بودیم به زوج عاشق.به عروس و دامادهایشان می گفتند((مثل محمدعلی و مرضیه باشید))همیشه ما رامثال می زدند.
ص37-هردفعه که برمی گشت مهربان تر می شد همیشه فکر می کردم این لحظه ها تکرار نخواهند شد. وقتی نگاهم می کرد و می گفت ((دوستت دارم)) ازته دل می گفت واشک در چشم هایش جمع می شد.خالص و بی ریا می گفت که به قلبم می نشست.
خیلی با هم صحبت و درد ودل می کردیم. وقتی شروع می کردیم یکدفعه نگاه به ساعت می کردیم می دیدیم ساعت سه شب شده و ما هنوز داریم حرف می زنیم.

پوستر کتاب نیمه پنهان شهید رنجبر

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۲۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۹ ق.ظ

حافظ هفت

سفرنامه ای شیرین: حافظ هفت

سفرنامه ای شیرین: حافظ هفت

درباره کتاب:

سفرنامه ها همیشه پر از خاطره ها و لحظه های شیرین است، مخصوصا اگر آدمی خاص و دوست داشتنی و عزیز کرده ای بشود شخصیت اصلی این سفرنامه!!!
آن وقت است کنار گذاشتن آن بعد از شروع آن سخت است.
سفرهای آقا همیشه پر از اتفاقات شیرین و جذاب است. مخصوصا اگر نویسنده مهارت نویسندگی اش را با عشق و محبت گره بزند و ذوقش هم فوران کند. آن وقت نتیجه اش می شود رمانی به نام حافظ هفت.

 

برشی از کتاب(۱):
روزی ایشان برای دیدار خانواده شهدا به منطقه مجیدیه تهران تشریف بردند.
پس از دیدار با چند خانواده شهید پرسیدند “باز خانواده شهیدی در این محل وجود دارد؟”
دوستان گفتند تنها یک خانواده مسیحی باقی مانده است که فرزندشان در جنگ ایران و عراق شهید شده است. آیا به خانه آنها هم تشریف می برید؟ایشان جواب مثبت دادند.

هنگامی که خبر را به اهل خانه دادند از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند. خانم ها سراسیمه برای حفظ حجاب به دنبال پوشش رفتند… (ایشان)به منزل آن خانواده مسیحی وارد شدند و به گرمی با آنان بر خورد کردند. در زمان پذیرایی نیز-طبق فتوای اجتهادی خود که مسیحیان و اهل کتاب را پاک می دانند- از میوه هایی که برایشان آورده بودند تناول کردند و به دیگران با اشاره فرمودند: شما نیز میل کنید تا آنها بدانند که ما آنها را از خودمان می دانیم .(صفحه۱۱۱)

پوستر کتاب "حافظ هفت" را از اینجا دانلوذ کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۴۹
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹ ق.ظ

جوشکاری





اگر قصد ازدواج دارید و نمی‌دانید بهترین گزینه را چگونه انتخاب کنید؟اگر به دنبال نیمه دیگرتان در زندگی هستید .
اگر همسر آینده شما خیلی دور از دسترس است. باخواندن این کتاب او را می یابید در حالی که بسیار به شما نزدیک است.
اگر احساس می‌کنید بعد از چند سال از شروع زندگی مشترک رابطه شما وهمسرتان غبار آلود است
طراوت وتازگی اوایل زندگی رخت بر بسته
بین شما وهمسرتان فاصله ای ایجاد شده این کتاب شما و همسرتان را محکم جوش میدهد ،جوشی که هیچ چیز نمی‌تواند آن را سست کند.

خلاصه کتاب:
 ملاک اصلی برای ازدواج چیست؟چه چیزهایی برای یک ازدواج موفق لازم است؟ هدف از ازدواج چیست؟ چرا در زندگی طول زندگی مشترک زوج‌ها به مشکل بر می‌خورند؟ راه حل برون رفت از مشکلات در زندگی مشترک چیست؟ خدا از ما در زندگی چه می‌خواهد؟  ما از زندگی چه می‌خواهیم؟ جواب این سوالات و خیلی سوالات دیگر در این کتاب آمده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۲۹
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۲۴ ق.ظ

جرعه های سلامتی

 

کتابی کوتاه، با طعم علمی و از نهج البلاغه: جرعه های سلامتی

کتابی کوتاه، با طعم علمی و از نهج البلاغه: جرعه های سلامتی


گزیده‌ای ازرهنمودهای نهج البلاغه درمورد سلامتی جسم و روح
عمیق‌ترین آرامشها مثل خوابیدن در آغوش ملائکه متعلق به کسانیست که انس گرفته‌اند با ذکر حقتعالی

برشی از کتاب:
آنگاه که دلت از اندوه لبریز شد، وجودت یاری درد آشنا را طلبید، آنچه در دل داری باخدایت باز گو . غم و اندوهت را با او مطرح کن، اوست که غمهای تورا برطرف می‌‌کند و درمشکلات تو را یاری می‌رساند . نامه 31

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۲۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۲ ق.ظ

توپچنار

توپچنار: داستانی خواندنی از دختری پرشور و پر تلاش

توپچنار: داستانی خواندنی از دختری پرشور و پر تلاش

درباره کتاب:
دختر جوان، پر شور است و پرتلاش. به هم ریختگی ها را سامان می دهد، بی انگیزه ها را به حرکت درمی آورد و سکوت را می شکند. دختر و پسر ندارد این کتاب برای همه لذت بخش است.

برشی از کتاب:
دختر جوان وحشت زده به مار خیره شده بود . مدد چوب دستی اش را آماده کرده و به طرف مار رفت و آن را طوری حرکت داد که مار به نرمی به چوب دستی پیچید . آنگاه در نهایت آرامش خطاب به آن پیچک اسمی گفت : چرا توی گذر آمدی حیوان ، نمی ترسی سرت را بکوبند ؟ هی زبان بسته ، شکمت را سیر کردی لم دادی توی راه ؟ سپس چوب دستی اش را که سنگین شده بود بلند کرده و کنار جاده برد و آن را لای علف ها رها کرد و رفت و برگشت . فرزانه تمام مدت که با حیرت به او نگاه می کرد نفسش را بیرون فرستاد و به مدد گفت که ممکن بود نیشش بزند .لبخند گرم بر چهره ی سوخته ی مدد نشست و پس از لختی درنگ پاسخ داد : محبت چیزی نیست که مار آن را نفهمد !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۴۲
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۶ ق.ظ

تمنای وصال

 

برای کسانی که دوست دارند امام زمانشان را ببینند: کتاب تمنای وصال

برای کسانی که دوست دارند امام زمانشان را ببینند: کتاب تمنای وصال



درباره کتاب:
اگراین سوال در ذهنت است که چگونه میتوانی به امامت نزدیکتر شوی این کتاب را بخوان.(خواسته های امام زمان علیه السلام درتشرفات)

برشی از کتاب:
تا حرف من تمام شد صدای همگی آنها بلند شد که « بکشیدش چه حرف هایی می زند »؟ دیدم دیگر چاره ای ندارم فقط گفتم پس حالا که می خواهید مرا بکشید اجازه بدهید وضویی بگیریم و نمازی بخوانم اول قبول نکردند اما با اصرار این پیشنهاد را قبول کردند و برای اینکه احتمال میدادند من وضو گرفتن را بهانه کرده ام برای اینکه در حیاط فریاد کنم و به همسایه ها خبر دهم مرا در حلقه ای از افراد خنجر به دست به حیاط آوردند . من بعد از وضو نماز را شروع کردم و قصد کردم که در سجده ی آخر هفت مرتبه بگویم المستغاث بک یا صاحب الزمان عجل الله با حضور قلب مشغول شدم . در بین نماز بود که در خانه را زدند . آنها مردد بودند که در را باز کنند یا نه . ناگهان در باز شد و سواری وارد شد و پهلوی من آمد و منتظر ماند تا نمازم را تمام کنم .پس از تمام شدن نماز دست مرا گرفت و به قصد بیرون رفتن از خانه به راه افتادیم . این چند نفری که خنجر و چاقو به دست داشتند گویی همه مجمسه ای بودند که بر دیوار نصب شده اند . صدایی از آنها بیرون نمی آمد و ما از خانه خارج شدیم .ص 53  و 54

 

دانلود از آپارات نمکتاب

 

 

عکس نوشته هایی زیبا درباره محبت خدا و امام زمان (عج) برگزیده از کتاب تمنای وصال

می دانم آنقدر که باید، نه به نعمت فکر کرده ای و نه به صاحبش.
گمان می کنم، خدمت مادر، مرا مورد عنایت حضرت قرار داده است.
فردا خیلی دیر است
باید دلی پاک کرد و دستی به نیاز دراز
باید کاری کرد.
اشک نشانه ی عشق است.
مگر نشنیده ای که از توبه خلق گناهکارش چقدر خوشحال می شود،
پس دوستشان دارد.

بیشتر…
کلیپ کتاب تمنای وصال

امام ، همدل و همراه و پرخیر است و پدری خیرخواه و با عاطفه

بیشتر…
کلیپ هایی بسیار زیبا و جذاب درباره امام زمان (عج)

اگر خدمت کنی به معشوق خدا، خدا با تمام مخلوقاتش به سراغت می آید،
تا یاری دهد تو را که یاری دادی ولی خدا را.
اگر دری را بکوبی، عاقبت باز می شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۶
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۳ ق.ظ

تکفیری

رمان تکفیری : مهدی دریاب

خلاصه:

داستان، در مورد یک مجاهد قدیمی است که یکی از دوستانش که الان از سران داعش است از او برای کشتن شیعیان(رافضی ها) و نا امن کردن ایران، کمک می خواهد. این مجاهد افغان، نیاز به پیوند کبد دارد و بخاطر اینکه به او قول داده اند تمام هزینه های پیوند را بپردازند، حاضر می شود به ایران بیاید و کار اطلاعاتی انجام دهد. این سر کرده داعشی از جوانی خواهان خواهر مجاهد افعانی است، در این بین اتفاقاتی می افتد که ماجرا را جالب تر می کند.

بریده کتاب(۱):

از وقتی خبر را آوردند، فضای بیمارستان “الرشید” امنیتی شد. تعدادی شرطه در نقاط مختلف حیاط مستقر شدند. چند غریبه با لباس شخصی در راهروها پرسه می زدند و به اتاقها سرک می کشیدند. منصور بوی خطر را احساس کرده بود. ساعت ۶ عصر، یک کاروان وارد بیمارستان شد. پنج تویوتای شاسی بلند شیشه دودی، همگی ضد گلوله. حدود پانزده نفر پیاده شدند که بیشترشان مسلح بودند. چیزی مثل باد از ذهن منصور گذشت: انگار آن یکی را قبلا دیده ام.

 

 

رمان تکفیری: ترسیم حق و باطل

تکفیری ترسیم حق و باطل در نسل گذشته و آینده است.
آینه­ ای از نظام ­نامه و سیاست و مبانی و استراتژی یاران حق، یاران حسین بن علی، و نشان دهنده­ ی حرکت آن­ها از عمق تاریخ و به وسعت کره­ ی زمین، هر جایی که دست ظلم و زور و جنگی در میان است، پیروان دین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. به قول احمد متوسلیان هر جا که پرچم لا اله الاالله هست ما هم هستیم. یعنی گستره­ ی مبارزه ما یک وجب خاک نیست. برایمان ایران با لبنان و سوریه و افغانستان و یمن فرقی ندارد.

جوانان حزب­ اللهی  چه مثل اکبر پیرویانِ پزشک قبل از انقلاب باشند و در افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی بجنگند، چه مثل جوانان ۸ سال دفاع مقدس، چه احمد متوسلیان در لبنان و فلسطین، چه مثل احمدِ مستشار در سوریه.
یک روز من در کشورم به جرم مسلمان بودنم کشته می­شوم و دیگران باید یاری برسانند، یک روز در افغانستان و سوریه و لبنان و … ما باید یاری برسانیم.

کتاب پیامش همین است. در برابر اتحاد دشمن مستکبرمان که روزی با ما جنگ ۸ سال راه می­ اندازد، روزی در قالب طالبان مسلمان می­کشد، روزی پرچم سیاه نحس داعش را بلند می­کند، باید ایستاد، متحد و یک دل. فرامرزی باید پشتیبانی کرد تا خدا هم نصرت کند.

این کتاب داستان زندگی یکی از رزمندگان و علمای سنی افغان را بیان می­کند که طول زندگیش در جنگ گذشته است. روزی در مقابل روسیه، روزی با طالبان و امروز همراه با داعش. او به ایران می ­آید و هم­رزم شهیدش دکتر اکبر پیروی را در کازرون شیراز پیدا می­کند. داستان جذاب کتاب را بخوانید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۳
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ق.ظ

تپه چاویدی و راز اشلو

تپه جاویدی و راز اشلو : کتابی دیوانه کننده از زندگینامه یک غیورمرد، شهیدمرتضی جاویدی

تپه جاویدی و راز اشلو : کتابی دیوانه کننده از زندگینامه یک غیورمرد، شهیدمرتضی جاویدی


درباره کتاب:
امام خمینی خونسرد و آرام به قدری ایستاد و صبر کرد تا بوسه های مرتضی جاویدی تمام شد. خواستیم مرتضی را کنار خود ببریم که یکدفعه متوجه شدیم که امام خم شد پیشانی مرتضی را بوسید! بوسه ای که اولین بار در عمرم دیدم، حس کردم امام مهمان چند دقیقه ای خود را از صمیم قلب دوست دارد!
صدای حاج احمد آقای خمینی را شنیدم که گفت: تا به الان ندیده بودم امام پیشانی کسی را ببوسد!
داستان این عاشقی رو بخونید...
سعید عاکف ( نویسنده ی خاک های نرم کوشک ) می گوید : اگر کسی از من بپرسد تاثیرگذارترین کتابی که تاکنون درباره ی دفاع مقدس خوانده ای ، چه کتابی است؟ می گویم: "تپه ی جاویدی وراز اشلو"
اگر داستان این کتاب در یک کشور اروپایی یا آمریکایی رخ داده بود الان هم فیلم هم انیمیشن وهم بازی آن را طراحی می کردند و به همه ی دنیا فخر می فروختند.اما شما حتی حوصله ی خواندن اصل این داستان را ندارید.این کتاب عجیب و دیوانه کننده را بخوانید.

برشی از کتاب:
می گن مرتضی یه چریکه ! حریف نداره ... ـ همه ی دوره های تکاوری رو دیده . ـ تقوا و شجاعتش زبانزد هم هس . ـ دلم می خواد زودتر ببینمش !
مثل برق سفره ی شما انداخته شد و خبری از مرتضی جاویدی نبود . تنها جوانی بیست و چند ساله با قد متوسط و اندامی لاغر سفره ، قاشق و پارچ آب را تند تند جلوی ما می چید . سید علی حسینی با انگشت جوان را نشان داد . ـ بنده ی خدا دست تنهایی اندازه ی چند نفر کار می کنه . کاش می رفتمی کمکش . بشین بابا هرکی تو جبهه یه وظیفه ای داره . ما تو گردان می جنگیم این بنده ی خدا هم کارش غذا دادن و این جور کارهاست ! جوان لباس خاکی چفیه بر گردن مثل قرقی می چرخید و با جان ود ل بشقاب های عدس پلو را از توی سینی برمی داشت و جلو بچه ها می چید . شام که خوردیم همان جوان آمد و ظرف ها و سفره را جمع کرد . دوباره حاج صلواتی بلند گوی دستی اش را جلوی دهان گرفت و صدای تیزش را چاشنی عدس پلو کرد : خدا لعنت کند اندر دو عالم صدام ملعون را که کمر بر قتل بست و کشت همه گل های مردم را . حاج صلواتی بلندگوی دستی را دست جوان داد . ـ بفرمایید آقا مرتضی ؟! تند گفتم : مرتضی ؟ جوان لباس خاکی ریز نقش ، بلندگو را جلو دهانش گرفت : برادرا ! سلام علیکم .


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۲۶
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۱۴ ق.ظ

تاریخ مستطاب آمریکا

 

تاریخ مستطاب آمریکا: دشمن بزرگ را درست بشناسید!

تاریخ مستطاب آمریکا: دشمن بزرگ را درست بشناسید!

درباره کتاب:
تاریخ مستطاب آمریکا» با #بیانی_طنزآمیز ، و در قالب جذاب یک صفحه متن و یک صفحه #کاریکاتور، تاریخ حقیقی کشور آمریکا را مرور کرده و به زیبایی نشان داده که اساسا قتل و کشتار و جنگ‌افروزی، جزء ذات این حکومت است. در این کتاب، دوران تشکیل کشور آمریکا و نسل‌کشی سرخپوستان، دوران سیاه برده‌داری، جنگ‌افروزیهای آمریکا در قرن حاضر، از ویتنام و نیکاراگوئه تا عراق و افغانستان و... با اسناد تاریخی محکم مرور شده است.

برشی از کتاب:
احساس مسئولیت دولت آمریکا برای حفاظت از صلح وحقوق بشر باعث شده بود ارتش این کشور یک لحظه هم فرصت استراحت پیدا نکند ودائما در چهارگوشه ی دنیا مشغول مراقبت از صلح و حقوق بشر و توسعه ی تمدن باشد. مثلا در سال 1950، وقتی در کشور کره ( که آن روزها یکپارچه بود) طرفداران ومخالفان آمریکا به جان هم افتادند وصلح وحقوق بشر به خطر افتاد؛ ارتش آمریکا ، مجبور به پا درمیانی شد وهمین که آمریکا پایش رادرمیان معرکه گذاشت ، کره به دو قسمت شمالی وجنوبی تقسیم شد و ماجرا فیصله پیدا کرد. صفحه 79

خرید کتاب تاریخ مستطاب آمریکا,درباره آمریکا

خرید کتاب تاریخ مستطاب آمریکا

35,000 تومان 28,000 تومان افزودن به سبد خرید


 

 

کاریکاتور وعکس نوشته از کتاب تاریخ مستطاب آمریکا

 

برادری سیاه و سفید
آمریکا جایی است که در آن همه باهم برابرند؛ اما بعضی از بعضی دیگر برابر ترند.
کاریکاتور کتاب تاریخ مستطاب آمریکا
عکس نوشته درباره آمریکا
آمریکا از همان اول یک رسالت بزرگ تاریخی بر دوش خود احساس می کرد
و آن آشنا کردن جهان – مخصوصا ملت ها و جوامع وحشی – با تمدن، آزادی، حقوق بشر، دموکراسی و خیلی چیزهای خوب ومفید دیگر
مثل -همبرگر، نوشابه های گاز دار، بمب اتم، کشتی کج و…- بود.


کاریکاتور کتاب تاریخ مستطاب آمریکا
جنگ جهانی دوم اگر هیچ فایده ای نداشت،
یک فایده اساسی و بین المللی داشت
وآن بزرک شدن آمریکا بود.
 
آمریکا جایی است که همه باهم برابرند؛ اما بعضی از بعضی دیگر برابر ترند.
بهترین دلیل عقلی سرخ پوستان همین بود
که قدرت بزرگی مثل آمریکا را کوچک دیدند و چاره بی عقلی چنین بومیانی چه می تواند باشد جز شلاق و مرگ؟


کاریکاتور کتاب تاریخ مستطاب آمریکا

وقتی می گوییم کریستف کلمب آمریکا را کشف کرد
معنی حرفمان این است
که میلیون ها موجود متمدنی که هزاران سال در آن زندگی می کردند،

آدم نبوده اند؟

برده های سیاه الزاما تا دویست ضربه شلاق،
جیره روزانه از آمریکایی ها داشتند !

برای درک عمق زحمات و تلاش های شکارچیان برده کافی است بدانیم آنها طی ۴ قرن حدود ۵۰ میلیون سیاه را شکار و به سواحل غربی قاره آفریقا هدایت کردند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۱۴
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ب.ظ

بیوتن


خلاصه کتاب:
بیوتن داستان «ارمیا»ست رزمنده ای که تا آخر جنگ جبهه بوده اما شهید نشده و حالا بعد از جنگ هر سه شنبه سراغ دوست شهیدش ،سهراب، میرود ،دوستانی که با هم قرار گذاشته بودند با هم شهید شوند اما حالا قبر ارمیا خالی است.در یکی از همین سه شنبه ها با دختری به نام آرمیتا آشنا می شود، یک ایرانی مقیم آمریکا.ارمیا که بعد از اولین دیدارش با آرمیتا فکر می کند که او همان کسی است که دنبالش بوده، به تدریج و طی دیدارهای بعدیشان که باز هم در همان قبرستان است با یکدیگر قرار ازدواج می گذارند، روز عید فطر. اما ارمیا برای زندگی با آرمیتا، باید بلند شود برود آمریکا زندگی کند و این شروع داستان است، داستان یک بچه جنگ توی نیویورک، به قول خودش «آخر بچه کربلای 5 را چه به فیفث اونیو ؟»
در بیوتن تقابل سنت و مدرنیسم مکرر دیده میشود، تقابل دو نیمه سنتی و مدرن ذهن ارمیا که مذهب و فرهنگ دو پای ثابت آنند و در این بین هر کجا که سرگشته و خسته می شود با دوست دوران جنگش ،سهراب، درد دل می کند. هر چه به آخر داستان نزدیکتر می شویم این دو نیمه سنتی و مدرن به یکدیگر نزدیکتر می شوند تا جایی که خود ارمیا می گوید« فکر می کنم دو نیمه ی سنتی و مدرن هر دو یک چیز می گویند اما با دو زبان متفاوت».

برشی از کتاب:
 یکی از بعثی های سپاه ابرهه زد و در رفت و خواست که فرار کند .پرنده که زبان نفهم است.زیرپوش سفید حالی اش نمی شود که دست بگیری و بگویی دخیل یا خمینی!
پرنده ی ابابیل دنبالش کرد. این بدو،آن بدو. عاقبت یارو رفت داخل مسجدالحرام.همان جایی که سپاه با فیل هایی به قاعده ی تی_هفتاد و دو می‌خواستند خرابش کنند.رفت و پناهنده شد به حرم خدا.دخیل یا الله! ماند و ماند و ماند.
چهل سال ماند توی مسجدالحرام. آب و غذایش را هم می‌آوردند توی حرم .مردم بهش می رساندند که پرنده هنوز روی آسمان مکه چرخ می زند و او هم جرات نمی کرد بیاید بیرون.شوخی نیست! چهل سال ماند و آخر خسته شد. بیرون زد از حرم. پایش به بازار ابوسفیان نرسیده بود که پرنده آمد و سنگش را انداخت و خلاصش کرد. ص 215

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۵۴
نمکتاب ...