نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۴۶ ق.ظ

رمان های خارجی معرفی شده توسط امام خامنه ای

رمان های خارجی معرفی شده توسط امام خامنه ای

۱. دن آرام اثر شولوخوف:

اگرچه بیش از دو کتاب و تقریباً می‌شود گفت تعداد زیادی کتاب راجع به انقلاب اکتبر خوانده‌ام. یکی از این دو رمان «دُنِ آرام» اثر شولوخف است که معروف است. خودِ شولوخف هم، بلاتشبیه مثل شما آقایان است. یعنی اصلاً پدید آمده‌ی انقلاب است؛ مربوط به طبقه‌ی انقلاب است. 1373/04/22

2. گذر از رنجها اثر الکسی تولستوی

آلکسی تولستوی تا سال 1925 میلادی، ضدّانقلاب بوده است و حتّی از کشور فرار می‌کند و به قول آقایان، به اصطلاح به عنوان «عنصر سفید» آن روزگار، به آلمان یا فرانسه می‌رود. ولی پس از مدّتی که به شوروی برمی‌گردد، کتاب «گذر از رنج‌ها» را می‌نویسد. نمی‌دانم این کتاب را دیده‌اید یا نه؟ «گذر از رنج‌ها» رمانی بسیار عالی در بابِ انقلابِ سوسیالیستیِ شوروی است. 1373/04/22

3. جنگ و صلح اثر لئو تولستوی

«جنگ و صلح» تولستوی مربوط به مقاومت عجیب مردم روسیه است در مقابل حمله‌ی ناپلئون و حرکت عظیمی که مردم مسکو انجام دادند برای ناکام کردن ناپلئون. تولستوی کتاب‌های دیگری هم دارد، اما به نظر من این کتاب برجستگی‌اش به خاطر این است که کاملاً بر محور روح دفاع مردم روسیه است. /31 1384/06

4. بینوایان اثر ویکتور هوگو

شما اگر بینوایان ویکتور هوگو را خوانده باشید، در اول داستان، صحبت پیرمردی است که جزو منتخبین همان گروه دوم بوده است. تا آن تاریخی که داستان ویکتور هوگو شروع می‌شود – تقریباً اواخر قرن نوزدهم، یعنی حدود سال ،1825 شاید هم بیشتر – هنوز آن تبعیدی وجود داشته است؛ که شما ماجرای آن تبعیدی را و این که چه می‌کرد و چه می‌گفت و چطور هنوز می‌ترسید، در آن داستان مشاهده می‌کنید! 1377/12/15

5. خانواده تیبو اثر روژه مارتین دوگار

از یک نویسنده‌ی قویِ فرانسوی رمانی خواندم به نام «خانواده‌ی تیبو». البته آن نویسنده، معروف نیست؛ اما این رمان خیلی قوی است.معمولاً رمان‌های بزرگ و قویِ فرانسوی‌ها و روس‌ها و دیگر کشورهایی که رمان‌های بزرگ از آنجاها منتشر شده، تصویر هنرمندانه‌ی واقعیت‌های زندگی است. /02/19 1384

6. جان شیفته اثر رومن رولان

البته چند سال بعد هم ترجمه‌ى دیگر ایشان (مرحوم محمد قاضی) را از یک اثر بسیار مهم دیگرى از رومن رولان خواندم که «جانِ شیفته» – است به نظرم سه، چهار جلد است – با نثر بسیار فاخر و حقیقتاً مرصع و مزین. البته من از جهت اینکه ترجمه چقدر با اصل مطابق است. 1388/02/24

7. غرور و تعصب اثر جین اوستین

خلاصه انگلیسی کتاب‌های جین اوستین را از جمله همین غرور و تعصب را من خواندم. برای کسانی که انگلیسی می‌آموزند خلاصه‌های ساده‌یی درست می‌کنند. 1376/02/14

8. سرخ و سیاه اثر استندال

استاندال یکی از شاهکارهای قصه نویسی فرهنگ غرب است و به خاطر همین کتاب، جزو رمان‌‌نویس‌های درجه‌ی اول فرانسه نام برده می‌شود. این کتاب هم از رمان‌های درجه‌ی یک و یکی از 10 رمان معروف دنیاست. رمان را فقط برای این نمی‌نویسند که کسی سرگرم شود. اینها پیام دارند و نشان دهنده‌ی فرهنگند. 1377/10/24

9. خوشه‌های خشم اثر جان اشتاین بک

همین کتاب معروف «خوشه‌های خشم» اثر «جان اشتاین بک» یا دیگر کتابش را که الان در ذهنم نیست، بخوانید و ببینید راجع به وضع چپ‌ها و برخورد سردمداران مرکز به اصطلاح دموکراسی با آنها چه نوشته است! 1375/02/13

10. دل سنگ اثر میخائیل بولکاکف

من بارها مثال قصه‌های انقلاب اکتبر را گفته‌ام. یکی کتاب «گذر از رنج‌ها» تولستوی است که فوق‌العاده است… این‌ها داستان‌های انقلابی است و کتاب «دل سگ» که ضدانقلاب اکتبر است1376/05/18.

11. پابرهنه ها اثر زاهاریا استانکو

رمان نویس معروف رومانیایی – زاهاریا استانکو – کتابی دارد؛ نمی‌دانم شماها خوانده‌اید یا نه. من این کتاب را سال‌ها پیش خوانده‌ام. داستان، مربوط به اشغال بخارست به وسیله‌ی آلمانیهاست 1383/09/11

12. دنیای سوفی اثر یوستین گردر

بله؛ این کتاب را بچه‌های ما خوب است بخوانند. 1398/02/11 در بازدید از نمایشگاه کتاب غرفه انتشارات هرمس

13. دوزخیان روی زمین اثر فران تس فانون

شما اگر این کتاب‌هایی را که در دوره جوانی ما درباره امریکای لاتین و آفریقا نوشته شده است، خوانده باشید – مثل کتاب‌های «فرانتس فانون» و کسانی دیگر که آن زمان‌ها کتاب می‌نوشتند و امروز هم کتاب‌هایشان به اعتبار خودشان باقی است – درمی‌یابید که وضع ما هم همین‌طور بود 1377/02/07

14. ریشه‌ها اثر الکسی هیلی

«این یکی از بلایای بزرگ استکبار در دوران جدید است.» بعد یک مثال روشن و مصداق معین هم بیان کردند که برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا بود و برای دومین بار در سه ماه اخیر از یک کتاب خارجی اسم بردند و خواندن آن را مغتنم دانستند: رمان «ریشه‌ها» نوشته‌ی آلکس هیلی. 1392/09/02

15. اتللو – تاجر ونیزی اثر ویلیام شکسییر

نوشته ی شکسپیر، برای آدمی که اهل ادبیات است، به قدر نوشته‌ی «سعدی» احترام و لذّت ایجاد می‌کند. بنده خودم شاید اکثر نوشته‌های شکسپیر را خوانده‌ام و احساس التذاذ و تعظیم و تکریم کرده‌ام. 1372/05/08

16.  آمریکایی اثر هوارد فاست

کتابی هست که بعید است شما آن را مطالعه کرده باشید – لابد کمتر وقت می‌کنید بخوانید – این کتاب از یک رمان نویس معروف امریکایی به نام «هوارد فاست» است – ظاهراً هنوز هم زنده است و شاید ده، دوازده جلد کتاب دارد؛ بنده هم بعضی از کتاب‌هایش را دارم و خیلی از آنها را خوانده‌ام او یک رمان نویس بسیار خوبی است؛ قدری هم چپ می‌زند؛ البته چپ به اصطلاح امریکایی‌ها. 1377/12/04

17. کلبه عمو تام اثر هریت بیچر استو

شما اگر این کتاب رمان کلبه‌ی عمو تام را خوانده باشید، می‌بینید؛ این تقریباً مال دویست سال پیش است؛ این کلبه‌ی عمو تام، نوشته‌ی نزدیک دویست سال قبل [است]؛ مال همان وقت‌ها است. آنها را تشویق می‌کردند، از این‌جا فرار می‌کردند، آن طرف می‌بردند؛ برای چه؟ برای اینکه آزاد باشند؟ نه، برای اینکه کارگر ارزان لازم داشتند؛ کارگر ارزان! تقلّبِ حضراتِ متمدّنینِ غربی در مسائل گوناگون از این قبیل است . 1401/10/14

18. سفرنامه گالیور اثر جاناتان سوئیفت

اتفاقاً این تیپ در یکی از کارهای تلویزیون هم هست. همان نمایش سفرنامه‌ی(3) گالیور که من کتابش را هم خوانده‌ام. در سفرهای گالیور، یکی از آن چهار تا بچه هست، که هر کاری می‌گویند، می‌گوید «آقا، نمی‌شود». 1371/10/01

19. شکست اثر امیل زولا

بسیاری از کتاب‌های دیگری که یا در مورد انقلاب شوروی نوشته شده، یا در مورد انقلاب کبیر فرانسه نوشته شده، یا در مورد جنگ‌های فرانسه و آلمان و دفاع مردم فرانسه نوشته شده؛ مثل بعضی از کتاب‌های امیل زولا. مهمترین آثار رمانی مربوط به دوران حساس یک ملت است ، 1384/06/31

20. پارادینها اثر میشل زواکو

مثلاً یک نویسنده معروف فرانسوى هست به نام «میشل زواکو» که کتاب‌هاى زیادى دارد. 1376/11/14

21. نگاهی به جهان تاریخ اثر جواهر لعل نهرو

«نهرو» در کتابِ خودش می‌نویسد اینها آمدند هند. به گفته‌ی او، در دورانی که هنوز انقلاب صنعتی نشده بود و ماشین‌های بزرگ به وجود نیامده بود، شبه قاره‌ی هند از لحاظ صنعت، یکی از کشورهای پیشرفته‌ی دنیا بوده. اینها برای اینکه کار خودشان را پیش ببرند، صنعت هند را نابود کردند؛ 1389/07/14

22. کمدی انسانی اثر انوره بالزاک

البته با تحولات بسیار سخت و رقت بار و مرارت بار؛ که شما اگر رمان‌های قرن نوزده فرانسه را بخوانید، کاملاً نشانه‌ی این انقلاب‌ها و این مرارت‌ها و این محنت‌ها و این تلخی‌ها برای مردم فرانسه را در این کتاب‌ها خواهید دید؛ از جمله کتاب‌های ویکتورهوگو و بالزاک و دیگران. 1390/05/19

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۴۶
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۴۲ ق.ظ

شیخ عبدالکریم

کتاب شیخ عبدالکریم : زندگینامه و خاطرات شهید شیخ عبدالکریم بخردیان

 

کتاب شیخ عبدالکریم‌ انتشارات شهید ابراهیم هادی

بریده کتاب:

سردار شهید داوود دانایی یکی از فرماندهان بزرگ جنگ بود که قبل از ورود به جهاد اصغر، مشغول جهاد اکبر شد.
داوود، نیروهای عاشق خدا تربیت می‌ کرد. در عملیات کربلای پنج وقتی محل گردان او بمباران و شیمیایی شد، همه را از خواب بیدار کرد و مانع از شهادت بسیاری از نیروها شد.
یکی از بسیجی‌ ها ماسک شیمیایی همراه نداشت، داوود ماسک خود را به آن بسیجی داد و خودش به‌خاطر آلودگی منطقه به شهادت رسید.
یکی از دوستانش می‌ گفت: در عالم رویا دیدم که آیت‌الله بهجت می‌ گوید این شهید دانایی همسایه پیامبر در بهشت است…
داوود یکی از تربیت یافتگان مکتب شیخ عبدالکریم بخردیان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۴۲
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۴۱ ق.ظ

خودت باش دختر

نقد کتاب خودت باش دختر : نوشته ی ریچل هالیس

نقد کتاب خودت باش دختر

نویسنده کتاب: ریچل هالیس

کتاب های «خودت باش دختر» و «صورتت را بشور دختر»، نوشته ریچل هالیس، اگر چه ظاهرا دو کتاب جداگانه به نظر می رسد، اما از مطالب کتاب ها می توان فهمید که در واقع یک کتاب است. نویسنده کتاب، زنی امریکایی است که کلاس های روان شناسی برگزار می کند و از سراسر دنیا به او پیام می دهند و راهنماییشان می کند.

نویسنده در این کتاب داستان زندگی خودش را گفته است. او دختر یک کشیش است. برادرش خودکشی می کند. با یک پسر هم خانه می شود. پسر بعد از مدت کوتاهی او را رها می کند و می رود. اما دوباره برمی گردد و با هم زندگی می کنند. سه بچه به دنیا می آورد. دو دختر هم از خانواده های بدسرپرست می آورد و نگهداری می کند و بعد از مدتی آن ها را پس می دهد. (در امریکا این طور است که پدر و مادری که نمی توانند بچه شان را نگهداری کنند، خانواده ای از او مراقبت می کند و بعد هفته ای یک بار در مکانی قرار می گذارند و پدر و مادر و بچه ساعتی کوتاه همدیگر را می بینند.) نویسنده بعد از نوشتن این همه کتاب، جدیداً اعلام طلاق کرده است. نکته ای که درباره زندگی او وجود دارد این است که ابتدا مدتی با دوست پسرش هم خانه می شود، بعد با او ازدواج می کند. علاوه بر این، رد فمینیسم را هم در این کتاب می توانید ببینید.

نویسنده در این کتاب یک مدل زندگی جدید را ارائه می دهد:

– همان جور که صلاح می دانی زندگی کن.

– اصلاً حد وحدود ادبیات کلامی مهم نیست.

– اعتماد به نفس مهم ترین چیزی است که داری.

– هر کاری که فکر می کنی تو را راحت می کند، همان را انجام بده.

آن قدر این را قشنگ جا می اندازد که وقتی به وسط کتاب می رسی، می گویی راست می‌گوید دیگر، آدم باید اینجوری زندگی کند.

بعد که فکر می کنی با خودت می‌گویی اگر من هر کاری را که دلم می‌خواهد و صلاح می‌دانم و باعث آسایشم می شود انجام دهم، دیگر انسان نیستم. یعنی وجدان و انسانیتی باقی نمی‌ماند. هرکس هرطور می‌خواهد زندگی کند، پس از قرن‌ها این نتیجه جنگلی عجیب است؛ چون طبق آسایش انسان جلو می رود، نه آرامش.

اصرار دارد که حرف دیگران روی تو اثر نگذارد. معتقد است اگر همه می گویند تو مادر خوبی نیستی، زن خوبی نیستی، معلم خوبی نیستی، برو زندگی ات را بکن، عیبی ندارد. خطا کردی، همه خطا می کنند. ببین من هم خطا کردم. بدی هایش را می شمارد. واضح می گوید ببین چه شجاعتی دارم. تو هم بدی داری، اشکالی ندارد. اسلام  درست می گوید گناه کردی اشکال ندارد، توبه کن. مسیر را  درست کن و ادامه بده تا نه خودت آسیب ببینی نه دیگران. مثلا نماز صبحت قضا شده، به کسی نگو، ادامه بده، توبه کن، جبران کن، قضایش را بخوان.

این که ایشان می گوید اگر کار بدی کردی ایرادی ندارد، ادبیات جدیدی نیست، ادبیات خدایی است. اعتماد به نفست را از دست نده، مسیرت را ادامه بده. دیگران هم که سرزنشت می کنند، اشتباه می کنند. اما وجه تمایز این است در ادبیات اسلام چنین چیزی نداریم که اشتباهاتت را در مقابل دیگران بگویی. اما نویسنده این کتاب اشتباهات خودش را  بیان می کند، آن هم خیلی واضح و نامناسب. مثلا می گوید من در نوجوانی در مدرسه استرس گرفتم و شلوارم را خیس کردم. بعدش می گوید وای الان هم که می دانم کتابم چاپ شده، خودم را خیس کردم! (باشه بابا فهمیدیم!) همه اشتباهاتش را هم ازشان خوشحال است.

می گوید ببین من اشتباه کردم، تو هم اشتباه می کنی. اشکالی ندارد، اعتماد به نفست را از دست نده. درست این است که همه «ممکن الخطا» هستند اما آبروی انسان مهم است،خودت باش و خدایی که تو وآبروی تو و آینده‌ی تو برایش مهم است!

نکته قابل توجه درباره کتاب این است که نوشته «خودت باش دختر»! دختر؟! یک فصل درباره دختری اش دارد می گوید. فصل بعد درباره رابطه زناشویی صحبت کرده است.  نویسنده کتاب اعترافات نوشته است و اعترافاتش هم زیاد است. مخاطب کتاب دختر است، اما از اختلافات زناشویی صحبت کرده.

در چند جای کتاب در مورد مصرف مشروب می گوید: دیگر نخورید؛ گاهی بخورید. جایی دیگر می گوید حالم بد بود، دهنم بوی بد می داد. یا می گوید یک جرعه کافی است. در جایی دیگر می گوید صبح با سردرد بیدار شدم. حال بد بعد از مصرف مشروب در این کتاب قابل استناد است.

جالب است که نویسنده دوران افسردگی را هم داشته و سپری کرده است. چند کتاب ترجمه شده‌ی دیگر هم که با این سبک خواندم، نویسندگانش یک دوره افسردگی را گذرانده اند و هنوز هم در مقاطعی از زندگی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

 

این کتاب برای اولین بار در سال 2018 منتشر شده و در طول دو و نیم سال 52 بار تجدید چاپ شده است. علت این که این همه تجدید چاپ شده است:

  • پشتیبانی رسانه ای دارد. هزاران صفحه تبلیغش را می کنند.
  • خیلی ساده و بی‌قاعده می‌نویسند.در حقیقت خواننده راحت می‌خواند.

به هرحال آنچه که سروصدا درباره‌ی این کتاب بود، نه محتوای خاصش بود، بلکه تبلیغاتی بود بر روی سبک زندگی سطح پایین و بی بهره‌ای که اگر برای جوانان دنیا الگو شود، باید مثل خود نویسنده منتظر زندگی های بی‌نتیجه وطلاق های زیاد بود!     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۴۱
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۴۰ ق.ظ

تولد در سائوپائولو

کتاب تولد در سائوپائولو : بازگشت از مسیر بی بازگشت آتئیست ها

کتاب تولد در سائوپائولو

خاطرات کاملیا سلستینو

نویسنده: راضیه مکاریان؛ به کوشش: بهزاد دانشگر

انتشارات عهدمانا

بریده کتاب(۱):

آسمان پر از ستاره بود. به سیاهی شب و نور ستاره ها نگاه می کردم و با امام زمان حرف می زدم. اول خودم را معرفی کردم: من کامیلا هستم. برزیلی هستم. خیلی خوشحالم که خدا من را هدایت کرده و با اهل بیت و شما آشنا شدم. من به کمک شما نیاز دارم. می خواهم چیزهای زیادی درباره دین اسلام یاد بگیرم.
همین طور ادامه دادم. مطمئن بودم که صدایم را می شنود. حسرت می خوردم که چرا من نمی توانم او را ببینم و صدایش را بشنوم. از آن شب به بعد، هر موقع که از سر کار به خانه می آمدم، مدتی را با امام زمان صحبت می کردم. مثل بچه ای که بعد از برگشتن از مدرسه همه چیز را برای پدر و مادرش می گوید، اتفاقاتی را که در طول روز افتاده بود برایشان تعریف می کردم.
ص ۴۶ و ۴۷

بریده کتاب(۲):

شاید حالا زمان این بود که شک کنم. با خودم بگویم چرا می خواهی این زندگی آزاد و بی هیچ قید و بند را رها کنی و خود را با احکام و قوانین یک دین محدود کنی؟ ولی این قدر در این چند سال به دنبال دین کامل گشته بودم و این قدر آدم های مختلف دیده بودم که هیچ تردیدی به دلم راه پیدا نکرد. در ناخودآگاه ذهنم، تمام آموخته هایم از روش های زندگی مردم مختلف را با زندگی پیامبر اسلام و فرزندانشان مقایسه کردم و قید زندگی بی قید را زدم. بی آن که لحظه ای دودل شوم، تصمیمم را گرفتم و به خصوص با خواندن داستان زندگی امام حسین مطمئن شدم که باید مسلمان باشم. مطمئن شدم که دین اسلام، کامل ترین دین است. امام حسین شد دلیل مسلمانی من و مصمم شدم با دینی از دنیا بروم که امام حسین پیرو آن بوده است.
ص ۴۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۴۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۳۹ ق.ظ

خداحافظ سالار

کتاب خداحافظ سالار : شناخت ابعاد مختلف یک زندگی عاشقانه

کتاب خداحافظ سالار

نویسنده: حمید حسام

ناشر: بیست و هفت بعثت

معرفی:

ما قهرمانان زیادی داشته ایم که تا قبل از شهادتشان نمی شناختیمشان. شاید اسمشان را شنیده بودیم، اما نمی دانستیم چرا و چگونه شده اند قهرمان.
خداحافظ سالار خاطرات قهرمان حسین همدانی است. از نگاه همسر و خانواده اش. کتابی که با خواندنش می توان باورها، تلاش ها، مجاهدت ها، سختی ها و لذت های زندگی یک اسطوره را شناخت.
کتاب خداحافظ سالار، نوشته حمید حسام، در سال ۱۳۹۹، با ۴۴۸ صفحه، توسط انتشارات بیست و هفت بعثت منتشر شده است.

بریده کتاب:

کف اتاق، پشت مبلی که نزدیک دیوار و از پنجره ها دور بود، شانه به شانه ی هم نشستیم. فضا پر بود از صدای تیر و انفجار. هر از گاهی فریادهایی به زبان عربی به گوش می رسید. لحظات پر واهمه ای بود، از طرفی نگران حسین بودم که حالا هیچ نمی دانستم کجاست و چه کار می کند، و از طرف دیگر نگران جان دخترها که باز هم هر چه به آنها دقت می کردم، اثری از ترس در چهره شان نمی دیدم. هر دو، با هیجان تمام گوش تیز کرده بودند برای شنیدن صدای درگیری ها. انگار آنها در دنیایی و من در دنیایی دیگر بودم، اما نقطه مشترکی داشتیم و آن هم سکوت بود.
ص ۳۱

بریده کتاب(۲):

پدرم به این وصلت راضی بود. اما مادرم می گفت: “این پول و پله، پروانه رو خوشبخت نمی کنه.” من در اتاق بغلی فال گوش ایستاده بودم و می شنیدم که مادرم می گفت: “داماد من حسینه. حسین همه جوره، تیکه تن ماست.” و پدرم جواب می داد: “حسین پسر خوبیه، خواهر زادمه، بزرگش کردم، هیچ مشکلی نداره، اما دست و بالش خالیه.” و مامانم صدایش را بلندتر می کرد: “دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول می ارزه. من راضی به وصلت با غریبه ها نیستم. اصلا جواب خواهرت رو چطور می خوای بدی؟ می خوای بگی که برای پول، پروانه رو دادم به غریبه ها؟!”
ص ۱۳۵

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۳۹
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۳۶ ق.ظ

همرنگ خدا

کتاب همرنگ خدا : خاطرات سردار شهید موسی درویشی نخل ابراهیمی

کتاب همرنگ خدا

نویسنده: سعید عاکف

انتشارات ملک اعظم

بریده کتاب:

با آن سن و سال کمش، وقتی می رفت روی ماذنه مسجد، یا روی پشت بام می ایستاد و دست پهلوی گوشش می گذاشت و صوت اذانش بلند می شد، امواج صدایش پهلو می زد به امواج دریایی که دور تا دور جزیره ما را احاطه کرده بود. قرآن خواندنش هم همین بود. طمانینه اش توی نماز هم تماشایی بود، مخصوصا وقتی سعی می‌ کرد کلمات را شمرده شمرده و با حواس جمع بخواند، احساس می کردی دارد با کسی حرف می‌ زند، با کسی که دوستش دارد و گویی او هم موسی را دوست داشت.

بریده کتاب(۲):

آقا موسی کار این مدرسه را از تربیت خودش و باطن خودش شروع کرد و کم کم پای این تربیت را به محدوده همسایه ها و کارگران معدن، و کم کم به کل جزیره، و بعدها به کل هرمزگان کشاند. ص ۲۴

بریده کتاب(۳):

آقا موسی یک سلاح داشت که از معنویت و ایمانش ریشه گرفته بود و در تمام عمرش، حتی برای یک روز ندیدم این سلاح از او جدا شود، منطق. ولی با همان سلاح آمد توی میدان.
ص ۲۶

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۳۶
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۳، ۰۵:۳۵ ق.ظ

ققنوس فاتح

کتاب ققنوس فاتح : بیست روایت شفاهی از سرگذشت سراسر ایثار و پیکار دانشجوی شهید محسن وزوایی

کتاب ققنوس فاتح

نویسنده: گل علی بابایی

انتشارات شاهد

بریده کتاب:

جنس این نمازم با تموم نمازهای دیگه ای که خوندم، توفیر داره. پنداری الان خودم رو بیشتر در محضر خدا می بینم. رکعت دوم، قنوت که می گیرم، یه باره دلم آروم می گیره: خدایا شکرت. پسرم برای یاری دین تو رفته. خدایا، پسر من و همه جوون های این مملکت برای بیعت با نایب امام زمان علیه السلام خودشونو به خطر انداختن. آخر قنوت که می شه، می بینم اشک، تمام صورتم رو خیس کرده.
ص ۱۶

بریده کتاب(۲):

تو میدون انقلاب بودم. آقاجون، گاردیا مثل مور و ملخ ریخته بودن تو خیابون. هر طرف سر می چرخوندی، گلوله بود و آتیش و فوج فوج، مردم بی پناه. یه جوون که کنار من ایستاده بود، با فریاد “الله اکبر” به طرف گاردیا دوید. اون در حالی که هیجان زده بود و به پهنای صورت اشک می ریخت، رو به نظامیا فریاد می‌ کشید: ما به شما گل می دیم، شما به ما گلوله.
به چند متری گاردیا که رسید، یکی از اونا رگبار مسلسل خودش رو گرفت به طرف اون. همه بدنش غرق خون شده بود. نامردا اصلا رحم نداشتن.
ص ۱۶ و ۱۷

بریده کتاب(۳):

ما هم با قوانین و شئون دیپلماتیک دنیا آشنایی داریم. ما هم می‌ دانیم که دیپلمات ها در کشورهای خارجی مصونیت دارند. از این گذشته، قوانین دین ما، اسلام هم به ما توصیه می کند که با میهمان به درستی برخورد کنیم. اما متاسفم که نه اینجا یک سفارتخانه بود و نه اینها کاردار و دیپلمات. شاید برای شما باور کردنی نباشد، اما من به شما عرض می‌ کنم‌؛ ما بعد از گذشت چند ماه از انقلاب بود که فهمیدیم سرنخ بسیاری از توطئه ها اینجاست. ما ایمان پیدا کردیم که درگیری های کردستان، گنبد، بلوچستان و خیابان های تهران از این جا خط می‌ گیرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۵:۳۵
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ

مثبت یک

کتاب مثبت یک : روایت مسیری پرپیچ و خم و مقصدی جذاب

کتاب مثبت یک

نویسنده: نرجس شکوریان فرد

انتشارات عهد مانا

تبلیغ‌کتاب:
یه کتاب با ژست خاص نوجوونی و طعم لبخند و حس خوب امید…
متنی که زندگی لا به لای خط‌ ها و جمله‌ ها و حرف به حرفش جریان داره…
یه نوشته که باهاش می‌ شه بغض کرد و از ته دل خندید…
ورق می‌ زنیم سرگذشت خودمون رو، از زبان پنج‌ تا تفنگدار! با خوبی‌ ها و بدی‌ های خاص همه ‌مون.
یه مجموعه‌ ای از عجایب هفتگانه که دونه دونه‌ شون، هر کدوم یه دنیاست.
یه دورهمی شاگردانه و لحظات نابش…
انتخاب رشته‌ های دکتر وحید،
حال و قال جواد،
رسانیون وحشی!
و مدرسه‌ ای که خونه امید ما و اونهاست…
با مدال طلایی +1

بریده کتاب(۱):

_ می‌گم چرا همه‌ اروپا و آمریکا دلشون می‌ خواد سر به تن مردم ایران نباشه، ما رو کوه طلا می‌ بینند؟
_ همینه که همه ش با ما می‌ جنگند دیگه!
علیرضا گفت:
_ کو جنگ؟
_ من که همه ش توی مجازی‌ جات تحقیر دیدم و خوندم، و خراب‌ شده یه کلمه‌ ایه که اگه به من بگند جلوی ایران یه چیزی بنویس می‌ نوشتم: فقیر، خراب‌شده! اما این‌ جا یه حرف دیگه می‌ شنویم.
مصطفی ورقه‌ هایش را جمع‌ کرد و گفت:
_ فقط می‌ دونید چرا تو همه‌ چیز اگر ما رو تحریم می‌ کردند و خرید نمی‌ کردند، توی سنگ‌ آهن تحریم نکردند؟
جواد راحت گفت:
_ چون حتما یا فقط ما داشتیم یا بیشترش رو ما داریم، اونا نیازش دارند.

 

 

بریده‌کتاب(۲):

دکتر دست مهدوی را گرفت و گفت:
_ خیلی خوبه که بین بچه‌ هایی. هر چند تو، مخ بودی و الان باید توی شرکت دانش‌ بنیان می‌ بودی، نه این‌ جا!
مهدوی نگاهش را دوخت در چشمان دکتر سعید روان‌ بخش و آرام آرام گفت:
_ سعید، بنیان بچه‌ هامون رو دارند با رسانه خراب می‌ کنند. حال همه رو یه جوری خراب کردند. این‌ همه دارایی داریم، مثل گدا صدا می‌ زنیم! این‌ بچه‌ ها رو دیدی، همه چیز دارند و امید ندارند. بد نیستند و بد تعریف می‌ کنند. یه‌ سری آدم کثیف هستند که انگار هستند تا خراب کنند.
_ نفوذی‌ های خائن.
_ هم نفوذی‌ اند، هم خائن اند، هم جانی‌ اند که به خاطر لذت خودشون، حاضرند امید توی دل این‌ بچه ها رو بکشند. این‌ ها آن قدر فضا براشون سیاه شده که فکر می‌ کنند ایران خرابه است، ویرانه، جای زندگی نیست، جای رشد نیست، باید برند. اصلا برنامه‌ ای برای ایران ندارند، آینده‌ ای توی ایران نمی بینند. عمدا گفتم بیای، بعد بیاند پیش تو. و بعد هم می‌ خوام ببرمشون شرکت‌ های دانش‌ بنیان بچه‌ های دیگه که بفهمند چه خبره. رسانه‌ ها همه‌ چیز رو نمی‌ گند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۹
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۸ ب.ظ

آتش و پرواز لاک پشت ها

کتاب آتش و پرواز لاک پشت ها : خاطرات ناخدا یکم عملیات هوایی

کتاب آتش و پرواز لاک پشت ها

نویسنده: حسین قربانزاده

انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

زل زد به دریا. لبخند زدم. چقدر این صحنه برایم آشنا بود. وقتی دید نگاهش می‌ کنم، برگشت و پرسید:
《 شما در جنگ به کسی هم شلیک کردید؟! می‌گویند تیرانداز ماهری هستید!》گفتم….

مرتبط با کتاب آتش و پرواز لاک پشت ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۸
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۷ ب.ظ

دوباره فردوس

کتاب دوباره فردوس : روایتی از حضور جهادی آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) در زلزله فردوس

کتاب دوباره فردوس

نویسنده: سیدعلیرضا مهرداد

انتشارات انقلاب اسلامی

بریده کتاب:

به برادرانم گفتم هر کس نزد شما آمد، غذا بدهید؛ و اگر گفته شد این کم است، به او بیشتر بدهید؛ و اگر بار دوم نزد شما آمد، به او غذا بدهید و نگویید قبلا گرفته ای، تا از شلوغ کاری و حرص مردم جلوگیری کنیم.
صفحه ۲۲۱

بریده کتاب(۲):
آن عاملی که ما را متحول کرد، انقلاب بود. انقلاب اکسیر است، کیمیاست. به مس می خورد آن را طلا می کند. ما مردم مس بودیم، طلا شدیم. مردم معمولی بودیم، انسان های فوق‌ العاده شدیم. همینی که ملت ما را به خودش متوجه کرد و همین که شما ملت ایران و مسئولین توانسته‌ اند در مقابل شرق و غرب بایستند، توانسته‌ اند خشم و غضب دشمنان خدا را، قدرت‌ های استکباری را تحمل کنند.
صفحه ۳۵

بریده کتاب(۳):
وقتی یک جامعه ای، یک ملتی، یک فردی، یک رهبری، حرفش و بیانش راه حق است، مثل آن نهال باروری است که در سرزمین حاصل خیزی غرس می شود. نهال به قدر لازم در او بالیده می شود. این نهال یک سرنوشت بیشتر ندارد و آن رشد کردن و به ثمر نشستن و میوه دادن است.
صفحه ۳۱

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۷
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۶ ب.ظ

تیپ ۸۳

تاب تیپ ۸۳ : خاطرات جمعی از روحانیون رزمنده

کتاب تیپ ۸۳

نویسنده: مجموعه ای از نویسندگان

انتشارات خط مقدم

معرفی:

کتاب تیپ ۸۳ خاطرات جمعی از روحانیون رزمنده است. این کتاب اسنادی زنده از مبارزه یکدست و یکرنگ روحانیان در جبهه های دفاع مقدس را در برابر دیدگان ما می گذارد.

بریده کتاب:

وقتی به من رسید، خیلی دوست داشتنی شده بود. آغوشم را باز کردم تا آن را بگیرم. ستاره هم آمد و در سینه من جا گرفت. آن وقت، چهار پرنده زیبا از آسمان به طرفم پایین آمدند. آمدند و دور من که روی چمن ها خوابیده بودم، حلقه زدند. انگار ملائک بودند…
ص ۱۶۶

بریده کتاب(۲):
دشمن به سختی تار و مار شده بود و جنازه های کثیف شان، در گوشه گوشه قله به چشم می خورد. روحیه بچه ها، با آن که مجروحان زیاد بودند، بسیار عالی بود. من با چشم خودم دیدم که یکی از بچه ها، با آن که سه تیر به شکمش اصابت کرده بود، در نبرد با دشمن چهار نفر آنها را به هلاکت رسانده بود. واقعا آنجا صحنه آزمایش بود.
ص ۲۳۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۶
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۵ ب.ظ

اقیانوس ها چرخ می زنند

کتاب اقیانوس ها چرخ می زنند : خاطرات ناوسران تکاور مهدی ارتیانی

کتاب اقیانوس ها چرخ می زنند

نویسنده: پری آخته

انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

حالا سال‌ هاست شب‌ ها در خواب می‌ بینم یک‌ دفعه می‌ روم هوا و اقیانوس‌ ها دور سرم چرخ می‌ زنند. هراسان چشم باز می‌ کنم و می‌ بینم روی تخت هستم و قادر نیستم خودم را تکان بدهم. سال‌ هاست به تخت دوخته شده‌ ام.

مرتبط با کتاب اقیانوس ها چرخ می زنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۵
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

مرتضی و مصطفی

کتاب مرتضی و مصطفی : خاطرات خودگفته شهید مرتضی عطایی

کتاب مرتضی و مصطفی

مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزدآبادی

بریده کتاب:

حسابی حالم گرفته شد. همان جا دلم شکست. بغض کرده بودم. نمی‌ دانستم چه باید بکنم. شروع کردم با خدا حرف زدن که خدایا! من این همه زحمت کشیدم. چون خادم بارگاه آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام هم بودم، رو کردم به طرف حرم آقا. دیگر بغضم فرو ریخت و گریه ام گرفت، آن هم چه گریه ای. به آقا گفتم یا امام رضا علیه السلام! حاشا به کرمت! من چند سال نوکری در خونه ت رو می کنم، حاشا به کرمت اگه جواب من رو ندی! اشکم همین طور می آمد.
ص ۴۰

بریده کتاب(۲):
در عملیات تل قرین، زمانی که کار به اوج رسید و فکر زنده برگشتن را نمی کردم، در معرکه گلوله و خمپاره، صدایم را ضبط کردم و گفتم: “یا حسین‌! یا حسین! یا حسین! دقیقا مقابلمان تکفیری های لعنتی اند. تعداد زخمی هایمان رفته بالا. دل مان گرم است به حضرت زینب سلام الله علیها. دو تا شهید داشتیم، هفت هشت تا زخمی؛ ولی دلمان گرم است که راه خوبی را انتخاب کرده ایم. اگر ما را بعد دیدید که هیچ! توفیق از ما سلب شده است. یا حسین! اگر هم ندیدید، ما را حلال کنید، از ته دل حلال کنید. بندگی خدا را نکردیم.”
اینجا بغضم ترکید. با گریه ادامه دادم‌: “خدایا، بنده خوبی برایت نبودم. شرایط سختی است. گریه ام نه از سر ترس است، از این است که بندگی خدا را نکردم. یا حسین زهرا! این خمپاره آخری، پای یکی از بچه ها قطع شد. پاهایش تکه و پاره شد‌؛ پاهایش یک طرف، تنش یک طرف. دست های من هم پر از خون است، موبایلم هم همین طور.”
ص ۸۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۳
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۲ ب.ظ

با چه کسی ازدواج کنم؟

کتاب با چه کسی ازدواج کنم : یک پیشگیری آگاهانه

کتاب با چه کسی ازدواج کنم

نویسنده: فخری ملک محمدی

انتشارات قلم زنان

معرفی:

شنیده اید که می گویند: «پیشگیری مهم تر از درمان است.» ازدواج هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر جوانان ما قبل از ازدواج، با آگاهی هایی که کسب می کنند، قادر به انتخاب صحیح باشند و از گزینش غلط و نادرست بپرهیزند، از بسیاری از اختلافات که ممکن است در طول زندگی رخ دهد، جلوگیری خواهد شد.
کتاب «با چه کسی ازدواج کنم؟» با قلمی روان و محتوایی کاربردی به خوبی می تواند به انجام این انتخاب صحیح کمک کند.

بریده کتاب:

در ازدواج هایی که بر پایه ارتباط قبلی دختر و پسر شکل گرفته، برای طرفین «توهم شناخت» ایجاد می شود. آنها گمان می کنند که یکدیگر را به خوبی می شناسند؛ در حالی که دلبستگی و وابستگیِ ایجاد شده، سبب شده تا دو طرف در فضای احساس و هیجان ناشی از عشق ظاهری نتوانند به تفاوت ها و تضادهای شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی و… بیندیشند. زمانی که زیر یک سقف قرار می گیرند و به طور طبیعی از شدت و حدّت آن احساس ها کاسته می شود، کم کم به عیوب و تضادهای یکدیگر پی می برند، و با اشکالاتی مواجه می شوند که فکر می کنند تازه به وجود آمده. در حالی که این مشکلات قبل از ازدواج هم بوده اند؛ ولی به دلیل هیجان عشق ظاهری، قادر به دیدن آنها نبوده اند. دقیقا همان کلامی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند: «دوست داشتن چیزی، انسان را کور و کر می کند.»
ص 154

بریده کتاب(۲):

برای شناختن طرف مقابل ابتدا باید خودتان را بشناسید؛ بنابراین نخستین گام برای یک انتخاب اصلح، خودشناسی است.
برای انتخاب همسر باید به دنبال کسی بگردید که در بخش هایی که برایتان مهم است، با شما هم جهت باشد و در بخش هایی که در خود ضعف می بینید، شما را تکمیل کند. برای اینکه به چنین فردی برسید، ابتدا باید بدانید خودتان چه هستید؛ بله، باید از خودتان شروع کنید.
ص41

بریده کتاب(۳):
وقتی زوایای وجودی، نوع خلقیات، افکار، عقاید و رفتارهایتان برایتان مشخص شد، آن وقت می توانید به این فکر کنید که چه ویژگی ها و حساسیت هایی باید در همسر آینده شما باشد باشد و چه مواردی نباید باشد. زمانی که نقاط ضعف و قوت خودتان را شناختید، می توانید به دنبال کسی باشید که او این محدودیت ها را بپذیرد و در یک کلام، شما در آن زمان قادر خواهید بود انتظاری را که از همسر آینده خود دارید، مشخص کنید.
ص45

بریده کتاب(۴):
معیارها باید واقعی باشند و بر اساس «آنچه هست، نه آنچه باید باشد» دسته بندی شوند. زمانی که شما در حال بررسی و شناخت خودتان هستید، باید از دو جهت به این خودشناسی بپردازید:
1. آنچه در واقعیت و در زمان حاضر در شما وجود دارد.
2. آنچه دوست دارید و مایل هستید داشته باشید و به آن برسید.
اینکه شما بتوانید در خودشناسی بین این دو را تفکیک کنید، مسئله بسیار کلیدی و مهمی است.
ص 50

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۲
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۰۳ ب.ظ

دختران هم شهید می شوند

کتاب دختران هم شهید می شوند : روایتی از شهادتی متفاوت

کتاب دختران هم شهید می شوند

نویسنده: آزاده فرزام نیا

انتشارات بوی شهر بهشت

بریده کتاب:

معصومه خانم جلوی مهری ایستاد و چند لحظه به چشمان سیاه دختر نگاه کرد:
_ دوست داری برای تو اَم ازش کتاب بگیرم؟
شادی عمیقی در صورت مهری دوید.
_ اصلا برای این که حسنم بهت گیر نده که این کتاب را از کجا گرفتی، به حمیدم نمی گم برا تو می خوام.
مهری که از شادی روی پاهایش بند نبود، ژاله دختر دومی معصومه خانم را توی بغلش گرفت و انداخت به سمت آسمان.
ص ۶۵

بریده کتاب(۲):

حمیده همان طور که سرش پایین بود، قطره های درشت اشک روی گونه هایش سُر می‌خوردند پایین. قلب مهری فشرده شده بود. دلش می خواست بلند شود برود در دفتر را باز کند و جلوی خانم افشاریان بایستد و داد بزند: “تو حق نداری دوست منو اذیت کنی! تو اصلا حق نداری به ما بگی چادرمونو در بیاریم. تو اگه مسلمون نیستی، ما مسلمونیم. ما حجاب مونو دوس داریم. ما به کوری چشم آدمایی مثل تو روسری مونو در نمیاریم.”
مهری عصبانی بود و با صدای بلندی که می لرزید، گفت:
_ به خدا حمیده! اگه گریه کنی، خودم می رم حال این خانم افشاریانو می گیرم.
همین حرف کافی بود که حمیده با صدای بلند بزند زیر گریه.
ص ۱۰۱

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۴:۰۳
نمکتاب ...

کتاب محبت زنان و کودکان در سیره ی پیامبر صلی الله علیه

کتاب محبت زنان و کودکان

نویسنده: حبیب الله فرحزاد

انتشارات طوبی محبت

معرفی:

برای دستیابی به جامعه ای ایده آل و متعالی، ناگزیر باید از جوامع کوچک، از جمله خانواده شروع نمود و رمز دستیابی به این تعالی، حاکمیت روابط محبت آمیز بین اعضای خانواده است. مهرورزی به همسر و فرزندان از دستمایه های یک زندگی سالم و بالنده است. از همین رهگذر است که همه معضلات خانواده ها اصلاح خواهد شد. کتاب «محبت زنان و کودکان در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله» با بیانی ساده به نقش محبت در حل معضلات خانواده می پردازد.


چرا برخی از خانه ها با این که بسیار زیبا و با شکوه اند، تاریک و بی روح اند؟
چرا بعضی از فرزندان از خانه گریزان اند؟
چرا برخی از همسران با شوق و میل به خانه نمی روند؟ حاضرند شرایط دشوار بیرون از خانه را تحمل کنند، اما دیر به خانه بروند؟
دلیل این بی رغبتی ها در کتاب «محبت زنان و کودکان در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله» به رشته تحریر در آمده است.

بریده کتاب:

شیوه های رفتاری پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم با کودکان سرشار از مهر و لطافت بود. هم خود، کودکان را در آغوش می گرفت، می بوسید و دست مهر و محبت بر سر آن ها می کشید و هم به اصحاب و همه ی مسلمانان سفارش می نمود. می فرمود:
“مَن قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللهُ یَومَ القِیامَة؛ کسی که فرزندش را ببوسد، خداوند برای او حسنه ای می نویسد و کسی که فرزندش را شادمان کند، خداوند او را در روز قیامت شادمان می کند.”
مردی به محضر مبارک آن حضرت عرض کرد: من تا کنون کودکی را نبوسیده ام. حضرت فرمودند: این مردی است که از نظر ما بی گمان اهل آتش جهنم است.
کسی که مهر و محبت در دلش نیست و به کودکان بی اعتناست و محبت و رحمتی از او سر نمی زند، معلوم می شود اهل آتش است. بچه ها را باید بوسید، نوازش و محبت کرد و با مهربانی با آنان برخورد کرد.
ص247

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۴:۰۲
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۰۰ ب.ظ

لاجورد

کتاب لاجورد : روایت تصویری از شهید اسدالله لاجوری

کتاب لاجورد

نویسنده: اکرم صادقی

انتشارات کتابستان معرفت

بریده کتاب:

مدام سوال در ذهنش ایجاد می کرد که اگر مثل حکومت های دیگر می خواهند عمل کنند، پس چرا مدعی هستند که با حکومت آخوندی فرق دارند، و هیچ وقت هم پاسخ مناسبی نمی‌ یافت. اگر مجاهدین خلق نیز به حکومت برسند، همانند دیگر حکومت ها عمل خواهند کرد. این حرف ها برایش قابل فهم نبود.
صفحه ۹

بریده کتاب(۲):

آنها به دستور میترا با حمله به مغازه پیرمردی که از طرفداران رژیم بود، او را تا سرحد مرگ کتک زده و صورتش را با کاتر دریده بودند.
صفحه ۶

بریده کتاب(۳):

من خیلی سعی کردم جلوی لاجوردی کم نیارم. باقدرت ایستادم و از آرمان هام دفاع کردم و گفتم کلیت قرآن و نهج البلاغه رو قبول دارم. ولی لاجوردی از قرآن و روایات استدلال هایی آورد که من هیچ وقت از مسئولان سازمان نشنیدم.
صفحه ۱۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۴:۰۰
نمکتاب ...

کتاب نفس های مسموم حلبچه : ورقاتی از صفحات غمگین جنگ

کتاب نفس های مسموم حلبچه

نویسنده: نصرت الله محمودزاده

انتشارات عماد فردا

سال چاپ: ۱۳۹۰

معرفی کتاب:
کتاب نفس های مسموم حلبچه، درباره سرکوب مردم شهر حلبچه عراق به دستور صدام است. ماجرا از این قرار بوده که مردم علیه ظلم های صدام قیام کردند، نیروهای ارتش صدام اول وارد شهر شدند و با مردم درگیر شدند، سپس دست به بمباران زدند. وقتی حریف مردم شهر نشدند، بمباران شیمایی کردند.
کتاب نفس های مسموم حلبچه، نوشته نصرت الله محمودزاده، توسط نشر عماد فردا منتشر شده است.

بریده کتاب(۱):

کینه فقط یک کلمه چهار حرفی نیست، کینه یک زخم عمیق است بر دل که توسط خود انسان به وجود می آید و می تواند بیش از پنج هزار نفر را دسته جمعی بکشد.
حلبچه شهری است بر وزن شلمچه و فاصله ای نه چندان دور.
حلبچه آنجاست که نفس ها بوی مرگ می گیرند به خاطر کینه صدام از مردمان کرد این دیار تا که عرب شوند، و هنوز هم عراق درگیر جنگ با ایران است…
صفحه ۴۵

بریده کتاب(۲):
صدای دل خراش انسان هایی که کمک می طلبند، از دل شیاری به گوش می رسد. انسان هایی که به درون غاری پناه برده اند، ولی پس از انفجار یک بمب شیمیایی در کنارشان هوای غار را مسموم و نفس کشیدن را بر آنها دشوار کرده است. آخرین نفراتشان حتی در واپسین لحظات عمرشان کمک می طلبند. چند رزمنده به طرف صدا هجوم می برند و با دیدن اجساد روی هم افتاده، چند لحظه ای وحشت زده چشم هایشان را می بندند. ناگهان صدایی که همچنان کمک می طلبد، آنها را به خود می آورد و به درون غار مسموم هجوم می‌برند. تعدادی در انتهای غار دراز کشیده اند و با صدای بلند نفس می کشند. در انتهای غار، آلودگی بیش تر است و هر کس در آن قسمت باشد، زودتر به شهادت می رسد.
صفحه ۵۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۳:۴۱
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۱:۴۱ ب.ظ

لطفا فریب نخورید

کتاب لطفا فریب نخورید : آسیب شناسی عرفان های نوظهور

کتاب لطفا فریب نخورید

نویسنده: محمدتقی فعالی

انتشارات دارالصادقین

بریده کتاب:

یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راهکاری برای میل به آرامش جسمی و ذهنی. هیچ یک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست. راه خدا با یوگا به دست نمی آید. راه خدا با تکنیک ها و تمرین هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است، حاصل نمی شود.

ص ۱۵

بریده کتاب(۲):

در مکتب اشو علم و تکنولوژی نفی می شود، فلسفه نفی می شود، قانون نفی می شود، شریعت نفی می شود، فقه و مناسک نفی می شود، زیارت، دعا، نیایش، اعتقادات، توسل به واسطه، توبه و زهد نفی می شود. همه چیز تصادفی است؛ لذا تقدیر هم نفی می شود. مذهب هم سرانجام نفی می شود. اما از پی این همه نفی ها و کنار گذاردن ها تنها چیزی که اثبات می شود عشق است؛ آن هم عشق زمینی و خاکی که در نهایت به شهوت و سکس ختم می شود.
ص ۵۰

بریده کتاب(۳):

از تعالیم دالایی لاما بر می آید که او در زمینه ی معنویت و دینداری قائل به تنوع و تکثر و به اصطلاح پلورالیسم است. انتخاب یک دین مانند انتخاب یک غذا است. دین گزینی بستگی به سلایق و ذوق های متفاوت دارد. ذوق هر کسی با هر دینی سازگار شد، همان دین را می تواند انتخاب کند. اما اساسا گزینش دین سلیقه ای و ذوقی نیست.
ص ۹۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۳:۴۱
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

شنبه آرام

کتاب شنبه آرام : نگاهی به زندگی شهید فخری زاده

کتاب شنبه آرام

نویسنده: محمدمهدی بهداروند

انتشارات حماسه یاران

خلاصه کتاب:

«شنبه آرام» به زندگی سراسر عاشقانه و پرمشقت و پرمحدودیت شهید فخری زاده به روایت همسرشان می پردازد. در این بین، خاطراتی از نوجوانی و جوانی شهید در خانواده پدری نیز مطرح می شود و ما را با زوایای مختلف و جامع این شهید عزیز آشنا می ‌کند.
کتاب شنبه آرام، نوشته محمد مهدی بهداروند، در سال 1402 به همت انتشارات حماسه یاران، با 253 صفحه منتشر شد.

بریده کتاب:

. تنم پر از ترکش حاصل از انفجار وانت بود. درد در تمام بدنم موج می زد؛ ولی همه حواسم پیش محسن بود. محسن را در آغوش گرفته بودم. خون از کمرش جاری شده و کف آسفالت پهن شده بود. صحنه کربلا بود. پای برهنه بودم و التماس می کردم کسی به فریاد ما برسد. دور و برم کسی نبود. خدایا، من با این غربت چه کنم. خدایا، به غریبی دختر علی، به غریبی من رحم کن. هر لحظه احساس می ‌کردم قلبم از حرکت می ایستد. ص 11

بریده کتاب(۲):

برای لحظه ای رو در روی هم ماندیم و نگاهمان در هم تلاقی کرد. دوباره صدای گریه ام هوا رفت. دست خودم نبود. با همان حال گفتم: من ‌یک لحظه با تو بودن رو به تموم دنیا نمی دم. من دنیا رو به خاطر تو می خوام محسن. تو نباشی، دنیا زندون منه. تو نباشی، خونه جای من نیست. حرف می زدم و اشک می ریختم. ص 68

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۳:۳۹
نمکتاب ...