نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۰۳ مطلب با موضوع «2. جوان :: 1.5.اهل بیت» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۳ ب.ظ

مفرد مذکر غائب

کتاب مفرد مذکر غائب
نویسنده علی موذنی
انتشارات جمکران

جرعه ای از کتاب(۱):

صحنه با ضربه گانگ روشن می شود. حاضرین که عبارتند از: یشوعا، الکسیس و الکسیوی که هر سه لباس رزم به تن دارند، به همراه اسقف بر پا می خیزند. امپراتور وارد می شود. حاضرین تعظیم می کنند.
(صفحه ۹)

جرعه ای از کتاب(۲):

پس سپاه مجهزتر را به سوی جنوب گسیل کنید، سپاهی که لشکریانش در عین جنگاوری دیندار نیز باشند.
(صفحه ۱۳)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۰ ، ۱۲:۲۳
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

آقایی که شما باشید

کتاب آقایی که شما باشید: مجموعه ای از چهل غزل جمکرانی

 

کتاب آقایی که شما باشید
شاعر: حسن بیاتانی
انتشارات: شهاب الدین

بریده کتاب:

چو به بارگاه جانان برسی صبا! خدا را
به امام ما فراوان برسان سلام ما را

بریده کتاب(۲):

ترکیب خون و عشق و تمنا، شهادت است
ثبت است در کتاب دل، این اختراع سرخ

بریده کتاب(۳):

ما به جز دولتش نمی خواهیم
شأن هرکس به قدر حاجت اوست

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

همرزمان حسین علیه السلام

 

همرزمان حسین(ع) : ده گفتار از آیت الله خامنه ای در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم

همرزمان حسین(ع)
انتشارات: انقلاب اسلامی

بریده کتاب:

تحصیل کردن، یک نوع جهاد است. اسم این را می گذارند جهاد. از این جا شروع کنید تا بزرگ‌ ترین کارها و کوچک‌ ترین کارها که این ها همه‌ اش یک تلاشی است؛ اگر برای خدا بود، جهاد است.
ص۱۰۳

بریده کتاب(۲):

آن چه به نظر ما تفسیر واقعی کلمه‌ جهاد است، این است: جهاد عبارت است از درگیری با یک دشمن _ این دشمن، هر که می خواهد باشد_ به یکی از اَشکال و شقوق ممکن. به عبارت دیگر _ برای این که این تعریف، با معنای لغوی جهاد تناسبی داشته باشد_ جهاد عبارت است از تلاش و کوشش در راه پیشبرد هدف. منتها آن تلاش و کوششی که با درگیری با دشمن همراه است.
ص ۱۰۵ و ۱۰۶

بریده کتاب(۳):

اگر چنانچه کتاب لهوف ابن طاووس را بخوانید، خواهید دید که خطبه را فقط زینب و علیّ بن الحسین نخواندند، سکینه بنت الحسین خطبه خوانده، فاطمه بنت الحسین خطبه خوانده و خطبه هایشان به عین الفاظ در کتاب لهوف ثبت است. اینها دخترها و زن هایشان هم این جوری بودند. اینکه می گویند “زن مگو مردآفرین روزگار” من و تو عادت کرده ایم این را گفتند فوراً گریه را سر بدهیم و رویش فکر نکنیم؛ راست است، این ها مردآفرین بودند.
ص ۱۳۸

بریده کتاب(۴):

شما وقتی دانستید فلسفه امامت چیست و دانستید که امامان شما تأمین کننده این فلسفه و این هدف برای اسلام بودند، اوّلاً اعتقادتان به این بزرگوارها محکم تر و روشن بینانه تر می شود، عقیده شما قرص می شود؛ ثانیاً انسان وقتی که امام را شناخت، می تواند از او پیروی کند.
ص ۱۳

بریده کتاب(۵):

امام دو شغل دارد: یکی مربوط به مکتب، یکی مربوط به جامعه. امام دو بال دارد که با این دو بال در آفاق محیط پرواز می کند؛ یکی مربوط به فکر، یکی مربوط به عمل؛ یکی مربوط به ذهن، یکی مربوط به واقعیّت؛ یکی این است که قرآن را در دست بگیرد، دیگر این است که زمام جامعه اسلامی را قبضه کند. این دو کار به عهده امام است.
ص ۹۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۳ مهر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

خواهر

 

کتاب خواهر:  زینب عفیفه ایست که در راه عفتش عباس می دهد اما نخ معجر نمی دهد…

کتاب خواهر
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
انتشارات عهد مانا

بریده کتاب خواهر :

همه‌ جا می‌ گویند اولین مرد مسلمان پدرم علی بوده است؛ اما نمی‌ شود گفت که اولین بزرگ قبیله، اولین نام‌ آور مکه، اولین شیخ بنی‌ هاشمیان، که چون کوه ایستاد مقابل ابوسفیان و ابولهب و ابوجهل، آن هم یک‌ تنه و شجاعانه و مدبرانه، مسلمان نبوده است؛ که باید گفت ابوطالب را کسی ندید که بت بپرستد و به روش جاهلیت مقابل آن‌ها سر خم کند، به کسی شلاقی بزند، به همسایه و ضعیفی زور بگوید، از ناحقی دفاع کند، سر به تکبر برافراشته دارد و یا حتی یک‌ بار و یک لحظه در مقابل مشرکان، پشت محمد مصطفی را خالی کند!

کسی در تاریخ نگفته است که حتی یک‌ بار زبان به نصیحت پیامبر خدا باز کند تا از تبلیغ دین اسلام کوتاه بیاید، اما بارها تاریخ‌ نویسان نوشته‌اند که او ایستاد مقابل همۀ کفر یک تنه!
وعدۀ مال و جاه دادند و ابوطالب بود که جواب محمد را رساند شجاعانه:
– اگر خورشید و ماه را در کف دو دستم بگذارند از دین خدا دست نمی کشم…!
ص۲۰

بریده کتاب (۲):

پدرم علی در حالی دنیا را با آمدنش مزین کرد که خداوند، خانه‌ اش را قُرق او کرده بود. در هیچ دوره‌ای از خلقت، کسی این‌ طور مورد تکریم
الهی قرار نگرفته بود که به امر خدا دیوار خانۀ خدا شکافته شود و یک بانو، مهمان سه روزۀ مقدس‌ ترین مکان عالم شود و فرزند کعبه در
آغوشش به میان خلائق باز گردد!
خیلی‌ ها شاید عادت دارند در کوری زندگی کنند، شاید خودشان را کَر نشان دهند، شاید لال‌وار در مقابل همه ظاهر شوند؛ اما خداوند چه این‌ها بخواهند و چه نخواهند، برای مقدم علی پسر ابوطالب و فاطمه دختر اسد، کاری کرد که هیچ‌ کس در هیچ‌ جا نتوانست و نمی‌تواند آن را بپوشاند!

شاید کسی خودش را به کوری بزند تا حق را نبیند و در مقابل پدرم علی سر به تعظیم خم نکند؛ اما این واقعیت بوده و هست!
شاید کسی به عمد از این کار خدا برای معرفی علی‌ بن‌ ابی‌طالب به عالم لب ببندد و زبان به تقدیر و تحسین و تکریم نگشاید، اما همه باید بفهمند که خداوند می‌خواسته علی را بشناساند تا مسیر سعادت گم نشود!

شاید خیلی‌ ها نخواهند بشنوند چون می‌ خواهند در ذلت گمراهی زندگی کنند، اما و اما و اما چرا خداوند برای علی، تنها علی این کار را کرد؟
آیا علی سزاوار نیست تا امیر شود بر مؤمنین، حاکم شود بر خلق اجمعین! آیا خداوند نمی‌ خواسته از همان ابتدا، “ولی” را به مردم نشان دهد، تا هم راه را گم نکنند، هم تن به انتخاب فرد دیگر ندهند برای سرپرستی خودشان؟
چرا خداوند برای هیچ کس دیگر این خانه را نشکافت؟
ص۲۳،۲۵

بریده کتاب(۳):

مادر و پدرم کلامشان، هر کلمه‌ شان، رنگ خدا داشت؛ روشن و ثواب و شیرین!
مادر و پدرم عملشان، هر عملشان، رنگ خدا داشت؛ درست و محکم و پربرکت!
خانه‌ ای که خدا دارد، نه غم دارد، نه کسری، نه حسرت و نه تردید!
خدا خانۀ امن ما را، پناهگاه همه کرده بود؛ فقیران، سائلان عامی، تنهایان و در راه ماندگان!

مدیر خانه مادرم بود و سرپرست همه، پدرم علی (علیه السلام)!
من نمی‌ خواهم قصۀ مادرم را بگویم و قصۀ پدرم را!
من قصۀ خانه‌ ای را می‌ گویم که به وسعت عالم هستی بود و خداوند فاطمه (سلام الله علیها) را مدیر مادرانۀ این عالم کرده است و علی (علیه السلام) را سرپرست این عالم که ولایت بر خلق، حکم خداوند بود و حکم الهی تغییر ناپذیر است!
ص۳۲،۳۳ کتاب خواهر

بریده کتاب (۴):

مادرم دختر پادشاه روم نبود که لذت را انتخاب کند، دختر پادشاه ایران نبود که برتری‌ طلبی را انتخاب کند!
شأن مادرم، دنیاطلبی نبود!
کاخ و باغ و مرکب راهوار، شأن مادرم نبود! زیورآلات و جواهرات، فخر مادرم نبود!
خَدم و حَشم، آبروی مادرم نبود!
مادرم دختر فرستادۀ خدا بود و خدا همۀ عالم را در اختیار محمد و آل‌ محمد قرار داده بود!
عالم اندازۀ یک کاخ و یک باغ نیست، همۀ کرۀ زمین است و مادرم بردۀ این‌ها نبود!
مادرم و پدرم خانه‌ ای داشتند کاهگلی، وسائلی داشتند گلی؛ خوراکشان در شأن خودشان بود و نبود، اصلا مسئله این نبود!
شأن را خدا باید تعریف کند نه خلق خدا!
ص۳۶ کتاب خواهر

بریده کتاب(۵):

مادر من، عزت زن بود و آرامش‌ بخش مهم‌ ترین هستۀ جهان، خانواده!
مادر من، عطر بهشت می‌ داد و عطر عبادت!
مادرم تعریف عالم خلقت از زن را با صفات خوبی که داشت، تغییر داد!
زن شد مخلوقی که خداوند متعال لب به ستایش‌اش گشود که:
– یا رسول‌ الله اگر تو نبودی عالم را خلق نمی‌ کردم، اگر علی نبود تو را خلق نمی‌ کردم، اما یا رسول‌ الله، اگر فاطمه نبود، نه علی را و نه تو را، هیچ‌ کدام را خلق نمی‌کردم!

مادر من فاطمه بود! دورکنندۀ دوستدارانش از رنج سنگین جهنم،
‌‌‌‌‌بریده شده از لذت کوتاه دنیا،
وصل‌کنندۀ دل‌ های تنگ انسان‌ ها به آسمان،
پناه زن‌ های مورد ظلم قرار گرفته در استعمار و استکبار و شهوت!
مادر من فاطمۀ زهرا بود، نوری که تمام عالم را روشن کرد و وحشت تاریکی را زائل!
و من دختر بهترین زن عالم هستی شدم!
الحمد لله رب العالمین!
ص۲۷،۲۸

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دعوا سر اولویت است

کتاب دعوا سر اولویت است: چرا جبهه امام گاهی نیرو ندارد؟ دعوا سر اولویت است

کتاب دعوا سر اولویت است
نویسنده: سید علی اصغر علوی
انتشارات سدید

بریده کتاب:

خلوت،چه در دل کوه باشد چه در دل شب، مهم، خلوت در ژرفایی است که در خود باید بیابی و بکاوی، و کسی بدون این خلوت انس، لحظات بزرگ را درک نخواهد کرد…روز عاشورا هم رهاورد شب بزرگ عاشورا و خلوت های ژرف آن است. خلوت هایی که در دل خود، استعداد تربیت امثال حر را دارد.
ص۱۷

بریده کتاب(۲):

وقتی چیزی برای کسی اولویت شد، برایش همه کار می کنند و اصلا بهترین معیار برای تشخیص اولویت داشتن همین است:
برای آن حاضری چقدر خرج کنی؟ چه چیزی را؟ و اینجا فضیلت اشخاص مشخص می‌شود…
ص۲۱

بریده کتاب(۳):

باید امام حی را دنبال کرد. حج واجب، حرام می شود بر پیرو حسین، وقتی خود حسین در حج نباشد. چه حادثه شگفتی که واجب هم به پای او کنار می رود.
حتی حج واجب… چرا که حسین «اوجب» است و جایی که اوجب هست، ترجیح بر «واجب» پیدا کردن امری بدیهی است.
ص۲۹

بریده کتاب(۴):

خون ها باید به این نیت به حریم قلب وارد شوند که دوباره برای حسین پاک شوند، آماده آماده و اصلا قلب را برای همین ساخته اند.
ص۵۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...

کتاب گزارش لحظه به لحظه از ولادت علی علیه السلام در کعبه
نویسنده: محمدباقر انصاری
انتشارات دلیل ما

بریده کتاب:

دیوار سنگ و گلی خانه ی خدا از همان سمت که فاطمه در برابرش ایستاده بود شکاف برداشت و دو سوی آن فاصله گرفت، فاطمه وارد شد، همان طور که به او دستور داده شد.

بریده کتاب(۲):

با تولد حضرت بت هایی که بر بام کعبه نصب شده بودند در برابر چشم دیگران به صورت بر زمین افتادند…
و شیطان ناله و بانگ برآورد:
وای بر بت ها و عبادت کنندگانشان
از ولادت این فرزند!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

داستان راستان

کتاب داستان راستان
نویسنده: مرتضی مطهری
انتشارات صدرا

بریده کتاب:

دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته یا حلقه سرگرم کاری بودند. یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر به تعلیم و تربیت و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند. هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد.
به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: هر دو دسته کار نیک می‌کنند و بر خیر و سعادتند. آن گاه جمله ‌ای اضافه کرد: لکن من برای تعلیم و داناکردن فرستاده شده‌ ام.
پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه آنها نشست.

بریده کتاب(۲):

هراسان آمد به حضور امام صادق و گفت: خوابی دیده ام.
خواب دیدم مثل این که یک شبح چوبین، یا یک آدم چوبین، بر یک اسب چوبین سوار است و شمشیری در دست دارد و آن شمشیر را در فضا حرکت می دهد. من از مشاهده آن بی نهایت به وحشت افتادم، و اکنون می خواهم شما تعبیر این خواب مرا بگویید.
امام(ع) فرمود: حتما یک شخص معینی است که مالی دارد، تو در این فکری که به هر وسیله شده مال او را از چنگش بربایی. از خدایی که تو را آفریده و تو را می میراند، بترس و از تصمیم خویش منصرف شو.

– حقا که عالم حقیقی تو هستی، و علم را از معدن آن به دست آورده ای. اعتراف می کنم که همچو فکری در سر من بود، یکی از همسایگانم مزرعه ای دارد، و چون احتیاج به پول پیدا کرده می خواهد بفروشد، و فعلا غیر از من مشتری دیگری ندارد. من این روزها همه اش در این فکرم که از احتیاج او استفاده کنم و با پول اندکی آن مزرعه را از چنگش بیرون بیاورم.

بریده کتاب(۳):

مرد ثروتمند جامه‌ های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید. رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت: ترسیدی که چیزی از فقر او به تو بچسبد؟!
– نه یا رسول االله !
– ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند؟
– نه یا رسول االله !
– ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود؟
– نه یا رسول االله !
– پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی؟

– اعتراف می کنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم؟.
مرد ژنده پوش گفت: ولی من حاضر نیستم بپذیرم.
جمعیت پرسیدند: چرا؟
– چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد، و با یک برادر مسلمان خود آن چنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

محبوب من

کتاب محبوب من: شنیدنی ترین، خواندنی ترین و دانستنی ترین سیره

 

کتاب محبوب من
انتشارات عهد مانا
نویسنده: نرجس شکوریان فرد

بریده کتاب:

می فرمود:
دختران خجسته اند و دوست داشتنی!
هیچ خانه ای نیست که در آن دختران باشند، جز این که هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان بر آن فرود می آید؛ و دیدار فرشتگان از خانه قطع نمی شود و هر روز و شب برای پدر آنان، عبادت یک سال را می نویسند!
خوش برخورد ترین و نرم خو ترین و بزرگوار ترین و خنده رو ترین با همسرش او بود…!

این ها تصویری لحظه ای از اوست!
اوی مهربانی که پیامبر من است و من پیامبرم را از جانم، از فرزندانم، از همۀ دارایی و زندگی ام بیشتر دوست دارم؛
و عطش دیدارش را تنها با صلوات رفع می کنم،
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بریده کتاب(۲):

دریاچه خشک شد، یک شبه!
کاخ کسری چنان لرزید که خسرو پرویز پادشاه پرطمطراق ایران را وحشت زده کرد و قسمت هایی از کنگره های آن در لحظه فرو ریخت!
آتش کدۀ زرتشتیان فارس به یکباره خاموش شد!
و نوری از جمع فرشتگان از آسمان به زمین تابیدن گرفت که چشمان بیدار را متحیر کرد!
بت های سنگی و چوبی عرب در همان لحظه، بی هیچ دلیل ظاهری سرنگون شدند!
انوشیروان از خواب وحشتناکی که دیده بود ترسان از جای خود برخواست؛ موبدان هم همینطور!
اتفاقی متفاوت رخ داده بود…!
محمد به دنیا آمده بود. نوزادی نه مثل همۀ نوزادها!

بریده کتاب(۳):

زیبایی اش آن قدری بود که مشهور شده بود بین همه!
اسمش مصعب بود، جوان رشید زیبارو!
پدر و مادرش هم مشهور بودند، چه به پولداری و چه به قدرت! رفت و آمد جوان ها پیش پیامبر را می دید و گه گداری حرف هایی می شنید که از جنس حرف های قبلی و همیشگی نبود!
از لذت دنیا همه جوره بهره مند بود، اما دل و جان مسلمانان را چنان آرام و پر انرژی می دید که خودش را به همان مقدار نا آرام!
خودش خواست که کلام پیامبر را بشنود.
خودش خواست که مسیرش را عوض کند.
مسلمان شدن مصعب یک ولوله ای انداخت بین همه؛ باید مقابلش سد می ساختند!.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۵۲ ق.ظ

آنک آن یتیم نظر کرده

رمان آنک آن یتیم نظر کرده: رمانی جذاب بر اساس زندگی پیامبر اسلام با لحنی شاعرانه

 

رمان آنک آن یتیم نظر کرده
نویسنده: محمدرضا سرشار
انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

مرا امان می دهی ای پدر، تا سخن خویش را به پایان برم، و آنگاه، آنچه که می خواهی با من کنی؟

  • امان می دهم.
  • آری ای پدر؛ من چندی است که اسلام آورده ام.
  • از این که آگاهی یافته بودم. اینک مرا باز گوی که چه شد که بی رخصت من چنین کردی؟
  • پیشتر تا امین این کیشِ نو را آورد، رؤیایی بس شگفت دیدم.
  • رؤیا؟ کدام رؤیا؟! از چه رو مرا از آن آگاه نساختی؟
  • شبی در خواب دیدم که مکه را، سر به سر، تاریکی فرا گرفته بود…
بریده کتاب(۲):

کلام محمد نه آیا شعر است؛ آن سان که برخی می گویند؟

  • شما نیک آگاهید که در میانتان، کسی چون من، با شعر آشنا نیست. من، جمله گونه های قصیده و رَجَز و شعرهای منسوب به جنیّان را حتی، نیک می شناسم. با این رو، به خدایان سوگند که گفتار او به هیچ یک از سروده ها ماننده نیست. سخت شیرین است. گرداگرد آن گویی با هاله ای جادویی پوشیده است. فراز و فرود سخنش پربار است. بر هر چیز برتری می جوید و هیچ سخن بر آن فزونی نمی گیرد…
بریده کتاب(۳):
  • روز خوش، ای امین!
    محمد به رو به رو نگریست: عمار بود، که اکنون به انتهای کاروان ابوحذیفه آمده بود تا پس نگاهدار آن باشد.
  • روز بر تو نیز خوش باد، ای برادر!
    با شنیدن این سخن، خونی گرم بر چهره عمار دوید. چندان که این سرخی، از پس پوست سبزه سیمای جوانش، آشکارا به چشم آمد.
    جوانی آزاد با آن مایه بزرگی، از والا تبارترین تیره قریش و نواده شریف ترین ایشان، هم، سالار بزرگ ترین کاروان مکه، او را برادر نامیده بود…
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۵۲
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

توجیه المسائل کربلا

 

توجیه المسائل کربلا : توجیه ها وبهانه هایی برای با حسین (ع) نبودن

 

توجیه المسائل کربلا
نویسنده: سید اصغر علوی
انتشارات: بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع)

بریده کتاب:

در دنیا هیچ چیز پیش نمی ‌آید که امتحان نباشد.
لقمه ای که جلوی آدم می‌ گذارند، امتحان است که بخورد یا نخورد، برای خدا بخورد یا برای نفس بخورد.
دو تا استکان که جلوی آدم‌ می ‌گذارند، امتحان است که سر پر را جلوی خودت بکشی یا سرخالی را.
دنیا از کوچکش تا بزرگش امتحان است.
سحر که بیدارت می ‌کنند، امتحان است که بلند می ‌شوی یا نه، حاضری این قدر از خوابت برای خدا بگذری؟!

ولی بعضی از امتحان ها، تکرار شدنی نیستند…

بریده کتاب(۲):

توجیه گناه، یک بیماری و یک بلای عمومی است که به صورت ‌های مختلف جلوه می‌ کند و خواص و عوام را از صراط مستقیم، منحرف می نماید و خطر بزرگ آن این است که راه های اصلاح را به روی گناه کار می بندد و گاه واقعیت‌ ها را در نظر او مسخ و دگرگون می‌ سازد.
گناهکار معترف، غالباً در فکر توبه است ولی توجیه گر در فکر سرپوش نهادن بر گناه است که نه تنها در صراط توبه نیست، بلکه او را در گناه راسخ تر و جری تر می ‌نماید.

بریده کتاب(۳):

کربلا برای همه آنانی که «نتوانستن» یا «نمی‌ شود» را فریاد می‌ زنند اتمام حجت است…
تقریبا هرکس در کربلا می تواند الگوی خود را بیابد،
تمام سنین در کربلا هستند، نوجوانان، جوانان، میان سالان.
همه رنگ ها در کربلا یافت می شوند، سیاه مانند جون غلام ابوذر و سفید مانند اسلم ترکی.
همه گروه های اجتماعی هم در کربلا نماینده دارند؛ معلمان، بازاریان، تازه ایمان آورندگان، غلامان…
کربلا، هرکس را که بخواهد با تکیه بر بهانه ها صحنه حق را رها کند، خلع سلاح می‌ کند!
حتی کودک با گریه خویشتن می‌ تواند نقش آفرین باشد…!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...