تب ناتمام
کتاب تب ناتمام : روایت زندگی شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی
کتاب تب ناتمام
نویسنده: زهرا سادات حسینی مهرآبادی
انتشارات حماسه یاران
بریده کتاب:
صدای مامان بلند شد. “هرچی ریخت و پاش کردید، جمع و جور کنید که شب مهمون داریم.” سه تایی با چشم های گرد مامان را نگاه کردیم و گفتیم : “کی؟” و جواب شنیدیم: ” عمه کبری”. بی آینه هم می دانستم چقدر از لب و لوچه افتاده ام. خودم را خونسرد نشان دادم و مدل دخترهای بی خبر از همه چیز پرسیدم: “برای چی میان؟” مامان اما نقش بازی نکرد و صاف و پوست کنده گفت: “برای عقد تو.”
ص ۱۶