نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۳ مطلب با موضوع «3. کودک :: کودک -7 تا 9 سال» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کشتی نجات

 

 

مجموعه کتاب های کشتی نجات
نویسنده: شمس حجازی
انتشارات براق

معرفی:

محبت اهل بیت «علیهم السلام» شیرین ترین محبت عالم هستی ست…
کسی که خودش را به این دریای محبت متصل کند، هیچ گاه محتاج محبت دیگران نمی ‌شود و در سایه امن بهترین خوبان عالم دلگرم است.
مجموعه کشتی نجات داستانی ‌‌هایی‌ ست از محبت حسین بن علی که می ‌تواند با بیانی ساده و روان و همراه با رنگ آمیزی میهمان قلب کودکان ‌مان باشد.

بریده کتاب:

معاویه که شعرهای مرد عرب را شنید گفت: من به تو کمک کردم، امام حسین که کمک نکرد و را از او تعریف کردی؟ مرد عرب گفت: تو چیزی را به من دادی که مال امام حسین بود و این را هم می ‌دانم که تو به خاطر اینکه امام حسین مجبورت کرد به من کمک کردی و این کار تو بخاطر خدا نبود.

بریده کتاب(۲):

امام حسین برای اینکه از آن ‌ها تشکر کند فرمود: شما باید بیایید مهمان من بشوید. همین الان بیایید به خانه ما برویم. بچه ها خوشحال شدند که به خانه امام حسین می ‌روند. امام حسین وقتی به خانه خودشان رسیدند بهترین غذاها را به بچه های فقیر دادند و بچه ها سیر سیر شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۳۰ ق.ظ

مسافر شهر طوس

کتاب مسافر شهر طوس : داستانِ آشنایِ سفر امام رئوف به ایران از زبان پرنده ای کوچک
 

کتاب مسافر شهر طوس: داستانِ آشنایِ سفر امام رئوف به ایران از زبان پرنده ای کوچک

 

کتاب مسافر شهر طوس
نویسنده: مرتضی عبدالوهابی
انتشارات براق

معرفی:

گاهی شنیدن داستان‌های ‌تکراری از زاویه و نگاهی دیگر دلنشینی و زیبایی خاص خودش را دارد.
این کتاب داستانِ آشنایِ سفر امام رئوف به ایران است که از زبان پرنده ای کوچک بخش هایی ازین اتفاق روایت شده است.

بریده کتاب(۱):

پرنده شکاری لحظه به لحظه به او نزدیک تر می ‌شد. پا قرمزی پشت سرش را نگاه کرد. با دیدن چنگال ‌های تیز پرنده شکاری سرعتش را بیشتر کرد. نزدیک مدینه دره کوچکی پر از درختان خرما قرار داشت. وقتی بالای دره رسید، ناگهان چنگال‌ های پرنده شکاری در پشتش فرو رفت…

بریده کتاب(۲):

آن شب مرد سیاهپوست در ایوان خانه مشغول صحبت با همسرش بود. پاقرمزی صدای آن ها را می‌ شنید. مرد گفت: امام رضا فردا صبح عازم مرو می ‌شود. باید با ایشان بروم.
زن گفت: من هم می‌ آیم!
مرد جواب داد: امام به تنهایی می ‌رود. هیچ کدام از اعضای خانواده اش را به همراه نمی ‌برد، بنابراین تو هم نمی‌ توانی بیایی.
پا قرمزی تا صبح خوابش نبرد. خیلی فکر کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۳۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

یاسمین و گل آفتابگردان

کتاب یاسمین و گل آفتابگردان: القای اعتماد به نفس و توانمندی به کودکان

تاب یاسمین و گل آفتابگردان
نویسنده: مهند الساقوص
ترجمه: علی باباجانی
انتشارات براق

معرفی:

خودباوری یکی از شاخصه های مهم ذهنی هر فرد موفقی ست؛
اینکه به کودک القا شود مهم نیست اگر توانایی هایی را هنوز نداری و یا حتی از بعضی از استعداد ها محروم هستی،
مهم این است که تو چندین توانمندی داری که می توانی بر آن ها تکیه کنی و پرورش‌ شان بدهی.
داستان یاسمینِ قصه ما، داستان زندگی دختر کوچولوی نابینایی ست که آرزوی دیدن خورشید را دارد اما…..

بریده کتاب:

گل آفتاب گردان ادامه داد: قبلاً مثل تو بودم. از گل و رودها درباره خورشید می پرسیدم. دنبال نور می گشتم. تا اینکه یک روز احساس کردم درونم چیزی است که نور را به خودش می کشد.

  • در درونت؟ یعنی کجا؟
    – در ریشه، ساقه و برگ هایم. با این ها نور را به خودم می کشم. انگار خورشید را می نوشم. وقتی نور را می گیرم آن را به مواد مفیدی تبدیل می کنم و از آن غذای پر سودی برای مردم درست می کنم.

بریده کتاب(۲):

چشم های مادر با آواز قشنگ یاسمین پر از اشک شد.
از دخترش پرسید: وای عزیزم، تو چطور توانستی از خورشید بگویی؟
یاسمین خندید و گفت: توی دنیا دوتا خورشید هست. یکی بزرگ و یکی کوچک. خورشید کوچک توی آسمان است و خورشید بزرگ توی قلب من.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

امام و بچه ها

کتاب امام و بچه ها: زندگی به سبک امام خمینی و محبت به ایشان را به کودکانتان بچشانید.

کتاب امام و بچه ها
نویسنده و تصویرگر: مرتضی امین

معرفی:

ما مادرها خیلی دوست داریم الگوی بچه هایمان در زندگی، بزرگان باشند و متفاوت و درست زندگی کنند.
این مجموعه داستانی به دلیل اینکه کمی مزه تخیل دارد برای کودک جذاب است و نویسنده با زیرکی در هر ماجرایی که در کتاب اتفاق می افتد، داستانهایی موضوعی از زندگی امام خمینی را از زبان پروانه قصه مطرح می کند،
بچه های قصه هم با ذوق بسیار تصمیمات جدید می گیرند و از شنیدن داستانهای امام خمینی بسیار لذت می برند.
با خواندن این کتاب، شیرینی زندگی به سبک امام خمینی و محبت به ایشان را به کودکانتان بچشانید.

بریده کتاب:

مریم در حالی که کتابش را باز می کرد، گفت:
باز هم برای ما می گویی؟
پروانه پروازکنان به سوی او آمد و کنار کتاب نشست و گفت:
در این کتاب حرف های خوبی از امام نوشته شده است، تو می توانی آن را برای بچه ها بخوانی؟
مریم خوشحال شد و شروع به خواندن کرد: امام در مصرف کاغذ خیلی مواظب بود و از کاغذ های کوچک هم برای نوشتن استفاده می کرد و آن ها را دور نمی ریخت.

بریده کتاب(۲):

حمید که مشغول بازی بود به یاد قصه های پروانه افتاد و پرسید: راستی امام هم با بچه هایش بازی می کرد؟
مادر با تعجب گفت: نه بابا! امام آن قدر کار و گرفتاری داشت که فرصت این کارها را نداشت
پدر بزرگ در حالی که مشغول گاز زدن سیب بود سرفه ای کرد و گفت: حتما داشته، چون بچه ها را خیلی دوست داشت.
پروانه لبخندی زد و گفت: اتفاقا کسانی که اطراف امام بودند می دیدند که گاهی امام نوه هایش را به دوش خود می ‌گرفت و آن ها را سواری می داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

گل های باغ آسمان

مجموعه گل های باغ آسمان: احکام اسلامی را به صورت کودکانه و زیبا به

مجموعه گل های باغ آسمان
نویسنده(شاعر): سیدمحمد مهاجرانی
ا
نتشارات بهار دلها

معرفی:

بعضی کتاب ها کهنه و قدیمی می ‌شوند و از یاد می روند، بعضی کتاب ها قدیمی هستند اما با ارزش اند و به قوت شان در جدید ترها کمتر مشاهده می شود.
مجموعه گل های باغ آسمان که سروده شاعر توانمند آقای سید محمد مهاجرانی است احکام اسلامی را به صورت کودکانه و زیبا به زبان شعر درآورده است.
تصویرگری های ساده و کودکانه این کتاب به جذابیت این مجموعه می افزاید.
آموزش احکام در قالب شعر و قصه تاثیری عمیق و موثر در ذهن و فکر کودکان دلبندتان دارد، این مجموعه را از دست ندهید.

بریده کتاب:

ای خدا! ای آشنای خوب من!
ای خدای رهنما و مهربان
ای خدای باد و باران و بهار
ای خدای آفتاب و آسمان

ای که با خورشید قرآن کریم
شهر دنیا را درخشان کرده ای
ای که با عطر خوش پیغمبرت
دشت دنیا را گلستان کرده ای

بریده کتاب(۲):

معنیِ مستحب چیه؟
خبر داری چه کاری است؟
کاری که انجام دادنش
خیلی مفید و عالی است

مثل زیارت و دعا
خواندنِ قرآنِ خدا
پوشیدن رخت سپید
شستن دست قبل از غذا

این کارهای عالی و خوب
دل ها را روشن می ‌کند
زندگی را شاد و قشنگ
دنیا را گلشن می کند

بریده کتاب(۳):

استاد قرآن و حدیث
استاد احکام خدا
زمین شناس، هوا شناس
خبرنگار و ناخدا

پزشک و معمار و پلیس
مهندسِ آب و گیاه
نقشه کش و قصه نویس
مهندس معدن و راه

کشور باصفای ما
آدم باسواد می خواد
ده بیست هزار؟ دویست هزار؟
نه باز کمه، خیلی زیاد

چون که به رشته های علم
نیاز دارد کشور ما
هر کسی باید برود
یاد بگیرد رشته ای را

پیامبر عزیز ما
گفته برای مرد و زن
همیشه لازم است شما
یاد بگیرید دانش و فن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مجموعه قصه های تصویری از جوامع الحکایات

قصه های تصویری از جوامع الحکایات: متون کهن و حکمت آموز را جذاب تر بخوانید.

قصه های تصویری از جوامع الحکایات
نویسنده: حسین فتاحی
انتشارات قدیانی

معرفی:

بسیاری از کتاب هایی که بازنویسی متون کهن هستند، با کلام عامیانه ای نوشته می شوند که به فاخر بودن آن متون لطمه می زنند.
اما این کتاب به قلم آقای حسین فتاحی در عین قابل فهم بودن مطلب، ادبیاتی زیبا و فاخر دارد، این مجموعه را به تمام فرهنگ دوستان ایرانی توصیه می کنم.
این مجموعه سراسر داستان های زیبا و حکمت آموز است.

بریده کتاب:

حضرت ابراهیم از پیرمرد جدا شد تا کس دیگری را پیدا کند دلش نمی خواست آدم بت‌ پرستی مهمانش باشد او رفت و رفت وقتی از پیرمرد دور شد.
جبرئیل فرشته خدا نزد او آمد
جلوی رویش ایستاد و سلام کرد ابراهیم از دیدن فرشته خدا خوشحال شد چون می دانست هر وقت جبرئیل نزد او بیاید پیغامی از طرف خداوند برای او می آورد ابراهیم ساکت به فرشته نگاه کرد، فرشته به حرف آمد و گفت ابراهیم خداوند به تو سلام می رساند و می‌ گوید این پیرمرد ۷۰ سال است که بت پرست است اما در این مدت ما روزی او را داده اید به آب و غذا و نعمت های دیگری بخشیده ایم چون بت پرست بود چیزی کم نکردیم. اما تو نتوانستی یک وعده به او غذا بدهی؟

بریده کتاب(۲):

فیل از جایش تکان نخورد از سر و صدای گنجشک کلاغ و کبوتر و سنجاب و جغد و روباه و دیگران کنار درخت جمع شدند
کلاغ رو به فیل گفت: آقای فیل خوب برو جای دیگری مگر حتماً با این درخت باید خودت را بخارانی
فیل گفت برو کلاغ سیاه و زشت چرا فضولی می کنی من که کاری به کار تو ندارم
کبوتر بق بقوی کرد و گفت چه فیل پررو و بی ادبی خب راست می گویند چرا دیگران را اذیت می کنی از این هیکل گنده خجالت نمی کشی؟
فیل خرطومش را بالا برد تا کبوتر را بزند
روباه گفت: آقای فیل به خودت نگاه کن با این هیکل بزرگ با یک گنجشک کوچک در میوفتی و با او دعو
ا می کنی برو یکی را مثل خودت پیدا کن…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

خورشید در زمین

کتاب خورشید در زمین: داستانی روان و دلچسب از کودکی پیامبر

کتاب خورشید در زمین
نویسنده: غلامرضا آبروی
انتشارات عهد مانا

معرفی:

همه پیامبران پیش از “او” مژده آمدنش را داده اند…
اهل کتاب اگر دقیق و درست و بدون تحریف کتاب هایشان را می خواندند، حتما نشانه هایی از ” او” می یافتند.

داستان این کتاب، داستانی از کودکی پیامبر اکرم است. قلم شیرین و روان کتاب داستان را برای شما دلچسب تر می کند.

بریده کتاب:

به دور دست خیره شد از دور غباری پیدا بود او کمی جلوتر امد و با دقت نگاه کرد. گردن دراز چند شتر را دید لبخندی زد و با خود گفت: یک کاروان دیگر از راه می رسد, ای کاش همان کاروانی باشد که سال هاست منتظرش هستم …..

بریده کتاب(۲):

بحیرا دهانش را به گوش ابوطالب نزدیک کرد و گفت: این همان کسی است که خدا در کتاب آسمانی خود وعده آمدنش را به ما داده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مجموعه قصه های سرزمین مادری

قصه های سرزمین مادری: گزیده ای از داستان های مرزبان نامه به زبان شیرین کودکانه

 

قصه های سرزمین مادری
نویسنده: ابوالفضل هادی منش
انتشارات حدیث نینوا

معرفی:

مرزبان نامه یکی از کتب اصیل فارسی است که پر از داستان و حکمت های زیبای ایرانی است
مجموعه قصه های سرزمین مادری، گزیده ای از داستان های کتاب مرزبان نامه است، که به زبان کودکانه و شیرین به قلم آقای هادی منش به تصویر کشیده شده است. خواندن این مجموعه را به کودکان تان هدیه کنید.

بریده کتاب(۱):

ناگهان انگشتر از دست پادشاه داخل آب افتاد. مرغابی سیاهی، درخشش آن را در زیر آب دید و خیال کرد ماهی است. سریع زیر آب رفت و انگشتر را قورت داد، پادشاه نفهمید و نگران شد و فریاد کشید: ( وای…! انگشتر سلطنتی….!)

بریده کتاب(۲):

راهزن هم به کلبه ی خود آمد، او سراغ پرستو رفت. آن را از قفس بیرون آورد و روی شانه ی خود گذاشت، سپس نقشه ی خود را برای او بازگو کرد. او به پرستو گفت: آخر تا کی باید چیزهای کوچک و بی ارزش را بدزدم، تصمیم گرفته ام یک سرقت بزرگ انجام دهم. امشب به همراه تو به قصر پادشاه دستبرد می زنم و صندوقچه ی جواهراتش را می دزدم…

بریده کتاب(۳):

مادر پاسخ داد: به سادگی و نادانی تو می خندم، آن ها به خاطر پول هایت دوست تو هستند، آنان می‌ خواهند با این کار موجب دوستی بیشتر با تو بشوند تا پول هایت را بیشتر خرج کنند…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

خواب سیب و بستنی

کتاب خواب سیب و بستنی: همدردی با بچه های یمن به زبان شعر

کتاب خواب سیب و بستنی
نویسنده: جمعی از شاعران
انتشارات به نشر

 

معرفی:

«خواب سیب و بستنی» عنوان کتاب شعری است که در قالب کتاب های پروانه برای همدردی با بچه‎ های یمن منتشر شده است.

شعر شاعرانی همچون منیره هاشمی، مریم زرنشان، طیبه شادمانی، محمد عزیزی، حسین عبدی و… در این کتاب آمده است.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:
«ما مسلمان هستیم؛
هر جای دنیا به مسلمانی ظلم بشود، وظیفه داریم با او همدردی کنیم و به او یاری رسانیم.

اگر نمی‌توانیم به بچه‎های یمن کمک کنیم، باید تمام دنیا را از ظلمی که به آن ها می‎ شود، خبردار کنیم؛

حتماً شما هم بارها دلتان برای بچه‎های یمن به درد آمده است. گروهی از شاعران برای همدردی با بچه های یمن شعرهایی سروده‏ اند که زبان دل شماست».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۰۰ ب.ظ

زیر آفتاب داغ

کتاب زیر آفتاب داغ: یک داستان زیبا برای انتخاب مسیری درست

کتاب زیر آفتاب داغ (هفتمین کتاب از مجموعه چهارده خورشید)
نویسنده: غلامرضا آبروی
انتشارات عهد مانا

معرفی:

اعتقاد دارم هر معضلی که در جامعه وجود دارد بر اساس تصور و باور اشتباهی است که در کودکی شکل گرفته است و یا ناشی از عدم آموزش در آن سنین است.
شاید خیلی از معضلات اجتماعی، بیکاری و تن پروری و علاقه به پشت میز نشینی جوانان مان ریشه در ندانستن راه و مشی اهل بیت باشد.
این داستان زیبا را برای کودکانمان بخوانیم…

بریده کتاب:

همان طور که در فکر رسیدن به خانه بودم، ناگهان در یکی از باغ ها چند نفر را مشغول کار دیدم.
اسب من با سرعت از کنارشان گذشت، در حال عبور از کنار آن ها نگاهی به پشت سرم کردم، چهره ی آرام یکی از آنها آشنا بود، افسار اسب را کشیدم، ایستادم و به او نگاه کردم.
زیر لب گفتم: امام محمد باقر اینجا چه می ‌کند؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۰
نمکتاب ...