![](http://namaktab.ir/wp-content/uploads/2018/06/%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%87-300x178.jpg)
دکان باز کرده بود
"هر کس هر چه من بگویم انجام دهد، به هر چه دلش بخواهد می رسد، هر کاری دلش بخواهد می تواند انجام بدهد و کم کم هر جایی که بخواهد می تواند برود."
مرد و زن، جوان و کودک مریدش شده بودند و دستوراتش را انجام می دادند و البته نتایجی هم گرفته بودند...
برشی از کتاب(۱):
. راستی سودابه تنها اومدی؟
- نه محمود منو آورد.
- فقط یه سوال! اون خانمی که صورتشو انگار با گچ سفید سفید کرده بودن چی؟ اون چیکار کرده؟
- سودابه می خندد و می گوید: اون به خاطر کینه ای که با افراد گروه داره، به این صورت در اومده، خیلی کینه اییه.هیچ کس از موضوع چشم بصیرتت نباید خبردار بشه، یادت باشه. ص۳۶۶
![](http://namaktab.ir/wp-content/uploads/2018/06/32323978_949480391892183_8504322231499751424_n-240x300.jpg)
برشی از کتاب(۲):
فرشته به من اشاره می کند که به اتاق بچه ها بروم. دنبالش می روم. می گویم: چیزی شده؟
- نمی خواستم مامانم و زن دایی چیزی بفهمن. امروز سودابه به من زنگ زد.
- پس چرا به من چیزی نگفت؟
- بعد از اینکه با تو صحبت کرد،به من زنگ زد.گفت: امروز حضرت زهرا تو جسمش حلول کرده،انگار به تو هم گفته.
- با تعجب می گویم:چی!مطمئنی گفت حضرت زهرا؟
- آره چند مرتبه هم گفت.
- ولی به من گفت: یه فرشته تو جسمش حلول کرده، بدجوری قاطی کرده.این قدر این روزا دروغ می گه که خودش یادش می ره به کی چی گفته.
- چطور به خودش اجازه می ده این حرفا رو بزنه؟
- باید باهاش چیکار کنیم؟
- کاش می دونستم
- راستش دیگه نمی تونم درست قبولش کنم. اصلا حالا بیشتر ردش می کنم تا قبول ص۶۷۰
![رمان جذاب,رمان متفاوت,رمانی درباره فرقه ها'فرقه شناسی'رمان فرمانروای مه'](https://namaktab.ir/wp-content/uploads/2020/01/%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%87.jpg)
فرمانروای مه ، نویسنده : مهدیه ارطائفه
فضای مه ،گرفته اگرچه ظاهرا لطیف است
اما ماندن در آن وحشتناک و وهم آور است؛
فضایی است که قدرت دید انسان را کور می کند.
و تو مست طراوت آن از پس و پیش و بالا و پائینت بی خبر می مانی.
و نه می بینی و نه کسی می تواند تو را دریابد.
خلاصه کتاب فرمانروای مه :
داستان زنی است که ادعای ارتباط با عالم غیب دارد.
مردم را (چه متدین و چه بی دین) دور خودش جمع می کند با اطلاعات و اذکار و اورادی که می دهد،
خبرهایی که از چند و چون زندگی افراد می رساند و حالات و اداهایی که در می آورد.
در رمان فرمانروای مه ، افرادی که در پی دریافت بیشتری از دین هستند و یا دنبال راه حلی برای راحتی ارتباط با مفاهیم دینی و یا …
دور او جمع می شوند و او با اذکاری که می دهد
و آنها مقید به انجامش هستند کاری می کند که گاهی نوری، خوابی، صدایی می شنوند و …
جالب اینجاست که اطرافیان نقص ها و بدی های زیادی هم در او می بینند اما چشم پوشی می کنند،
تا جایی که خودشان، همسر و فرزندان و زندگیشان دچار خسارت های زیادی می شود اما باز هم بیدار نمی شوند.
با توجه به وضعیت موجود جامعه، هر جن و انسی، فرقه و گروه و تشکیلات و ادعا راه انداخته است
و مردم ما متأسفانه به دلیل عدم شناخت درست و ساده لوحی و دوری از مفاهیم اسلامی و همراهی با مفاهیم غربی بسیار زیبا، فریب می خورند و با ضررهای سنگینی هم مواجه می شوند،
خواندن این رمان توصیه می شود. کتاب فرمانروای مه ، رمانی است از زندگی چند خانواده اسیر در فرقه …
پیام اصلی :
گام های شیطان در منحرف کردن مسیر هر قشر
پیام فرعی:
_ اگر مسیر حق را نشناسی قطعا در مسیر باطل قرار می گیری و شکار می شوی.
_ مسیر انحراف را دشمن از زنان شروع می کند چون لطیف تر هستند و در صورت عدم کنترل این احساس و لطافت، شیطان بر او سوار می شود.
_ مسیر روشن است همان طور که آفتاب می تابد ولی آنهایی که خودشان را به خواب می زنند شیطان برایشان ورودی پیدا می کند.
_ انسان باید دنبال مسیر متقن و اصل باشد.
_ کسانی که دیگران را به غیر اهل بیت دعوت می کنند را باید تکفیر کرد.
_ اعمال و اذکار باید به نیت تطهیر نفس باشد نه دیدن نور و غیره .
_ باید بندگی کرد اگر اصلاح باشد که امام زمان (عج) را ببینی، می بینی.
نقاط ضعف و قوت کتاب فرمانروای مه:
- قلمی قوی ندارد و زواید زیاد دارد. تکراری بحث می کند.
- لقمه حلال و دنبال حق بودن واقعی باعث روشن شدن راه می شود.
-
با طولانی بودن متن کتاب نویسنده می خواهد بگوید گام های شیطان آهسته و پیوسته است شیطان خسته نمی شود و برای انحراف ما گام های مداوم برمی دارد، بی حساب وارد نمی شود و برای هرکسی خاص خودش برنامه دارد.