نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر جمکران» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شصت پرسش اعتقادی

کتاب شصت پرسش اعتقادی : جواب هایی کودکانه و شیرین به سوالات اعتقادی

کتاب شصت پرسش اعتقادی
نویسنده: سیدرضا طباطبایی
انتشارات جمکران

معرفی:

پرسیدن یکی از راه های رسیدن به معرفت است به شرطی که فردی که از او سوال پرسیده می شود بتواند پاسخی قانع کننده ارائه دهد. در این بین پدران و مادران در معرض بیشترین سوالات از کودکان و نوجوانان خود قرار دارند و حتی اگر توانایی این که بگویند « نمی دانم» را داشته باشند اما پس از مدتی ممکن است دچار سرشکستگی آن ها شود و آهسته آهسته مرجعیت خود را برای کودک از دست بدهند و در امور دیگر نیز کودک به آن ها رجوع نکند .

کتاب ((شصت پرسش اعتقادی)) به سوالات اساسی کودکان در زمینه مسائل اعتقادی پاسخ گفته است؛ سوالاتی از قبیل ((خدا چه شکلیه؟))، « پدر و مادر خدا کیه؟» ، « خدا از چه وقت بوده؟» ، « خدا کجاست؟»، «چرا خدا رو نمی بینیم؟»، «چرا خدا بعضی از حاجات هامون را نمی ده؟ »، «هدف خدا از آفریدن ما چی بود؟»، ((چرا باید از خدا بترسیم؟))، ((چرا خدا مادربزرگ رو خوب نمی کنه ؟)) و… مهم ترین ویژگی که در این کتاب به چشم می خورد مختصر و مفید بودن پاسخ ها و همچنین سطح بندی مطالب برای مخاطب های مختلف است.

خواننده نوجوان و یا والدین کودکان می توانند پاسخ های مناسبی برای بسیاری از کتاب «شصت پرسش اعتقادی» بیابند. حتی معلم ها و مربی های مهدکودک که به خاطر ساعات نسبتا طولانی که با بچه ها سپری می کنند ممکن است در معرض این قبیل سوالات قرار گیرند هم می توانند مخاطب این کتاب باشند.

بریده کتاب:

ابزار شناخت در کودکِ سطح اول، با محسوسات گره خورده، کودک به یاری حواس و رفتار های حرکتی به اکتشاف محیط می پردازد. در این کتاب سعی شده پاسخ ها در این سطح، تا حد امکان ملموس و عینی باشند؛ یعنی همراه با نمونۀ عینی ای که باعث تقریب ذهن کودک شود.
در سطح دوم، مطالب تا حدودی ذهن های پویاتر و نیمه استدلالی را در نظر گرفته است و از معلومات رایج استفاده می شود.
در سطح سوم و بالاتر، پاسخ ها علمی ترند و استدلال محور؛ ضمن اینکه در کنار استدلال ها در برخی موارد، بیانات بزرگان نیز ذکر می ‌شود.

بریده کتاب(۲):

کودکان، مانند نوار خامی هستند که از هرگونه اطلاعات، رفتار، فرهنگ و برخورد، الگوبرداری و آن را سرمایه حیات می کنند.

بریده کتاب(۳):

کودکان، این امانت های الهی، با زبان بی زبانی و با نگاه معصومشان، آرامش، سعادت و کمال را از بزرگ ترها طلب می کنند.
بنابراین، تربیت کودکان و توجه به آن، وظیفه ای حساس و سرنوشت ساز است.

بریده کتاب(۴):

آیا بادِ کولر را می تونی ببینی؟
آفرین! درسته؛ ما باد رو نمی تونیم با چشم ببینیم، ولی بادی وجود داره که پرده را حرکت می ده.
اگر باد بهش نمی خورد که حرکت نمی کرد، درسته؟
بله.
پس باد هست، ولی ما نمی تونیم اونا با چشم ببینیم.
خیلی چیزای دیگه‌ هم هست که وجود دارن، ولی دیده نمی شن؛ مثلاً این گل را بو کن! چه بویی میده؟
بوی خوبی داره.
تو می تونی این بو را با چشمات ببینی؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

قصه هایی از امام صادق علیه السلام

کتاب قصه هایی از امام صادق علیه السلام: لذت آشنایی با امام مهربانی همراه با داستان هایی جذاب

 

کتاب قصه هایی از امام صادق علیه السلام
نویسنده: مجید ملامحمدی
انتشارات جمکران

معرفی:

همه ما شیعیان خود را مدیون زحمات امام صادق می دانیم اما افسوس که از امام مان چیزی نمی دانیم!
مجموعه داستانِ قصه هایی از امام صادق علیه السلام به نثری ساده و روان داستان های زیبا و آموزنده ای را برای کودکان به رشته تحریر در آورده است.
ویژگی این مجموعه این است که نویسنده از بیانِ داستان های تکراری و کلیشه ای دوری کرده و به بیان روایت های شنیدنی و جذاب از ایشان می پردازد.
خواندن این مجموعه زیبا را از دست ندهید و لذت آشنایی با این امام را به کودک تان هدیه کنید.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

من خانواده ام را دوست دارم

 

من خانواده ام را دوست دارم: یک کتاب جذاب، متفاوت و کاربردی برای کودکان

 

من خانواده ام را دوست دارم
نویسنده: علی باباجانی
انتشارات جمکران

معرفی:

به به یک کتاب با ایده ی نو و جذاب
بچه های زیر ۹ سال دوست دارند خودشان کاردستی درست کنند، خودشان نقاشی و رنگ آمیزی کنند و حتی اسم و فامیل شان را با خط نوپا ی خودشان بنویسند
بر این اساس کتاب هایی که مشارکت کودک را در روند کتاب می طلبد برای این سنین بسیار جذاب و سرگرم کننده است

کتاب من خانواده ام را دوست دارم، کتاب جذاب و جالبی است که ضمن معرفی اعضای خانواده در روند کتاب به مسائل تربیتی و چگونگی رفتار کودک با بزرگترها اشاره میکند و اقوام را مثل : عمو، زن عمو، دایی، پسر خاله و…
و نسبت هایش را برای کودکان بیان می‌کند.
در روند کتاب تعداد زیادی سوال و جواب های با مزه و همچنین نقاشی و رنگ آمیزی و کاردستی وجود دارد.
این کتاب می‌تواند در ضمن سرگرمی در ایام تعطیلات، آموزنده نیز باشد

بریده کتاب:

عمو یعنی داداشِ بابا
من دو تا عمو دارم…
عموی بزرگم یک بار برایم قصه ی کربلا را گفت که حضرت ابالفضل عموی بچه ها بوده و رفته برای آن ها آب بیاورد و دشمنان او را شهید کردند، آن روز من اشک ریختم و عمو اشک هایم را پاک کرد.
به عمو گفتم: کاش ما در کربلا بودیم و به عمو عباس کمک می کردیم
عمو بلند شد و برایم آب آورد.
وقتی آب را خوردم گفتم: ممنون عمو جان.
عمو لبخند زد و گفت: هر وقت آب خوردی، بعدش بگو سلام بر حسین شهید.

بریده کتاب(۲):

بعضی ها هر دو مامان بزرگ را یک جور صدا می‌ زنند، مثلا می گویند:
مامان بزرگ، عزیز، آبا، مامانی، مامان جون، مامان گلی…
بعضی ها هم برای اینکه قاطی نکنند بعضی را به اسم دیگر صدا می ‌زنند مثلا: ننه آقا یا خانم جون.
راستی تو مادربزرگ هایت را چی صدا میزنی؟
من مادر بزرگ هایم را دوست دارم چون خیلی مهربان اند، قصه می‌گویند و خوراکی های خوشمزه برای نوه هایشان می آورند و بچه ها را دوست دارند.

حالا تو هم بنویس📝
من مادربزرگ هایم را دوست دارم چون…..

مرتبط با کتاب من خانواده ام را دوست دارم 👇👇👇

بیشتر بخوانیم…
بابای توی قاب : روایتی از یک عزیز دل به نام علیرضا، علیرضا احمدی روشن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۰۰ ب.ظ

خرمالوها را به گنجشک ها بفروش

خرمالوها را به گنجشک ها بفروش: ماجرای خواستگارهای دختر داستان دنبال کردنیست

 

خرمالوها را به گنجشک ها بفروش
نویسنده: محمد حنیف
انتشارات جمکران

خلاصه:

ماجرای دختری به نام ریحانه که ۴ خواستگار سمج همزمان دارد. او خودش در ابتدا یکی از آنها را می پسندد ولی بعد متوجه می شود یکی دیگرشان که نامش امیریل است از همه بهتر است ولی پدر خانواده پسرعمه ریحانه را قبول می کند و ریحانه به خاطر بیماری قلبی پدر کوتاه می آید و تن به ازدواج می دهد و بعد با خیانت یغما (پسرعمه) پدر پشیمان می شود و امیریل با اصرار خانواده را راضی می کند که با ریحانه مطلقه ازدواج کند یغما هم به بدترین نحو ممکن مجازات می‌ شود.

بریده کتاب:

از همان روزی که با وساطت مادرش آمد خانه، به دلم نشست. سادگی اش را با پوشیدن شلوار سیاه و پیراهن آبی رنگ و رو رفته بی آستینش نشان داد. وقتی صحبت کردیم بیشتر شنونده بود می‌فهمیدم که پشت حرف های اندکش ثبات رای ندارد. پی در پی نظراتش را با من هماهنگ می‌ کرد یا از حرف‌هایش عقب‌ نشینی می‌ کرد .(صفحه ۲۰ )

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۳۲ ب.ظ

نخل و نارنج

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۸ ، ۲۱:۳۲
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۴۵ ب.ظ

بابای توی قاب

بابای توی قاب : روایتی از یک عزیز دل به نام علیرضا، علیرضا احمدی روشن

بابای توی قاب : روایتی از یک عزیز دل به نام علیرضا، علیرضا احمدی روشن

 

بابای توی قاب : هدی حشمتیان، انتشارات جمکران

معرفی:

یک کتاب قشنگ و دلنشین میخواهید، بفرمایید.
روایتی از یک عزیز دل به نام علیرضا، علیرضا احمدی روشن
خاطراتش از کودکی با بابا تا شهادتش و مهمترین و زیباترین قاب خاطره علیرضا روزی که رهبر معظم انقلاب میهمان شان شده است.
روایت ساده و کودکانه ای که هر کودکی را متاثر می‌کند و به فکر وا می دارد چه امثال علیرضا و آرمیتا بی پدر شدند تا…
کمترین حق علیرضا ها و آرمیتا ها این است که در میان مان غریب نباشند و کودکان مان آن ها را بشناسند و تکریم شان کنند.

بریده کتاب(۱):

بابا به خاطر خوشحال بودن بچه های مریض و آدم های فقیر شهید شده. اگر بابایی نباشد، کی به جای او با آن دستگاه های کار می کند که بچه های کوچولو زود خوب بشوند.
من هنوز مدرسه نرفته ام اما اگر مدرسه بروم و یاد بگیرم بنویسم بابا، آن قدر مثل بابا کتاب می خوانم تا بتوانم کار های سخت سخت بکنم و بچه های بی مو را خوشحال کنم. کار هایی که هرکسی بلد نیست. فقط سختی اش این است که یاد بگیرم بنویسم بابا. می ترسم تا وقتی که بروم یادم برود بابا چه شکلی بوده. آدم وقتی نداند یک چیز چه شکلی است، چطوری می تواند نوشتنش را یاد بگیرد. یگ چیز دیگری هم باعث می شود غصه ام بگیرد این است که حالا که بابایی شهید شده و رفته آن بالا بالا ها پیش خدا، من بدون بابایی چی کار کنم. با کی بروم پارک. با کی حرف بزنم.

بریده کتاب(۲):

بعدهم می گوید: «تازه اون وقت برق نداریم و تلوزیون کارتون های قشنگ پخش نمی کنه. از اون بدتر حتی دیگه خوراکیای خوشمزه هم نمی تونیم داشته باشم». به خاطر همین می گویم که بابایی همه کاری بلد است. اما من نه خوراکی می خواهم نه کارتون؛ فقط دوست دارم او پیشم باشد. اگر قبول می کنم برود به خاطر بچه هاست.
من یک تلفن اسرار آمیز دارم که همیشه با آن به بابایی زنگ می زنم. هروقت گریه ام بگیرد یا مریض باشم، سریع به بابایی زنگ می زنم و با هم حرف می زنیم. هروقت هم خانه باشد و من مریض بشوم، او هم از غصه مریض می شود و مامان مجبور می شود هر دو تایمان را پاشوره کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۵
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ

زیباترین عید، زیباترین جشن

زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا

زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا

 

زیباترین عید، زیباترین جشن : سیدمحمد مهاجرانی، نشر جمکران

معرفی:

بچرخان، بچرخان
کتاب را می‌گویم
بله درست حدس زدید این کتاب دو داستان دارد و دو جلد و از دو طرف خوانده می‌شود
داستان زیباترین عید روایتگری روز عید غدیر خم است.
و زیباترین جشن داستان برپایی جشن در محله توسط بچه هاست که با فراز و نشیب های جالبی رو به روست…
این کتاب با قطع بزرگ و تصویرگری انیمیشنی و زیبا می‌تواند بهترین و ماندگار ترین عیدی، عید غدیر کودکتان باشد.

زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا

بریده کتاب:

بوی عطر شله زرد حیاط را پرکرده است.
مادرم می گوید:«ماشاالله! چه دیگ بزرگی! مگر چندنفر مهمان دارید؟»
مادربزرگ می گوید:«پنجاه و پنج نفر.»
– شله زرد این دیگ برای دویست نفر هنم زیاد است!
می خواهم بین همسایه ها و اهل محله و رهگذران هم تقسیم کنم.
– چه با سلیقه اید!
اشک از گوشه ی چشم مادربزرگ سرازیر می شود و می گوید:

«امام حسین(ع) در عیدغدیر، غذا کمی پخت و در بین مردم تقسیم می کرد»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۲۳ ب.ظ

فواره ی گنجشک ها

 

فواره ی گنجشک ها : داستان شیرین یک زندگی و شاید هم یک سرمشق دوست داشتنی

فواره ی گنجشک ها
نویسنده: محمود پور وهاب
انتشارات جمکران

خلاصه:

کتاب خیلی ساده و بی آلایش به زندگی امام صادق(ع) پرداخته است و سخنان امام را خیلی به جا و به موقع استفاده کرده است چنان که این سخنان خیلی قشنگ به جان می نشیند.

بریده کتاب:

از خداوند پیروی کنید. با مردم با صداقت و عدالت رفتار کنید. امانت ها را پس دهید. امر به نیک و جلوگیری از زشتی کنید تا مردم جز خوبی از شما نبینند. هرگاه شما را چنین ببینند ارزش آن چه ما داریم خواهند دانست و به سوی ما می آیند. تبلیغ گران ساکتی برای ما باشید. ص ۶۹

بریده کتاب(۲):

خلیفه کمی توی فکر فرو رفت، بعد لبخند تلخی زد و گفت:« این شگفتی که تو از او دیدی من بارها دیده ام. او همیشه شگفت انگیز است…شگفت انگیز! آه، این بار نیز نقشه ام نگرفت نمی دانم با او چه کنم…» و خشمگین بر تخت نشست. ص ۱۰۲

 

او به ظاهر آرام و برای خاندان ما بی ضرر بود ولی…
سیاستی که در پیش گرفت…
خطرناک تر از شمشیرهای برافراشته ی ما بود.

دخترک بی صبرانه این پا وآن پا می کرد…
چشم به در بسته اتاق انتهای راهرو داشت، چون در نظر او…
بزرگترین معجزه دنیا قرار بود در آن خانه اتفاق بیفتد، اتفاقی که آن روزها منتطرش بود …

تبلیغ گران ساکتی برای ما باشید
از خداوند پیروی کنید
با مردم با عدالت و صداقت رفتار کنید
امانت ها را پس دهید
امر به نیکی و دوری از زشتی کنید
تا مردم جز خوبی از شما نبینند…
هر گاه شما را اینچنین بینند ارزش آنچه ما داریم را خواهند دانست…
و به سوی ما می آیند…

ای کسی که حرف هایم را می شنوی خودت کمک کن و از دردهایم بکاه…

نور که باشی دنیا را روشن می کنی با علمت،
دانشمند می پرورانی با محبتت،
مریدت می شوند و رفتارت الگو ساز بشریت می شود،
نور که باشی تاریکی ها نیز در برابر عظمتت تعظیم می کنند،
این کتاب زندگی نامه آن نوری است که چراغ هدایت بشریت است.

وجود امام در این دوره، مانند خورشید در سرزمین یخبندان است.

اگر آفتاب معرفت می تابید قلب ها یکی میشدند و دیگر فاصله نبود…

منصور گفت : باید فورا دست به کار شد…
آری عسل آغشته به سم بهترین راه است…

همیشه مرزی است بین دانستن و ندانستن ،
کاش این فاصله ها کم بود…

می دانی پسرم؟
آفتاب لب بامم…
تا دیر نشده کمکم کن …
می خواهم مسلمان شوم…

آفتاب هیچگاه پشت زمین را خالی نمی کند…

من در موسم حج اولین بار بود که او را می دیدم،جوانی است بسیار بی باک و سخنوری بسیار بی نظیر…
گویی سحر کلام دارد…

به حرف او اندیشید حق با او بود باید صبور و خویشتن دارتر بود…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۳
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فریاد رس

 

فریادرس ، بازنویسی و گردآوری: حسن محمودی

فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)

فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)

معرفی:
گاهی نگاهت مضطرب و غمگین است؛
دستانت نیازمند دستگیری کسی است؛
روحت گرفته و رنجور …
دنبال همراهی می گردی که به فریاد دلت برسد.
کتاب فریادرس نقطه ی نورانی دلت می شود، انشاء الله

 

بریده ای از کتاب:
بدون اینکه چیزی بپرسم، بی اختیار دنبال ایشان راه افتادم .اصلا فراموش کرده بودم که گم شده ام ؛ اشتیاقم برای انجام اعمال حج بیشتر شده بود ؛ آرامش، تمام وجودم را فراگرفته بود .
اعتماد عجیبی به آن آقا کرده بودم ،بوی عجیبی به مشام می خورد که در آن فضا، معنویت خاصی بخشیده بود . درآن شلوغی هیچ کس مزاحم من نشد وبه راحتی توانستم رمی جمرات را انجام دهم .
بعد از اعمال، آن آقا به سمتی رفت به دنبالش راه افتادم تا خیمه خودمان را دیدم ، تازه به یاد آورده بودم که من گم شده بودم . خیلی خوشحال بودم به زبان انگلیسی از او تشکر کردم و گفتم :
شما مرا نجات دادید واقعا نمی دانم چگونه از شما تشکر کنم، با بیانی فصیح و آرام گفت : « نیازی به تشکر نیست وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم . در طول عمر ما هم شک نکن.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

امید آخر

 

امید آخر: اگر می خواهی متوجه محبت امام به خودت شوی و از شوق گریه کنی داستان های این کتاب را بخوان.

امید آخر: اگر می خواهی متوجه محبت امام به خودت شوی و از شوق گریه کنی داستان های این کتاب را بخوان.

 

اگر روزی به آخر آخر امیدت رسیدی بدان که همه چیز را باخته ای.

اما اگر یک روز ،یک ساعت ،یک لحظه ، به امید آخر پیوند بخوری مطمئن باش زیباترین لحظات زندگی‌ات را تجربه خواهی کرد...

کتاب امید آخر تو را از رسیدن به سراشیبی یاس و ناامیدی باز می دارد.

 

برشی از کتاب: 

در یک آن یاد حرف شیعیان افتادم آنها می گفتند : ما امامی داریم که یکی از القاب او مغیث (فریاد رس)است. رو به آسمان کردم ،مضطرانه گفتم :خدایا !اگر شیعیان راست می گویند وامامشان واقعا مغیث است پس بگو،به فریاد من برسد واگر فریاد رس به داد من برسد ومرا از این مشکل رها کند ،من هم به او معتقد می شوم این ها را گفتم وبا تمام وجود فریاد زدم «یا مغیث ! یا مغیث!»

-آب دهانم را قورت دادم صدای دلنشینی را شنیده بودم ،بی اختیار صورتم را برگرداندم به یاد حرف های خطیب جمعه افتادم ،«چهره اش گندمگون ،ابروانش هلالی وکشیده ،چشمانش سیاه ودرشت وجذاب ...برگونه راستش خالی مشکین .» با صدایی لرزان گفتم :بله ،فرمود :دنبال چه کسی هستی ؟

قدرت تکلم نداشتم ،ابهت وهیبت آقا،انجام هر عملی را از من گرفته بود ،با اینکه بی اختیار چشمانم پر از اشک وتپش قلبم تند ترشده بود خیلی آرام گفتم :دنبال امام زمانم .فرمود:من امام تو هستم ،بلند شو ،دیگر فراق به پایان رسید.(ص57)

 

عکس نوشته هایی زیبا درباره حضرت مهدی (عج) از کتاب امید آخر

 

من همچنان در این عشق سوزان، همچون شمع ذره ذره وجودم ذوب می شد.
عکس پروفایل زیبا" پروفایل امام زمانی" عکس نوشته از کتاب تمنای وصال" تمنا وصال" عکس نوشته جذاب"
السلام علیک ایها امام الفرید
سلام بر تو ای امام تنها…
حضرت مهدی فریادرسی است که خداوند او را می فرستد تا به فریاد مردم عالم برسد.
چند سال خوشی توی این دنیا،ارزش ناخوشی ابدی را در آن دنیا نداره!
درست است که امام زمان زیارت عاشورا را خیلی دوست دارد.
اما ایشان از من دینداری را خواستند.

بیشتر…
دیدن کلیپ های ریبایی درباره امام مهدی عج

درست است که امام زمان زیارت عاشورا را خیلی دوست دارد.
اما ایشان از من دینداری را خواستند.
چشمانی که دوبار جمال مولایش را دیده باشد،
باید قیمتی باشد.
در جریان سید رشتی امام زمان سه بار به او فرمود:
چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا
این سه بار تکرار کردن نشانه اهمیت این مساله است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...