امید آخر
امید آخر: اگر می خواهی متوجه محبت امام به خودت شوی و از شوق گریه کنی داستان های این کتاب را بخوان.
اگر روزی به آخر آخر امیدت رسیدی بدان که همه چیز را باخته ای. اما اگر یک روز ،یک ساعت ،یک لحظه ، به امید آخر پیوند بخوری مطمئن باش زیباترین لحظات زندگیات را تجربه خواهی کرد... کتاب امید آخر تو را از رسیدن به سراشیبی یاس و ناامیدی باز می دارد.
برشی از کتاب: در یک آن یاد حرف شیعیان افتادم آنها می گفتند : ما امامی داریم که یکی از القاب او مغیث (فریاد رس)است. رو به آسمان کردم ،مضطرانه گفتم :خدایا !اگر شیعیان راست می گویند وامامشان واقعا مغیث است پس بگو،به فریاد من برسد واگر فریاد رس به داد من برسد ومرا از این مشکل رها کند ،من هم به او معتقد می شوم این ها را گفتم وبا تمام وجود فریاد زدم «یا مغیث ! یا مغیث!» -آب دهانم را قورت دادم صدای دلنشینی را شنیده بودم ،بی اختیار صورتم را برگرداندم به یاد حرف های خطیب جمعه افتادم ،«چهره اش گندمگون ،ابروانش هلالی وکشیده ،چشمانش سیاه ودرشت وجذاب ...برگونه راستش خالی مشکین .» با صدایی لرزان گفتم :بله ،فرمود :دنبال چه کسی هستی ؟ قدرت تکلم نداشتم ،ابهت وهیبت آقا،انجام هر عملی را از من گرفته بود ،با اینکه بی اختیار چشمانم پر از اشک وتپش قلبم تند ترشده بود خیلی آرام گفتم :دنبال امام زمانم .فرمود:من امام تو هستم ،بلند شو ،دیگر فراق به پایان رسید.(ص57)
عکس نوشته هایی زیبا درباره حضرت مهدی (عج) از کتاب امید آخر
|