نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

نیمه پنهان ماه۵ (شهید مهدی زین الدین)

نیمه پنهان ماه۵ (شهید مهدی زین الدین): صبر اگر کنی تلخی سختی می شود تماماً شیرینی

نیمه پنهان ماه۵ (شهید مهدی زین الدین)
نویسنده: بابک واعظی
انتشارات: روایت فتح

 

خلاصه:

زندگی پر از رنج است. پر از سختی های تمام نشدنی… می شود این رنج ها را بکشی و دائم از زمین و زمان شکایت کنی و زندگی را برای خودت و اطرافیانت تلخ کنی؛ و می شود هم با شیرینی صبر، از آن خاطره ای خوش به جا بگذاری و دیگران را به ستودن وادار کنی.
این کتاب، مختصری است از خاطرات دوسال زندگی مشترک با مهدی زین‌الدین، که همسرش برای ما واگویه می کند. و در نهایت خواننده را بابت شیرینی صبری که از رنج های این زندگی به جای مانده است، به ستایش وادار می کند.

بریده کتاب:

زندگی با مهدی برای من یک خواب بود؛ خوابی کوتاه و شیرین در بعد از ظهر بلند تابستان جنگ. دو سال و چند ماهی که می‌ توانم تعداد دفعه هایی را که با هم غذا خوردیم بشمرم. از خواب که پریدم او رفته بود. فقط خاطره هایش، آن چیزهایی که آدم ها بعداً یادش می ‌افتند و حسرتش را می خورند، باقی مانده بود‌. می گویند آدم ها خوابند، وقتی می ‌میرند بیدار می ‌شوند. شاید او بیدار شده و من هنوز خوابم. شاید هم همه این مدت خواب او را می ‌دیدم. خواب زندگی با یک فرشته.

بریده کتاب(۲):

یک بار از مدرسه که برگشتم خانه، دیدم لباس هایش را شسته، آویزان کرده و چون لباس دیگری نداشته، چادر مرا مثل لباس احرام، پیچیده دورش، نماز می ‌خواند. این ‌قدر خجالت کشیدم و خودم را سرزنش کردم که چرا خانه نبودم تا لباس‌ هایش را بشورم. نمازش که تمام شد، احساسم را فهمید. گفت:” مهم نیست. آدم باید همه جورش را تجربه کند.”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۳۰ ق.ظ

من نه ما

رمان عاشقانه من نه ما : منی که تبدیل به ما می شود، ثمره ی یک عاشقانه ی دلچسب…

 

رمان عاشقانه من نه ما
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
انتشارات عهد مانا

معرفی:

من نه ما، ماجرای دو انسان است که پله ‌پله گام بر می ‌دارند برای “ما” شدن! دو انسان با دو جنس مخالف، با دو دنیای متفاوت، سرشار از تفاوت و اختلاف نظر در احساسات و تجزیه و تحلیل‌ های گوناگون از زندگی که یاد می ‌گیرند چگونه بزرگ ‌شدن را تجربه کنند و با کنار گذاشتنِ “من”های خود، به یک حقیقت واحد می ‌پیوندند.
زهرا و محمد، یک زوج جوان و خوش ذوق هستند که عاقلانه، عاشق می‌ شوند و در این مسیر عطش فراوانی را تحمل می ‌کنند تا به پاسخ تک ‌تک مجهولات ذهن‌ شان دست یابند و درک و فهم ‌شان را از مفاهیمی چون زندگی، لذت، ازدواج، عشق و محبت، تکامل بخشند.

نویسنده در این کتاب، یک زندگی را مجسم کرده است.
یک زندگی، با تمام تلخی‌ها و شیرینی‌ها و درس‌ها و موفقیت ‌هایش! اگر تلخی ‌ها و سختی ‌ها را نشان می ‌دهد، راهِ بُرون رفتِ این تنگناها را نیز نشان می ‌دهد و آرامشِ عبور از این سختی ها را به کامِ این زوج جوان می‌ چشاند.
من‌ نه‌؛ ما آخرین اثر نرجس شکوریان فرد است که توسط نشر عهد مانا، منتشر شده است.

 
تبلیغ:

تاکنون فکر می ‌کردم مهم ‌ترین سرمایه ‌ی انسان، خودِ اوست.
می ‌اندیشیدم که این دنیا، بر “من”‌های گوناگون استوار شده و هر کس برای رسیدن به خواسته‌ های صحیح یا غلطش، می ‌تواند مجاز به انجام هر کاری باشد.
این کتاب نگاهم را به “من‌” تغییر داد‌.
همه ‌ی ما انسان ‌ها، “من”‌هایی هستیم که برای رسیدن به حقیقت و آرامش ، باید به یک “ما” برسیم‌‌…
می ‌ارزد که این کتاب را بارها بخوانی و برای “ما” شدن، تمام تلاشت را به ثمر برسانی…

کتاب من نه ما
خلاصه:

کتاب من نه؛ ما ماجرای زندگی دو جوان، به نام‌ های محمد و زهرا را نشان می ‌دهد که سرنوشت‌ شان به هم گره می‌ خورد و برای یکی ‌شدن و‌ پیوندی مقدس، روزهای شیرین و گاه تلخی را سپری می ‌کنند‌.
محمد جوانی منطقی و اهل کار و تلاش است و زهرا، دختری است که برای‌ خوشبختی ‌اش اهداف بلند و والایی را در سر می ‌پروراند.
اما نقطه‌ ی اشتراک‌ شان در این است که هر دو، عقل را به جای هوس، به عنوان فرمانروای روح‌ خود برگزیده‌اند.
این دو جوان، وارد مهم ‌ترین مناظره‌ ی زندگی خود می ‌شوند و برای شناختِ زوایای پنهانِ شخصیت یکدیگر، تمام تلاش خود را به کار می ‌برند.

اینجاست که با معجزه‌ ی توکل و بهره‌ مندی از عقل و منطق، بنای زندگی عاشقانه را می‌ سازند و در این راه تجربیات فراوانی کسب می‌ کنند و برای رسیدن به لذت‌ های واقعی و زیبایی ‌های والای زندگی، فرمان خدا را بر تفکرات غلط بعضی آدم‌ ها، ترجیح می‌ دهند.
این کتاب، روایتِ عشقی است که روز به روز، به سوی خدا گام برمی‌ دارد و از این روست که هرگز، رنگِ زنگار و کهنگی به خود نمی ‌گیرد‌…

کتاب من نه ما

از زندگی یکنواخت خسته شدی؟
دلت یک تجربه‌ ی شیرین می‌ خواد؟
یک رمان پرماجرا و هیجان ‌انگیز می‌ خوای؟
می‌ خوای به جای من‌‌ بودن، ما شدن رو تجربه کنی؟ با این کتاب همراه شو

بریده کتاب:

اگر دل من به همین راحتی قابل تسخیر شدن بود که خدا من را زن نمی ‌آفرید.
من نازی دارم که خریدار باید اول خودش را اثبات کند.
نه که با نگاهی و دو کلامی حراجی باز کنم! و واقعا چرا زن‌ های جهان حراجی شدن را ترجیح داده ‌اند به کنار، اصلاَ اصالت خودشان را چگونه تغییر داده‌ اند و به این جا رسیده ‌اند؟

بریده کتاب(۲):

در ذهنم همیشه این بوده که خواهان باید برای طلب خواسته‌ اش کمی تلاش کند و به راحتی آنچه را که می ‌خواهد در مشت خودش نبیند. ده‌ها بار دست مشت کند و باز کند، بخواهد و نیابد، بیاید و برود، سری کج کند در طلب؛ تا شاید کمی رو ببیند از آن‌ که طالبش بوده، آن وقت اگر رسید، می ‌شود گفت که واصل شده است. من این را برای جنس خودم یک شأنیت می ‌دانم.

کتاب من نه ما
بریده کتاب(۳):

برایم شیرین است که قد چند صد تومان که نه، اندازه تمام ذهنش من بوده ‌ام که این را دیده و خریده. خیلی خوب است. به قول پدر، مرد‌ها خیلی وقت‌ ها ابراز احساسات زبانی ندارند. زبان محبت ‌شان، خرید برای خانه و خانواده است. شما از هر کالایی که تهیه می‌ کنند، یک دو سه کلمه محبت‌آمیز دریافت و برداشت کنید. می ‌شود قطره‌ های زیبای باران احساس را روی صورت زندگیم دید و این یعنی یک شروع رحمت الهی.

بریده کتاب(۴):

بازگشتِ همه به سوی اصل است و کاش همه هم، بودن را کنار همان اصل می ‌خواستند.
انسان‌ ها خدا را نخواستند و از دستورات و اوامر خدا فرار کردند، به امید رسیدن به لذت خاصی که حس می ‌کردند در دوری از خداست؛ اما غافل بودند که خالق لذت خداست و هر چه دور از خداست، بدلی و تقلّبی است. دل به دستورات خدا ندهی، تن به دستور شیطان می‌ دهی و نابود می ‌شوی!

بریده کتاب(۵):

تو بزرگترین آرزوت پوشیدن لباس عروس و داشتن یه خونه ‌ی بزرگه؟
یا اومدن امام زمان و نجات همه‌ ی مردم جهان؟
سوالش را از هر کسی بپرسی که ذره ‌ای محبت به امام زمان نه، ذره‌ ای وجدان داشته باشد خیلی صریح جواب می دهد:
– آقام رو به هیچ چیزی نمی ‌فروشم.
– وقتی گناه، اشتباه، خودخواهی، بی‌ وجدانی می‌ کنی ضربه می‌ زنی به منجی عالم، به قدرتمندی او!

کتاب من نه ما
بریده کتاب(۶):

انسان ‌ها زندگی ‌شان را با خواسته ‌هایشان می ‌سازند.
بی‌ خود و بی ‌جهت عدالت خدا را زیر سوال می‌ برند و قید بندگی را می ‌زنند…
انتخاب انسان بر اساس خواسته‌ های انسان است. یکی نفس پرست و هوا پرست است، یکی خداپرست!
خدا اما سر راه همه مدام راهی باز می ‌کند و همه را دعوت به مهمانی خودش می‌ کند. انسان ‌ها خودشان روبرمی‌ گردانند.

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۹ ، ۰۸:۳۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۳۴ ق.ظ

استاد مهربان

کتاب استاد مهربان: تعریفی کودکانه از یک انسان کم نظیر، الگویی برای مسیر

 

کتاب استاد مهربان
نویسنده: حمید جیحانی
انتشارات باران عشق

معرفی:

کتاب های ماندگار به معرفی انسان های کم نظیر می پردازند.انسان هایی که بهترین های روی زمین هستند و اگر آن ها را نشناسیم گنج های پنهان خدا را نشناخته ایم.
کودکان ما با شناخت انسان های بزرگ، بزرگ می شوند و راه موفقیت را یاد می گیرند.
مردم شهر اصفهان حضرت علامه درچه ای را میشناسند و خاطرات جالب ایشان را به یاد دارند.

بریده کتاب:

برف به شدت می بارید، صدای شکستن شاخه درختان می آمد، روی زمین افتاده بودم، داشتم از سرما می مردم، راه خانه و باغ را گم کرده بودم قدرت حرکت نداشتم. ناگهان دست نوازش را روی صورت خودم احساس می کردم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۰:۳۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

نادیا

 

نقد کتاب نادیا: کتابی از نویسنده ای که خودش به هیچ رسیده و همه وجودش گم است .

 

نقد کتاب نادیا

کلیتی درباره کتاب:

چه بخواهیم چه نخواهیم انسان موجودی دو وجهی است: هم جسم و هم روح.

روح را خیلی ها: اندیشه، قلب، ذهن و فکر هم معنا کرده اند.

روح سرگردان، تنها و شبح وارِ بی مزه فروید و راسل،
احساسات مرده و زندگی خشک و بی روح، تردیدها، دربه دری ها، ناتوانی ها را به همراه می آورد.
سرگرمی های ناآرام، همه ماحصل بی توجهی به روح و مهم دانستن جسم و اولویت داشتن لذات جسمانی است.

در مقدمه این کتاب نویسنده در پنج، شش صفحه تلاش می کند که به خواننده بقبولاند که اگر در میان سطر و پاراگراف و صفحه عصبی و بی حوصله و گم شوی تقصیر خودت است.

و می گوید: کتاب بر اساس تردید و شبح، بر اساس اندیشه راسل، بر اساس رویداد انگاری، براساس حقایق ناشناخته، اتفاق و احتمال عینی، بر اساس سورئالیسم، بر اساس… نوشته شده است.

فصل اول:

فصل اولش سرگردانی هویت نویسنده و نقش اول داستان است که می خوانی و نمی دانی!

نویسنده چون خودش به هیچ رسیده و همه وجودش گم است ، در ضمنی که فلسفه ها را خوانده و نخوانده، فهمیده و نفهمیده، می خواهد قلمی اش کند، فصلی تولید می کند که از اولش خسته ای و تا آخرش نه می فهمی و نه می دانی خودت کیستی وخودش که بود.
این همان سرگردانی بشر در مدل زندگی بی خدا و غربی …است.

فصل دوم:

فصل دوم زنی به نام نادیا، کنار مرد بی هویت فصل اول قرار می گیرد که فقیر است و زیباست.
دیوانه است و دلبر است
و آخرش هم ساکن تیمارستان!

تمام تلاش نویسنده این است که صحنه هایی عاشقانه در سطور سرگردانی قلمش بکارد تا خواننده همراهش بیاید اما باز هم حرف یکی است، بشری که نمی داند از زندگی اش چه می خواهد:

زن، شراب، مواد، تئاتر، موسیقی و… آخرش هم هیچ.

در پایان:

آندره برتون، شاعر، نویسنده، رسانه نگار، منتقد فرانسوی و نظریه پرداز جنبش سورئالیسم است و…
و پدیدآورنده سرخوردگی ها و سردر گمی ها!

خواندن کتاب نادیا برای بی هویت و بی کارها هم توصیه نمی شود، چه برسد به اندیشمندان و فرهیختگان .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

برای مهمانی خدا آماده شویم

برای مهمانی خدا آماده شویم: هرچه یک مهمانی مهم تر باشد آمادگی بیشتری لازم دارد…

برای مهمانی خدا آماده شویم
نویسنده: علیرضا پناهیان
انتشارات بیان معنوی

بریده کتاب:

آمادگی پیدا کردن قبل از ورود به هر مهمانی، کمک می کند تا انسان با آرامش واشتیاق بیشتری به آن مهمانی وارد شود وبهره ی بیشتری از پذیرایی تدارک شده ببرد.

بریده کتاب(۲):

خداوند مهربان در عالم شهری دارد که در ظرف زمان قرار یافته است…شهری که در آن این بار ملائکه به دور ساکنان خانه ی خدا طواف می کنند، وبرای پذیرایی از مهمانان خدا مُحرِم می شوند.

بریده کتاب(۳):

در هر نماز گویا آخرین راز و نیازشان است و دارند با سجاده خداحافظی می کنند، وبرای آخرین بار با خدا حرف می زنند. وهر بار که توفیق مناجاتی دیگر می یابند، انگار برای اولین بار است که به محضر خدا می رسند، وهرگز به یاد نمی آورند که تا کنون بارها از خدا عذرخواهی کرده اند.

بریده کتاب(۴):

هرکس می خواهد به خانه ی رسول خدا (ص) راه یابد، باید از خانه ی علی (ع) عبور کند وهر کس درب خانه ی علی (ع) را به صدا در آورد، معمولاً از اندرونی صدای فاطمه (س) را می شنود.
او‌تمام مراجعان را می شناسد و با صدای نازنین خود، مادرانه تو را با نام می خواند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

مسلم ولی امر است

کتاب مسلم ولی امر است: همین بس که در غیاب امام، مسلم ولی امر است…

 

کتاب مسلم ولی امر است
نویسنده: سیدعلی اصغر علوی
انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع)

خلاصه:

برای ترسیم کوفه سال ۶۰ هجری و یافتن علت غریب ماندن حضرت مسلم، باید شخصیت هایی را معرفی کرد که مردم آنها را نیز خوب می دانستند و انصافاً خوب هم بودند! اما هرچه بود “ولی امر” نبودند… و زیر بار ولایت مسلم هم نرفتند.
این کتاب تحلیلی ارائه می دهد از علل همراهی نکردن این خواص با حضرت مسلم و ریشه یابی این موضوع، برای عبرت گرفتن از تاریخ آن زمان.

بریده کتاب:

انسانی که تواضع در برابر حق برایش ملکه نشده باشد، هرگز نمی ‌تواند در مقابل بالاترِ به ظاهر فروتر تواضع کند. نمی ‌تواند در برابر مسلم زمان خود تواضع کند. تواضع در مقابل حسین بن علی کار دشواری نیست؛ اصلاً اگر تواضع نکنی عجیب است. چراکه با آبروی خود بازی کرده‌ ای؛ اما تواضع در برابر جوانی که شاید در دید عموم، علم و فضل و سابقه اش از تو کمتر است، کار هرکسی نیست….

 

بریده کتاب(۲):

عده توابین، چند برابر عده شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند نیست. به خاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند. وقت شناسی همان کیمیایی است که اگر در وجود فردی بود، مس وجودش را طلا می‌ کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

بازی با تشکیلات

بازی با تشکیلات: ماجرایی عجیب و جذاب از حق پذیری انسانی به دام افتاده

بازی با تشکیلات (خاطرات بهزاد جهانگیری عضو سابق فرقه ی بهائیت)
نویسنده: بهزاد جهانگیری
انتشارات موسسه فرهنگی هنری خراسان

معرفی:

انسان اگر اصالت انسانیتش را حفظ کرده باشد، حق را که بشنود با تفکر و تعقل دنباله‌ رو آن می ‌شود، اما اگر کسی روحیه حق ‌پذیری را در وجود خود، خفه کرده باشد، حتی اگر حق را هم تشخیص دهد، به سمتی می رود که هوسش او را بکشاند…
این کتاب، ماجرای انسان‌ های حق ‌پذیر است و آدم های مقابلشان.
پیشنهاد می شود بعد از خواندن، کتاب “فریب” را بخوانید…

خلاصه:

داستان واقعی زندگی مردی‌ ست که خودش را از قلب شیطان بیرون کشیده و در تلاش است چهره واقعی آن را به همه نشان بدهد، ناگهان نقشه ‌ای سخت و دور از واقعیت به ذهنش می‌ رسد و این نقشه و اجرایش می ‌شود ماجرای کتاب!

بریده کتاب:

به محض شروع دعا، حضار به عادت همیشگی چشم ها را بستند. راستی که بهائیت، آئین کوران بود! به قول بهاء باید کور می شدیم تا او را ببینیم! کر می شدیم تا صدای او را بشنویم، به عبارت بهتر، پیروان آئین ساختگی بهائی همه، همانطور که بهاء می خواست گوسفند محض بودند، اغنام الله!

بریده کتاب(۲):

فکر کردم دوباره مشغول نماز شدی! خاله به سرعت رو به مژگان گفت: مگه بهزاد هنوز نماز می خونه؟ فکر می کردم با جدایی از مهناز این عادتای عوامانه رو کنار گذاشته و می خواد برگرده به اصل خودش!
رو به خاله کردم وگفتم:
_اصل؟ نمی دونم منظورتون از اصل چیه، ولی باید بگم چند وقتیه که دیگه دلم نمی خواد نماز بخونم، نمی دونم چم شده!
حین گفتن این جمله صدایم می لرزید. در یک لحظه ده ها فکر تمامی ذهنم را پر کرد. عملاً اجرای نقشه شروع شده بود…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

بینوایان

 

کتاب صوتی بینوایان را از سایت نمکتاب دانلود کنید.

دانلود کتاب صوتی بینوایان به صورت یکجا

 

رمان بینوایان
نویسنده: ویکتور هوگو
انتشارات افق
ترجمه: محسن سلیمانی

معرفی:

مخالف جریان آب شنا کردن، انسان را در معرض اتهام قرار می دهد. هدف و نیت تو از شنا کردن در مخالف جهت آب، برای کسی سوال نمی شود و فقط ظاهر آن که شاید با عقل جور در نیاید، دیده می شود. می توان در بدترین حالت و شرایط، بهترین بود، ولی توقع تحسین و تمجید نباید داشت. بی خیالِ قضاوت ها باش اگر هدفت ارزشمند است.

خلاصه رمان بینوایان :

بینوایان، رمانی ست درباره ی زندگی مردی که از قوانین خشک جامعه ی اروپا ضربه ی مهلکی خورده و از دوران کودکی اش وارد زندان شده و در بزرگسالی از آن بیرون آمده و نسبت به جامعه بسیار کینه دارد، اما تحت تاثیر رفتاری اخلاق مدارانه، زندگی شرافتمندانه ای پیشه می کند و بی چشمداشت دستگیری و کمک می کند ولی همچنان نگاه جامعه به او منفی ست.

بریده کتاب  جلد اول:

ص۳۰: ژان والژان گریان و لرزان وارد زندان شد و عبوس و سنگدل از آن بیرون آمد. اینک او کینه ی جامعه را به دل گرفته بود. چرا که جامعه را مسئول سرنوشت شوم خود می دانست. به نظرش نوزده سال زندان بخاطر قرصی نان، واقعا ظالمانه بود.

بریده کتاب(۲):

ص۴۶: کوزت هنوز پنج سالش نشده بود که کلفت خانه شد. دنبال کاری این طرف و آن طرف می رفت، اتاق ها، حیاط و جلوی در مسافرخانه را جارو می کرد، ظرف ها را می شست و حتی بارهای سنگین را حمل می کرد. در این موقع تناردیه ها حتی بیش از گذشته حس می کردند که حق دارند با کوزت اینطور رفتار کنند، چون مدتی بود که مادر کوزت فراموش کرده بود هزینه ی ماهانه ی دخترش را بفرستد و چند ماهی به آنها بدهکار بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

لحظه ای درنگ

کتاب لحظه ای درنگ : سبکی نو در آموزش مهارت هایی جذاب در زندگی

کتاب لحظه ای درنگ
نویسنده: مریم ادیب
انتشارت قرآن و اهل بیت نبوت علیهم السلام

بریده کتاب:

از اولین چیزهایی که باید برای کنار آمدن با دنیا باور کنیم این است که بسیاری از امور دنیا مطابق میل ما پیش نمی ‌رود….
اسیر و بیچاره کسانی هستند که یاد نگرفته اند در این دنیا «نه» بشنوند، همان هایی که دیگران را اسیر و بیچاره خواسته های خود کرده اند.

بریده کتاب(۲):

از ما عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، «عمله نکردن» است!
تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه می ‌پرسند چه کار کنیم؟ من می‌ گویم: بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ این است: گناه نکنید!
شاه کلید اصلی رابطه با خدا «گناه نکردن» است.

بریده کتاب(۳):

آرامش، هنر صرف نظر کردن از انبوه مسائلی است که ارزش فکر کردن ندارند.

بریده کتاب(۴):

دنیا، سرای مشکلات است اما آدم ها به دو طریق با مشکلات برخورد می ‌کنند. عده ای به روش یه توپ دارم قلقلیه، … می ‌خورند زمین و هوا می‌ روند… عده ای هم مثل هندوانه می‌ خورند زمین و پخش می ‌شوند.
بستگی دارد که هر مشکلی را فرصت ببینی یا تهدید؛
به این ترتیب یا با مشکلات رشد می ‌کنی و از زمین خوردن ها درس های خوب می‌ گیری یا اینکه غش می‌ کنی و دیگر بلند نمی ‌شوی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

خال سیاه عربی

کتاب خال سیاه عربی
نویسنده: حامد عسگری
انتشارات امیر کبیر

معرفی:

“خال سیاه عربی” داستان یک سفر غیر منتظره است به جایی که خیلی‌ها سال ها در حسرت رفتن به آنجا می ‌سوزند. داستان سفری است به قطعه ‌ای از بهشت پر از نشانه ‌هایی از بهشتیان…
قلم روان و سادگی و صمیمیت نوشتار کتاب، آنقدر تو را جذب می کند که باور نمی کنی ساعت هاست کتاب را دست گرفته‌ ای و زمین نگذاشته ‌ای. ضمن اینکه همه‌ اش دوست داری کسی پیشت نشسته باشد و تو قسمت هایی از کتاب را برایش بلندخوانی کنی تا لذت خواندنش را به دیگران هم منتقل کنی.

بزرگ‌ ترین نقدی که می ‌شود برای این کتاب گفت این است که از طرفی حیف است که همه ‌اش را در یک روز بخوانی؛ و باید آرام آرام در خواندن پیش بروی.
و از طرف دیگر آنقدر جذاب است که نمی توانی کتاب را زمین بگذاری و یک شبه تمامش خواهی کرد.
بگذریم از نقدهای ریز و درشتش…

بریده کتاب:

من توی هفت سالگی ‌ام عاشق خدایی شده بودم که نیش حاج معصومه را زنده می‌ کند، با دستور او، عروس خاله عالیه بچه ‌اش می ‌شود، و اگر صدایش کنم از ته دل، کاری می‌ کند استقلال گل نخورد.
گرم بندگی و پرستیدن همین خدا بودم که خبر رسید بی ‌بی صدیقه قرار شده با حاج میرزا محمدش بروند خانه خدا. هیچ جوره توی کتم نمی ‌رفت‌. یعنی مثلا چه‌ جوری؟ اصلاَ خانه خدا کجا هست؟ مگر این خدا همه‌ جای دنیا نبود؟ پس حالا یک ‌کاره خانه ‌دار شده؟ چه حرف ‌ها؟! یعنی خدا گفته بلند شوید بیایید منزل در خدمتتان باشیم؟!

بریده کتاب(۲):

نمی ‌دانم چقدر طول کشید که به خانه رسیدم. آنقدر دیر شده بود که هیچ سوپری و شیرینی فروشی ‌ای باز نمانده باشد. دست خالی رفتم توی خانه. سفره پهن بود برای من. با همسرم چشم توی چشم شدیم و بغضم ترکید.
صدای گریه ‌ام همه را براق کرد که چی شده؟ نه به آن شدت، ولی مثل جوکر می ‌خندیدم؛ از آن خنده‌ ها که گاهی اشک غالب می شود و گاهی خنده. همه می ‌پرسیدند: “چی شده؟” و تمام توانم را توی لب هایم جمع کردم که بتوانم کلمه تولید کنم و فقط رمقم با یک جمله رسید: “دعات مستجاب شد. من هم امسال میام حج.”

بریده کتاب(۳):

رسیده ‌ام پشت دروازه بقیع.
زنان و دختران هم‌ خاک و هم ‌ریشه ‌ام، ایرانی ‌ها، دارند به رسول خدا سلام می دهند.
شاید دارند گله می کنند که راهشان نمی ‌دهند.
خودشان می‌ گویند جنت البقیع.
این چه جنتی است که نگهبان‌ هایش صدا بلند می‌ کنند به نه گفتن با عتاب؟
بد توی پرم خورده.
برای کسی که سی ‌وچند سال است مشهد و کربلا رفته و کمتر از گل نشنیده، خیلی زور دارد یکی با باطوم‌ به ‌کمر و لباس پلنگی بگوید:
” نه، برو!” و پررو پررو در را هم ببندد.
پشت‌ بیل خورده ‌ام انگار. برمی گردم رو به گنبد سبز و می ‌گویم: “چه وضع است آقاجان؟”

بریده کتاب(۴):

یک ضرب المثل انگلیسی می گوید “کلمه ها می توانند شما را بکشند” “حرِّک زائر” داریم تا “حرِّک زائر!”
یکی توی کربلا می شنوی و یکی توی بقیع.
آن حرّک‌ها برای این است که سریع بروی که زیارت به بقیه هم برسد و این حرّک ‌ها برای این است که غربت ‌افزایی کند.
خیلی حرف است که یکی با چوب‌ پر لطیف و رنگی آرام بزند روی شانه ‌ات با خنده بگوید “برو” و یکی با باطوم و پوتین و لباس پلنگی بگوید “حرّک زائر” و بزند زیر دوربینت.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...