من نه ما
رمان عاشقانه من نه ما : منی که تبدیل به ما می شود، ثمره ی یک عاشقانه ی دلچسب…
رمان عاشقانه من نه ما
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
انتشارات عهد مانا
معرفی:
من نه ما، ماجرای دو انسان است که پله پله گام بر می دارند برای “ما” شدن! دو انسان با دو جنس مخالف، با دو دنیای متفاوت، سرشار از تفاوت و اختلاف نظر در احساسات و تجزیه و تحلیل های گوناگون از زندگی که یاد می گیرند چگونه بزرگ شدن را تجربه کنند و با کنار گذاشتنِ “من”های خود، به یک حقیقت واحد می پیوندند.
زهرا و محمد، یک زوج جوان و خوش ذوق هستند که عاقلانه، عاشق می شوند و در این مسیر عطش فراوانی را تحمل می کنند تا به پاسخ تک تک مجهولات ذهن شان دست یابند و درک و فهم شان را از مفاهیمی چون زندگی، لذت، ازدواج، عشق و محبت، تکامل بخشند.
نویسنده در این کتاب، یک زندگی را مجسم کرده است.
یک زندگی، با تمام تلخیها و شیرینیها و درسها و موفقیت هایش! اگر تلخی ها و سختی ها را نشان می دهد، راهِ بُرون رفتِ این تنگناها را نیز نشان می دهد و آرامشِ عبور از این سختی ها را به کامِ این زوج جوان می چشاند.
من نه؛ ما آخرین اثر نرجس شکوریان فرد است که توسط نشر عهد مانا، منتشر شده است.
تبلیغ:
تاکنون فکر می کردم مهم ترین سرمایه ی انسان، خودِ اوست.
می اندیشیدم که این دنیا، بر “من”های گوناگون استوار شده و هر کس برای رسیدن به خواسته های صحیح یا غلطش، می تواند مجاز به انجام هر کاری باشد.
این کتاب نگاهم را به “من” تغییر داد.
همه ی ما انسان ها، “من”هایی هستیم که برای رسیدن به حقیقت و آرامش ، باید به یک “ما” برسیم…
می ارزد که این کتاب را بارها بخوانی و برای “ما” شدن، تمام تلاشت را به ثمر برسانی…
خلاصه:
کتاب من نه؛ ما ماجرای زندگی دو جوان، به نام های محمد و زهرا را نشان می دهد که سرنوشت شان به هم گره می خورد و برای یکی شدن و پیوندی مقدس، روزهای شیرین و گاه تلخی را سپری می کنند.
محمد جوانی منطقی و اهل کار و تلاش است و زهرا، دختری است که برای خوشبختی اش اهداف بلند و والایی را در سر می پروراند.
اما نقطه ی اشتراک شان در این است که هر دو، عقل را به جای هوس، به عنوان فرمانروای روح خود برگزیدهاند.
این دو جوان، وارد مهم ترین مناظره ی زندگی خود می شوند و برای شناختِ زوایای پنهانِ شخصیت یکدیگر، تمام تلاش خود را به کار می برند.
اینجاست که با معجزه ی توکل و بهره مندی از عقل و منطق، بنای زندگی عاشقانه را می سازند و در این راه تجربیات فراوانی کسب می کنند و برای رسیدن به لذت های واقعی و زیبایی های والای زندگی، فرمان خدا را بر تفکرات غلط بعضی آدم ها، ترجیح می دهند.
این کتاب، روایتِ عشقی است که روز به روز، به سوی خدا گام برمی دارد و از این روست که هرگز، رنگِ زنگار و کهنگی به خود نمی گیرد…
از زندگی یکنواخت خسته شدی؟
دلت یک تجربه ی شیرین می خواد؟
یک رمان پرماجرا و هیجان انگیز می خوای؟
می خوای به جای من بودن، ما شدن رو تجربه کنی؟ با این کتاب همراه شو
بریده کتاب:
اگر دل من به همین راحتی قابل تسخیر شدن بود که خدا من را زن نمی آفرید.
من نازی دارم که خریدار باید اول خودش را اثبات کند.
نه که با نگاهی و دو کلامی حراجی باز کنم! و واقعا چرا زن های جهان حراجی شدن را ترجیح داده اند به کنار، اصلاَ اصالت خودشان را چگونه تغییر داده اند و به این جا رسیده اند؟
بریده کتاب(۲):
در ذهنم همیشه این بوده که خواهان باید برای طلب خواسته اش کمی تلاش کند و به راحتی آنچه را که می خواهد در مشت خودش نبیند. دهها بار دست مشت کند و باز کند، بخواهد و نیابد، بیاید و برود، سری کج کند در طلب؛ تا شاید کمی رو ببیند از آن که طالبش بوده، آن وقت اگر رسید، می شود گفت که واصل شده است. من این را برای جنس خودم یک شأنیت می دانم.
بریده کتاب(۳):
برایم شیرین است که قد چند صد تومان که نه، اندازه تمام ذهنش من بوده ام که این را دیده و خریده. خیلی خوب است. به قول پدر، مردها خیلی وقت ها ابراز احساسات زبانی ندارند. زبان محبت شان، خرید برای خانه و خانواده است. شما از هر کالایی که تهیه می کنند، یک دو سه کلمه محبتآمیز دریافت و برداشت کنید. می شود قطره های زیبای باران احساس را روی صورت زندگیم دید و این یعنی یک شروع رحمت الهی.
بریده کتاب(۴):
بازگشتِ همه به سوی اصل است و کاش همه هم، بودن را کنار همان اصل می خواستند.
انسان ها خدا را نخواستند و از دستورات و اوامر خدا فرار کردند، به امید رسیدن به لذت خاصی که حس می کردند در دوری از خداست؛ اما غافل بودند که خالق لذت خداست و هر چه دور از خداست، بدلی و تقلّبی است. دل به دستورات خدا ندهی، تن به دستور شیطان می دهی و نابود می شوی!
بریده کتاب(۵):
تو بزرگترین آرزوت پوشیدن لباس عروس و داشتن یه خونه ی بزرگه؟
یا اومدن امام زمان و نجات همه ی مردم جهان؟
سوالش را از هر کسی بپرسی که ذره ای محبت به امام زمان نه، ذره ای وجدان داشته باشد خیلی صریح جواب می دهد:
– آقام رو به هیچ چیزی نمی فروشم.
– وقتی گناه، اشتباه، خودخواهی، بی وجدانی می کنی ضربه می زنی به منجی عالم، به قدرتمندی او!
بریده کتاب(۶):
انسان ها زندگی شان را با خواسته هایشان می سازند.
بی خود و بی جهت عدالت خدا را زیر سوال می برند و قید بندگی را می زنند…
انتخاب انسان بر اساس خواسته های انسان است. یکی نفس پرست و هوا پرست است، یکی خداپرست!
خدا اما سر راه همه مدام راهی باز می کند و همه را دعوت به مهمانی خودش می کند. انسان ها خودشان روبرمی گردانند.
نه تنها اثر بخش است،
بلکه زندگی انسان را تغیر میدهند.
دست و پنجه نویسنده گرم که این رمان اخلاقی اجتماعی را نوشت و مرا از افکار های مالیخویایی نجات داد....