عشق و دیگر هیچ
کتاب عشق و دیگر هیچ
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
انتشارات حاج قاسم سلیمانی
معرفی:
از دنیای ماشینی امروز، از روزهای تکراری دنیای ما، از حال و هوای دودی گرفته شهر و آدمهایش گاهی جدا شدن نیاز است…
گاهی باید جدا شوی از زمین و زمان تا دستت برسد تا آسمان…
تا…عبدالمهدی…
خلاصه:
این کتاب، داستان پسری است به نام فرهاد.
پسری که به خاطر یک اتفاق ساده، کارش به دادگاه کشیده می شود و در یک قدمی سال ها حبس، درحالیکه آینده اش را پشت میله های زندان می بیند، ناگهان قاضی حکمی متفاوت برایش رو می کند…
حکمی فراتر از ذهن فرهاد، و هرکس دیگری…
این کتاب استثنایی را از دست ندهید…
بریده کتاب:
بعضی آدمها مایه درد سرند، از بس که تنبل و بی عرضه و سطحی اند.
اما مهدی، تکیه گاه است.
فرصت هم غنیمت است و زود تمام می شود.
او برای بچه ها از راه و روش خوشبختی می گفت. بچه هایی که شاید هیچ وقت نماز هم نخوانده بودند. اما می دیدند یکی هست که مهربان است، و محبتش برای کل پادگان کافیست. می دیدند زیاد کار می کند. اما نه غر می زند و نه منت می گذارد. می دیدند حواسش به همه هست. می دیدند وقتی می ایستد به نماز، حال صورتش هم عوض می شود، چه برسد به درونش.
می دیدند زیاد محبت می کند؛ چون زیاد به خدا وصل است. تازه فهمیده بودند خداباوران مهربانند؛ و خداباوری یعنی خوشبختی.
بریده کتاب(۲):
کسی نمی داند که نوجوانی، خودش یک درد است؛ مرز بین بچگی ها و ریش و سبیل است. من این مرز را هدر دادم. نه بچه ماندم، و نه به ریش سبیل رسیدم. همه اش شد دعوا و درگیری بین دو تیم پایتخت نشینی که پول پارو کردند؛ و من را بین هیچ و پوچ تنها گذاشتند. من محصول برنامه نود و مجری ای هستم که شور می انداخت در دل من، بدون یک اندیشه و هدفی…