نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۳ مطلب با موضوع «7. چند رسانه ای(صوتی-تصویری) :: 7.2 کلیپ و فیلم :: کلیپ کتب خاص» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۱۰ ق.ظ

دختر شینا

 

 

دختر شینا: عاشقانه ای از زمین که وصل به آسمان می شود.

دخترشینا : بهناز ضرابی زاده

معرفی:

عزیز دردونه پدر بود وهروقت حرفی از خواستگار می آمد اخم پدر جواب ردی محکم به همه بود تا اینکه عاشقی دلباخته دختر فراری را همراه دلش می کند و معمای زیبا طرح های دلنشینی بر لحظه های زندگیشان می نشاند …
اگر مشتاقید بدانید، بخوانید…

 

درباره کتاب:


داستان دختری به نام قدم خیر که با به دنیا اومدنش حال پدر مریضش خوبِ خوب میشه و میشه عزیز دردونه پدر.
هر وقت خواستگار براش میومد پدرش قبول نمیکرد. تا اینکه یکی از پسرای فامیل عاشقش میشه، ولی قدم خیر هروقت پسر عاشق رو میدیده پا به فرار میذاشته. قضیه شون شده بود قضیه ی جن و بسم ا...
حالا اگر مشتاقید بدونید عشق اونا به کجا میرسه از صفحه40 به بعد رو حتما بخونید

بریده ای از کتاب:
چند روز بعد از عقد خدیجه زن برادرم من را به خانه شان دعوت کرد.
موقع خواب گفت: قدمخیر برو رختخواب بیار ....
رختخوابها در اتاق تاریکی بود که چراغ نداشت اما نور ضعیف اتاق کناری آن را روشن میکرد ...
وارد اتاق که شدم حس کردم صدایی می اید  میخواستم سکته کنم
گفتم: کیه؟
صمد بود گفت منم نترس. بنشین میخواهم باتو صحبت کنم باز میخواهی فرار کنی؟ گفتم بنشین
گفتم: تو را بخدا خوب نیست الان برادرهایم می آیند. تو را به خدا برو،آبرویم میرود.
گفت: زن برادرهایت میدانند. خدیجه خانم دعوتم کرده، آمده ام که باهم حرف بزنیم. ناسلامتی ماه دیگر عروسیمان است من شده ام جن وتو بسم الله محال است قبل از اینکه حرفهایم را بزنم وحرف دلت را بشنوم پای سفره عقد بیایم ...
فقط بگو دوستم داری یانه؟
جواب ندادم ....
گفت: قدم گفتم دوستم داری یانه؟ اینکه نشد هر وقت مرا میبینی فرار میکنی بگو ببینم کس دیگری را دوست داری؟
گفتم: وای نه نه. جان حاج اقایم نه، من کسی را دوست ندارم  فقط از شما خجالت میکشم
نفس کشید گفت:دوستم داری؟
گفت :میدانم دختر نجیبی هستی ومن این نجابت وحیایت را دوست دارم جان حاج اقایت جوابم را بده دوستم داری؟
اهسته گفتم: بله...
انگار منتظر همین یک کلمه بود گل از گلش شکفت وگفت:
به تو احتیاج دارم تو باید تکیه گاهم باشی...
صفحه 40

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ

رنج مقدس

رمانی برای زندگی متفاوت: رنج مقدس

رمانی برای زندگی متفاوت: رنج مقدس

رنج مقدس
نرجس شکوریان فرد

عهدمانا


اگر از خواندن رمان­های بی محتوا و معمولی چیزی گیرت نیامده جز خیال­های طولانی بی سرانجام.این رمان لذت بودن های  عاشقانه ، ایستادن پای محبت­های عمیق و زندگی شیرین را برایت ملموس می­کند.




برش از کتاب

حس می کنم که دیگر می توانم قد بکشم،بلند بالا بشوم
فقط باید برای همیشه زیر سایه بمانم
که راه را نشانم بدهد.
دست گیری کند به وقته لغزیدن
پاک کند هنگام آلوده شدن...

 

عاشقانه ای عاقلانه,رمان عاشقانه

 

پوستر کتاب " رنج مقدس" را از اینجا دانلود کنید

5 دقیقه با رمان رنج مقدس را از اینجا بخوانید.

بنر رنج مقدس را از اینجا دانلود کنید.

 

نقد رمان رنج مقدس: رنج مقدس داستان یک زندگی است که بر ریلی، آرام آرام تو را از سر زمین ‌ها عبور می‌دهد.

 

نقد رمان رنج مقدس نوشته ی نرجس شکوریان فرد
رنج مقدس یک رمان نیست، یک زندگی است که بر ریلی آرام آرام تو را از سر زمین ‌ها عبور می‌دهد.

در این مسیر همراهانت را به خوبی به تصویر می‌کشد و تو را در وادی زندگی از تنهایی بیرون می‌آورد.

لیلا شخصیت اول این رمان نماد دختر باوقار و با محبت ایرانی، که سال هاست جایش در رمان و داستان بلند و فیلم‌ های ما خالی بوده است.

و اگر جامع‌ تر بخواهیم بگوییم جای چنین خانواده‌ای در بین رمان های ما خالی بوده است. این سال ها هر چه از زنان ما در محیط خانواده ترسیم می‌شده ، نمادی از زن نادان، فریبنده و بی‌هویت بوده است. اما آنچه که در این کتاب لذت‌بخش است نشستن شخصیت‌ها در قالب‌ها و شاخص‌های درست و دل‌نشین است.

شاید باید گفت نویسنده قید تمام بایدهای تمدن و فرهنگ وارداتی و تعصب و تقیدهای بی پایه‌ی متحجرانه داخلی را زده و (زن و مرد ) را در جایگاه خود نشانده و خانواده‌ای به تصویر کشیده که بی‌نظیر است، اما قطعا دور از دسترس و تنها یک آرزو نیست.

نه گرفتار تقدس زایی شده است و نه گرفتار غرب زدگی‌. هر کدام از شخصیت‌های داستان ممکن‌ الخطا هستند و می‌توانند در مسیری که خودشان می‌خواهند بروند و در مسیر زندگیشان نه بن بستی است و نه آزادی بی عکس‌العمل.
 لیلا دختری که نه با جسمش دلربایی می‌کند و نه عقل کل است، بلکه یک جوان است با معضلات خودش.
شیرین و صحرا هم نماینده‌ی گروهی دیگر با افکار و منشی دیگر…
خلاصه که داستان زندگی لیلا هم شیرین است و هم پر رنج اما یک رنج مقدس .

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۸
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۴۵ ب.ظ

ادواردو

رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا : ادواردو

رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا : ادواردو

📚 کتاب : ادواردو
📝 نویسنده : بهزاد دانشگر
🗂 نشر : عهد مانا


 

دانلود کلیپ از آپارات نمکتاب

داستان تک پسر امپراطوری ایتالیا، مدیر شرکت فیات و فراری،لامبورگینی و مازراتی، مدیر باشگاه یوونتوس در دنیا سر و صدایی به راه انداخت که مجبور شدند برای خلاصی از سر و صدا او را از بالای پلی مرتفع به پایین بیندازند.چرا؟ باید از نگاه ادواردو جهان را ببینی...

 

 

خلاصه کتاب

قصه پسر یکی از ثروتمندان ایتالی است که ثروت هنگفت آن و شهرت و جایگاه آن خانواده زبان زد عام و خاص است. او پسر رئیس شرکت فیات است به طور اتفاقی با قرآن آشنا می شود، مسلمان می شود و بعد از چند سال هم شیعه. کتاب هول مرگ مشکوک و ناگهانی ادواردو می چرخد از دید چهار محقق و مستندساز ایرانی و هم زمان خبرنگار ایتالیایی که از همان اول به گزارش پلیس مبنی بر خودکشی ادواردو شک کرد و دنبال شواهدی در عدم خودکشی اوست. شواهد مبنی بر به قتل رساندن ادواردو می باشد...

 

 

#برشی_از_کتاب ✂️
#ادواردو
می گوید:«وقتی ادواردو آمد توی سفارت ایران همه‌ی کارمندان سفارت هول شدند.
آن‌هایی که ایتالیایی بودندگیج و مبهوت شده بودند. می‌گفتند این ولی عهد ایتالیاست.
این جا چه کار میکند؟
 ادواردو وقتی مذهب شیعه راقبول کرده بود پرسیده بود این را باید توی رسانه ها هم اعلام کرد؟
گفته بودند :«که نه.»ا
ین یک داستانی است بین تو و خدای تو.
 گفته بود خانواده ی من با مسلمان شدنم مخالف بوده‌اند حالا اگر بفهمند شیعه هم شده ام شاید کلا من را از ارث محروم کنند.»
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا

پوستر کتاب را از اینجا دانلود کنید

پوستر دوم ادواردو

پوستر سوم ادواردو

پوستر چهارم ادواردو

فایل لایه باز پویش

 

نقد رمان ادواردو: رمانی که جواب خیلی از سوال های نوجوان ها را می دهد.

 

نقد رمان ادواردو ، نویسنده: بهزاد دانشگر
ادواردو را دوست دارم. رمانش را نمی گویم،
شخصیت وجودی پسری جوان به نام ادواردو را می گویم:
پسر امپراطورِ پولدار ایتالیا،
سرپرست تیم یونتوس،
شاهزاده اروپایی،
نه به خاطر چهره ی زیبای اروپایی اش، یا قد و قواره زیبا یا ثروتمندی اش که باعث شده بود نخست وزیر ایتالیا برای دیدار با آنها وقت بگیرد؛ بلکه به خاطر آزاد بودنش، رهایی اش از هرچه مثل طوق دور گردن انسان می افتد و اسیرش می کند.

به خاطر اینکه خودش بود و خودش ماند، تا اینکه کشتنش (بخوانید شهیدش کردند)

 قبلا کتاب هدیه مسیح را درباره ی ادواردو خوانده بودم؛ کوتاه و ناقص، دلم می خواست روزی برسد که رمانی مفصل راجع به او ببینم و بالاخره آن روز فرا رسید….

رمانی که جواب خیلی از سوال های مرا داد و ادواردو را مانند یک قدیس در ذهن من بالا برد.
رمانی که تمام اتفاقاتش در ایتالیا افتاده و با مهارت نویسنده از چند لایه و زاویه نگاشته شده که بر جذابیتش افزوده و کشش بالایی برای خواندن در خواننده ایجاد می کند. هر چند نمی دانم چرا نویسنده رمان را رنگ و بوی سیاسی می دهد. چه چیزی را می خواسته در کنار حقیقت جویی ادواردو بگوید؟!
حقیقت زیبای این رمان جوانی به نام ادواردو است که از سه هوی و هوس می گذرد:

۱) از فضای باز و مست کننده دین مسیح و یهود می گذرد…

۲) از پول و رفاه می گذرد…

۳) از خوش نامی می گذرد، به او تهمت می زنند و تنها می ماند…

و دست آخر به شهادت می رسد .

و چقدر تفاوت است بین ادواردو و شخصیت سیاسی که در این کتاب چند باری از او یاد می شود. 

 

 

عکس نوشته های کتاب ادواردو

عکس نوشته های کتاب ادواردو

 

کار سخت تر شد…
باید از کسی دفاع کنی که دوستش نداری!
اسپاگتی اصلی یعنی این!!!
داشتند با لذت خاصی بستنی می خوردند…
همیشه انسان هایی بوده اند که می خواستند از روزمرگی فرار کنند و دنیایی دیگر بسازنند…
هوا انگار خیس است…!
از خیابان ها می گذریم….
صدای موسیقی ملایمی پخش شد توی گوشش !
پس کوه ها هم می ریزنند ولی بهتر است تو شاهد فرو ریختن کوهی نباشی.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۴۵
نمکتاب ...