نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تو را خدا آفریده

کتاب تو را خدا آفریده: بچه ها را با شگفتی های آفرینش آشنا کنیم.

کتاب تو را خدا آفریده: بچه ها را با شگفتی های آفرینش آشنا کنیم.

 

کتاب تو را خدا آفریده : مهرانه جندقی شاهی، نشر زائر

معرفی:

تا حالا شده باد و آب و خاک و آتش و خورشید حرف بزنن و صداشونو بشنویم؟
کتاب تو را خدا آفرید که بر اساس آیات قرآن کریم نوشته شده به توضیح و تشریح عوامل هستی و نقش و جایگاه آن ها در خلقت می پردازد آن هم از زبان خودشان، و در آخر هر موجود به اینکه آفریده شده توسط خداوند مهربان است اشاره دارد و در آخر آیه قرآنی در رابطه با آن مخلوق آورده شده است.
و در آخر و حسن ختام کتاب به بالاترین و والاترین مخلوق خلقت یعنی انسان می پردازد.
تصاویر عروسکی و شیرین و قلمی کودکانه و جالب می‌تواند این کتاب را خواندنی تر کن…

بریده کتاب(۱):

بادبادک ها رو شونه ی من بالا و پایین میرن، من میتونم با یه نفس عمیق اونا رو به مهمونی ابرا ببرم.
من تموم درخت های دنیا رو میشناسم، منم که دورشون میچرخم و برگ هاشونو تکون میدم.
شاخ و برگ درخت ها رو نوازش می کنم و پاییز که میشه همون برگ ها رو شونه ی من میشینن و آروم به دامن خاک بر میگردن…
بالای سرت رو نگاه کن
حتی ابر های تپل و مپل هم رو شونه من به مسافرت میرن
من بادم
من رو خدا آفرید…

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

اشک ها می پرسند

اشک ها می پرسند: پرسش و پاسخ عاشورایی

اشک ها می پرسند: پرسش و پاسخ عاشورایی

اشک ها می پرسند : هادی قطبی، نشر بهار دلها

معرفی:

تا حالا شده بین دسته سینه زنی یامجلس عزاداری به این فکرکنی که اصلا چرا باید ۱۴۰۰سال گریه وزاری کنیم؟ اصلا امام که می دانست شهید می شود چرا به آنجا رفت؟ مگر مردم کوفه امام را نمی شناختند که او را به طرز وحشتناکی به شهادت رساندند؟ و…. برای پیداکردن جواب سوالهات چند تا کتاب خوندی؟ اشک ها می پرسند یکی از این کتاب هاست که می تونه کمکت بکنه.

بریده کتاب(۱):

امام حسین(ع)خبرشهادت مسلم راکه شنید, چشمانش پرازاشک شد و بلافاصله این آیه را تلاوت فرمود.
((درمیان مومنان مردمانی هستند که برسرعهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادند, بعضی پیمان خود را به آخربردند و بعضی دیگر درانتظارند. هرگز تغییری درپیمان خودندادند.))
امام با خواندن این آیه می خواستند بفهمانند که ما فقط به قصد کوفه نیامدیم کوفه سقوط کرد که کرد, ما وظیفه ی بزرگتری داریم.

بریده کتاب(۲):

عبیدالله نقشه ای کشید ودستورداد صدهزار دینار طلا را شبانه به خانه قاضی شریح بفرستند و دستور داد طلاها را دربرابر شریح به زمین بریزند تا تاثیر بیشتری داشته باشد. قاضی کوفه همان شب دین خود رافروخت و روز بعد اعلام کرد:
پیامبرخدا(ص)فرموده (( هرکس درمیان مردم اختلاف کند قتل او واجب است))
وچنین نوشت: نزد من ثابت شده که حسین بن علی(ع) برامیرالمومنین و رئیس مسلمین یزیدبن معاویه (علیه العنه)خروج کرده برتمام مسلمانان واجب است او رابه قتل برسانند.

بریده کتاب(۳):

هنگامی که جنیان برای کمک به آن حضرت آمدند حضرت به آنها فرمودند: به خدا قسم قدرت ما بیشتر از شماست اما باید بر همه اتمام حجت شود تا آنهایی که هلاک می شوند با اختیارخود هلاک شوند وکسانی که به سعادت می رسند نیز با اختیارخود به آن نائل شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

زیر شاخه زیتون

کتاب زیر شاخه زیتون: مجموعه ای از داستان های کوتاه از تاریخ با زبانی ساده

 

کتاب زیر شاخه زیتون: مجموعه ای از داستان های کوتاه از تاریخ با زبانی ساده

 

کتاب زیر شاخه زیتون : مرتضی دانشمند

بریده کتاب(۱):

سردار بزرگ پهندشت صفین به سپاه انبوه خود رسیدگی می کرد. ناگهان صداهای مبهم و درهمی به گوش رسید. کم کم بیشتر و بیشتر شد. حالا فرمانده بزرگ به وضوح می شنید که…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تو را خانه ای هست

تو را خانه ای هست: داستان زندگی شیخ بهایی عالم بزرگ تشیع

تو را خانه ای هست: داستان زندگی شیخ بهایی عالم بزرگ تشیع

تو را خانه ای هست : کامران پارسی نژاد

بریده کتاب(۱):

از کلبه خارج شد. شمس الدین محمد مانده بود به دنبال همسرش خارج شود یا عبدالصمد را آرام کند. او را در آغوش گرفت. مادر بازگشت. ظرف را روی زمین گذاشت. بچه ها به داخل ظرف سرک کشیدند. پدر متحیر و آرام خود را به ظرف رساند. سه گلوله برفی درآن بود.
_فرزندانم،این آرد است. پخت آن خیلی طول می کشد. تا من برایتان نان بپزم، شما بخوابید. من بیدارتان میکنم…

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

سعید

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

سعید: نرجس شکوریان فرد

بریده کتاب(۱):

مادر در دلش، اعتقاد داشت به خانواده ی پیامبر؛ به اهل بیت. و الا که توسل و نذر در میان آن ها که اهل سنت بودند چندان رسم نبود.
اما مادر در سال های پیش هم برای حال تب دار دخترش متوسل شده بود به حضرت اباالفضل.
حتی بعضی مسیحی ها هم یک دل دارند که با حسین و ابالفضل مصفا می شود. و یک پنجره فولاد که خیلی ها دخیل بستن به آن را گشایش در کارشان می دانند.

 

بریده کتاب(۲):

ـ سرطان… بدخیم… گسترده… کاری از دست ما برنمی آید.
تمام دنیا با این حرف برای مادر شد یک قطره و ریخت از دستش ودر کویر گم شد! حال و روزی سراسر جانش را گرفت که فقط توانست زانو بزند و دست بر سر بگذارد.

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

 

بریده کتاب(۳):

اشک ریزان نشست بین جمعیت. دلش می خواست گم بشود میان کسانی که با نیتی متفاوت از او، با نگاهی عمیق تر از اندیشه او آمده بودند.
رفت بین مردمی که با بودنشان امید می دادند؛ جای درستی آمده است. صاحب این مسجد باید کسی باشد نه مثل همه، که این همه مشتاق و دلداده دارد، عزیزی که پناه است و این همه پناه خواه سمتش آمده اند. کریمی که با دست خالی به خانه اش آمده اند و خجالتی هم ندارند که نشان دهند دست خالی شان را به آقایشان.

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

بریده کتاب(۴):

اویس شده بود؛ دنبال پیامبر که نه، اما در پی ذریه ی پیامبر می گشت. آن هم دور از شهر و دیار خودش. گفته بودند برو و نمیدانست که پیش چه کسی باید برود. در مذهب آن ها این گونه تعلیم داده نشده بود. اما مادر به خوابش و نوایی که شنیده و آن چه که دیده بود، ایمان داشت.

 

دستگیری,امام مهدی,امام زمان
 
راه دنیا,آغاز و پایان
 
گریه,آغوش,اشک
 
امام رضا,مشهد الرضا,شب
ابالفضل,با صفا
 
پنجره فولاد,گشایش کار
دخیل بستن,پنجره فولاد
شهادت,زیبایی زندگی از دست می رفت
شهادت,زیبایی زندگی

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کودک آندلسی

کودک آندلسی: داستانی عبرت آموز از نوجوانی به ظاهر مسیحی اما در باطن مسلمان.

 

کودک آندلسی : جواد محدثی, نشر بوستان کتاب قم

معرفی:

آندلس،یک سرزمین اروپایی که وسیعه!
متمدنه! ثروتمنده! قدرتمنده! پیشرفته است!
اما از هم می پاشه، نابود میشه. و تو وقتی می خونی دهنت بازمی مونه!

خلاصه:

کودک اندلسی داستان مهیج نوجوانی است از یک خانواده به ظاهر مسیحی اما در باطن مسلمان از سرزمین اندلس که پس از سقوط درد آور حکومت و تمدن مسلمانان در پی تهاجم فرهنگی و نظامی و مسیحیان بر کشور او برای حفظ جان و ایمان خود به کشور مغرب (مراکش) هجرت می کند.

بریده کتاب(۱):

گاهی حس میکردم بعضی چیزهارا از من پنهان می کنند، بعضی حرفهارا به صورت رمزی رد و بدل می کنند، بعضی کارها را دور از چشم من انجام می گیرد و من از آنها سر در نمی آورم. وقتی هم می پرسم سعی می کنند فکر مرا با موضوع دیگری مشغول کنند تا سوال از یادم برود مدتی با این وضع روبه رو بودم…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تربیت فرزند از نظر اسلام

 

 

کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام: نکاتی کاربردی و مهم در تربیت فرزند. بخوانیم برای برای تربیتی درست.

 

کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام : حسین مظاهری، نشر امیرکبیر

معرفی:

مطالب و محتوای کتاب دربارۀ نکات تربیتی است که راه ایجاد و تقویت خوبی ها و روش درست زندگی و حل مشکلات را به مخاطب نشان می دهد.
از ابتدای نقش پدر و مادر تا مراقبت های بارداری و بعد از آن، مطالبی راجع به لزوم محبت در خانه تا….
کتابی فوق العاده زیباست که استاد مطلبی را بیان می کند از دستورات الهی و یا اصول رفتاری و روانشناسی، بعد یک آیه یا داستان تاریخی و یا یک روایت در توضیح و تبیین مطلب بیان می کنند و در پایان نتیجه ای می گیرند فوق العاده که باید در این سیر همراه استاد باشی تا حلاوت نتیجه ی پایانی بر دلت بنشیند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

حرف های آبدار

حرف های آبدار: مجموعه ای از قصه های طنز و پندآموز با زبانی ساده و روان از کتاب لطائف والطوائف

 

حرف های آبدار: مجموعه ای از قصه های طنز و پندآموز با زبانی ساده و روان از کتاب لطائف والطوائف

 

حرف های آبدار : نسترن عنبری، عهد مانا

بریده کتاب(۱):

راستی نگفتی نامت چیست؟
آبنوش! چی؟آبنوش؟چه اسم عجیبی!نام پدرت چیست؟
پدرم مرحوم شده. اسمش آبخیز بود. مرد بازهم با تعجب آبنوش را نگاه کرد. اسم مادرت چیه؟
_آبناز!
مرد ابرو بالا داد و گفت: جل الخالق!چه اسمهایی!
آبنوش که می خواست تعجب مرد را بیشتر کند، گفت: اسم برادرم آبچهر است. اسم خواهرم آبشاد. اسم مادربزرگم هم دریا…
با این حرف، مرد یکدفعه برگشت و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۳۰ ب.ظ

کبریت کم خطر

کبریت کم خطر : علیرضا لبش، سوره مهر

معرفی:

گاهی دلت می خواهد انتقادهایت را، حرفهایت را طوری با زبانی قشنگ بگویی که به کسی برنخورد. این کتاب توانسته اکثر دغدغه ها را به طنز بیان کند.

بریده کتاب:

رفتن به آمریکا هم هیجان انگیز بود و هم دلهره آور، اما دست کم خیالمان راحت بود که پدر به زبان انگلیسی مسلط است. او سال ها با تعریف خاطرات دوران تحصیلش در آمریکا ما را سرگرم کرده بود و خیال می کردیم امریکا خانه دوم اوست.
من و مادرتصمیم داشتیم از کنار او جم نخوریم تا امریکای شگفت انگیز را که مثل کف دست می شناخت نشانمان بدهد. منتظر بودیم نه تنها زبان، بلکه فرهنگ امریکا را برای ما ترجمه کند و رابطی باشد میان ما و آن سرزمین بیگانه.
به امریکا که رسیدیم، احتمال دادیم پدر زندگی خودش در امریکا را با زندگی یک نفر دیگر اشتباه گرفته بود. از نگاه متعجب صندوقداران مغازه ها، کارکنان پمپ بنزین و گارسون ها می شد حدس زد که پدر به روایت خاصی از زبان انگلیسی صحبت می کرد که هنوز میان باقی امریکایی ها رایج نشده.
در جستجوی water closet (اصطلاحی قدیمی برای توالت ) توی یک فروشگاه بزرگ معمولاً به دستگاه آب سردکن یا بخش مبلمان منزل می رسیدیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۳۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مجموعه امام زمان و من

 

مجموعه امام زمان و من: دلایلی ساده و کودکانه برای غیبت آقا به همراه راهکارهایی برای پایان غیبت

 

معرفی:

بعضی حرف ها از سر خشم است، بعضی از دلخوری، بعضی از سر ترس و نگرانی
بعضی حرف ها هم از سر محبت است
یک محبت بی چشم داشت، یک محبت اصیل و ناب :محبت امام

خلاصه:

مجموعه امام زمان و من حرف هایی به حجه ابن الحسن است از جنس محبت
برای غیبتش دلایل کودکانه می آورد و برای آوردنش راهکار هایی ساده به کودکان
به غیر از دومین جلد که کمی ایراد محتوایی دارد، بقیه جلد های کتاب محبت را در دل افزایش می‌دهد و معرفت را زیاد می‌کند.

بریده کتاب:

با پدرم به مغازه میوه فروشی رفتیم. پدرم گفت: ((چه میوه ای دوست دای تا برایت بخرم؟. گفتم: ((پرتقال)). وقتی مدرم پرتقال خرید، گفتم: ((باباجون لیموشیرین هم بخر))‌.  گفت: ((تو که لیمو شیرین دوست نداری)). گفتم: ((بله؛ اما خواهرم لیمو شیرین دوست دارد)).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...