نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۷ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۱ ب.ظ

تپه ی خاطرات

تپه ی خاطرات : طعم یک زندگی لذیذ طبیعی را با این کتاب به کودکتان بچشانید...

تپه ی خاطرات : طعم یک زندگی لذیذ طبیعی را با این کتاب به کودکتان بچشانید…

 

تپه ی خاطرات
نویسنده: مصطفی اوزچلیک
مترجم: میلاد سلمانی
انتشارات براق

خلاصه کتاب:

داستان پسر بچه کوچکی است که در شهر بدنیا آمده و برای چند ماه پیش فامیل در روستا می رود. در این داستان سعی شده که تفاوت تربیتی وفرهنگی مردم روستا و شهر بیان شود.
این داستان مفاهیم خوبی را برای بچه ها بیان می کند وآن حالت دلزدگی نسبت به روستایی بودن را از بین می برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۸ ، ۱۲:۴۱
نمکتاب ...
شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ ب.ظ

به هم رسیدن در میانسی

به هم رسیدن در میانسی : غیرت نوجوان را قلقلک می دهد این داستان پرکشش...

به هم رسیدن در میانسی مهدی کردفیروزجانی شهرستان ادب

به هم رسیدن در میانسی : غیرت نوجوان را قلقلک می دهد این داستان پرکشش…

 

به هم رسیدن در میانسی

نویسنده: مهدی کردفیروزجانی
انتشارات: شهرستان ادب

معرفی:

اگر یک آدم زورگو و قلدر دنبال داداشت باشه و تو بدانی پاش بیفته برادر عزیزت را بکشند چه کار می کنی؟!
به نظرت چطور میشه حال کسی را گرفت که ماه رمضان علناً (در جلوی روزه دار ها) چایی معطر دم می کند بخوره؟ این داستان بهت یاد می ده…

خلاصه:

شکرالله مازندرانی یک برادر ناتنی دارد که حسابی لج ساواکی ها را در‌ آورده و آنها به دنبالش تا ده آمده اند و او باید برادرش را از این خطر آگاه کند در حالیکه خودش به دست ماموران در کلبه زندانی است؛ اینجاست که زیرکی و چابکی و برادر دوستی خودش را نشان می دهد…

پیام کتاب:

عشق به برادر ناتنی و تلاش برای حفظ جان او از ساواک در دل خود شجاعت و قدرت نهفته درون یک نوجوان با عقیده را نشان می داد + ظلم و جور ساواک ُ

بریده کتاب(۱):

عطر چای دم کشیده در دفتر پیچیده بود. رفتم دم در دفتر و داخل راهرو را نگاه کردم. کسی نبود. برگشتم در قوری را برداشتم. یک مشت پر، نمک ریختم توی قوری و فوری درش را گذاشتم.
با عجله از دفتر زدم بیرون و رفتم کلاس.
وقتی معلم را دیدم یادم آمد که برای چی رفته بودم دفتر!
معلم گفت:«پس گچ کو؟»
زبانم بند آمد، نمی دانستم چه بگویم… ص۴

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۸ ، ۱۲:۳۷
نمکتاب ...
جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

با خانمان

کتاب با خانمان : در ناامیدی بسی امید است.. پایان شب سیه سپید است..

کتاب با خانمان هکتور مالو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

کتاب با خانمان : در نا امیدی بسی امید است.. پایان شب سیه سپید است..

کتاب با خانمان
نویسنده: هکتورمالو
مترجم: محمد قاضی
انتشارات: کانون پرورش فکری کودک و نوجوان

خلاصه:

پولینا دختر فقیری است که پدرش از دنیا رفته و مادرش هم مریض است. پولینا و مادرش با گاری و اسبشان، از این شهر به آن شهر می روند تا یک درآمد بخور ونمیری دربیاورند. در این میان، مادر از دنیا می رود و دخترک از شدت بی پولی و تنهایی به یک شهر دیگر می رود ودر یک کارخانه مشغول کار می شود. در آن کارخانه با مشکلات و دشمنی های زیادی مواجه می شود ولی آنقدر وظایفش را درست و کامل انجام می دهد که رییس کارخانه به او اعتماد می کند و تمام کارهای مهم و حتی شخصی رییس کارخانه را انجام میدهد و نهایتاً در طی یک اتفاق! موفق به کشف یک موضوع حیرت انگیز میشود! ..
پولینا یک نسبت نزدیک با رییس کارخانه داشت!..
اما چه نسبتی؟
آخر داستان را باید خودتان بخوانید!!.. تا طعم شیرینش را زیر زبانتان حس کنید..

پیام کتاب:

در ناامیدی بسی امید است..
پایان شب سیه سپید است..

این کتاب حالات روحی بسیار خوبی را در مخاطب تقویت می کند.
انسان یاد می گیرد که در تنگناهای روزگار صبور و امیدوار باشد.
در تمام شرایط، کار درست را انجام دهد هرچند که برایش سختی های زیادی داشته باشد، چرا که نتیجه اش رشد دهنده و شیرین است.
هیچ وقت دست از تلاش و زحمت و کوشش برندارد و هرچه روزگار سخت شد، او کم نیاورد!
از تهدید های افراد زورگو و قدرتمند نترسد چون خیلی وقت ها قابلیت عمل ندارد و خیلی وقت ها هم در اثر انجام کار درست، آن تهدید خنثی می شود.
یاد بگیرد که همیشه برای مشکلاتش راه حل پیدا کند و به جای ترسیدن از مشکلات، تفکر کند تا به یک راه خوب برسد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ

پایگاه سری

پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند...روایتی از جنگ کردستان

داوود امیریان پایگاه سری عهد مانا

پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان

 

یگاه سری
نویسنده: داوود امیریان
انتشارات: عهد مانا

خلاصه:

این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند.
جعفر وناصر دو رفیق و همراه، در یک عملیات به نوجوانی برخورد می کنند که راهنمای آنها در پیدا کردن پایگاه سری موشکی می شود.
اما داستان دوم روایت نوجوانی است که فرار می کند و اتفاقی سوار بر قطاری می شود، که به سمت جبهه در حرکت است.

صدای موج دریا,بهترین موسیقی
آرش از صدای موج دریا لذت می برد، انگار بهترین موسیقی عمرش را می شنید.
#پایگاه سری
بریده کتاب(۱):

مهدی به وسط محوطه رسید. با نگرانی، به چپ و راست چشم گرداند. هیچ صدایی جز وزش باد نمی امد.
آهسته و خفیف گفت : کرامت! کرامت! هی. بچه ها کجایید؟
قطره ای بر پیشانیش چکید. فکر کرد که برف است با دست
پاکش کرد. اما وقتی به دستش نگاه کرد، از وحشت یخ زد.

قبر شهدا,قطره آب
قبر شهدا، با قطرات باران شسته می شد.
#پایگاه سری
بریده کتاب(۲):

اتوبوس به خیابان اصلی پیچید. مسافرانی که در صف ایستاده بودند، با خوشحالی چشم به اتوبوس سبز رنگ دوطبقه دوختند که حالا لک و لک کنان نزدیک می شد. جنب و جوش میان مسافران افتاد. پیر مردی از وسط صف بر سر نوجوانی که سعی می کرد خودش رابی خیال نشان دهد و در همان حال موذیانه و آهسته به اول صف نزدیک شود، فریاد کشید :
-آهای بچه، برو ته صف. ص۱

راه درست زندگی,انتخاب راه
کوزه ای را که پی آب برند
عاقبت می شکند در ره آب…
#کتاب پایگاه سری
بریده کتاب(۳):

اصغر قضیه مجتبی دیده بان شهید را تعریف کرد. نقشه سوراخ شده را به آن ها نشان داد و گفت: ((برادر افشاری احتمال می ده که نقطه ی مورد نظر پایگاه موشکی باشد. یعنی سایت موشکی.)) ص۵۲

آب,کوزه,تشنگی
کوزه ای را که پی آب برند
عاقبت می شکند در ره آب…
#کتاب پایگاه سری

معرفی بیشتر به روایت کلیپ…

نمایشگر ویدیو
00:00
 
00:00
 
 
 

 

بریده کتاب(۴):

صدای ناصر از آن سوی شیشه آمد :
_ هی! چه کار می کنی؟ باز کن ببینم برادر هیچکاک!
صادق در را باز کرد. ناصر پرید تو ماشین:
– چه کار می کنی هیچکاک؟
صادق با درماندگی گفت ناصر جان! قربون هیکل زهوار در رفته ات برم. کم سر و صدا کن. سوژه از دستم در می ره
– کدوم سوژه؟
صادق به رزمندگانی که جلوی صحنه نشسته بودند و غرق تماشا بودند اشاره کرد. ص۵۳

عشق حسین
عشق حسین، ما را به این وادی کشانده…
#پایگاه سری

بریده کتاب(۵):

جعفر نگاهی دیگر به نقشه ی سوراخ شده و نقشه ی چاپی منطقه کرد و گفت: ((پس باید تنگه ی ((کانی کالو اری)) را رد کنیم. از تنگه ی دست راست بگذریم و از کوه کبودک به چپ بریم.  درسته؟

بهترین موسیقی
اتگار بهترین موسیقی عمرش را می شنید،
آرش از صدای موج دریا لذت می برد.
#پایگاه سری

بریده کتاب(۶):

ستون سه نفره به راه افتاد. ناصر به لباسش اشاره کرد و گفت :((با پوشیدن این لباس کردی لهجه ام داره عوض می شه.))
جعفر گفت: ((هیس! بابا مگر نگفتم ساکت.))

عقریه های ساعت,ارزش وقت
عقربه های ساعت، هم چنان گردش می کردند.
#پایگاه سری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۷ ق.ظ

از قدیس تا قدیس واقعی

خاطره : از قدیس تا قدیس واقعی

خاطره از قدیس تا قدیس واقعی

خاطره : از قدیس تا قدیس واقعی

 

خاطره از قدیس تا قدیس واقعی
اولین بار از زبان یک مجاهد واقعی -که خانم هم بود- با این کتاب آشنا شدم.
خیلی هم مشتاق شدم که این کتاب رو بخونم.

کتاب رو تهیه کردم، هرچه بیشتر می خوندم به امیرالمومنین علیه السلام بیشتر علاقه پیدا می کردم، نه اینکه با ایشون غریبه باشم ولی، تا بحال از نگاه یک مسیحی به مولایم نگاه نکرده و نیندیشیده بودم.
خلاصه شیفته ی این رمان شدم.

خیلی اوقات در جمع های فامیل و یا هر موقعیت مناسبی، مطالب این کتاب را برای دوستانم بازگو می کردم.
تا اینکه نزدیک عید غدیر خلاصه کتاب قدیس بنام «ناقوس ها به صدا در می آیند» چاپ شد. گرچه به قدیس نمی رسید ولی خیلی خوب بود و کم حجم تر و ارزانتر.

کار تبلیغ این کتاب را شروع کردم :
وقتی روضه ای می رفتم،
و هر وقت شیفت حرم داشتم،
بعنوان هدیه که هزینه اش را با پیگیری خیرین مختلفی تامین کرده بودم به جوان ها و نوجوان ها می دادم.
تمام هدفم این بود که همه را با مولا آشنا کنم.

تا اینکه مهر ماه شد .
برای سخنرانی، تبلیغ و فروش کتاب های خوب به مدارس رفتم.
من هر مدرسه ای که می رفتم حتما این کتاب را معرفی می کردم،
یک روز در مدرسه ای در حین تبلیغ این کتاب گفتم : «بچه ها ببینید یک مسیحی اینطوری نهج البلاغه می خوانده و با مولا انس داشته، ما چرا نه؟»
از ذهنم آیه ای از قرآن گذشت:
«چرا دیگران را به کاری امر می کنید که خود انجام نمی دهید؟!!!»

بفکر فرو رفتم باید بیشتر با امام انس پیدا می کردم.
اما چطور؟
تا اینکه چند روز بعد در یکی از کلاس های اخلاق پایگاه مان استاد برگه های ختم نهج البلاغه را به ما داد.
شروع کردم به ختم و مطالعه نهج البلاغه.
اینطوری شد که از کتاب قدیس به سخنان خود قدیس رسیدم.

این کتاب زیبا برایم برکات زیادی داشت… .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۰:۱۷
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ب.ظ

ماه محرم

کتاب ماه محرم
انتشارات: زائر

معرفی:

ماه محرم کتابی خوب و ساده است که با نگاهی خوب به ماه عزاداری سید و سالار شهیدان می پردازد.
همچنین علت قیام امام حسین و تشریح مختصری از وقایع کربلا را نیز در قالبی شعری کودکانه بیان می‌کند.ارزشمندی این کتاب ازین جهت است که کودک را با فضای شهر و هیئت در این ماه آشنا می کند و خالی از هرگونه تعابیر نامأنوس با فکر و عقل و ذهن کودک است.

بریده کتاب(۱):

به هر کجا پا میذاری
صدای یا حسین میاد
به گوش دل از آسمون
نوای یا حسین میاد

بریده کتاب(۲):

امام حسین که دیده بود
دست خدا در خطره
وظیفه خود دیده بود
به جنگ با یزید بره

بریده کتاب(۳):

امام حسین اگر نبود
رفته بود آبروی دین
ازش یه اسمی مونده بود
فقط همین فقط همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۲۲:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۹ ب.ظ

رهایی از تکبر پنهان

 

رهایی از تکبر پنهان
نویسنده: علیرضا پناهیان
انتشارات: بیان معنوی

معرفی:

تکبر کم یعنی کمی “منم” زدن، یک ذره ناراحت شدن از “انتقاد” بجا، سختگیری در “پذیرش” حرف حق ، و آنجا که باید، کمی انعطاف پذیر نبودن.
اینها معنای تکبر اندک بود.

بریده کتاب:

یکی از دلایل پنهان ماندن تکبر، آثار اجتماعی آن است. وقتی انسان می بیند همه از آدم متکبر متنفرند، خب عاقلانه تر است تکبر خود را پشت لبخند ملیح و متواضعانه ای پنهان کند. بعد کم کم خودِ او هم باور می کند تکبر ندارد.
فقط خدا می داند چه زمانی این تکبر بروز پیدا کرده و صاحبش را بیچاره می کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۹
نمکتاب ...