نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۶۱ مطلب با موضوع «نقد کتاب» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۵۵ ق.ظ

پناهم باش

نقد کتاب: پناهم باش

نویسنده کتاب: راضیه ترکان، مهناز محمدیان

ناشر: معارف

 

“پناهم باش” مجموعه داستان‌ های واقعی از مواجهه با موضوع سقط جنین عمدی است. در این کتاب عوامل مختلفی که پدر و مادرها را به سوی سقط جنین می‌ کشاند، به چالش کشیده شده است؛ عواملی مانند آزمایش‌ های غربالگری، وضعیت اقتصادی، بارداری در دوران عقد و…

اما متاسفانه! چند نکته را باید رعایت می‌کرد که البته هنوز هم می‌توان این‌کار را انجام داد.

اینکه ابراز تاسف کردم، دو دلیل دارد:

اول، پناهم باش می‌تواند در زمینه جلوگیری از سقط جنین در این بحران جمعیتی کشور بسیار موثر باشد. اما چون در برخی از داستان ‌ها حیا آنطور که باید رعایت نشده است و از این بابت متاسف است. در حالی که قسمت ‌های منفی توسط ناشر قابل حذف شدن است.

دوم، به قدری حیا در جامعه امروز کمرنگ شده و تعریف از حیا تغییر پیدا کرده است که حتی بسیاری از دوستان مذهبی هم موارد مطرح شده در کتاب را یا اصلاً بی ‌حیایی تلقی نمی ‌کنند، یا از نظر این عزیزان رعایت حیا در این سطح چندان دارای اهمیت نیست! اگر نمکتاب هم از این مسئله چشم پوشی کند، به کمرنگ شدن حیا بیشتر دامن زده است.

لازم به ذکر است که تیم نمکتاب از ناشر کتاب درخواست داشته که مواردی از کتاب حذف شود تا کتاب بدون این نکات منفی به مخاطبان عرضه گردد. اما متاسفانه این درخواست پذیرفته نشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۳ ، ۱۱:۵۵
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۰۲ ب.ظ

رستاخیز عاشقی

نقد کتاب رستاخیز عاشقی : عاشقانه ای در بطن جنبشی عدالت خواهانه

نقد کتاب: رستاخیز عاشقی

نویسنده: محمد سرشار

موضوع: عاشقانه‌ای در بطن جنبشی عدالت‌خواهان

یحیی روحانی جوان نوشهر، که پیشنماز نمازگاه هدایت است و از وقتی آمده، جوان‌های زیادی را جذب مسجد کرده، خواسته و ناخواسته وارد ماجرایی حساس می شود. یکی از کله گنده های ثروتمند شهر، در صدد یک زمین خواری بزرگ است و یحیی و آمنه، سردمدار اعتراض به این فساد اقتصادی می شوند. اعتراضی که شوری در شهر می اندازد و اتفاقات خوش و ناخوشی را در پی خود می آورد. یحیی راهی زندان می شود اما آمنه نمی گذارد عَلم زمین بماند…
عاشقانه های یک زوج طلبه، در میانه هول و ولای اعتراض و تهدید و زندانِ برخاسته از یک فساد اقتصادی‌، پارادوکس زیبایی را ایجاد می کند. این کتاب از دو جهت کم و بیش خط شکن و نوآور بوده است. از جانبی، به تصویر کشیدن روابط درون زندگی طلبگی، که در عین عشق و شور، نقش پررنگی از خدا در آن جریان دارد. از جانب دیگر، توجه به فسادهای اقتصادی، و زور و تزویری که در پی زر می آید، که شاید تا کنون به عرصه ادبیات راه نیافته باشد.
هم چنین، قلم صاحب‌سبک نویسنده در این کتاب نیز، به دل انگیزی آن افزوده است‌؛ کلماتی که برساخته خود نویسنده است و به جای لغات معمول قرار گرفته است.
اما این کتاب در کنار این نقاط مثبت، دو نکته منفی مهم دارد:
یک: ورود بیش از حد و نامناسب، به روابط خصوصی و عاشقانه زوج جوان. لزومی نداشت نویسنده با آن جزئیات، روابط و احساسات عاشقانه آنها را بیان کند. شاید نویسنده می خواسته بگوید شیخ ها هم بله و آن‌ ها هم احساسات عاشقانه دارند و این کارها را بلدند. اما بیش از حد به این حیطه ورود پیدا کرده است.
بیان چنین روابطی در حیطه پاک یک زوج با ایمان، اگر چه می تواند جنبه آموزشی برای زوج های جوان داشته باشد، اما باید مراقب بود که در مخاطب باعث تحریک و ایجاد یک دیدگاه رویایی به ازدواج نشود.
دو: نشان دادن یک نظام سر تا پا فاسد حاکم بر شهر. تقریبا تمامی منصب داران درون داستان، کم یا بیش، انسان های فاسد یا مغرور یا مصلحت اندیشی هستند، که جلوی پای یحیی سنگ اندازی می کنند، یا سعی دارند او را از عرصه به در کنند. فقط دو نفر با او همراهی می کنند، که یکی شان تصادف می کند (کشته می شود) و دیگری را با وعده ویلا می خرند. تنها این وسط، مقام رهبری است که هوا را دارد، و به نحوی به ماجرا ورود می کند و با تغییر امام جمعه، باعث بهبود شرایط می شود.
در طی داستان هم از زبان شخصیت ها این مسئله مطرح می شود که چرا رهبری ورود پیدا نمی کند؟ کشوری به این پهناوری، با این همه شهرهای بزرگ و کوچک و مشکلات ریز و درشت، آیا قرار است هر مشکلی در هر جایی، به سر انگشت تدبیر رهبری حل شود؟ پس این حجم عظیم دستگاه اداری برای چیست؟ و حال که قرار است ارگان ها به مشکلات رسیدگی کنند، آیا واقعا همگی فاسدند؟ پس این پرونده های فسادی که در دادگاه ها محکوم می شود، و یا از وقوع مفاسد جلوگیری می شود، توسط چه کسانی به انجام می رسد؟
با حذف دو ایراد، این کتاب می توانست کتاب خیلی خوبی باشد. چرا که قلم نسبتا بدیعی دارد، داستان قابل توجهی، و نکات ظریف تربیتی و دینی را در خلال داستان بیان می کند. مثلا یحیی به یکی از مسئولین زندان کمک می کند با دخترش که شُل دین شده، روابط خوب و دوستانه ای برقرار کند، و همین رفاقت باعث بهبود رفتارهای دختر می شود؛ و موارد دیگر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۲۰:۰۲
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۰۱ ب.ظ

ناطور دشت

نقد کتاب ناطور دشت

نقد کتاب: ناطور دشت

نویسنده: جی دی سلیجر

مترجم: رضا زارع

ناشر: آذر می‌دخت

تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه

جدیدترین سال و نوبت چاپ: پنجم، ۱۳۹۶

میزان جذابیت: متوسط

رده سنی: ۱۴ به بالا

نثر: نسبتا روان

پیام اصلی کتاب: همه چیز عادی است: شراب، سیگار، رابطه، برای هر سنی.

خلاصه: شخصیت اصلی داستان یک پسر ۱۶ سالۀ قد بلند و لاغر است که این بار هم مثل دفعات قبل از مدرسه اخراج می شود. چرا؟ چون از درس متنفر است! حالا او دیگر به خانواده ‌اش اطلاع نمی ‌دهد که از مدرسه اخراج شده و تصمیم می گیرد برود در یک شهر دیگر کار کند و به خانه برنگردد. چون می ‌داند پدر و مادرش از اخراج او بسیار عصبانی می ‌شوند. در این میان، دلش برای خواهر کوچکش تنگ می شود و قبل از فرار، یواشکی به خانه می رود تا با تنها خواهرش که ده ساله است صحبت کند، چون خیلی او را دوست دارد. نهایتا به خاطر همین خواهر کوچک، تصمیمش را عوض می‌کند و از فرار منصرف می شود و به خانه برمی ‌گردد.

نقد:

_ داستان چنگی به دل نمی زند و بدون هیچ گره ، فراز و فرود و تعلیقی، تلاش دارد مخاطب را به هر زحمتی که هست دنبال خود بکشاند. در سراسر داستان، نه معمایی مشاهده می شود، نه نکته جالبی. به همین دلیل هم در مخاطب کششی ایجاد نمی کند و خواننده با خستگی، کتاب را به پایان می رساند (اگر برساند!).

_ مخاطبی که برای ذهن و زمانش ارزش قائل باشد، بعد از خواندن کتاب حتما با خودش فکر می کند که آیا مشروب و سیگار و رابطه، باعث رشد فردی می شود، که این قدر در کتاب به آن پرداخته و جلوه داده شده؟ ما منکر پیشرفت های کشورهای دیگر نیستیم، اما حقیقتا، رشد این کشورها، با تلاش و کار شبانه روزی و برنامه ریزی صورت گرفته نه روابط نامشروع و مست کردن و اعتیاد؛ این که پسرها خیلی راحت درباره نیم تنه بالا و پایین دخترها حرف بزنند و هر شب با کسی باشند، برای کدام دختر، دوست داشتنی و زیبا است؟ اصلا از نگاه زیبایی شناسانه، باید درباره جنس لطیف و حیرت انگیز زن، همیشه با طمأنینه و ستایش و رازآلود سخن گفت، نه این قدر بی پرده و عیان و دم دستی! و این‌طور صحبت کردن توهین به شان یک انسان است… بگذریم.

_ لابلای خطوط و صفحه های کتاب که سیر کنیم، می رسیم به جایی که هم جالب است، هم ناجالب! و آن تجربه پناه بردن پسری نوجوان به خانه بهترین معلم مدرسه است! معلم، مردی است که هم جوان است و هم دلسوز و پرکار، و ویژگی های خیلی خوبی دارد. (که تا اینجای کار، شما هم حتما آرزو خواهید کرد که ای کاش چنین معلمی نصیبتان می شد.) اما، ماجرا از آنجا بیخ پیدا می کند که وقتی این پسر، شبی به خانه معلمش پناه می برد، گرچه در ابتدا با احترام و صمیمیت معلم مواجه می شود، اما کم کم احساس می کند معلم دارد خیلی به او نزدیک می شود و بعد هم به سراغش می آید و پسر، حس آشنای تجاوز را بو می کشد و الفرار! چرا حس آشنا؟ چون با خودش زمزمه می کند که این ۲۰! دقت کنید، بیستمین بار است که کسی می خواهد به او تجاوز کند! یعنی به گفته خودش، تا سن ۱۶ سالگی، ۱۹ مرتبه قبل از این، مورد قصد تجاوز قرار گفته است!

این نمونه، ردی آشکار است بر نظریه ای که می گوید: هر چه آزادتر باشیم، کمتر خطا می کنیم.

اتفاقا انسان ها عموما میل به خطا دارند و غالبا هم هرجا آزادتر باشند، بیشتر به امیال خود بها می دهند. مثل تقلب در امتحاناتی که ناظر ندارد، یا پرخوری در رستوران هایی که سلف سرویس است، یا خرید بیش از نیاز در زمانی که پول اضافه داریم. می بینیم که «زیاده روی» بخش جدانشدنی ما انسان هاست، اگر در «چهارچوب» قرار نگیرد. پس اگر کسی را که تربیت شده، آزاد بگذاریم، مفید است. انسان تربیت نشده، آزادی را هدر می دهد؛ هم به خودش آسیب می زند، هم به دیگران.

واقعا از نویسنده کتاب ممنونیم که این قدر آشکار، فرهنگ و بدیهیات جامعه اش را با ما به اشتراک گذاشته، تا ما بفهمیم که چنان چه خیلی چیزها مثل سیگار و مشروب و پارتی، عادی شد، قطعا تجاوز هم در پی اش، عادی خواهد شد. حتی از طرف مطمئن ترین آدم ها. چرا؟ واضح است؛ کسی که حد خودش را نگه ندارد، حد دیگران را ابدا نگه نخواهد داشت.

_ نکته دیگر این کتاب این است که مفهوم جدیدی از فرد الگو و نمونۀ اخلاقی ارائه می‌ دهد، شخصیتی را به تصویر می‌کشد که یک پسر شانزده سالۀ شهوت پرست است با رابطه ‌های مکرر که در صحبت ‌های معمول روزمره در مورد پایین ‌تنه صحبت می‌ کند، در عین حال می‌ تواند بامعرفت، بامرام، خوش ‌اخلاق، باهوش و… باشد. یا یک معلم مرد جوان که خیلی اهل توجه به شاگردان خود، بهترین معلم مدرسه و خیلی بامرام و دلسوز است، در عین حال می‌ تواند همجنس ‌باز باشد و با یک پسر ۱۶ ساله که به او پناه آورده، قصد رابطه جنسی داشته باشد. یعنی این کتاب می‌گوید: روابط جنسی، هم جنس‌بازی، مشروب و…، هیچ ربطی به اخلاق و شخصیت آدم ندارد؛ دو چیز کاملا جداگانه است. هم می ‌توانی این را داشته باشی، هم آن را.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۲۰:۰۱
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۴۹ ب.ظ

نقد انتشارات نردبان

نقد انتشارات نردبان

 

مدتی است که با دغدغه‌ تربیت، وارد حوزه‌ کتاب کودک شده‌ام و مطالعاتی گسترده بر تولیدات ناشران داخلی دارم. شاید بتوان گفت وقتی وارد کتاب‌فروشی‌ها می‌شوم و یا به نمایشگاه‌های دوره‌ای کتاب می‌روم، معدود کتابی هست که در بخش کودک نخوانده باشم و یا نشری نیست که سبک نوشتاری و افق فکری آن برایم روشن نباشد. در این چند سال، هم‌زمان با رصد فضای مجازی متوجه شده‌ام که همواره بیشتر کسانی که دنبال‌کنندگان زیادی برای صفحه‌های خود جذب کرده‌اند، خواسته یا ناخواسته کتبی را برای کودک خود خریداری و به مخاطبان توصیه می‌کنند که از ناشرانی با سبک فکری غربی هستند، ناشرانی مثل «پرتقال»، «هوپا» و در این اواخر کتاب‌های «نشر نردبان».

آن‌چه در زندگی مجازی افراد مورد توجه قرار گرفته، این است که فارغ از سبک اعتقاداتشان، همگی به سمت یک سبک زندگی کشیده می‌شوند و به راحتی می‌توان فهمید که ابزار رسانه توانسته است محیط خلوتی برای تبلیغ بی سر و صدا، برای خروج از حدود الهی ایجاد کند.

آن‌چه در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته است، کتاب‌های نوظهور نردبان است. شرکت انتشارات فنی ایران که متولد 1360 است، چند سالی‌ست که کودکی به نام نردبان متولد کرده که از همان ابتدا کمر بر انحراف افکار و تربیت کودکان و نوجوانان این سرزمین بسته است.

با کمی بررسی روی کتاب های نشر نردبان، متوجه می‌شویم که این نشر به صورت هدفمند روی موضوعاتی که مورد توجه سند 2030 بوده است سرمایه‌گذاری کرده، به‌طوری که بخشی از تولیدات خود را به نام «نردبان قرمز» (آموزش مهارت های زندگی) نام‌گذاری کرده ‌است.

ناشر هدف خود را از این محصولات این‌طور بیان می‌کند: «مهارت‌های زندگی، آموزش‌های روان‌شناختی است که طی آن فرد می‌تواند علاوه بر پیشگیری از آسیب‌های روانی_اجتماعی، به تدریج بر توانمندی‌های خود نیز بیفزاید.»

عمده کتاب‌هایی که در این بخش تولید می‌شود، به موضوع تجاوز جنسی به کودکان میپردازد، کتاب‌هایی مانند: «بدن من مال منه»، «لمس خوب، لمس بد»، «رازهایی که نباید مخفی کرد»، «بدن تو مال خودته» و از این دست.

نکته‌ قابل توجه این است که در این کتاب‌ها نه تنها به کودک کمکی در این زمینه نمی‌شود، بلکه ترسی در وجود کودک ایجاد می‌کند و تا انتهای کتاب این ترس همراه کودک باقی می‌ماند، بدون این‌که راهکاری برای پیشگیری و یا درمان ارائه دهد.

بخش‌های دیگر این نشر نیز همین سبک فکری و روند تربیتی را پیگیری می‌کند. برای مثال: کتاب «یک فرار آشغالانه» از بخش «نردبان سبز» (محیط زیست) که در رده‌ سنی کتاب‌های نوجوان قرار دارد، به خوبی نیازهای روحی یک نوجوان را شناخته و با استفاده از این نیازها یک داستان به اصطلاح طنز از فرار یک زباله‌ دختر از سطل زباله و عاشقی و خستگی و… ساخته است. داستانی که سراسر بی‌هویتی و ظاهرگرایی را آموزش می‌دهد و هیچ محتوایی پس از خواندن کتاب نصیبت نمی‌شود.

متاسفانه کتاب‌های نردبان، به گفته‌ خود ناشر، بزرگترین مجموعه کتاب‌های زیست‌محیطی، بزرگترین مجموعه کتاب‌های مهارت‌های زندگی و ناشر کتاب‌های مورد تأیید سازمان بهزیستی برای مهدهای سراسر ایران است! و این زنگ خطری است جدی برای افراد دغدغه‌مند در حوزه‌ تربیت که این سبک از کتاب‌ها در مهد کودک‌ها و مدارس ترویج می‌شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۹:۴۹
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۵۴ ب.ظ

شبیه مریم

نقد کتاب: شبیه مریم

نویسنده کتاب: اکرم صادقی

 

معرفی‌کتاب:

کتاب شبیه مریم، نوشته اکرم صادقی، داستان زندگی بانو فضه، خادمه حضرت زهرا (س) است. نویسنده در خلال زندگی این بانوی بزرگوار، از حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) نیز می نویسد. کتاب دارای مطالب خوبی است، اما برخی نکات نامناسب نیز در کتاب وجود دارد.

 

نکات مثبت:

۱. معرفی شخصیت بانوی بزرگی چون فضه، بسیار مطلوب است.

۲. در خلال داستان از امیرالمومنین و حضرت زهرا و نیز منش مسلمانان می نویسد.

 

نکات منفی:

– مثل رمان های اینترنتی، روابط عاشقانه را کمی باز بیان می کند. اگر چه رابطه بین زن و شوهر است، اما در هر حال بیان همه جزئیات نیاز و مناسب نیست.

– امیرالمومنین، با لفظ ارباب خطاب می شود. این اصلا درست نیست.

– در زمان پیامبر برده فروشی را به سبک جاهلیت نشان داده، درحالی که این گونه نبوده است.

– یک زن جوان خوش صورت، بی دلیل و توجیه خاصی در خانه امیرالمومنین ساکن می شود که کمی باید در نوشتار دقت می شد.

– فضه بسیار خودمختار است و رفت و آمدش بی اجازه و هر وقتی است.

– بعضی توصیفات آورده شده که دقت لازم در آن نشده است. مثلا امام حسن (ع) در آغوش حضرت زهرا (س) لالایی می شنوند تا بخوابند، درحالیکه چیزی حدود شش ساله هستند. یا اینکه توصیف خوابیدن حضرت زهرا (س) که … به صورت اشتباه آمده است.

– داستان ناقص است و از شهادت حضرت زهرا (س) و کربلا و… چیزی بیان نکرده است.

– نگاهی به تاریخ اسلام نشان می‌ دهد که مسلمانان این گونه که در کتاب آورده شده است، زندگی نمی کرده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۷:۵۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۲:۳۵ ب.ظ

قاتلان ماه گل

نقد کتاب قاتلان ماه گل : پشت پرده کشتار سرخپوستان و پیدایش اف بی آی

نقد کتاب قاتلان ماه گل: پشت پرده کشتار سرخپوستان و پیدایش اف بی آی

نویسنده کتاب: دیوید گرن

ناشر: نشر مون

خلاصه کتاب:

کتاب قاتلین ماه گل، نوشته دیوید گرن، روزنامه نگار آمریکایی است. این کتاب در قالب رمان، کشتار سرخپوستان آمریکا را بیان می کند. اما ماجرای آن، درباره سرخپوستانی است که خودشان سر خودشان بلا می آورند. سرخپوست ها به خاطر زمین های نامرغوبی که به آنها داده شده بود، ثروتمند می شوند. در زیر این زمین ها، منابع نفتی بوده. به همین علت نمی توانند در این زمین ها کاری انجام دهند و آنها را به یک هزارم قیمت اجاره می دهند. در هر حال، از این طریق سرخپوستان ثروتمند می شوند و تحت تاثیر فضای ثروت قرار می گیرند. اما یک نفر شروع می کند به کشتن ثروتمندان…

نقد:

اوایل رمان خسته کننده است و ترجمه چندان دلچسبی هم ندارد. اما در ادامه بلاهایی که بر سر سرخ پوست‌ ها آورده شده و ظلم هایی که آمریکایی ها به آنها کرده اند را بیان می کند و با توجه به این که اتفاقات رمان بر اساس واقعیت است، کتابی ارزشمند است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۴:۳۵
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۲:۳۴ ب.ظ

دختری از پرو

نقد کتاب دختری از پرو

نام کتاب: دختری از پرو
نویسنده کتاب: ماریو بارگاس یوسا

نام مترجم: خجسته کیهان

«دختری از پرو» ماجرای ریکاردو، پسری اهل امریکای لاتین است که در کشورش با دختری آشنا می شود که ادعا می کند خارجی است، و پسر به او علاقه مند می شود، اما دختر ناپدید می شود. پسر که خیلی دوست داشته به اروپا سفر کند، چند زبان خارجی یاد می گیرد و به عنوان مترجم به کشورهای مختلف سفر می کند. به هر کشوری که می رود، آن دختر را می بیند که در هیبتی جدید، مشابه مردمان همان کشور، و با مرد جدیدی همراه است. حتی گاهی دختر با صاحب منصبان نیز همراه می شود. پسر همچنان عاشق اوست، اما دختر نگاه جدی به پسر و عشق او ندارد و دنبال زندگی و لذت های خودش است.
«دختری از پرو» کتابی جذاب و سرگرم کننده است که مدام در طی داستان با خود می گویی: «پسرۀ احمق!» و در انتهای داستان هم با خود می گویی: «خوب که چی؟!» پسری که سال های سال عاشق دختری است و دختری که به او توجهی ندارد و هر روز با مردی است. یکی از احمقانه ترین عشق هایی که در تاریخ ادبیات جهان به تصویر کشیده شده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۴:۳۴
نمکتاب ...

نقد کتاب زندگی دومت زمانی آغاز می‌شود که می‌فهمی فقط یک زندگی داری

نقد کتاب: زندگی دومت زمانی آغاز می شود که بدانی یک زندگی بیشتر نداری

نویسنده کتاب: رافائل ژیوردانو

نام مترجم: معصومه خطیبی بایگی

ناشر: پارسه

 

یک کتاب با محتوای روانشناسی که در قالب رمان نوشته شده است. پس در نگاه اول، هم جذاب به نظر می‌ رسد ‌و هم کاربردی. مخصوصا زمانی که کتاب را شروع می کنی و می بینی نثر روان و گیرایی هم دارد.

شخصیت اصلی، زنی است خسته از تمام پیچ و تاب های زندگی، و ناموفق در عرصه همسری و مادری. او در اوج افسردگی و احساس پوچی، طی جریاناتی، با مردی آشنا می ‌شود که یک روانشناسِ روزمره ‌شناس است، یعنی کمک می ‌کند آدم ‌ها از روزمر‌گی دربیایند. به مرور که با مرد صحبت می کند، حس می کند که این، همان راه نجات است. جناب روانشناس هم به او امیدواری می دهد که همه چیز درست می شود. زن به کمک اصولی که از روانشناس یاد می گیرد و در زندگی پیاده می‌کند، گام به گام مشکلاتش حل شده و شکست ‌هایش تبدیل به موفقیت می گردد.

تا اینجای کار تقریبا همه چیز خوب است، منتها با یک تبصره: همه چیز خوب است اما فقط در دنیای داستان!

چرا؟ آیا اصولی که مطرح می شود مشکلی دارد؟ خیر، اتفاقا گام های مطرح شده بسیار درست و اثرگذار هستند و تقریبا هر کسی با عمل به آن ها، پیشرفت هایی را در زندگی خود احساس می کند.

پس پاشنه آشیل کتاب کجاست؟

اول) زن هم‌زمان، هم با مرد روانشناس بسیار صمیمی و پرمحبت رفتار می کند و هم در رابطه با همسرش به شدت اثرگذار و مهربان می شود. نفی ین مسأله آنقدر فطری است که اساسا نیازی به استدلال ندارد. واقعا در یک قلب، دو نفر نمی گنجند!

البته خیلی ها هستند که ظاهراً با مردها و زن های بسیاری صمیمی اند و زندگی خانوادگی خوبی هم دارند، اما در حد همان «ظاهرا». چرا که وقتی محدوده محبت، از همسر رد شد، دیگر برنمی‌گردد! حتی با دنیایی از توجیه و بهانه.

شاید در حد یک داستان، این مدل روابط جذاب و جالب باشد. اما در دنیای واقعی عملا غیر ممکن است. خود غربی ها هزاران رمان معروف و غیرمعروف نوشته اند که صراحتا داستانش همین است، مرد متاهلی که با زن دیگری صمیمی می شود و نهایتا همسرش را رها می کند، زن متاهلی که با مرد دیگری صمیمی می شود و نهایتا شوهرش را رها می کند. پر، آنا گاوالدا، خلیج نقره ای، ربه کا، من پیش از تو و بسیاری دیگر، پُرند از این داستان ها.

 

فرای دین و اعتقادات، به صورت فطری، محال است که کسی غیر از همسر، وارد زندگی شود و همسر، همچنان در جایگاه خود بماند!

دوم) تمام راهکارهای کتاب خوبند، حتی عالی اند. منتها «کننده» تمام این اصول و «رونده» تمام این راه ها، یک «انسانِ تنهایِ کم طاقتِ محدود» است، که قطعا و بی شک، در این مسیر خسته می شود و در سختی های زندگی، یک جا بالاخره می بُرَد.

همه ما روزی کم می آوریم و همه جا را می گردیم تا دستمان را به کسی، جایی، چیزی، بیاویزیم بلکه آرام بگیریم. آن زمان، توصیه های ایمنی و قوی باش و به خودت تکیه کن و تو می توانی و… دردی دوا نخواهد کرد. آن روز فقط یک بی نهایت مهربان قدرتمند می خواهیم که تمام وجودمان را از تمام دوست نداشتنی ها و شکست ها بالاتر بکشد، و خیالمان را راحت کند که همیشه هست و همیشه هوایمان را دارد!

خودمان را که دیگر نمی‌ توانیم گول بزنیم، تکیه دادن بر توانایی های خودمان، مال روزهای خوشی و سرحالی است. آدمی در گلوگاه های زندگی، پناه می خواهد و دیگر هیچ. این مدل کتاب ها که خودمان را به خودمان حواله می دهد و ما را بی پناه، در قعر پستی ها ‌و اوج بلندی ها رها می کند، هر روز ما را خسته تر می کند.

آدمی برای رشد، به «بیش» از خودش نیاز دارد، به خدایی که هر لحظه و هرجا و در هر حالت حضور داشته باشد و حرفی برای گفتن و راه نجاتی برای نشان دادن. انسانی که خودش را به منبع قدرت و رحمت عالم وصل می کند، شکافنده مسائل است و حل کننده مشکلات. روح و روان، برایش نقشۀ بازی است که راه و بیراهه اش را بلد راه، نشان داده و دره و دشتش را، علامت گذاری کرده.

اویی که «دنیا» را

برای «من» آفریده،

«مرا» برای «چه» آفریده؟

 

تفکر، نیمی از راه است، برویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۳:۵۵
نمکتاب ...
جمعه, ۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۳۶ ب.ظ

ایلیا تولد یک قهرمان

نقد کتاب ایلیا تولد یک قهرمان

نقد کتاب ایلیا، تولد یک قهرمان 
نوشته امین توکلی

در دنیای امروز کتاب و داستان، سبک کمیک استریپ در بین کودکان و نوجوانان توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. برگ برنده این نوع از کتاب در تصویرگری متنوع و متعدد آن است و این که خواننده بر پایه تصاویر، مطالب کتاب را هم دنبال می‌ کند. از طرفی، در بررسی مطالعات کودک نکته بسیار مورد اهمیت، تصاویر است که بیشترین پیام را به مخاطب منتقل می کند.
کتاب های دنباله دار “ایلیا، تولد یک قهرمان” از جمله کتاب های کمیک است. ایلیا که در واقع نام مستعار شخصیت اصلی داستان (امیرعلی) است، زندگی سختی را سپری کرده و مشکلات زیادی دارد. او فرزند یک شهید است و مادر مریضی دارد که سخت کار می کند. در میانه داستان امیرعلی نیروی ماورایی را کسب می کند که به جنگ اهریمن برود.
از نظر تخیل و جذابیت داستان، می توان گفت که به دلیل تخیل بالا، جذابیت بالایی دارد. اما تنها انتظار ما از کتاب کودک و نوجوان، تخیل و جذابیت نیست. چند نکته در نقد این کتاب به چشم می آید:
۱- تصاویر کتاب زیاد و محتوای آن بسیار کم است. شاید در یک صفحه تنها ۲ خط مطلب وجود داشته باشد. از طرفی تصاویر کتاب تنوع کافی ندارد و همه صحنه هایی که در یک صفحه ارائه شده است، شبیه به هم و بدون اتفاق جدید است. این در حالی است که سبک کمیک استریپ را می توان با مطالب خوب و فشردگی بیشتر، همزمان با تصاویر متنوع و جذاب ارائه داد.

۲- نکته دوم سبک تصاویر کتاب است که به نظر بنده بسیار خشن، ترسناک و تاریک است. این تصاویر خشن اصلا مناسب رده سنی کودک و نوجوان نیست و آثار مخربی به خصوص در رده سنی کودک دارد. تصاویر انسان های آزمایشگاهی، دکتر اصلان، دست اصلان و… . علاوه بر این، بعضی تصاویر کتاب ایراد دارد. برای مثال همه تصاویر زن ها، بدحجاب و با چهره های اخمو و… است و تنها خواهر و مادر امیرعلی مذهبی و مثبت هستند، که این به نظر فقط دیدن نیمه خالی لیوان است. همچنین نمونه دیگر، صحنه در آغوش گرفتن پدر و مادر امیرعلی است که اصلا نیاز به تصویرسازی نداشته است که برای این که آن را درست جلوه دهیم، تغییر در نحوه آغوش گرفتن داده شود.
آن چه مهم است، این است که برای جذاب کردن کتاب نباید از حدود خارج شد و تصاویری را خلق کرد که آثاری جبران ناپذیر بر روح و روان کودک به جا بگذارد.

۳- از نظر محتوایی، داستان استواری و پرباری کافی را ندارد. این حجم از ناملایمتی را که با امیرعلی و خانواده او می شود، کودک نمی تواند هضم کند. در این داستان همه مردم با امیرعلی و خانواده او دشمن اند و تنها کمک او نیروی ماورایی است. این توصیف از مردم و انسان هایی که امیرعلی سعی در یاری رساندن به آنها را دارد، منصفانه نیست. این که این نوع افراد هم در جامعه در کنار مردم خوب حضور دارند، مورد پسندتر است.

۴- این نوع قدرتنمایی ایلیا در واقع ایجاد شخصیت “بت من” و “سوپر من” مذهبی است. این موضوع بسیار ناپسند است که قشر مذهبی برای جلوگیری از نفوذ فرهنگ بیگانه، عینا آن فرهنگ را بومی سازی کنند و به جای شخصیت سازی های جذاب مذهبی، کپی ایرانی با حفظ کیفیت غربی را به مخاطب ارائه دهد.

در مجموع آن چه مورد اهمیت است، این است که هدف و نیت سازندگان این اثر، مورد توجه و تشویق است. اما این ایرادات، به رساندن پیام و هدف ایشان ضربه خواهد زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۳ ، ۲۲:۳۶
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۰۸ ق.ظ

یک تکه زمین کوچک

نویسنده کتاب: الیزابت لرد

کتاب یک تکه زمین کوچک، داستانی است درباره فلسطین که توسط الیزابت لرد، نویسنده آمریکایی نوشته شده است.
نقدهایی به این کتاب وارد است:

  • در این کتاب فلسطینی ‌ها بسیار ترسو هستند و نسبت‌ به سرزمینشان به بی‌ خیالی رسیده‌اند. می ‌ترسند مبارزه کنند که از دست بدهند.
  • نسل جدید و بچه‌ ها و مادرها به‌ شدت مراقبت می ‌کنند که نروند جلوی اسرائیلی ‌ها ایستادگی کنند و می‌ خواهند زندگی کنند.
  • سربازهای اسرائیلی را یک مقدار ترسو نشان می ‌دهد. البته ما هم قبول داریم که واقعاً ترسو هستند. اما کتاب می ‌گوید اصلاً خشن نیستند. فلسطینی ‌ها آدم می‌کشند، اینها هم آدم می ‌کشند. یک فلسطینی عملیات انتحاری انجام می ‌دهد، ا خود شخص می‌ گوید الان عملیات انتحاری داشتیم، اسرائیلی ها کشته شدند، آنها هم گناه داشتند و چند دانش‌آموز بودند که کشته شدند. یعنی یک عملی او انجام می ‌دهد، یک کتکی می‌ خورند. جنگ دو طرفه است. البته اشاره می‌ کند که خب بله سرزمین ما را اشغال کرده ‌اند، اما آن‌ قدر ملیح اشاره می ‌کند که به ۴ – ۵ صحنه بیشتر نمی ‌رسد.
  • در داستان نشان می ‌دهد یک بچه فلسطینی چطور با رعایت نکردن حکومت نظامی توسط اسرائیلی‌ ها تیر خورده و الان قهرمان شده، یعنی تقصیر خودش بوده ‌است.
  • در دو سه جای داستان اشاره می ‌کند که اگر به امریکا برویم، آنجا زمینه پیشرفت و امنیت وجود دارد.
  • اصالت اشغال فلسطین توسط اسرائیل را اصلاً نمی‌ گوید. اشاره ای به پیشینه اسرائیل و این که اصلا وجود نداشته و سرزمین فلسطین را اشغال کرده است، نمی کند. انگار دو ملت هستند که با هم جنگ دارند. فقط دو صحنه نشان می ‌دهد که مثلا باغشان را گرفتند. اما همان هم از زبان شخص فلسطینی می‌ گوید؛« من خیلی فکر کردم دیدم اینها هم انسان ‌اند، اینها هم مثل ما آدم هستند، می‌خواهند زندگی کنند. یعنی حق را به اسرائیلی ‌ها می دهد که بیایند و باغ را بگیرند.»
  • فلسطینی ها بیشتر در فکر خور و خوابند، نه این‌ که سرزمینشان اشغال شده. کمی از نفهمی خودشان است که سرزمینشان اشغال شده.
  • بازی با کلماتش برای این ‌که جنگ فلسطین و اسرائیل را عادی نشان بدهد، عالی ‌است. زمانی‌که نوشته بسیار احساسی ا‌ست، خیلی نوجوان پسند و شیرین است، غالباً نوجوان رویکرد و نگاهش از آن خشونت زیاد و نفرت نسبت‌ به اسرائیل کم می ‌شود. نویسنده توانسته با نوشتن این رمان نفرت نسبت ‌به اسرائیل را کم کند.
  • از طرف دیگر، حس مظلومیت فلسطین را هم پایین می ‌کشد. مثلاً پدرشان را می ‌آورند پایین لخت می ‌کنند، اما عکس‌ العملی نشان نمی ‌دهند، برای این‌ که جلوی پخشش گرفته نشود. (دو سه تا صحنه دارد.) اسرائیلی ‌ها باغ شان را گرفته‌ اند، اما سر سفره شوخی می ‌کنند که از این به بعد اسرائیلی‌ ها زحمت چیدن زیتون هایمان را می‌ کشند؛ و بعد دیگر غصه ‌ای هم نمی ‌خورند. یعنی که مردم دنیا! فلسطینی ‌ها خودشان غصه نمی‌ خورند، شما چرا غصه می‌ خورید؟ خود فلسطینی ‌ها از مبارزه می‌ ترسند، شما چرا دارید مبارزه می‌ کنید؟ خود فلسطینی ‌ها از زندگیشان راضی اند، به شما چه ربطی دارد؟
  • هیچ نماد دینی اعتقادی و مقاومتی در این کتاب دیده نمی‌ شود. کتاب فوق ‌العاده زیرکانه نوشته‌ شده است. مثلاً در صفحه ۲۶۸ پسر فلسطینی دنبال رابطه با دخترهاست، مثل همه دنبال بازی‌ هایش است. هیچ نماد دینی مقاومتی دیده نمی‌ شود.
    در کتاب می ‌گوید جورج می ‌خواهد برود آمریکا، همه شان دارند می ‌روند. در صفحه ۳۶۸ می‌ گوید به این نتیجه رسیده بهتر است که برود به‌ خاطر خانواده‌ شان، شانس آورده ‌اند که چنین فرصتی نصیبشان شده است. در صفحه ۲۸۱ اشاره می‌ کند که
    آنجا می ‌شود رشد کند.
    جالب است که برخی چیزها را کنار هم قرار می‌ دهد و می ‌گوید: هنوز هم به تانک‌ ها سنگ پرتاب می‌کند، هنوز هم قلب دخترها را می ‌شکند. یعنی سنگ پرتاب کردن به تانک، مساوی شکستن قلب دخترهاست. یعنی این ‌هم از سر جوانی ‌اش است. شور است و شعور نیست.
  • از اسم کتاب هم می توان بی اهمیتی فلسطین را فهمید.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۰۸
نمکتاب ...