نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۷ مطلب با موضوع «7. چند رسانه ای(صوتی-تصویری) :: 7.1 تصویر :: پوستر :: پوستر کتب» ثبت شده است

شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۴ ب.ظ

انسان 250 ساله




در مورد کتاب
"هر انسانی که ازعقل وحکمت برخوردار باشد،دریک حرکت بلندمدت،تاکتیک ها واختیارهای موضعی خواهد داشت. گاهی ممکن است به عقب نشینی حکیمانه دست بزند، اماهمان عقب نشینی هم ازنظرکسانی که علم وحکمت و هدف داری اورا می دانند،یک حرکت رو به جلومحسوب می شود. با این دید،زندگی امیرالمومنین(ع) بازندگی امام مجتبی(ع) بازندگی حضرت ابی عبدالله(ع) بازندگی هشت امام دیگر-تاسال 260-یک حرکت مستمراست.  این را بنده درآن سال متوجه شدم وبا این دید وارد زندگی آنها شدم. یک باردیگر نگاه کردم و هرچه پیش رفتم این فکر تایید شد."امام خامنه ای(مدظله العالی)


انسان ۲۵۰ ساله : زندگی ائمه از نظر رهبر انقلاب

انسان ۲۵۰ ساله : زندگی ائمه از نظر رهبر انقلاب

برشی از کتاب
در صحنه تعریف معنوی حضرت زهرا(س) وارد نمی‌شویم. لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن، جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی‌ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم (ص) که به مسجد می‌آید و سخنرانی و موضع‌گیری و دفاع می‌کند و حرف می‌زند؛ و یک جهادگر به تمام‌معنا و خستگی‌ناپذیر و محنت‌پذیر و سختی‌تحمل‌کن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادت‌گر و بپادارنده نماز در شب‌های تار و قیام‌کننده لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی  با خدا راز و نیاز و عبادت می‌کند.
بعضی خیال می‌کنند این‌ها با هم منافات دارد. در حالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد، در شخصیت انسان کامل، کمک‌کننده هم است.
ص ۱۰۷، ۱۰۸

پوستر کتاب انسان 250 ساله
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۵۴
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ق.ظ

امپراطور عشق

امپراطور عشق / بهزاد بهزادپور / نیستان

 

امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب

امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب



در مورد کتاب

 

چه شاه باشی چه گدا فرقی نمی کنه چون عشق که پیدا بشه دختر شاه و پسر گدارو به هم وصل می کنه و اونوقت...
با هرخط این کتاب قلبت تند میزنه و شوکه میشی
این داستان عشقی است که افسانه نیست

 

برشی از کتاب

صدای رباح شر:  تردید می‌کنی بدبخت؟ آن‌که در خیمه خفته، کنیز توست، مال توست، در اختیار توست. به تو بخشیده‌اند تا کام تلخ خود را مانند دیگر مردان شیرین کنی، در عوض تو تردید می‌کنی؟!
[رباح هم‌چون مار زخم خورده، در خود می‌پیچد و رفته‌رفته چشم‌هایش برق می‌زند.]
صدای رباح شر:  تا امشب پایان نیافته عطش کشنده جوانیت را پایان بده. فقط چند قدم با تو فاصله دارد. بوی تنش را حس نمی‌کنی؟ ممکن است فردا صبح خلیفه پشیمان شود و او را از تو بگیرد. همه که مانند تو ابله نیستند.
[رباح به شدت می‌لرزد و ناگهان با شتاب رو به خیمه کرده و با گام‌های سریع به خیمه نزدیک می‌شود. لب‌‌های کلفتش می‌لرزد و هم‌چنان که گام برمی‌دارد نگاهش وحشی و وحشی‌تر می‌شود. در داخل خیمه حمامه با چشم‌هایی وحشت‌زده به صدای نزدیک شدن پاها گوش می‌دهد و مضطرب چشم‌هایش را بر هم می‌فشرد.]
صدای رباح خیر:  آری احمق مباش، برو به داخل خیمه تا او پیکر زخم خورده‌اش را به آغوش نامردت تف کند. برو و پیکر محتاج رأفتش را به زیر شلاق شهوت خود بگیر. برو و پیکر خالی از عشق او را تصاحب کن.
[رباح در حالی که از درد و عذاب پرپر می‌زند، پشت به خیمه می‌کند، ناگهان صدای رباح شر برمی‌خیزد.]
صدای رباح شر:  رباح عزیزم در چند قدمی تو کسی خفته که شاهزادگان یمن هم تصاحب او را در خواب نمی‌دیدند.

نقد رمان امپراطور عشق: کتابی که قابلیت جهانی شدن دارد.

نقد رمان امپراطور عشق نوشته ی بهزاد بهزاد پور
کتابی که پایانش آغاز یک زندگی ست…( کتابی کم حجم و دوست داشتنی.)
داستانی که قابلیت جهانی شدن دارد و ای کاش به زبان ­های مختلف ترجمه می شد.

جمله معروف: “اگر دین ندارید آزاده باشید”، مبنای تصویرسازی این داستان بلند است.

در زمان ه­ای که دین اسلام نبوده، بشر در توحش زندگی می­ کرده، ثروت و قدرت حرف اول را می­ زده است. کسی که خودش با تمام توان جسمی و جوانیش، غلام دیگری بوده، مقابل دختری پری روی و اشراف­زاده؛ قرار می گیرد و جوانمردی به خرج می­ دهد.

دختر را به عنوان برده به او می ­سپارند.
او زشت­ ترین برده­ هاست و دختر که از زیباترین­ هاست…،
اما او،
مرد است،
جوان است اما فرصت طلب نیست،
حرام زاده نیست،
آزاده است،
اسیر شهوت نیست.
چهره ­اش شب است اما خورشید روز مقابلش زانو می­ زند…

این کتاب تپش قلبی می­ دهد به جوانان

مخصوصا در زمانه­ ی  ما که جوانان اسیر امیال و هوس شده­ اند و قید دین را زده­ اند اما حسین فاطمه تأکید دارد که اگر دین ندارید آزاده باشید.

معنای آزادگی را می­ توانید در کتاب امپراطور عشق به چشم ببینید.

 

 

پوستر کتاب امپراطور عشق 1

پوستر کتاب امپراطور عشق 2

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۴۸
نمکتاب ...
جمعه, ۳ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۵۷ ق.ظ

هوای من

 

برای دانلود کلیپ اینجا کلیک کنید.


بهترین کتاب در سطح خاور میانه ،خاور دور و خاور نزدیک منتشر شد 📚😊
هوای من، اثری دیگر از نرجس شکوریان فرد به چاپ رسید و با استقبال بی نظیری رو به رو شد😍
خبرنگاران حاضر در جشن امضا خبر از شکستن چندین دست و پا و مهره های گردن میدهند،نویسنده سه بسته خودکار را به اتمام رسانید و ...😜

 

#دیالوگ_ماندگار_کتاب 🗣📚
با عصبانیت گفت:
اگر فکر میکنی زندگی این دنیا ابدیه اشتباه کردی ،
بابای من نموند
مادر خودت هم مرد
مسعود هم میمیره متاسفانه ،تو هم میمیری متأسفانه...
دنیا به هیچکس قول صد در صد موندن نداده متاسفانه!
قاعده هر کی می‌تونه از سختی فرار کنه رو هم هیچ بشری نتونسته پیاده کنه متأسفانه!

 

 

 

پوستر کتاب "هوای من" را از اینجا دانلود کنید.

 

عکس نوشته های کتاب هوای من ، نوشته ی نرجس شکوریان فرد

آرشام:من ظاهرم را درست می کنم که بگویم خوشم،تو ظاهرت را درست می کنی که بگویی خوبی،گل بگیرند به دروغ های هر دوتایمان. نمی فهمیم که همه زندگی همین هاست.حالم از میترا و تو با هم به هم می خورد…

جواب پیام آرشام را می دهم :« حقیقت یا جرأت، شاید یک بازی شده باشد…اما واقعا سراغ حقیقت رفتن جرأت می خواهد و وجدان که…»

بین دختر ها نمی دانم چرا این بار میترا به دلم نشسته است،
قید سعیده را زدم و با میترا هستم،
سعیده خیلی گریه کرد،
دختر است دیگر…

اشک قیمتیه!اونو خرج هر چیزی نکن!!!

درد انسان را شبیه خودش میکند،دردمند!

دلم می خواست سخت تلافی کنم…

برای او هم تو فرقی داری؟؟

حرفش مثل چای تلخ سرد شده است…

بمیرد که انقدر دقیق حرف می زند.

انسان ها ذاتا خوبی را می فهمند.

کوچه آرام و تاریکی شب…

اونا نه درد را می فهمند و نه درمانش رو…

زندگی یعنی دست و پنجه نرم کردن با سختی ها،یعنی انتخاب لذت های بلند مدت،نه کوتاه مدت و دم دستی.
خریت برای آنهایی است که فکر می کنندزندگی یعنی راحتی و خوشی، فقط و فقط همین…

از سیاهی و تاریکی شب وحشت زده ام…

حرف زور دار به آدم بی زور خیلی زور داره…

سختی برای همه هست خوب و بد نداره منتها…

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۵۷
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ب.ظ

کمی دیرتر

 

 

 

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

 

 

دوست دارم این کتاب را به همه بدهم بخوانند حتی به خود نویسنده. دوباره بخواند شاید متوجه شود و کتاب­ های نیستان را این قدر گران نکنند.

خلاصه کتاب:
جشن نیمه شعبان بود شرکت‌کنندگان و همه با هم فریاد «آقا بیا» سر داده بودند، در آن میان جوانی با صدای بلند می‌گفت: آقا نیا، آقا نیا، جشن، جشنی بود که خیلی از آقایان کله گنده و صاحب منصب و دانشمند حضور داشتند هر کدام از آقایان به شکلی آن جوان را مورد سرزنش قرار دادند اما در اتفاقی غیر منتظره هر کدام امتحان شدند که آن طوری که ادعا می‌کنند برای ظهور، آیا حقیقتا آمادگی اطاعت و یاری امامشان را دارند یا نه؟

برشی از کتاب(۱):
اسد با قاطعیتی که تعارف نبودن کلامش را برساند می گوید:
-نه مزاحم نمیشیم.
باید یک پیغام در مورد ظهور حضرت بدهم و رفع زحمت کنم!

ابوماجد, کنجکاو و متعجب می پرسد:
-پیغام؟ ظهور؟ حضرت؟
اسد می گوید:
-برای این که آقا ظهور کنن, باید تعداد یارانشون به حدّ نصاب برسه.
حضور شما برای این منظور الزامیه.
رنگ چهره ی ابوماجد به وضوح تغییر می کند. با لکنت می پرسد:
-یعنی الان؟!
و این را با چنان غلظتی ادا می کند که بوی محال از آن به مشام می رسد.
اسد تایید می کند:
-بله. همین الان.
هر یک روز دیرتر به حدّ نصاب برسه, ظهور به تعویق می افته.
ابوماجد می گوید:
-نه. صلاح نیست. الان که اصلا صلاح نیست.
اسد, حیرت مرا هم به تعحب خودش ضمیمه می کند:
-صلاح نیست؟! یعنی چی صلاح نیست؟!
ابوماجد توضیح می دهد:
-یعنی به صلاح من نیست.
باید فرصت تمدید بشه.
من احتیاج به فرصت دارم. که جبران مافات کنم.
که دو قدم برای رضای حضرت بردارم.
که دو تا تیر به طرف اسرائیل غاصب بندازم.
ما تو این سال ها اصلا فرصت نکردیم که با اسرائیل بجنگیم,
از بس معیشت سخت بود.
یعنی گذران زندگی.
مجبور بودیم واسه یه لقمه نون و یه لیوان ماءالشعیر, برچسب هر کس و ناکسی رو روی بازومون بچسبونیم و زیر عَلَمِش سینه بزنیم …

پوستر کتاب را از اینجا دانلود کنید

 

نقد رمان کمی دیرتر : یک آسیب شناسی دینی، یک مهم فراموش شده

نقد رمان کمی دیرتر نوشته ی سیدمهدی شجاعی 
شجاعی نویسنده مشهوری است که همه اغلب با کشتی پهلو گرفته و یا کتاب آفتاب در حجاب به جرگه ی خوانندگان مشتاق او می پیوندند.

کتاب هایی از تاریخ اهل بیت که همراهی با نثر ادبی و هنری باعث می‌شود که لذت تاریخ خوانی در مذاق انسان بنشیند.

حتی در داستان کوتاه هم می‌توانید او را صاحب سبک بدانید.
 اما رمان های سید، کمی جنجال برانگیز است.
آن زیبایی قلم و تسلط را در رمان هایش نمی‌توان انتظار داشت.
 محتوا محور بودن مشخصه بارز رمان های  اوست.


۱٫ کمی دیرتر یک آسیب شناسی دینی است.

۲٫ یکی از دغدغه های اصلی مذهبی ما، یک جریان سنگین که با بی‌توجهی تبدیل به یک اتفاق ساده و دور شده است.
ایشان در غالب رمان تلاش می‌کند تا آن را به عنوان یک مهم فراموش شده آسیب شناسی کند.

۳٫  شخصیت جوانی که حقیقت جو است و دلش تغییر دنیا را می‌خواهد مواجه می شود با عام و خاصی که ادعا می‌کنند اما حرکت نمی کنند.


جوان داستان یک یک افراد را به یاری می طلبد و با توجه به جواب هایشان نشان می دهد که:
بین حرف تا عمل هایشان چقدر فاصله است.
این یک روند نامطلوب در زندگی ما از ۱۱۸۳ سال پیش است؛ 
روندی که ما را به ظهور امام زمان نمی رساند و نتیجه ای جز غربت برای ایشان نمی آورد.


خواندن کتاب برای بعضی امیدوار کننده و برای عده‌ای سخت است اما خواندنش خالی از لطف نیست…

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۱
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ب.ظ

رحمت واسعه

 



بعضی کتاب‌ها خیلی زود بر سر زبان ها می‌افتد. ....مثل کتاب رحمت واسعه ...

برشی از کتاب:
دنیای بهتر هم با امام حسین (ع) بود، نه با یزید، ولی انسان، خوشی و راحتی می‌خواهد و به هرچه می‌رسد، بالاتر از آن را طالب است و آرامش ندارد تا به نفس مطمئنه برسد.
حرفی دیگر نیست
جز #رحمت_واسعه ...
وسعت رحمت این خاندان را گفتن در حد ظرفیت من نیست
هرکس خودش داند و ...
از من همین قدر ک #اربعین در #کربلا را از همین وسعت گرفتم ...

دانلود پوستر "رحمت واسعه"

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۳۳
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۲۵ ب.ظ

پادشاهان پیاده

داستان پیاده روی کربلا و کتاب پادشاهان پیاده

داستان پیاده روی کربلا و کتاب پادشاهان پیاده

 

 

پادشاهان پیاده / بهزاد دانشگر / محمدعلی جعفری

 در مورد کتاب:

کتاب پادشاهان پیاده بی‌آلایش باهات حرف می‌زنه.
هرکسی، تو هر لباسی؛ از زائر و موکب‌دار، کوچک و بزرگ، از هر شغل و حرفه‌ای که هستن.
مشهورند یا ناشناخته، همه‌شون زبان حال رو میگن.
هم قدمت می‌کنند با لحظه‌لحظه‌هاشون.....
 اینه که به دل می‌نشینه‌.
به جرات میگم یکی از بهترین کتابهایی بود که راحت باهاش ارتباط برقرار کردم.
توصیه می شود برای زائرها
و برای جامانده ها ...

 

برای دانلود با کیفیت کتاب " پادشاهان پیاده" روی عکس کلیک کنید.

برشی از کتاب:
💠 توی مسیر دیوانیه به نجف، دو قبیله عشایر با هم درگیری داشتند.
🔻 حدود ده سال قبل، یکی از قبیله ها سه نفر از آن قبیله را کشته بودند.
این ها ازشان دیه نمی‌گرفتند. می‌گفتند ما حق بچه هایمان را ازتان می‌گیریم.
باید سه تا از شما را بکشیم.
🔻 تا اینکه زیارت اربعین امام حسین علیه السلام شد.
🔻 هر دو عشیره موکب داشتند.
یک شب، عشیره‌ای که خون جوان‌هایش را طلبکار بود، مهمان نداشت.
پیغام فرستادند برای آن عشیره‌ی دیگر که اگر امشب زائرهایتان را بفرستید موکب ما، خون جوان‌هایتان را می‌بخشیم و از خون جوان‌هایمان می‌گذریم...

✅ به عشق امام حسین علیه السلام،  یک اختلاف و انتقام عشیره‌ای که می‌توانست باعث جنگ شود، تمام شد...

 

پوستر کتاب"پادشاهان پیاده" را از اینجا دانلود کنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۲۵
نمکتاب ...
شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۰۴ ب.ظ

عمار حلب

 

این کتاب را نه تنها تخفیف نمی دهیم بلکه از بس زیبا و دلنشین است ارزش افزوده نیز می گیریم...

کتاب عمار حلب (شهید محمدحسین محمدخانی)
نویسنده: محمدعلی جعفری
انتشارت: روایت فتح

 

برشی از کتاب:
آدم مثل چاله می ماند دیگر.
 محمد حسین بیل اول را که ریخت هواخواهش شدم. از او چیزهای ظاهری یاد نگرفتم. الان هم لباس پوشیدنم مثل سابق است. او تیپ خودش را میزد، من هم تیپ خودم را. وقتی شیش جیب می پوشید، دل و روحم را می برد.
لاتی بود؛ ولی یقه آخوندی اش توی کتم نمی رفت. با آن موتور جنگی اش! انگار جنگ تحمیلی است.
قار قار قار می چرخید دور دانشگاه. منم تیپم تیریپ رنگی بود.
توی محله های پایین شهر تهران یا جاهای خلاف...کتانیzx، تی شرت، شلوار بگ و موی بوکسوری...

📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚

پوستر کتاب عمار حلب را از اینجا  دانلود کنید

 

عمار حلب : بعضی ها را اگر نشناسی نصف عمرت به فناست، ایشان از آن شناختنی هاست

بریده کتاب:

یکی از بچه ها توی وایبر شروع کرد لعن گفتن، محمد حسین قاطی کرد، عکس چند تا از رفیق هاش که سر بریده بودند را گذاشت گفت: آخر لعن میشه این ( ص ۲۲)

بریده کتاب(۲):

همین که خواست شروع کنه به خوردن گفتم: کوکاکولاست. لب نزد. گفت این نوشابه اسراییلی هست. هر کی نمیخواد نخوره. (ص ۳۴)

بریده کتاب(۳):

دوست داشت بالای سر کار بایستد، خیلی جدی می گفت ( اگر میتونی بسم ا… اگر نمیتونی یاعلی) این جمله معروفش بود یعنی جمع کن برو. ( ص ۵۰)

بریده کتاب(۴):

یک بار زنگ زدم گفتم کجایی: گفت نماز صبح حرم حضرت رقیه نماز ظهر حرم حضرت زینب نماز مغرب قسمت شد حرم امام رضا علیه السلام. (ص ۱۰۷)

بریده کتاب(۵):

یک بار توی سوریه پای سفره ناهار دراز کشیده بود که یک دفعه حاج قاسم سلیمانی پیج کردش، از جاش پرید نشست شروع کرد به صحبت. بچه ها این را دستاویز کردند، مگه حاجی تو را از پشت بیسیم می بینه؟ بهتر نبود بلند شی احترام نظامی بزاری؟ (ص ۳۴۵)

مرتبط با کتاب عمار حلب 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم….
کتاب حاج قاسم : قاسم باشی و قاسمی زندگی کنی می شوی عزیز هم دنیا و هم آخرت…

بیشتر ببینیم…
کوکاکولا را گرم بنوشید!
بایکوت کالاهای اسرائیلی جواب داد / سهام کوکاکولا و مک دونالد سقوط کرد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۴
نمکتاب ...
شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۲۲ ق.ظ

از کدام سو


 

از کدام سو داستانی است کوتاه اما مفید که نوجوان با خواندنش،پاسخ بسیاری از سوال های ذهنش را می گیرد.
نویسنده توانسته با مخاطب برقرار کند؛ با توصیفات و قلمش،حس را به خواننده انتقال داده و خواننده خودرا کامل جای شخصیت داستان دانسته و موقعیت آن را به خوبی درک می کند.
شروع هرفصلی کمی مبهم است و حتی شاید خواننده مجبور باشد متن را چند باربخواند تا فهمد فهم از زبان کدام شخصیت است.
البته به نظر من این یک ویژگی خوب است،زیرا مخاطب لذت خواندن را می چشد و برای خواندن ادامه داستان سرکش و کنجکاوتر می شود!
رفتارهای شخصیت ها عینه واقعیت است و مخاطب خیلی زود با آن ها اخت می شود و آن ها را درک می کند.
از این که نویسنده خیلی رک و عامیانه گفت و گو های شخصیت ها را نوشته لذت می برم!
فضای گنگ و توصیف آشفتگی های "جواد" خواننده  را غرق در فضای کتاب و وادار به فکر می کند!
به این فکر که از کجا برود تا لذت های حرام نشود!

 

دانلود کلیپ از آپارات نمکتاب

 

 

 

برای دانلود با کیفیت بنر کتاب "از کدام سو" روی عکس کلیک کنید.

 

👉👆👉 خلاصه کتاب از_کدام_سو 👈👇👈


💠📚 جواد پسری دبیرستانی است و دور از هر قید و بندی همراه با دوستانش بیشترین لذتشان شکستن حد و حدودهاست..
🌀فرید که بزرگ تر جمعشان بود با سکته ی قلبی در اوج آرزوهایش جان می‌دهد و جواد و بقیه را در بهت و ترس فرو می برد😱
آن ها که لذت هایشان دچار خدشه شده است و سوال های زیادی از دنیا و داشته ها و نداشته ها ، برایشان پیش آمده .
خلاصه با هم درگیر می شوند و در این میان بدترین و رنج آورترین لحظات می شود سهم جواد قصه ما...
✅✅✅ و حالا جوادِ درمانده مواجه می شود با معاون مدرسه...
همراه شوید با جواد قصه ی ما،تا لحظاتی شیرین را تجربه کنید

 

 

دانلود کلیپ از نمکتاب آپارات

 

✂️ برشی از کتاب ✂️

از کدام سو بروم.
مگر دیونه ام که برای خود دغدغه میخرم
پشت می کنم به این دوراهی و راه خودم را می روم بدون دغدغه.
اما انگار با این انتخابم یک راه را از میان براداشته شد
انگار که در چهارسو فقط همین دوراهی است
اگر راهی را انتخاب کنم یکی از این دو است.
دوباره بر می گردم برسر دوراهی
نمی خوام بدون فکر راهی را انتخاب کنم
که انتهایش را نمی دانم فکر می کنم ; ازکدام_سو بروم ...

عهدمانا
ازکدام_سو
نرجس_شکوریان_فرد

 

پوستر کتاب از کدام سو را از اینجا دانلود کنید


ارسال به سراسر کشور  

 

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۲۲
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ق.ظ

تاب طناب داااااااار


 


************
تاریخ دوباره تکرار میشود ...
غافل شوی شکست را  مجدد تجربه خواهی کرد...
رمانی در مورد وقایع ۸۸ ،کاملا مستند و با تحقیق فراوان📚

برشی_از_کتاب ✂️

با عجله ای که برای فهمیدن داشتم ،
سر جمع با ترافیک یک ربعه داخل کوچه پزشکی قانونی بودم
حواس پرتی ام به حدی بود که حتی کیوسک نگهبانی را هم ندیدم چه برسد به خود نگاهبان
از غر و نق  های نگهبان که خلاص شدم موتور را بردم توی کوچه معراج
کوچه بغلی پزشکی قانونی
اولین بار بود بی هیاهو می دیدمش
توی دلم خالی شد ....
#تاب_طناب_دار 

پوستر کتاب تاب طناب دار را از اینجا دانلود کنید.

 

نقد کتاب تاب طناب دار: وجود شخصیت پردازی های آرام و عمیق با خوانش افکار و همراهی روحیات آن ها، تسلط به اتفاقات و روال زندگی انسان ها، فضاسازی درست و شکیل و تسلط به وقایع آن تکه تاریخ و معما گونه در آوردن رمان از نقاط قوت آن است.

نقد کتاب تاب طناب دار ، نویسنده: مهدی پناهیان

اولین بار نیست که کسی، قلمش را، داستانش را، هنرش را، بر روی کاغذ می آورد برای بیان گوشه ای از تاریخ کشورش.
اولین بار هم نیست که کسی اولین رمانش را با برگی از تاریخ می نگارد و حقایق را با ظرافت و دقت همراه می کند تا نسل امروز و فرداها بدانند .

اما قطعا این کتاب اولین کار مهدی پناهیان است که قوت و موضوع بی نظیری دارد و البته نویسنده شجاعتی به خرج داده است که در این زمان و با این هجمه زیاد فضای مجازی، موضوعی را به نگارش در می آورد که با چاپ آن تیرهای فراوان سمتش پرتاپ می شود.

داستان چند بعدی کتاب چه از لحاظ شخصیت ها و چه از نظر وقایع با قلم و ذهن نویسنده چنان خوب بر ورق ها نشسته است که:
خواننده مطمئن می شود با یک نویسنده و یک خبرنگار در صحنه، یا حتی یک فراری از زندان اشرف یا شاید هم با یک جوان دانشجوی بازی خورده طرف است.
نگاهی که از کنه وجود سمانه، از مجتبی، از واقعیت فتنه، از اردوگاه اشرف، از طراحی چند تکه ای چشم آبی ها در داستان وجود دارد این را به خواننده القاء می کنند.

وجود شخصیت پردازی های آرام و عمیق با خوانش افکار و همراهی روحیات آن ها، تسلط به اتفاقات و روال زندگی آن ها در طول داستان، فضاسازی درست و شکیل و تسلط به وقایع آن تکه تاریخ و معما گونه در آوردن رمان که تا آخرین صفحه باقی می ماند
همه نقاط قوتی است که در کنار نقطه اوج ها ی زنده به چشم می خورد.

هر چند فضای مجازی امروز جوانان ما را ترغیب می کند به ندانستن درست و قایع و نخواندن آنها
و حقایق را به صورت گزینشی و برشی و گاها به دروغ در اختیار مردم می گذارد اما باید به همت و شجاعت این نویسنده جوان آفرین گفت و منتظر آثار دیگر از او بود.

بهر حال کتاب داستان پسری دانشجو است بنام مجتبی که فریب دوستان تشکیلاتی اش به نام سهرابی و آتوسا را می خورد و برای نشان دادن فضای بد کشور در دانشگاه نمایشگاهی درست می کند تا انتخابات را به سمتی سبزگونه ببرد.

سهرابی و آتوسا نماینده های منافقین در ایران هستند که توانسته اند تشکیلات خوبی از ناراضی ها راه بیندازند.آتوسا خودش داستانی جدا دارد از نحوه و علت پیوستنش به منافقین و با آموزش و برنامه دقیق جلو می رود.
در این میان متین و مصطفی بچه های بسیج دانشگاه مورد اتهام قرار می گیرند و در جریان فتنه ۸۸ مجتبی متوجه اشتباهش می شود که قبل از آنکه متین را متوجه کند با تیر آتوسا کشته می شود….

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ

رنج مقدس

رمانی برای زندگی متفاوت: رنج مقدس

رمانی برای زندگی متفاوت: رنج مقدس

رنج مقدس
نرجس شکوریان فرد

عهدمانا


اگر از خواندن رمان­های بی محتوا و معمولی چیزی گیرت نیامده جز خیال­های طولانی بی سرانجام.این رمان لذت بودن های  عاشقانه ، ایستادن پای محبت­های عمیق و زندگی شیرین را برایت ملموس می­کند.




برش از کتاب

حس می کنم که دیگر می توانم قد بکشم،بلند بالا بشوم
فقط باید برای همیشه زیر سایه بمانم
که راه را نشانم بدهد.
دست گیری کند به وقته لغزیدن
پاک کند هنگام آلوده شدن...

 

عاشقانه ای عاقلانه,رمان عاشقانه

 

پوستر کتاب " رنج مقدس" را از اینجا دانلود کنید

5 دقیقه با رمان رنج مقدس را از اینجا بخوانید.

بنر رنج مقدس را از اینجا دانلود کنید.

 

نقد رمان رنج مقدس: رنج مقدس داستان یک زندگی است که بر ریلی، آرام آرام تو را از سر زمین ‌ها عبور می‌دهد.

 

نقد رمان رنج مقدس نوشته ی نرجس شکوریان فرد
رنج مقدس یک رمان نیست، یک زندگی است که بر ریلی آرام آرام تو را از سر زمین ‌ها عبور می‌دهد.

در این مسیر همراهانت را به خوبی به تصویر می‌کشد و تو را در وادی زندگی از تنهایی بیرون می‌آورد.

لیلا شخصیت اول این رمان نماد دختر باوقار و با محبت ایرانی، که سال هاست جایش در رمان و داستان بلند و فیلم‌ های ما خالی بوده است.

و اگر جامع‌ تر بخواهیم بگوییم جای چنین خانواده‌ای در بین رمان های ما خالی بوده است. این سال ها هر چه از زنان ما در محیط خانواده ترسیم می‌شده ، نمادی از زن نادان، فریبنده و بی‌هویت بوده است. اما آنچه که در این کتاب لذت‌بخش است نشستن شخصیت‌ها در قالب‌ها و شاخص‌های درست و دل‌نشین است.

شاید باید گفت نویسنده قید تمام بایدهای تمدن و فرهنگ وارداتی و تعصب و تقیدهای بی پایه‌ی متحجرانه داخلی را زده و (زن و مرد ) را در جایگاه خود نشانده و خانواده‌ای به تصویر کشیده که بی‌نظیر است، اما قطعا دور از دسترس و تنها یک آرزو نیست.

نه گرفتار تقدس زایی شده است و نه گرفتار غرب زدگی‌. هر کدام از شخصیت‌های داستان ممکن‌ الخطا هستند و می‌توانند در مسیری که خودشان می‌خواهند بروند و در مسیر زندگیشان نه بن بستی است و نه آزادی بی عکس‌العمل.
 لیلا دختری که نه با جسمش دلربایی می‌کند و نه عقل کل است، بلکه یک جوان است با معضلات خودش.
شیرین و صحرا هم نماینده‌ی گروهی دیگر با افکار و منشی دیگر…
خلاصه که داستان زندگی لیلا هم شیرین است و هم پر رنج اما یک رنج مقدس .

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۸
نمکتاب ...