نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استیو تولتز» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ

جزء از کل

 

نقد رمان جزء از کل: داستان افرادی بدون فکر، محبت و برنامه که نماد هستند.

نقد کتاب جزء از کل: نوشته استیو تولتز

وقتی نویسندگان فریاد می زنند،
داستان جزئی از کلیت تمدن آمریکاست!

خلاصه داستان:

پسری روایت می کند از پدرش،

که او هم روایت می کند اینطور:

یک خانواده با دو پسر از دو پدر…

پسر اولی مریض احوال و دومی سرحال.

پدر و مادر این دو پسر زندگی درستی ندارند، نتیجه می شود اینکه:

پسر دوم با همراهی و همفکری پسر اول یک جنایت کار در استرالیا می شود!

در احوالات پسر اول و دوم داستان جز از کل:

پسر دوم از همان نوجوانی اهل بزن و بکش و دزدی بوده. تا اینکه زندانی می شود.

و برادر اول آنقدر مریض احوال می شود که مادرش ترجیح می دهد تدریجی به او سم بدهد تا بمیرد.

در این زمان شهر آتش می گیرد، پدر و مادر می سوزند و برادر دوم که محکوم به زندان ابدی بوده، ناپدید می شود.

برادر مریض داستان به دنبال معشوقه ی نوجوانی اش راهی اروپا می شود اما او را پیدا نمی کند،

هرچند که می دانسته معشوقه دوران نوجوانی اش عاشق برادر جنایتکارش بوده است.

پسر بیمار در اروپا با زنی افسرده ازدواج می کند و پسردار می شوند.

پسر بیکار بوده و بی پول! و در آنجا دوستی داشته که مدام به او پول قرض می داده، زنش خودکشی می کند،

پسر مریض با بچه اش به استرالیا برمی گردد، دوستش کمک می کند تا خانه و زمین بخرد و یک دختر پولدار هم خدمتکارش می شود!

برادر اول افسرده و در خود فرو رفته و خراب شده – در نظرات فیلسوفان غربی – مورد توجه سرمایه دار قرار می گیرد،

مشغول کار با سرمایه دار است که معشوقه خودش و برادرش را می بیند و ازدواج می کنند.

دختر خدمتکار هم با سرمایه دار ازدواج می کند و از دوستی که همیشه در بی پولی کمکشان می کرده کلاهبرداری می کند، آبرویش می رود و فرار می کنند به تایلند.

در تایلند متوجه می شود برادر جنایتکارش زنده است و این دوستش به توصیه برادرش هوایش را داشته…

آخر رمان:

زنش که معشوقه برادرش بوده با برادرش ارتباط می گیرد و مرد بیمار سرطان می گیرد و می میرد،

پسرش برمی گردد استرالیا داستان پدرش را می دهد برای چاپ و خودش می رود اروپا…

این داستان، در حقیقت روال زندگی انسان ها در سایه ی تمدن (اندیشه و سبک زندگی) غرب و آمریکاست؛

اگر نگوییم همه ی شخصیت‌ های داستان، غالب افراد غرق در خیانت و فحشا و فساد و افسردگی و تنهایی هستند!

و لااقل می توان گفت شخصیت های داستان:

الف) هیچ هدفی نمی توانند برای زندگی شان پیدا کنند.

تقریبا هیچ شخصیتی در داستان نیست که هدف و برنامه ریزی داشته باشد؛ بداند که چه می خواهد و بداند که دارد چه می کند!

ب) آزار خود و آزار دیگران، فکر کردن به خودکشی، فرورفتن در لجن زار دروغ و کلاهبرداری، همراهی در آزار و تمسخر دیگران در جای جای زندگی بشر غربی دیده می شود!

ج) طبیعتا برهنگی رفتاری و اخلاقی، انسان را به برهنگی جسمانی هم می رساند!

در حقیقت، نویسنده تلاش می کند سه نسل از مردمی را به تصویر بکشد که به قول خودش زیر تفکر فیلسوفان غربی با حرف های تکراری و بی خود زندگی شان را به تباهی کشیده اند!

انسان هایی بدون اعتقاد به خالق، بدون اعتقاد به اثر عملشان، بدون زندگی با اندیشه و فکر، بدون محبت، بدون پایبندی به اصول و قانون الهی، بدون برنامه برای آینده دور و نزدیک…

که دارند زندگی می کنند،

حتی تلاش نمی کنند که برای خوب تر زندگی کردن تکانی به خودشان بدهند.

انسان هایی که برای رهایی از فشار های زندگی، خودشان را غرق در مستی و زن ‌بارگی می کنند و نویسنده تمام ارکان زندگی در غرب را گند نشان می دهد.

تمام ارکانش را، حتی صاحبان قدرت و سناتورها را به زیر می کشد و آن ‌ها را با سیفون راهی چاه توالت می کند.

بیشتر بخوانیم… نقد رمان اینترنتی اسطوره

نتیجه:

این روزها زیاد می شنویم افرادی که مبانی تربیتی کشورمان، مبانی محبتی کشورمان، مبانی اندیشه ای ایران عزیزمان، رشد و پیشرفتمان را زیر سؤال می برند

و با کمک شبکه‌های ماهواره ‌ای مدام بر طبل بدبختی ایرانیان می کوبند.

حداقل شجاعت داشته باشند رمان جزء از کل را بخوانند.

رمان جزء از کل،

نقدی است راست‌ گویانه از سبک زندگی و تمدنی نویسنده ای که خودش به هیچ مبانی معتقد نیست،

یک آتئیست است که یک عالمه حرف های روانشناسی خوانده است.

کشورهای اروپایی و آمریکایی قرن هاست کشورهای آسیایی و آفریقایی را استعمار کرده اند،

تا توانستند با زانو بر گلوی مردم شریف کشورها فشار آورده و خفه ‌شان کردند، منابع و سرمایه ها را به تاراج بردند…

اما در این کتاب می خوانید که این سبک و تمدن نه خودش و نه مردمش را خوشبخت نکرده است،

بلکه تنها رنگ خوشبختی پاشیده است تا خودشان را رنگین ‌کمان نشان دهند ولی مردم باید عاقل باشند و بدانند عمر رنگین‌ کمان کوتاه است!

در سرتاسر این رمان شما رنگ خوشبختی را در زندگی هیچ ‌کدام از شخصیت ‌ها نمی بینید اما پر از رذالت و سنگدلی و خیانت است!

در آخر به تمام دوستداران دنیای غرب توصیه می کنم رمان جز از کل را بخوانند و نقدش را هم بدانند…

بیشتر ببینیم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۰
نمکتاب ...