نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه» ثبت شده است

جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۴۸ ق.ظ

مسافر جمعه

مسافر جمعه : قطعاً کم خوانده ای رمانی که هم عاشقانه باشد هم سیاسی هم تاریخی

مسافر جمعه : قطعاً کم خوانده ای رمانی که هم عاشقانه باشد هم سیاسی هم تاریخی

 

مسافر جمعه
نویسنده: سمیه عالمی
انتشارات: کتابستان

بریده کتاب:

از بالکن حیاط را نگاه کرد. کف حیاط پر از پاره های آجر و شاخه های درخت بود. کتاب ها را ریخته بودند وسط حیاط و آتش زده بودند و دودش پیچیده بود توی حیاط.
نمی فهمید چه اتفاقی افتاده! هنوز داشت سرباز های توی حیاط را می شمرد که چیزی از بالای پشت بام کف حیاط افتاد. رسول چشم انداخت کف حیاط. آدم بود … صفحه « ۲۰۱»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۰۹:۴۸
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۳۷ ق.ظ

ای کاش گل سرخ نبود

ای کاش گل سرخ نبود : گذری به قبل از انقلاب با رمانی جذاب وخواندنی و البته عاشقانه

ای کاش گل سرخ نبود : گذری به قبل از انقلاب با رمانی جذاب وخواندنی و البته عاشقانه

 

ای کاش گل سرخ نبود
نویسنده: منیژه آرمین
انتشارات: سوره مهر

 

خلاصه کتاب
داستان از سرای سالمندان شروع می شود . خانم نویسنده به سراغ گللر میرود تا داستان زندگی او را بنویسد . گللر روزهای واپسین عمر خود را سپری می کند . او دختر یک روحانی مشهدی است که در یک دیدار کوتاه مهدی پسر همسایه را می بینند و به هم دل می بندندو به خواستگاری گللر می کند ؛و او را عقد می کند وقتی پدر می فهمد مهدی مومن ونماز خوان نیست،با وصلت آنها مخالفت می کند ولی پا فشاری آنها باعث می شود که بعد از هشت سال با طرد گللر از خانواده به عروسی آها رضایت بدهد .
 مهدی افسر ارتش است و همزمان باکشف حجاب ؛ او وهمسرش با شرکت در مراسم و جشن های مختلف از پیشگامان این طرح می شوند ؛ گللر نوازنده و خواننده مجالس متجددین افراطی می گردد ؛ اما با خود کشی مهدی......

 

بریده کتاب(۱):

در میان نغمه جادویی موسیقی می‌رفت تا همه‌چیز را فراموش کند، ولی گاهی در میان آواز‌ها صدایی آشنا می‌شنید. چیزی که او را یاد پدرش می‌انداخت، یاد مادر و خواهر‌ها و خاله قوزی…» و همین‌ها بود که مرگ حاج حسن آقا را رساند «یک روز می‌گفتند دخترت بی‌حجاب رفته وسط مرد‌ها، روز دیگر می‌گفتند: دخترت توی مجلس تار می‌زند… »
وقتی خبر فوت حاجی رسید، مهدی و گللر نمایش خسرو و شیرین را در شهرهای مختلف بازی می‌کردند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۸ ، ۰۹:۳۷
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ق.ظ

پنجره چوبی

 
رمان پنجره چوبی : هان! ای عاشقان رمان عاشقانه بشتابید، خواندنی اش را برایتان آوردیم.

رمان پنجره چوبی : هان! ای عاشقان رمان عاشقانه بشتابید، خواندنی اش را برایتان آوردیم.

 

رمان پنجره چوبی : فهمیه پرورش، نشر کتابستان

خیلی وقت ها پشت پنجره ها دو کبوتر لانه میسازند و صدای گفتگوهای بغ بغو گونه شان لبخند را به لبت می نشاند.

کتاب پنجره چوبی، نوید عشق و امیدی شیرین را در زندگی دو جوان جاری می کند و...
 
 
 
بریده ای از کتاب :
 
با دست های لرزانم کلید را برداشتم و به زحمت توی قفل گرداندم. یک جعبه کوچک دیگر در کنار جانماز و قرآن کوچکی توی کشو بود. جعبه را برداشتم. یادداشت دیگری زیر آن چسبیده بود. آن را باز کردم. روی آن با خط درشت نوشته بود: « دوستت دارم». حالا پنج جعبه کادو شده کوچک که میدانستم داخل آنها چیست در دست هایم بود.
 
فهیمه پرورش
 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۵۳
نمکتاب ...