نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فریبا وفی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ

پرنده من

 

پرنده من: کتابی که با خواندن آن آدم پرانرژی، خسته می­ شود و آدم شاد، غصه دار

 

پرنده من ، نویسنده فریبا وفی

سلام
من خواننده کتاب شما هستم.

چند تا سوال دارم. نمی دانم که شما می خوانید و جوابم را می دهید یا نه. اما بالاخره من با این سوالم کمی از سردردی که با خواندن کتاب شما پیدا کرده ام را تسکین می دهم . شاید هم بیشتر می خواهم به اعماق ذهن شما بروم و با کاردک بنایی یک چیزهایی را بکنم و شما را راحت کنم.
من فکر می کنم شما خیلی ناامید هستید. خیلی خسته و زیاد زیاد افسرده. حس می کنم خاطرات تلخ و سخت زندگیتان شما را چنان مچاله کرده است که برای باز شدن تان باید…
شاید هم شما شکست عشقی خورده اید یا عشقتان شما را به شکست رسانده یا …
اصلا شما دلتان پر از پانسمان است. ناراحت نشوید، من حس می کنم که شما باید مدادتان را عوض کنید. خودکار جدید بخرید . دفتر نو بردارید…
هر چند فکر کنم این ها فایده ندارد شاید باید خودتان را عوض کنید …
چون خیلی تلخ می نویسید، خیلی سرد. آدم کتاب شما را که می خواند کلی غصه بار دلش می شود و مثل کتاب بوف کور صادق هدایت که آخرش به خودکشی فکر می کند با کتاب شما آخرش به دیوار بی پنجره و سیاه می رسد.
من نمی دانم بقیه برای چه کتاب می خوانند اما می دانم در دنیا، همه همه دنیا مرسوم است که می گویند کتاب بخوانید تا آرام شوید. یعنی نویسنده آن قدر مهارت و فهم و درک دارد که چیزی را می نویسد تا غصه ها را کم، ساکت ها را به حرف، تنهایان را همراه و …
مرسوم است که می گویند کتاب بخوانید تا آرام شوید. یعنی نویسنده آن قدر مهارت و فهم و درک دارد که چیزی را می نویسد تا غصه ها را کم، ساکت ها را به حرف، تنهایان را همراه و …
اما کتب شما وقتی تمام می شود آدم پرانرژی، خسته می­ شود و آدم شاد، غصه دار… حیف این قلم، که این قدر خسته و ناامید ورق های سفید و شاداب را سیاه و دل مرده می کند داستان این کتاب داستان زنی است که خودش را در مشکلات گم کرده است. البته تقصیر مشکلات نیست. مشکل را همه دارند. تقصیر زن های داستان های خانم وفی است که نه خودشان را می شناسند، نه دنیای اطراف و نه خالقشان را.
همه هم در زندگی مشترک دلخسته می شوند و دلشان می خواهد همه چیز را بگذارند و فرار کنند. این ور دنیا و آن ور دنیا هم ندارد. همه جا آسمان همین رنگ است؛ کار و کار و زن و خورد و خوراک. فقط آن طرف شهوت رانی آزاد است و این جا در قالب خانواده است. البته خستگی و تنهایی و دلمردگی و … زن و مرد داستان پیداست. کسی که خودش را گم کند، خدایش را گم می­ کند…..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

رویای تبت

 

نقد کتاب رویای تبت: عشق حقیقتی که قطعا به آن نمی رسی همراه با زجر فراوان !!!

 

رویای تبت ، نوشته ی فریبا وفی

سیر داستان:

دختری که ظاهراُ داستان خودش را می گوید. اما واقعا دارد درد تمام زن ها را می گوید، رویای دست نیافتنی دل های زنانی که کسی را می خواهند و آن کس هیچ وقت نمی تواند این خواسته را برآورده کند پس هیچ گاه به واقعیت نمی رسد و مثل خوابی کوتاه می ماند.

پیام اصلی:

عشق حقیقتی است که هست اما تو قطعا به آن نمی رسی و همیشه زجر خواهی کشید.

پیام ها:

انسان ها به ظاهر خوشند و دل به زندگی دادند. اما در باطن هر کدام شکستی دارند که آن را می پرستند و غم زده ی آنند.

• مردان بی اراده و غیرقابل اعتمادنند.

• زنان همیشه گدای محبتی هستند که در کس دیگر هست.

• هرکس هرچه را دارد قدر نمی داند و در پی آنیست که ندارد و دست دیگری است پس همیشه ناراضی و حسرت زده است.

شخصیت های داستان:

شخصیت اول:

شعله دختری که در عشق خیابانی اش مهرداد به ناکامی می رسد با مهرداد تمام می کند عشق را؛ تجربه می کند، دل می دهد و می تازد اما سر آخر مهرداد با کلمه ی بله به دیگری او را رها می کند. شعله ی سرگردان کس دیگری می شود. همراه او همه جا می گردد. شعله دختری ساده، بی اراده، بی هدف و از درون تهی از مفاهیم، تشنه و خواهنده ی آسایشی که همه به دنبال آنند و نه آرامش دارند و نه آسایش.

شیوا: خواهر شعله که به اسم عقلا دنیا دوست عاقلانه زندگی می کند. اما او در کنار شوهرش عاشق دوست شوهرش می شود و همه ی آسایش و آرامش و عقلش می رود.  دنیای عجیبی ست! وقتی گفتند این رمان خیلی طرفدار دارد، دنبال محتوایی ناب می گشتم تا لذتی عمیق ببرم. اما وقتی خواندم دیدم دربه دری انسان ها را روایت می کند که از خدا فرار کرده اند تا به آرامش برسند.

اما در عوض دچار سرگردانی شده اند، شعله نماد سرگردانی بشر امروز است که دنیا و خودش را محور کرده است تا بهتر زندگی کند. اما در چنان زجری اسیر شده است که راهی جز افسردگی و گوشه گیری و حسرت ندارد.

شخص های دیگر:

فروغ: نماد زنی که برای سال ها پیش است،

شیوا: نسل بعد

و شعله: نسل فعلی

و هر سه یک مسیر را رفته اند و جز تنهایی و حسرت، نصیبی نبرده اند. کاش کسی که این رمان را می خواند کمی هم فکر می کرد که این سبک زندگی راهی، جز به «هیچ» ندارد. کاش دختران سرزمین من می پذیرفتند که دنیا همه اش یک هوس است. هوسی که هر چقدر هم آن را بیشتر و محکم تر بمکی جز آب تلخ حسرت و غم چیزی روزی ات نخواهد کرد.

تبت نه سرزمین رؤیایی که رؤیای هوس آلود تب دار دنیاست. به تجربه اش نمی ارزد. شعله دختر درس خوانده ای که نمی داند از زندگی اش چه می خواهد، فکر می کند زندگی همه اش یک مهرداد است که با او سوار ماشین بشود، خوش بگذراند، خوش بخورند، خوش بپوشند، خوش بگردند.

و خب طبق همین قاعده مهرداد ادامه ی خوشی اش را در ازدواج  با دختر دیگری می بیند. پس شعله را رها می کند و خوشی شعله زایل می شود و زندگی اش یکباره خالی، بعد دوباره همین را با یک تغییر دیگر در مرد دیگری دنبال می کند که آن مرد هم، خوشی اش را در ازدواج نکردن با شعله و فقط در دوستی می داند.

در رویای تبت دقیقا همین روال برای شیوا خواهر شعله هم تکرار می شود، او ابتدا خوشی اش را در ازدواج با جاوید می داند و بعد از دو تا بچه و ادعای تلاش برای زندگی بهتر، عاشق دلخسته ی صادق دوست شوهرش می شود و خوشی زندگی اش عوض می شود و البته صادق هم عاشق شیوا زن دوستش می شود.

 

نگاه رمان نویس به زندگی:

رمان، کلاُ نگاه سکولار و اومانیستی را ترویج می کند.

زندگی بر مبنای غیر از خدا، پایه هایی سست دارد .

و انگار که صحنه های ماهواره را برداشته اند و نوشته اند. به هرحال زنان و مردان اگر عبرت بگیرند و از آغوش اومانیسم به آغوش گرم و اطمینان بخش و شیرین خدا برگردند؛ قطعا از این آسیب ها در امان خواهند بود .

نکته آخر:

داستان رمان رویای تبت پیچش کمی دارد که انگیزه ی ادامه دادن را می کشد. تعداد فصل ها بیش از حد هستند که احتمالا ضعف در پیوسته نویسی را می رساند. همچنین مسائلی که حرمت ادبیات را زیر سوال می برد در آن به وضوح دیده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...