زغال سرخ
کتاب زغال سرخ : حق گرفتنی ست… حتی اگر نوجوانی باشی در روستا
تاب زغال سرخ
نویسنده: سیدحسن حسینی ارسنجانی
انتشارات: شهرستان ادب
بریده کتاب:
شجاع نفس راحتی کشید و به راه افتاد… اما دویست سیصد متر بیشتر نرفته بود که راهزن ها یکی پس از دیگری با اسب هایشان آمدند و هر کدام تکه ای از پیراهنش را پاره کردند و به رسم نارنگی با خودشان بردند…ص۸۸
بریده کتاب(۲):
پشت گوشش را خاراند و گفت: چه عرض کنم؟ اول صبحی تیمور خان و یک زن و مرد انگلیسی آمدن، بعدش هم سر و کله ی استوار جرعه نوش پیدا شد که سالار خان به زور کشاندشون توی حمام. چشمان درشت و عسلی شجاع گرد شد دستی به موهای مجعدش کشید و حرص خورد: حالا چرا توی حمام؟ باغ به اون بزرگی را ول کردن و چسبیدن به این یک ذره حمام! ص۱۰۹
بریده کتاب(۳):
مدتیه «تل خاکی» را سپردم به دست آنها. افتادند به جان تل و هر چیز عتیقه که از زیر خاک درمی آورند، صندوق می کنند که بفرستند انگلستان. چند روز پیش براش پیغام دادم که این تپه باستانیه و چیزایی که اینها درمی آورند میراث فرهنگی این آب و خاکه. جواب داده بود که اینها از طرف دولت آمدهاند و دارند تحقیقات می کنند…ص۱۱۲