یک فتوا یک اراده : روایتی داستانی و کوتاه درباره ی یک واقعه ی مهم تاریخی و نام آشنا
یک فتوا یک اراده
نویسنده: مجید ملکان
انتشارات: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
بریده کتاب:
ناصر الدین شاه وقتی وارد حرمسرا شد قلیان ها را شکسته دید.
با تعجب پرسید:
این قلیان ها برای چه شکسته شده اند و زنان در پاسخ اظهار کردند:
که براساس فتوای میرزا چنین کاری کرده اند. شاه از خشم به خود پیچید و با عصبانیت حرمسرا را ترک کرد. با تیره و تار شدن اوضاع ناصرالدین شاه که دیگر مستاصل شده بود و وضعیت روحی اش به هم ریخته بود برای استراحت عازم شکارگاهی در جاجرود شد!
یکی از روزها قاصدی خبر آورد که حکم میرزا در سراسر کشور منتشر شده، اکنون همه ی شهرها حکم تحریم تنباکو را رعایت می کنند.
حتی داش مشتی ها و اوباش که در منظر خاص وعام مرتکب هر نوع گناه و کار زشتی می شوند، همگی چپق های خود را شکسته اند و در جلوی عمارت کمپانی رژی انباشته اند و یکی از آنان فریاد می کشید: من شراب را علنی و بر ملا می خورم واز هیچ گناهی باکی ندارم ولی چپق را تا میرزا حلال نکند دم نخواهم زد. من عرق را به امید شفاعت صاحب الزمان می خورم، چپق را به چه امید بکشم؟
ناصر الدین شاه با خود گفت: آخر این چه بلایی بود سر ما آمد؟
بریده کتاب(۲):
امین السلطان با اجازه ی شاه وارد اتاق شد و پس از ذکر مقدماتی اصل قرارداد امتیاز را به شاه ارائه کرد. در زمانی که ناصرالدین شاه مشغول مطالعه ی امتیاز نامه بود، امین السلطان به شاه گوشزد کرد که بابت امضای قرارداد، ۲۵ هزار لیره پاداش خواهد گرفت. ولی همچنین ابراز داشت که هر سال ۱۵ هزار لیره هم عاید شاه خواهد شد. سرانجام ناصر الدین شاه به امضای قرارداد راضی شد و مبلغی را هم به امین السلطان انعام داد. البته امین السلطان و اعتماد السلطنه قبلا بابت راضی کردن شاه برای امضای قرارداد رشوه های کلانی دریافت کرده بودند. ص ۲۰