سایه شوم
سایه شوم
درباره کتاب:
شاید اکثر افراد نسبت به فرقهی بهائیت هیچ اطلاعی ندارند و تمایلی هم به خواندن در مورد این فرقه اخود نشان ندهند اما، مطالعهی این کتاب میتواند حس جدیدی ایجاد کند و زوایای جالب و عجیب زیادی از نوع روابط و تفکر آنها را نشان دهد هک دانستن آن بسیار جذاب است.
خلاصه کتاب :
داستان در مورد دختری است به نام «رها» از یک خانواده بهایی، پسری در همسایگی این خانواده که مسلمان بودند زندیگی میکردند به نام «پرویز». پرویز و رها عاشق هم میشوند، پرویز بر اعتقادات رها مؤثر واقع میشود اما به دلیل اختلاف مذهب روابطشان منجر به ازدواج نمیشود. مدتها بعد رها با پسر دیگری که بهائی بود ازدواج میکند که راضی از این ازدواج نبوده اما همین ازدواج مسیر زندگی هردوشان را به کلی تغییر میدهد.
عکس نوشته های کتاب سایه شوم
عکس نوشته های کتاب سایه شوم نوشته ی مهناز رئوفی
برشی از کتاب:
آهی کشید و از درب حیاط خارج شد دوباره برگشت و برای اولین بار نگاه عمیقی به من کرد و گفت: فردا که رفتم یک چیزی لای آجرهای کارگاه برایت گذاشتم بگرد و پیدایش کن، فهمیدم این مطلب فقط به من و او مربوط می شود گفتم: چرا آنجا؟ به خودم نمی دهی؟ گفت: نمی شود گفتم: از لای کدام آجر؟ دیوار باغ که دیوار کارخانه هم بود تقریباً خیلی طویل بود اشارهای به سمت دروازه بزرگ کارخانه کرد و گفت: همین سمت و بعد رفت. برگشتم و با خود گفتم بالأخره اتفاقی که نباید بیفتد افتاد، ای کاش آنقدر بزرگ و فهمیده بود که می توانست حرف دلش را پنهان کند او که می داند امکان ازدواج با من نیست. با این حال باز هم برایم زیاد اهمیت نداشت. با این که سن زیادی نداشتم مسائلی که مربوط به عشق و عاشقی و روابط پنهان دختر و پسر می شد برایم بچگانه و کوچک جلوه می کرد. کتابهائی که در این باره خوانده بودم به من آموخته بود که نباید سرنوشت خود را با افکار کوچک و محدود تغییر دهم به دنبال چیز دیگری بودم چیزی که روحم را ارضاء کند و از کوتهفکری و ساده اندیشی برهاند، چیزی که به من عزت دهد، اوجم دهد ومرا از خود و خدا را از من راضی کند.