آفتاب در حجاب
آفتاب در حجاب / سیدمهدی شجاعی
آفتاب در حجاب : سید مهدی شجاعی، نشر نیستان
این کتاب مشتمل بر هجده پرتوی عاشقانه و جانسوز از نورآفتاب صبر و استقامت، زینب کبری(سلام الله علیها) است.
هجده پرتو از روایت زندگانی پرخاطره و مهربانیهای حضرت زینب(سلام الله علیها)، دختر امیرالمومنین(علیه السلام).
🌹«بلافاصله جبریل آمد، در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد، ای زینت پدر، ای درخت زیبای معطر»😔🌹
آفتاب در حجاب، احساس را با اندوهی همراه میکند که در سینه نشسته و به اشارهای، بغض میشکند.
و از محنتی عظیم روایت میکند، محنت زینب (سلام الله علیها)، این سرسلسله پیامآوران صبر و استقامت و این اسطوره همیشه جاوید عشق و محبت.
این نوشتار برگی از غمنامه سترگ زینب است.
چنان که خواننده خود را همراه محنتهای بیشمار آن بانوی بزرگ میکند و اشکواره میسراید.
... در خاتمه این روایت جانسوز، آفتاب در کنار قبر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) پهلو میگیرد و عاشقانه از اندوه خویش لب میگشاید که: « تعبیر شد خواب کودکیهای من پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم)! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها ماندهام ...»
✂️ برشی از کتاب ✂️
namaktab.blog.ir
namaktab.blog.ir
🔅سال ششم هجرت بود که تو پا به عرصۀ وجود گذاشتی، ای #نفرششم پنج تن!
بیش از هرکس، حسین از آمدنت خوشحال شد. دوید به سوی پدر و با خوشحالی فریاد کشید: «پدر جان! پدر جان! خدا یک خواهر به من داده است!»
زهرای مرضیه گفت: «علی جان، اسم دخترمان را چه بگذاریم؟»
حضرت مرتضی پاسخ داد: «نامگذاری فرزندانمان شایستۀ پدر شماست. من سبقت نمیگیرم از پیامبر در نامگذاری این دختر.»
🔅پیامبر، تو را چون جان شیرین، در آغوش فشرد، بر گوشۀ لبهای خندانت بوسه زد و گفت: «نامگذاری این عزیز، کار خود خداست. من چشم انتظار اسم آسمانی او میمانم.»
بلافاصله جبرئیل آمد و در حالیکه اشک در چشمهایش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد. ای زینت پدر!
پیامبر از جبرئیل سؤال کرد که دلیل این غصه و گریه چیست؟
جبرئیل عرضه داشت: «همۀ عمر در اندوه این دختر میگریم که در همۀ عمر جز مصیبت و اندوه نخواهد دید.»
🔅پیامبر گریست. زهرا و علی گریستند. دو برادرت حسن و حسین گریه کردند، و تو هم بغض کردی و لب برچیدی.