نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۰۰ ب.ظ

دختران آفتاب

 



 

داستانی شیرین ،با درون مایه فکری: دختران آفتاب

داستانی شیرین ،با درون مایه فکری: دختران آفتاب

دختران آفتاب            امیر حسین بانکی، بهزاد دانشگر، محمد رضا رضایتمند

درباره کتاب:
جوان‌های امروزی با سوال‌ها و افکار جدیدی روبرو هستند که نیاز جدی به تفکر دارد. گفت و گوهای مطرح شده در کتاب و بحث‌هایی که بین اشخاص داستان این کتاب شکل می‌گیرد طوری گیراست که رها کردن کتاب موجب پریشانی خاطر خواهد شد. شاید نه به همه اما به بیشتر سوال‌های جوان‌های دغدغه‌مند جواب‌های مناسب و منطقی می‌دهد.

جمله حضرت آقا: پس از نزدیک سه سال توانستم دراین روزها_ ایام شهادت حضرت زهراسلام الله علیها_این کتاب را بخوانم. درمیان کتاب‌های داستانی که هدفش طرح مسایل فکری است ،این بهترین کتاب از نویسنده ایرانی است.طرح  کلی داستان و درون مایه های داستانی آن خوب و شیرین است . حرف‌ها هم قوی و منطقی است .
اتفاقا پیش از این کتاب . . .  را خواندم. آن قوی تر است. ولی با توجه به برخی ملاحظات عمده بهره‌برداری نکردن از عامل جنسی در کتاب حاضر ، در این کتاب هنر بیشتری به کار رفته است. باید ترویج شود. تنها نقطه ضعف آن ذکر مشخصات استاد فاطمه است در فصل آخر کتاب. (روزهای نیمه خرداد 87)


   
خلاصه کتاب:
 داستان کتاب در مورد دختر دانشجویی است که در خانواده‌ای با روابط سرد و دارای نقش زندگی می‌کند. تا این که یک روز از اردوی زیارتی به مشهد که دانشگاه ترتیب داده بود با خبر میشه. با این که به موقع ثبت‌نام نکرده بود اما از آن‌جایی که امام رضا علیه السلام او را طلبیده بود به اردوی مشهد می‌رود. داخل اتوبوس کم کم وقایعی شکل می‌گیرد مسئول اتوبوس «فاطمه» با چند نفری به طور اتفاقی دوست می-شود که شخصیت اصلی داستان «مریم» داخل این گروه جدید دوستی قرار می‌گیرد. دخترانی با افکار و عقاید متفاوت کم کم شروع به بحث‌هایی با مضامین مختلف می‌کنند که فاطمه همیشه جز اصلی این بحث‌ها هم بوده، چند روز بعد از رسیدن به مشهد اتفاقی رخ می‌دهد که بر زندگی مریم تأثیراتی می‌گذارد و مسیر زندگی او را به طرف دیگر می‌کشاند...


برشی از کتاب:
همهتون، متوجه شدین که ثریا گفت: به خاطر اینکه هر جا میریم تحویلمون بگیرن، مسخره‌مون نکنن. من می‌خوام بگم که فقط این ثریا نیست که چنین طرز فکری داره، همه‌مون همین طوریم! دل اصل این یه فرهنگ غلط در جامعه بود که این فکر رو در زن‌ها و دختر‌ها به وجود آورد که خوبی و برتری فقط توی قشنگی و زیور آلات و لباس‌های شیکه. صفحه 46.

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">