در روشنای خاموشی
در روشنای خاموشی : داستان بعضی زندگی ها آنقدر زیباست که ختم در یک کتاب نمی شود
در روشنای خاموشی : فاطمه اکبری، نشر آهنگ قلم، مروج
معرفی:
خیلی از زندگی ها دچار مشکل می شود چون زن و مرد و یا بچه ها مشکلی دارند که همه شیرینی ها را مبدل به تلخی می کند. دلیلش هم بد زندگی کردن ماست.
در روشنای خاموشی داستان زیبا و پر روح یک زندگی است که هم شیرین بوده، هم موفق و هم پر از زیبایی.
حتماً حتماً بخوانید. نکات بسیار زیادی را خواهید آموخت.
بریده کتاب:
مادرم شوکت، دختر یکی از بازاری های مشهور و مورد اعتماد تهران بود. پدرم هم تاجر بودند، وضع مالی شان خوب بود ولی زندگی بسیار ساده ای داشتند…
مادرم همین طور که بچه را شیر می دادند، قرآن می خواندند.
می رفتند توی آشپزخانه که غذا بپزند، همین طور که دیگ را روی اجاق گذاشته بودند، یک جزء قرآن پای دیگ می خواندند تا وقتی که مثلا برنج را بپزند.
ازدواج ما ساده برگزار شد. یک زندگی خیلی کوچکی بود. در منزل پدر شوهرم یک اتاق داشتیم. ده سال بیشتر با آنها بودم، بعد از آن خانه خریدیم و جدا شدیم. تمام این مدت من درس می خواندم. به درس و مطالعه خیلی علاقه داشتم.