نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ظلمت سفید

 

ظلمت سفید : داستان یک سفر، سفری سرد که جوان را وارد ماجرایی مهم می کند…

ظلمت سفید
نویسنده: سجاد خالقی
انتشارات: کتابستان معرفت

بریده کتاب ظلمت سفید:

خبر نداری پس؟ علما رفته اند قم، تحصن کرده اند. مردم هم سفارت بریتانیا تحصن کرده اند. خود سفیر انگلیس با مردم هم صدا شده که مردم باید عدالت خانه داشته باشد تا مملکت بشود عینهو کشور خودش: گوشت ارزان، نان ارزان. تازه اتول هم برایمان می آورند که بدون اسب راه می رود و سرگین نمی کند.
آب از دهان مرد راه می افتند… ص۶۵

بریده کتاب(۲):

همانطور که دراز کشیده بود و بالای سرش را نگاه می کرد، خرخر آرامی را از پشت سرش شنید. به زحمت برگشت. میان سفیدی مه، دو چشم درشت سیاه به چشم هایش زل زده بود. چشم های گرگ بود. خواست بلند شود فریاد بزند. خواست تکان بخورد، اما نتوانست. گرگ پیش رویش ایستاده بود سفید مطلق! تمام بدنش، دهانش، پوستش، فقط یک جفت چشم مشکی داشت.
مهرداد چندبار چشم هایش را باز و بست کرد. باور نمی کرد چه میبیند. بزرگتر از گرگ واقعی بود. حیلی بزرگتر! گرگ صورتش را جلو آورد. مستقیم به چشم های مهرداد نگاه کرد. سرمای چشم هایش مهرداد را بی حس کرد…

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">