نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

پیکار سرنوشت

کتاب پیکار سرنوشت: روایتی داستانی و خواندنی از حق طلبی مسلمانان…

کتاب پیکار سرنوشت (گنجینه ی حکیمی)
نویسنده: محمود حکیمی
انتشارات به نشر (آستان قدس رضوی)

بریده کتاب:

هربار که همدیگر را ملاقات می‌کردند، به ساحل دریا می ‌رفتند و از زندگی آینده خود حرف می ‌زدند. علاوه بر این احمد سعی می ‌کرد مسائل اجتماعی را هم برای فائزه مطرح کند. او ابتدا علاقه ی چندانی به مباحث نشان نمی‌داد‌. اما احمد کم کم او را قانع کرد که خوشبختی فرد بدون خوشبختی جامعه امکان پذیر نیست و فقط آدم‌ های خودخواه به خوشبختی دیگران اهمیت نمی ‌دهند…

 
بریده کتاب(۲):

امیدوارم که تو با شنیدن این سرگذشت دردناک، بیشتر احساس مسئولیت کنی. بیشتر زنان، امروزه در غفلتی عجیب به سر می ‌برند. گروهی از آن ها در چنگال خرافه ها و سنت‌ هایی اسیرند که آن را اسلامی می ‌پندارند و گروهی دیگر به دام تمدن غربی فرو افتاده‌اند و تن خویش را همانند کالایی به مردان شهوت طلب عرضه می ‌کنند. گویی که بازار برده فروشان جاهلیت را پیش رو می ‌بینی…

بریده کتاب(۳):

احمد دیگر حرفی نزد و به اتاق خودش رفت. شوق خواندن نهج‌البلاغه وجودش را فرا گرفته بود. با خود گفت باید متن عربی آن را از یکی از کتابخانه ‌ها به امانت بگیرم تا ترجمه انگلیسی ‌اش را با متن عربی ‌تطبیق بدهم.
شب های بعد چراغ اتاق احمد تا دیروقت روشن می ‌ماند…

بریده کتاب(۴):

احمد در کیفش را باز کرد. کتاب قطوری از آن بیرون کشید و گفت: این کتاب نهج‌البلاغه است. این چند روز فقط آن را می خواندم. کتاب عجیبی است. فقط‌ یک انسان آگاه با جهان بینی گسترده می ‌تواند کلمات علی(علیه‌السلام) را درک کند. این کتاب نمایشگر مشکلات اجتماعی است و همینطور راه حل‌ های منطقی برای آنها ارائه می ‌دهد…

بریده کتاب(۵):

سر میز غذا احمد به حرف هایی که در کوپه شنیده بود اشاره کرد. پدرش، درحالی که غذایش را می‌ خورد فقط یک لبخند زد. احمد برای اینکه احساسات پدرش را تحریک کند گفت: من در دانشکده شنیدم که دولت قصد دارد خانه های مسلمانان را در ایالت شمالی بگیرد. شما چیزی نشنیدید؟
پدرش، درحالی که غذا را می‌جوید گفت: من هم شنیده‌ام. مثل اینکه خبرهایی است…

بریده کتاب(۶):

پیرمرد در حالی‌ که به سختی نفس می ‌کشید، ادامه داد: لعنت بر این شراب که زندگی مرا تباه کرد و از من یک موجود حیوان صفت ساخت. لعنت بر این نوشیدنی خانمان بر انداز و نفرین بر کسانی که برای آن تبلیغ می ‌کنند. اگر می ‌خواهی سر گذشت مرا بدانی، روی آن صندلی بنشین تا برایت بگویم که من چه کرده ام. شاید در همه‌ ی فیلیپین مردی به گناه کاری من نباشد…

بریده کتاب(۷):

نباید فراموش کنیم که آزادی و کرامت را به هیچ قوم و ملتی تقدیم نمی‌ کنند. برای رسیدن به آزادی و مردم سالاری باید تلاش کرد. باید در مقابل دشمنان آزادی مقاومت کرد.
زیرا که عدم مقاومت دشمن خود سر را گستاخ تر می ‌سازد.
در اینجاست که قرآن از جهاد در راه خدا سخن می ‌گوید و خطبه های حماسی نهج‌البلاغه نیز پیکار را تنها راه نجات می‌ داند…

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۳
نمکتاب ...

نشز به نشر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">