نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

رویای یک دیدار (او سلمان شد)

 

📚رویای یک دیدار/ سید ناصر هاشم زاده

 

رویای یک دیدار : قصه نوجوان زرتشتی که برای یافتن حقیقت  تنها به خارج مسافرت می کند.

رویای یک دیدار : قصه نوجوان زرتشتی که برای یافتن حقیقت تنها به خارج مسافرت می کند.


ما مسلمانیم اما "سلمان" نیستیم.
سلمان انقدر عزیز زمین و آسمان بود که اهل_بیت او را از خودشان می دانستند.
این کتاب فوق العاده زیبا ،فوق العاده عمیق و جهت دهنده و حرکت بخش کمی ما را به سلمان نزدیک می کند.

 

معرفی:

عاشق نور زندگی متفاوت دارد.
نور کاری به این ندارد که آیینت زرتشت است، ایرانی هستی یا نه…
نور به دلت نگاه می‌کند.
به اشتیاقت.
آدمی اگر عاشق شود، متحمل بیابان‌ها هم می‌شود. زخم زبان یهودی را به جان می‌خَرَد، گرسنگی را نمی‌بیند و حتی به اسارت تن می‌دهد. این معجزه عشق است!
که عشق، “روزبه” را “سلمان” کرده است.

جوانی متفاوت و برومند بود، از خانه که فرار کرد دنبال یک رویا رفت تا با دیدارش آرامش را پیدا کند، کسی که زندگی تکراری و یکنواختش را لذت‌بخش کند. سیصد سال شب و روز متفاوت را تجربه کرد تا…
این داستان واقعی را پس از خواندن به دیگران هم خواهید داد.
کتاب رویای یک دیدار در ۱۶۷ صفحه توسط انتشارات عهد مانا در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است.
این کتاب روایتگر جوانی پارسی و برومند به نام روزبه است که خانواده او از موقعیت ممتازی در دوران ساسانیان برخوردارند. روزبه، زرتشتی است و مشتاق طراوت و نور. تا اینکه این اشتیاقش او را به سوی “فرار از خانه” پیش می‌بَرَد…

خلاصه:
کتاب رویای یک دیدار روایتی ست تاریخی از گوشه‌ای از زندگی سلمان فارسی.
زمانی که روزبه نوجوان به دنبال نور، از آیین زرتشت به مسیحیت گرویده می‌شود. این شوق در روزبه او را وادار می‌کند تا از خانه اشرافی پدر بگریزد و سختی بیابان‌ها و یهودیان و گرما و سرما را تحمل کند تا عاقبت به سرچشمه آب حیات برسد و بشود “سلمان منا اهل البیت”.

🧀برشی از کتاب:
آیا درراه راهزنان اموالت راغارت کرده اند ؟از سرزمین پارس که چنین ژولیده و فقیرانه بیرون نیامده ای ؟
نگاهی به چشمان کشیش انداخت نگاهی که تاعمق نگاه کشیش پیش می رفت .
-هرچه داشتم مسیح از من گرفت .
-مسیح ؟
-آری  او از همه راهزنان تیز تر ومهارت دار است .او پدر ومادرم را ازمن گرفت ومرا سرگشته بیابان ها کرد .(ص 126)

 

 

او سلمان شد: مسیر تاریخی انسانی که می خواهد از صفر بگذرد و به بی نهایت برسد

 

او سلمان شد ، سید ناصر هاشم زاده

سلمان یک فصل بهاری از زندگی انسان هاست. سلمان یک فرد نیست، مسیر تاریخی انسانی است که می خواهد از صفر بگذرد و به بی نهایت برسد و پا در گل زمین نماند. 

نوجوانی زرتشتی که جایگاه دینی، اقتصادی و سیاسی بالایی در میان زرتشتیان و حکومت دارد، اما فطرت حق طلبش نمی گذارد که به ثروت و لذت بسنده کند. در جوانی از خانه فرار می کند ، تا به هدف خلقت برسد.

روزبه(سلمان) که دین زرتشت دلش را راضی نمی کند و سوال های فکرش را پاسخ نمی دهد، راهی کلیسا می شود و پیش راهب هایی که حد فاصل بین حضرت عیسی تا آخرین پیامبر هستند شاگردی می کند. از کلیسای این شهر تا کلیسای شهرهای دیگر می رود. تنها و بی خانواده، اما راضی نمی شود. تا اینکه خودش در لباس آخرین وصی به آخرین پیامبر دنیا می رسد و سلمان، محمدی می شود. خستگی ناپذیر، دل سپرده به ندای فطرت و گریزان از راحت طلبی، متفکر و متوجه به اصل خلقت، راهی شهرها و کشور های دیگر می شود.
او یک حق جوی زرتشتی است که جزو حق طلبان مسیحی و یاران محمد مصطفی(صل الله علیه وآله) می شود و جزو یاران حضرت حجت (ارواحنا له الفداه) در آخرالزمان. (سلمان جزو ۳۱۳ نفر اصحاب حضرت هستند.)

داستان کتاب کشش خوبی دارد هرچند قلمی که نویسنده انتخاب کرده باعث شده است، ابتدا عده ای به راحتی با کتاب انس پیدا نکنند. هر چند کمی که از داستان می گذرد دلبسته می شوی و حتی چند جایی دلت می خواهد که با تفصیل بیشتری از اصل موضوع مطلع شوی. البته شاید دور بودن فضای تاریخی رمان باعث این خلاصه گویی ها شده باشد.

به هر حال کتابی ست که افراد درون گرا، دوستان معنوی خوان و اهل فکر، جوانان ی که متفاوت بودن را طالبند و می خواهند یک جوانی پر بار و نتیجه بخش داشته باشند، می توانند این رمان را چندین بار بخوانند که قابل است.

پایان نقد اول

 

 

بریده ای از کتاب(۲):
          -او شیطان بود.               
          -کسی شیطان نیست، فرزندم. او هم شیطان نبود، شیطان شد. روزبه اندیشه کرد.
          -می دانید چه کسی را می گویم؟  
          -ابلیس را می گویی؟
         – نه پدر پطرس، ابلیس را نمی گویم، پولس پیر را می گویم.
         -نمی هراسی؟
          -از که؟ 
          -از دروغ و تهمت
          – گمان می کنم که شما هم او را می شناختید؟
           – اما زبان فروبستم که به ایمان مردم لطمه نخورد.
بریده ای از کتاب(۳):
تو آزاد شده ی هیچ کس نیستی. من، رسول خدا، تو را آزاد می کنم. تو از خاندان مایی و کسی را بر تو حقی نیست…
علی! بنویس. پیمان آزادی سلمان را بنویس تا همه حاضران بر آن شهادت دهند…
و علی بن ابی طالب نوشت از قول پیامبر آزادی روزبه را که سلمان شده بود.
سلمان، مردی از اهل بیت پیامبر.
سلمان، نامی که بر زبان ها جاری شد، اوج گرفت و بالا رفت و فرشتگان نیز او را با این نام شناختند…
تاریکی شب بیشتر و بیشتر شد و دیگر روزبه نمی توانست به تاخت برود. اسب آرام و آرام تر شد. حس کرد اهریمنان بسیاری او را احاطه کرده اند آنچه در کتاب ها خوانده بود او را هراسان می کرد. آیا توان راندن اهریمنان را داشت؟ ترس هر لحظه بیشتر بر جانش می نشست. ناگهان حس کرد صدایی شنید.

یک جرعه نقد:
کتاب رویای یک دیدار اثری فوق‌العاده از آقای هاشم‌زاده هست که روایت تاریخی سلمان را در بر دارد. روایتی که ماجرای پرواز او را از آتشکده زرتشتیان به سمت مسیحیت و سپس اسلام بازگو می‌کند… عاشق نور آداب می‌داند و حقیقت را در هر کجا که باشد جست و جو می‌کند.
در این رمان بعضا شاهد کم و کاستی هایی در روایت ماجرا هستیم. نویسنده خواسته است که از زیاده‌گویی پرهیز کند اما در برخی از قسمت‌های داستان متوجه می‌شویم که چیزی جا افتاده و جای خالی‌اش توی ذوق می‌زند.
به طور کلی این روایت تاریخی در قالب رمان بسیار شیرین و جذاب در آمده است.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">