سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ
تو عاشقانه سفر کن
تو عاشقانه سفر کن: واژه و قافیه ها گاهی می شود ابزار یک سفر عاشقانه…
تو عاشقانه سفر کننویسنده: حمید سبزواری
انتشارات تکا
بریده کتاب:
ای به درد درد مندان آشنا
بر همه پیدا و پنهان آشنا
ای ز سوز سینه آزادگان
در دل تاریک زندان آشنا
ای ز حال زار ره گم کردگان
در بیابان های سوزان آشنا
دستگیرم شو که، ره گم کرده ام
ای تو بر هر درد و درمان آشنا
بریده کتاب(۲):
درد مندم، آه درمانم فرست
مرهمی بر زخم پنهانم فرست
کسوت و اندام انسان دادی ام
جان انسان، جان انسانم فرست
بریده کتاب(۳):
مرا که یار نباشد بهار را چه کنم؟
بهار بی گل روی نگار را چه کنم؟
بهار با تو سفر کرد و بی تو باز آمد
من این ملازم بی اعتبار را چه کنم؟
گرفتم آن که شکایت ز بیش و کم نکنم
بلای هجر و غم انتظار را چه کنم
۹۹/۱۱/۰۷