نقد کتاب های موفقیت و روانشناسی
نقد کتاب های موفقیت و روانشناسی
امروزه کتاب های انگیزشی و موفقیت، جزء کتابهای پرفروش هستند و طرفداران زیادی دارند. به همین جهت، مهم است که نسبت به این قبیل کتب، آگاهی کسب کنیم. در این راستا، چند نکته را در مورد این کتاب ها بررسی می کنیم.
الف:
بگذارید برایتان مثالی بزنم. فرض کنید در میان اقوام شما شخصی است که اهل شبکه های خارجی و موسیقی و مشروب و… باشد، اما خیلی خوش اخلاق است. یک شخص دیگر هم هست که متدین است و به واجبات خود خیلی خوب عمل می کند و خوش اخلاق نیز هست. اگر بخواهید به فرزند خود خوش اخلاقی را آموزش دهید، او را به دست کدام یک می سپارید؟ طبیعتا فرد متدین.
چرا شما نمی پسندید که فرزندتان خوش اخلاقی را از کسی که بی بندوبار و تحت تاثیر شبکه های خارجی است، یاد بگیرد؟ چون خوش اخلاقی را همراه با بقیه ویژگی ها یاد می آموزد.
دقیقا این، مشکل کتاب های انگیزشی است. این قبیل کتاب ها اغلب توسط نویسندگان غربی نوشته شده اند. خواننده کم اطلاع چیزهای انگیزشی را که خوب هستند، به راحتی از یک شخص غربی می پذیرد، در حالی که اطلاع ندارد این قوانین را خداوند هزاران سال قبل توسط پیامبران و امامان برای انسان ها فرستاده، و گفته است که هر که اینها را انجام بدهد پیشرفت می کند و هر که انجام ندهد، شکست می خورد.
اما فردی که کم اطلاع است، به جای این که به صاحب و خالق این قوانین ایمان بیاورد، این حس را نسبت به نویسنده غربی و شاید بی دین پیدا می کند و فکر می کند اوست که دارد نجاتش می دهد، بدون نیاز به خداوند. بنابراین می گوید چقدر این غربی ها فهیم و باسواد هستند و ما باید مثل آنها شویم و احساس عقب ماندگی و سرخوردگی پیدا می کند.
ب:
علاوه بر این نکته، چنین کتاب هایی، در کنار آموزش های مثبت انگیزشی، نکات منفی را هم به خورد مخاطب می دهد.
اول
نویسنده کتاب، فرهنگ خودش را با همه ضعف هایش خوب جلوه می دهد و خواننده، همراه خوبی هایی که آموزش دیده، بدی ها را هم می پذیرد.
نویسنده می گوید: تو کار خوب بکن، کمک به مردم کن، قوی باش، جلوی سختی ها کم نیاور و…، حالا هر دینی هم که می خواهی، داشته باش. مخاطب چون نویسنده را خیلی قبول دارد، با خود می گوید درست است، دین هم نداشتیم مهم نیست، مهم این است که آدم خوبی باشیم. ولی نمی داند که اگر آدم خوبی هم باشیم ولی برای خدا نباشد، “اعمالمان مانند خاکستری است که در یک روز توفانی، تندبادی بر آن بوزد و آن را پراکنده کند.” (سوره ابراهیم آیه 18)
دوم
نویسنده می گوید مهم این است که تو برای هدف خود برنامه ریزی و تلاش کنی. حالا هدفت هر چه می خواهد باشد، چه رقص باشد، چه نماز. مهم این است که تلاش کنی. سپس مخاطب بی اطلاع این را می پذیرد و میگوید چه دقیق و چه متمدنانه!