نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۰۹ ب.ظ

گوشی های آرمی

کتاب گوشی های آرمی
نویسنده: نسیبه استکی
ناشر: عهد مانا

خلاصه:

گوشی‌ های آرمی، داستان دختری است که تنهاست و ناگهان با حضور گوشی های عجیبی در شهر و مدرسه و خانه های دوستانش و اتفاقات عجیبی که می افتد، تنهاتر می شود. او تصمیم می گیرد ترس را کنار بگذارد و با کمک پدربزرگ و مادرش، مردم شهر را از زندان عجیبی که گرفتار شده اند نجات دهد.
کتاب گوشی‌ های آرمی، نوشته نسیبه استکی، در سال ۱۴۰۲ به همت انتشارات عهد مانا با ۸۸ صفحه روانه بازار شد.

بریده کتاب ۱: 

مهسا بالای پله‌ ها ایستاد و با صدای بلند گفت: “نگران نباشید بچه‌ ها. وقتی برگشتم خونه، اون گوشی رو روشن می‌ کنم و فردا میام نشونتون می دم. بابام می‌ گفت توی خارج همه از اینها برای بچه‌ هاشون خریدن.” ص ۹

 

بریده کتاب (۲): 

ریحانه وارد کلاس شد و با دیدن صحنه‌ ای که دید، نزدیک بود شاخ دربیاورد. همه بچه‌ های کلاس مثل ربات‌ های صاف روی نیمکت نشسته بودند و گوشی‌ هایشان را روبروی صورت گرفته بودند. ریحانه اول سلام آرامی کرد. هیچ کس جواب نداد. بعد کم کم صدایش را بالاتر برد و گفت سلام بچه‌ ها. باز هم کسی جواب نداد. ص ۱۵

همین که گوشی را جلوی صورتش گرفت، ناگهان برنامه‌ ای به صورت  باز شد. ریحانه حس کرد نیرویی نگاهش را به صفحه گوشی قفل کرده و نمی‌ تواند تکانش دهد. تصویری داخل برنامه باز شد. رنگ‌ هایی که به شکل دایره‌ وار دور هم می‌ چرخیدند و بعد انگار نیرویی محکم او را به داخل گوشی می‌ کشاند. نمی‌ توانست چشم از گوشی بردارد. حس کرد دارد از جایی که هست کنده می‌ شود و توی گوشی می‌ رود. چیزی او را محکم گرفته و به داخل صفحه گوشی می‌ برد. حس می‌ کرد جانش دارد از بدنش خارج می‌ شود. بی‌ اختیار در فضایی چرخ می‌ خورد و با سرعت جلو می‌ رفت. ناگهان به سالن بزرگی پرتاب شد. صدای موسیقی تندی همه جا را برداشته بود. دور تا دورش پر از بچه‌ های جور واجور بود.
ص ۲۵

 

بریده کتاب(۳): 

پدربزرگ گفت: “می‌دونی خدا کدوم بنده‌ اش رو بیشتر دوست داره؟ اونی که همه بندگان خدا رو اندازه خودش دوست داره. انگار که همه بنده‌ ها جزئی از وجود خودش هستند. می‌خواد کار خوب بکنه، ولی دوست داره بقیه مردم هم کار خوب کنند.” ص ۳۵

 

بریده کتاب۴ : 

دو مرد مشکی‌ پوش  جای اخبارگوهای همیشگی نشسته بودند. بعد از سلام و علیک‌ های همیشگی و مفصلشان، گفتند: “همان طور که همه‌ تان می‌ دانید، امروز صبح گوشی‌ های آرمی ویژه بزرگسالان در سطح شهر توزیع شد. ادارات تمام کارمندان خود را موظف به استفاده از آن کرده‌ اند و قرار شد از امروز کارمندان از توی خانه کارشان را انجام بدهند. این طوری همه می‌ توانند توی خانه‌ هایشان بنشینند و از همان جا کار کنند. خیلی خوب است، مگر نه؟ پس شما هم اگر تا کنون گوشی آرمی نخریده‌ اید، عجله کنید.” ص ۵۲

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۸/۱۷
نمکتاب ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">