نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ق.ظ

چرخ وفلک

مجموعه چرخ وفلک : بیان و بررسی نعمت های الهی به زبان شیرین شعر

مجموعه چرخ وفلک : بیان و بررسی نعمت های الهی به زبان شیرین شعر

مجموعه چرخ وفلک : ثریا کریمی، نشر کمال اندیشه

 

معرفی:

این ده کتاب ساده و خوشمزه، به بیان و بررسی نعمت های الهی به زبان شیرین شعر می پردازد و در آخر به این اشاره دارد که این نعمت ها از خداوند است، خداوندی که همه ما انسان ها را دوست دارد و به دقت و نظم برای ما جهان زیبایی آفریده است.
این شعرهای ساده که مناسب کودکان زیر ۵ سال است می تواند به راحتی در مهد کودک ها نیز به جای شعر های کم محتوا مورد استفاده قرار گیرد و به خاطر ریتم ساده، حفظ کردن آن برای کودک آسان است.

بریده کتاب(۱):

راستی اگه بچه ها
برف سفید نباره
تمام این دنیا رو
کثیفی بر میداره
آدم برفی نداریم
تا عکس بگیریم باهاش
یا گوله های برفی
بسازیم یواش یواش
خدای خوب و دانا
برف سفید رو ببار
برای ما آدم ها
شور و صفا رو بیار
ما هم دعا میکنیم
توی فصل زمستون
برف قشنگ بباره
تا پر بشه سد هامون

بریده کتاب(۲):

کنار جا نمازم
برات دعا میخونم
ستاره قشنگم
قدر تو رو میدونم
آسمون شهرمون
بدون تو خالیه
اما اگه تو باشی
پر نوره وعالیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۲۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ

فصل جوانی

کتاب فصل جوانی : چه فصلی ست فصل جوانی...چه پر باد است سر این جوان...

کتاب فصل جوانی : چه فصلی ست فصل جوانی…چه پر باد است سر این جوان…

 

کتاب فصل جوانی : قاسمعلی فراست، نشر عصر داستان

معرفی:

هر فصلی از زندگی شرایط خاص خودش را دارد. پسر باشی، پر انرژی باشی، جوان و سرحال باشی و آن وقت اگر مانعی مقابلت نباشد چنان می تازی که حتی شاید سرت را هم به باد بدهی.
این کتاب فصل های جوانی کردن یک پسر است. و شاید بتوان گفت نتیجه جوانی + عشق موتور

خلاصه:

شاگرد اول دبیرستان و عشق موتور محل، چه می‌خواست و چه شد! اول به عشق موتور ۲۵۰ از همه چیزش گذشت و به جبهه آمد فقط به خاطر موتورسواری اما نگرش‌ها و ارزش‌ها و باورهایش در مدت سه ماه چنان تغییر کرد که گویی سال‌ها در محضر اساتید عرفان و دین درس آموخته است یکی از عوامل این تحول عمیق او آشنایی با شهید دکتر مصطفی چمران بود.

بریده کتاب(۱):

جیم می شوم و به کوچه که می پیچم گاز آواز را می گیرم” بیا بریم شهر، کدام شهر، همان شهری که دلبر ناز داره آی بله…”
– هی ! خر خوان! صدای وحید است. بی خیال. وقتم را می گیرد. باید زودتر به خانه برسم و جایزه ام را نشان مامان بدهم و شیرینی اش را بردم پیش بهادر. بهادر یعنی موتور “تریل ۱۵۰”!بگو”۲۵۰”و…

بریده کتاب(۲):

شتابان پانسمانش را باز می کند و می پرسد: تو فیلمها دیدی چطور دکترها رگ پاره شده را می بندند؟
-آره اما آنها وسیله دارند. ضدعفونی می کنند. زخم بازویش را نگاه می کند و دست چپش را لای زخم می برد و دنبال رگ بریده می گردد و می گوید: در خواب همه اش به رگ پاره ام فکر می کردم و خواب اتاق عمل می دیدم. مصمم دنبال رگ می گردد و می گوید این تنها راه باقیمانده است. آن جور که هی باز کنیم و ببندیم مرگ تدریجیه. بالاخره هرکس خون محدودی دارد. می خندد و خوشحال می گوید بالاخره پیدایش کردم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۹
نمکتاب ...
شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۴۹ ب.ظ

شهید عزیز

شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر.

شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر.

 

 

شهید عزیز : مصیب معصومیان، انتشارات شهید کاظمی

بریده کتاب(۱):

می گفت پدر و مادر امامزاده های سیار هستند. هر وقت حاجت دارید، بروید پیششان و عرض حاجت کنید. آنها که دعا کنند، حتما مستجاب می شود. صفحه۹۰

بریده کتاب(۲):

در مأموریت ها وقتی بیکار می شدیم، بیشتر سرمان توی گوشی بود؛ ولی محمود همیشه با خودش کتاب می آورد و مشغول خواندن کتاب می شد. صفحه۹۵

بریده کتاب(۳):

آن روزی که تکفیری ها می خواستند خان طومان را از چنگ ما درآوردند و حمله شدیدی کردند، می شنیدم که محمود پشت بیسیم فریاد می زد”…أین رجبیون؟ أین رجبیون؟ امروز اول ماه رجب هست! بشتابید به سوی دشمن! خدا شما را صدا می زند! ندا فرستاده است! خدا امروز فرشتگانش را به زمین فرستاده است!” رجزهایش همه را به گریه شوق انداخته بود. چنان شور و حماسه‌ای در نیروها ایجاد شده بود که همه سر از پا نشناخته به سمت خط هجوم می بردند. صفحه۱۳۷

بریده کتاب(۴):

مدتی که از شهادت محمود گذشت، مجتبی پیگیری کرد و قرار شد دیداری با مقام معظم رهبری «حفظه الله» داشته باشیم….
خدمت ایشان که رسیدم، نامه ای را که از قبل نوشته بودم، تقدیم ایشان کردم. از ایشان خواسته بودم هیچ کس مانع رفتن فرزندانم به سوریه نشود و آنها بتوانند.
تا جان در بدن دارند از حریم اهل بیت «ع» دفاع کنند. حضرت آقا می‌دانستند محمودم شهید و محمدرضا هم در سوریه مجروح شده،
از من پرسید:«در رضایت بنده هم شرط است؟».
عرض کردم :«من از پسرانم راضی هستم، ان شاءالله شما از آنها راضی باشید!».
مجدداً حضرت آقا فرمودند:«خانم! رضایت من هم شرط است؟»
و در ادامه به فرزندانم اشاره کردند و فرمودند:«اینها ذخایر نظام جمهوری اسلامی هستند و باید به اسلام و نظام جمهوری اسلامی خدمت بکنند.»
دیگر کلامی نداشتم که در مقابل فرمایش ایشان بگویم. یاد سفارشات محمود افتاده بودم که همیشه تأکید داشت تا ما مطیع محض ولایت فقیه باشیم، دیگر اصراری به رفتن فرزندانم به سوریه نداشتم. صفحه۱۶۵

بریده کتاب(۵):

در دیداری که با مقام معظم رهبری «حفظه الله» داشتیم، عکس محمود را به علی دادم که ببرد خدمت حضرت آقا تا با دست مبارکشان پشت عکس را امضا کنند. علی عکس را نزد آقا برد و به آقا عرض کرد:«عکس بابایم را امضا می کنید؟».
آقا با لبخند دلنشینی فرمودند:«بله پسرم!».
و عکس را برداشتند و چند بار آن را نگاه کردند. عکسی بود که محمود با خنده به دوربین نگاه می کرد. آقا بار اول نگاهی به عکس انداختند و لبخندی زدند. بعد عکس را مقداری دورتر بردند و مجدداً لبخند زدند. بار سوم عکس را به چشمان مبارکشان نزدیک کردند و باز هم لبخند دیگری زدند. بعد با دست مبارکشان پشت عکس نوشتند” سلام خدا بر شهید عزیز” و سپس امضا فرمودند. صفحه۱۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۹
نمکتاب ...
شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ب.ظ

بابای بچه ها

کتاب بابای بچه ها : غلامرضا حیدری ابهری، نشر جمال

معرفی:

قرآن کریم، پیامبر را به عنوان الگوی همیشگی بشریت معرفی کرده است. در فرآیند تربیت، ارائه ی یک الگوی جامع اهمیت ویژه دارد. برای آن که کودکان مان راه و روش پیامبر را الگوی زندگی خویش سازند، در آغاز باید به آن دلبستگی و علاقه پیدا کنند.
کتاب بابای بچه ها با هدف عمیق کردن محبت کودکان به پیامبر است، پیامبری که این روزها در فضای مجازی خیلی زیاد برعلیه آن تبلیغ می‌شود، اما کودکی که از خردسالی با عشق قلبی و شناخت نسبت به پیامبر بزرگ شود در نوجوانی درگیر شبهات نمی‌شود.

بریده کتاب:

حضرت محمد (ص) خیلی خوب بلد بود که چطور بچه ها را خوشحال کند. این، هنر پیامبر بود.
پس از چند دقیقه، نگاه ام خالد به علامتی افتاد که روی کمر پیامبر بود. این علامت شبیه مهر بود آن را خدا روی کمر حضرت محمد (ص) قرار داده بود تا کسانی که می خواهند آخرین پیامبر را بشناسند، راحت او را پیدا کنند.
ام خالد می خواست به آن علامت دست بزند. به طرف رسول خدا رفت و دستش را روی علامت پیامبری حضرت محمد گذاشت. با انگشتان کوچکش آن را لمس کرد. پیامبر از این کار ام خالد ناراحت نشد. رسول خدا به او اجاره داد که هر چه دلش می خواهد با آن علامت بازی کند. البته پدر ام خالد از کار دخترش ناراحت شد. با عصبانیت ام خالد را عقب کشید و با او دعوا کرد. اما پیامبر به پدر ام خالد فرمود: “با او کاری نداشته باش.” ام خالد که مهربانی پیامبر را دید خیلی خوشحال شد.
سال ها گذشت. ام خالد، خاطره ی آن روز را بارها برای مردم تعریف کرد. او هیچ وقت مهربانی آن روز پیامبر را از یاد نبرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۳
نمکتاب ...
جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۶ ب.ظ

امیر مهربان

کتاب امیر مهربان : روایت هایی ساده و روان از زندگی مولای مهربانی ها، امام علی (ع)

کتاب امیر مهربان : روایت هایی ساده و روان از زندگی مولای مهربانی ها، امام علی (ع)

 

کتاب امیر مهربان

معرفی:

روایت هایی ساده و روان از زندگی مولای مهربانی ها، امام علی (ع)
این کتاب با بیان داستان هایی ایشان را به کودک معرفی می‌کند.
در این داستان ها به عدالت، جوانمردی و مهربانی حضرت اشاره دارد…
خواندن این کتاب را به تمام شیعیان امیرالمؤمنین توصیه می‌کنیم.

بریده کتاب(۱):

قاضی به امام گفت: آیا دلیلی داری که حرفت را ثابت کند؟
امام فرمود: نه‌
قاضی گفت: پس حق با مرد نصرانی است، مرد نصرانی خوشحال شد سپر را برداشت و رفت، اما دلش راضی نشد… برگشت و ماجرا را تعریف کرد…
گفت: در جنگ سپر از اسب امام افتاده و او برداشته
مرد نصرانی با دیدن رفتار امام مسلمان‌ شد، امام نیز سپر را با یک اسب به او بخشید…

بریده کتاب(۲):

حالا دشمن تشنه بود، رودخانه دست یاران امام بود، سربازان معاویه ضعیف شدند، تشنگی بی حالشان کرده بود… رفتند نزدیک آب..
امام دستور داد را آب را باز کنند.
سربازان تشنه با ترس خود را به رساندند و آب برداشتند و با تعجب به سمت لشکر معاویه رفتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۶
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۶ ب.ظ

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام : محمدحسین افشاری

معرفی:

انسان های بزرگ وظیفه شناسند و این احساس مسئولیت آنها را از دیگران متفاوت می کند. اگر می خواهی مسئولیت خود را نسبت به دنیای پیرامونت بدانی، رساله ی حقوقی امام، مجموعه ی کاملی را در اختیار تو قرار می دهد.

بریده کتاب:

حق مادرت این است که بدانی او آنگاه که هیچکس حمل کسی را بر دوش خود نمی پذیرفت تو را بر دوش خود پذیرفت و از میوه ی دلش به تو داد. آنگاه که کسی به تو چیزی از خودش نمی داد، با تمام اعضایش از تو مراقبت کرد. او باکی نداشت که خود گرسنه بماند ولی تو را غذا بدهد و نیز خود تشنه بماند ولی تو را سیراب نماید. خود در آفتاب بماند ولی تو را در سایه نگاه دارد ……
حق نیکی کننده به تو این است که از او تشکر نمایی و با نیکویی او را یاد کنی، و با گفتار نیک به او پاسخ گویی و او را با بهترین و پاک ترین دعایی که میان تو و خداست دعا گویی هرگاه چنین کردی از او در آشکار و پنهان سپاس گفته ای ….

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۶
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۳۵ ب.ظ

یک شب کابوس یک شب رویا

کتاب گنجینه عفاف : قدر داشته هایمان را بدانیم، میراث بانویمان زهرا قیمتی ست…

 

کتاب گنجینه عفاف : مهدی نصیریان دهزیری، نشر اندیشه صادق

معرفی:

تا حالا یه عالمه مطلب کوچولو وخیلی جالب یه جا دیده بودی؟ الان میتونی ببینی! وقتی این کتابو میخونی، می فهمی چی داری که خودت خبر نداری…؟!همه می دونند ولی تو قدرشو نمی دونی..
اونی که نداره داره زجر میکشه ولی تو که داری حواست نیسیت! بخون تا بفهمی چی میگم!

بریده کتاب(۱):

زن ومرد، دختر وپسر نامحرم مثل دوسیم برق هستند که عدم وجود عایق بین آنها باعث آتشسوزی اخلاقی وانفجارهای خانمان سوز می شود وحجاب اسلامی محافظی است که از این آتش سوزی ها پیشگیری کند.

بریده کتاب(۲):

فرق عشق وهوس: عشق عمیق ومتمرکز کننده نیروها ویگانه پرست است، هوس سطحی و پخش کننده نیرو وهرزه صفت است.

بریده کتاب(۳):

پیامبر(ص) فرمودند: زن، سراسر پیکرش عورت است! یعنی تمام موجودیت پیکرش شهوت انگیز وتحریک کننده است واصل پایه مساله حجاب هم همین است.پ

بریده کتاب(۴):

موید ارشد انیستتوی لندن: باید کشورهای اسلامی را باترویج سکس وآیه الله ها رابا فرهنگ «ولایت زمینی» در سرزمین هایشان به محاصره در آورد، حالازمان رها کردن سگ های جدیدجنگ، چون«مایکروساخت» و«میکی ماس» است!

بریده کتاب(۵):

مشیل هولباک (نویسنده فرانسوی ): جنگ برضد اسلام گرایی با کشتن مسلمانان فایده ندارد، فقط با فاسد کردن آنها می توان به این پیروزی دست یافت، پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامن های کوتاه فروبریزیم .!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۳۵
نمکتاب ...
سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۵۴ ب.ظ

دخترجوان و حقیقت پنهان

دخترجوان و حقیقت پنهان: روایت ازدواجی پر حادثه ولی بسیار شیرین

 

دخترجوان و حقیقت پنهان : حسینعلی عنابستانی، نشر کاتبان

 

معرفی:

سمانه ومصطفی زوج جوانی هستند که در روز ازدواجشان برای مصطفی دعوتنامه ای برای ادامه تحصیل در خارج از کشور می رسد و او چاره ای ندارد جز اینکه همان روز راهی سفر شوداین سفر موجب حوادثی می شود….

 

بریده کتاب:

پس از چند روز فائزه بهترین دوست دوران دبیرستانش را با مصطفی آشناکرد. آن دو با هرنگاه و گفت وشنود بیشتردلباخته هم می شدند زیرا سمانه این هیبت و بزرگواری را در سیمای هیچ مردی ندیده بود ومصطفی این همه نجابت وپاکی را در دختری.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۵۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۴ ب.ظ

دست های نیرومند

کتاب دست های نیرومند : دفاع شیرین و جانانه امام علی(ع) در دوران کودکی از پیامبر اکرم

کتاب دست های نیرومند : دفاع شیرین و جانانه امام علی(ع) در دوران کودکی از پیامبر اکرم

 

 

کتاب دست های نیرومند : غلامرضا آبروی، نشر حضور

 

معرفی:

گاهی انسان‌ دستش، پایش، چشمش، زبانش، قلمش، خلاصه تمام افعالش برای یاری دین خدا و یاری و دفاع از حجت خداست…
داستان دست های نیرومند، داستان دفاع شیرین و جانانه امام علی علیه السلام در دوران کودکی از پیامبر اکرم است مقابل کودکانی که ایشان را می آزردند.
داستانی ساده و روان که بر جان و دل کودک می نشیند

بریده کتاب(۱):

پسر بزرگتر گفت: او محمد است، زود باشید سنگ جمع کنید.
یکی از بچه ها گفت: پدرم می گوید او دیوانه است، خدایان ما را قبول ندارد.
پسر بزرگتر گفت : پدر من نیز همین را می گوید و سفارش کرده که هر جا او را دیدید با سنگ بزنید.
پسر بزرگتر سنگی برداشت و دستش را بالا آورد تا سنگ ها را به سوی پیامبر پرتاب کنند…

بریده کتاب(۲):

علی با خشم به آن ها نگاه کرد و گفت:هر کس به رسول خدا آزار برساند سزایش همین است.
دو پسر گریه کنان از آنجا رفتند.
کوچه خلوت بود، خورشید در دل آسمان لبخند میزد و نور می پاشید، هیچ صدایی جز صدای نرم قدم های پیامبر وعلی در کوچه نمی آمد…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۲۴
نمکتاب ...
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ب.ظ

چشمه جاری

کتاب چشمه جاری : اطلاعاتی ارزنده در قالب آیات، روایات و حکایات...مشقی برای زندگی

کتاب چشمه جاری : اطلاعاتی ارزنده در قالب آیات، روایات و حکایات…مشقی برای زندگی

 

کتاب چشمه جاری : معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف

بریده کتاب(۱):

صاحب سینما دل خوشی از مسجد هدایت نداشت. مشتری های سینما با رونق گرفتن مسجد کم شدند. هر چه برنامه های مسجد بیشتر طرفدار پیدا می کرد، صاحب سینما هم فیلم های مستهجن تری نمایش می داد. بعدها کار به آنجا کشید که صاحب سینما دو هزار تومان به کلانتری رشوه داد تا در مسجد را ببندد؛…. صفحه ۱۳

بریده کتاب(۲):

یک بار جلوی آقا را گرفت و پرسید:« چرا رفتی وسط محله عرق فروش ها نماز می خوانی؟».
آقای طالقانی هم گفت:« مسلمان کردن آدم متدیّن زحمتی ندارد. او خودش نمازش را بهتر از من و شما می خواند. اگر بتوانم پای یکی از این ها را که دور و بر سینما و کاباره پرسه می زند به مسجد باز کنم، کاری انجام داده ام. صفحه۱۴

بریده کتاب(۳):

در آغاز دادگاه خود، با اعلام اینکه دادگاه را به رسمیت نمی شناسد تا پایان محاکمه سکوت اختیار کرد و سرانجام به اشد مجازات یعنی ۱۰ سال زندان محکوم شد. دادگاه تجدید نظر هم تا پایان با سکوت آقا برگزار شد….. صفحه ۴۵

بریده کتاب(۴):

عید را به همه تبریک گفت و فطریه اش را کنار محراب گذاشت، گفت:« من فطریه ام را برای کمک به فلسطینی‌ها می‌دهم و از همه می‌خواهم فطریه ی خود را برای کمک به آنها بدهند.»
در مسجد ولوله افتاد… خیلی ها بیشتر از فطریه شان پول دادند. صفحه53

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۱۵
نمکتاب ...