نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۸ ب.ظ

زندگی به سبک روح الله

زندگی به سبک روح الله: یک سبک زندگی نمونه و منحصربفرد… ازدستش ندهی!

 

زندگی به سبک روح الله
نویسنده: علی اکبر سبزیان
انتشارات: کانون اسلامی جوانان شهر خورشید – الشمس

بریده کتاب:

تا وقتی که خانم سر سفره نمی آمد دست به غذا نمی زدند. گاهی زودتر دست به غذا می بردیم نمی گفت چرا صبر نمی کنید می گفتند: ( چرا خانم نیامدند؟) چندبار ایشان را صدا می کردند و گاهی خانم می آمد و می گفت( آقا آخر من مهمان دارم شما بخورید، من باید غذا بکشم بعد می آیم) این رفتار آقا روی همه اثر گذاشت… خانم فاطمه طباطبایی( عروس امام)

بریده کتاب(۲):

به دختر من که از شیطنت بچه خود گله می کرد می گفتند:( من حاضرم ثوابی را که تو از شیطنت حسین می بری با تمام ثواب عبادات خودم عوض کنم) عقیده داشتم بچه ها باید آزاد باشند تا وقتی که بزرگ شوند، آن وقت برایش حد تعیین کنند. می گفتند: “با بچه ها باید رو راست باشید تا آن ها هم رو راست باشند.الگوی بچه پدر و مادر هستند اگر با بچه درست رفتار کنی بچه ها درست بار می آیند. هر حرفی را که به بچه ها زدی باید به آن عمل کنی.”

بریده کتاب(۳):

پیامبر اکرم: بوی فرزند از بوی بهشت است و دختران را جز مومن کسی دوست ندارد.
علاقه آقا به دختر خیلی زیاد بود. به کسانی که فرزند دختر داشتند می گفتند: “آن چیزی که مهم است دختر است.”

بریده کتاب(۴):

دو توصیه مهم امام در ازدواج یکی توجه به تقوای فرد و دیگری هم کفو بودن بود. البته به خانواده خیلی اهمیت می دادند چون معتقد بودند خانواده اصالت دارد و اگر کسی جد و آبادش صالح باشد نطفه اش نیز پاک است.

بریده کتاب(۵):

نقش زن را در خانه تعیین کننده می دانستند و به تربیت بچه ها خیلی اهمیت می دادند. می فرمودند: ” خانه را دست کم نگیرید تربیت بچه ها کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند خدمت بزرگی به جامعه کرده است.”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۹ ، ۱۶:۴۸
نمکتاب ...
دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

راز انگشتر

کتاب راز انگشتر: خاطراتی خواندنی از یک سبک زندگی متفاوت

 

کتاب راز انگشتر (خاطرات شهید سعید بیاضی زاده)
نویسنده: گروه تبلیغی فاطمه الزهرا (س) شهرضا
انتشارات: موسسه فرهنگی هنری مطاف عشق

خلاصه:

این کتاب داستان‌هایی کوتاه از شهید جوان دهه هفتادی، سعید بیاضی زاده است؛ که از کودکی و نوجوانی متفاوت تا دوران سرشار از معرفت جوانیش را برایمان روایت می کند.

بریده کتاب:

زمانی که مداح مشغول روضه‌ خوانی بود من کنار سعید نشسته بودم و می ‌شنیدم که های های گریه می‌ کند. اول با خودم فکر کردم حالت تباکی است و اشکی از چشم ‌هایش جاری نشده، ولی وقتی دقیق شدم دیدم نه! دارد به پهنای صورت اشک می‌ ریزد. از بچه کلاس پنجم ابتدایی عجیب بود.
بعد از جلسه در راه پرسیدم: امشب چی شده بود که این‌ قدر گریه می‌ کردی؟
گفت: مگه جلسه برا حضرت زهرا نبود؟ کسی که حضرت زهرا رو شناخته باشه، چرا گریه نکنه؟

بریده کتاب(۲):

طوری رفتار می‌ کرد که شما احساس نمی‌ کردی از سطح علمی بالاتری نسبت به شما برخوردار است.
حدود یک سال تحصیلی از دوستی و رفاقتمان گذشت تا فهمیدم سعید یک پایه از من بالاتر است. آن هم به‌ خاطر امتحانات فهمیدم‌. موقع امتحان دیدم با ما برای امتحان همراه نمی ‌شود. گفتم: سعید چرا با ما نمیای امتحان؟
گفت: خب ساعت امتحانمون فرق داره!
گفتم: مگه پایه چند امتحان می ‌دی؟
گفت: پایه هشت.
باتعجب گفتم: مگه تو پایه هفت نیستی!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

غریبه ها

کتاب غریبه ها: داستان های کوتاه و جذابِ نوجوانانه ی انقلابی

کتاب غریبه ها
نویسنده: محمدرضا سرشار
انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

بابا با تمسخر لبخندی زد و گفت: ( مگر آمریکا می‌ گذارد کسی شاه را از بین ببرد!)
گفتم: ( اصلاً به آمریکا چه مربوط است ما می‌ خواهیم چکار کنیم! مگر آمریکا ارباب ماست؟!)
بابا ساکت شد. مثل اینکه حرفی نداشت.
ص۶۲

بریده کتاب(۲):

مگر ممکلت شهر هرت است؟ یک مشت غریبه آمده‌ اند توی ده و زده‌ اند بیست و سه تا بچه را لت و پاره کرده‌ اند، آن ‌وقت ولشان کنند که بروند؟! نه… اگر اینطور باشد، من یکی که طاقت نمی ‌آورم…

بریده کتاب(۳):

مادر گفت: ( مگر چه ‌شده؟)
بابا آهی کشید و گفت: ( کار این ولگردها به جایی رسیده که مزاحم ناموس مردم هم می ‌شوند.)
و ادامه داد: ( امروز سر چشمه بوده‌ اند و به دختر حسنقلی، حرف ‌های نامربوط زده ‌اند…
مادر، با دست صورتش را کند و گفت: ( استغفرالله!…)

بریده کتاب(۴):

با تمام قدرتی که در بدن داشتم، به طرف کوچه دویدم صدای پای مأمورها، روی موزاییک ‌های پیاده‌ رو، از پشت سرم، به گوشم رسید.
سرعتم را بیشتر کردم، تا به کوچه رسیدم، خود را توی آن پرتاب کردم. در همین وقت، چیزی سوت‌ کشان از کنار سرم گذشت و به دیوار خورد.
ص۲۲

بریده کتاب(۵):

یک ‌دفعه چند مرد قوی هیکل، جلویمان سبز شدند. نقاب زده بودند و چماق داشتند. جلوتر که آمدند، یکی از بچه‌ ها که کنار من ایستاده بود، گفت: (حالا چکار کنیم؟)
گفتم: (باید راهمان را کج کنیم و از کوچه‌ ی سمت چپ برویم.)
به کوچه ‌ی سمت چپ نگاهی کردم. اما از آنچه دیدم خشکم زد؛ چند نفر نقاب ‌دار دیگر، آنجا را بسته بودند. دلم هری ریخت پایین. قلبم تاپ تاپ می ‌زد. گلویم خشک شده بود. به زور، آب دهانم را قورت دادم و گفتم: ( با ما چکار دارید؟ بروید کنار بگذارید راهمان را برویم.)

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

نردبان آسمان

کتاب نردبان آسمان: درس نامه انتظار امام عصر (عج) (ویژگی های یک منتظر واقعی)

کتاب نردبان آسمان
نویسنده: محمدصادق منتظری
انتشارات بقیه العتره

معرفی:

اهل بیت بارها خود را منتظر نامیده‌ اند و برای رسیدن به جامعه ظهور مشتاقانه لحظه ‌شماری کرده ‌اند. دعای ندبه، دعای عهد، زیارت آل ‌یس و… نمونه‌ های بارز این اشتیاق است.
ما چه؟ ماهم منتظر حقیقی هستیم؟ خصوصیت‌ های یک منتظر واقعی را می دانیم و در خود داریم؟! یا نه… امام را می‌ خواهیم برای رفع نیازها و عقده‌ های شخصی ‌مان؟
در این کتاب تعریف و ویژگی‌ های منتظران واقعی را خواهیم خواند.

خلاصه:

نردبان آسمان به زوایای فردی و اجتماعی مقوله انتظار با بهره‌ گیری از روایات و آیات قرآن می ‌پردازد.
شرح خصلت‌ ها، آسیب‌ ها و راه‌ حل‌ های رسیدن به جامعه منتظر به همراه مثال‌ های ساده، با قلم نسبتاً روان در این کتاب قلم زده شده است.

بریده کتاب:

قدم‌ های منتظران لرزان نیست؛ ایسم‌ های بشری اندیشه منتظر را به تردید نمی ‌اندازد. عاطفه او بر محور ایمان می ‌چرخد. سوپرمن ‌های دنیا دلش را نمی ‌لرزاند. رفتار او بر مدار حق بوده و منافع دنیایی و مصلحت‌ های زودگذر مادی رفتار او را تغییر نمی‌ دهد.

بریده کتاب(۲):

آمادگی، جزء جدایی‌ ناپذیر انتظار است. آن‌ کس که انتظار نمی‌ کشد، برای چه پدیده‌ ای خود را مهیا می ‌سازد؟! آن کس که در انتظار مهمان لحظه ‌شماری می ‌کند، خانه خویش را از قبل آب‌ و ‌جارو می ‌زند و خود را مهیای مهمان می ‌سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...