نقد رمان خشت اول: ناامیدی و پوچی ره آورد این رمان...
نقد رمان خشت اول: ناامیدی و پوچی ره آورد این رمان است.
نقد رمان خشت اول نوشته ی فریده شجاعی
نوشتن داستان زندگی دیگران عبرتآموز است و بیدار کننده،البته به دو شرط؛
نگاه گوینده،خاطره و داستان
قلم و اندیشه ی نویسنده
خشت اول داستان دختری است که از زمان پدربزرگ و مادربزرگش شروع میکند و خانواده، خودش و سه ازدواجش را توضیح می دهد.
اینکه مردان خانواده از اول تا اینجا غالباً بیخیال و اهل شراب و مواد و ولگردی بودند و زنانشان اهل سختی و تحمل!
درد و رنجی که زنان کشیدهاند نتیجهاش بیماریها و شکستگیها بوده است.
گوینده فقط از تلخیها و نابسامانی ها می گوید بدون آنکه از این زندگی صدساله ی اجدادشان عبرتی،راهحلی، گفتمان سازنده ای گرفته باشند.
چه خودشان چه خواننده!
فقط گفته و نویسنده هم نوشته!
همین هم هست که وقتی کتاب تمام می شود حس بدی در درونت غلیان پیدا میکند و ناامیدی و پوچی ره آوردش می شود!
من اما از خواندن این داستان و هرزه گردیها و شراب و قمار و … فهمیدم که هرچه ما آدمها از خدا دورتر باشیم، فرمانهای خدا را کنار می گذاریم چون می گوییم سخت است و اذیت می شویم.
غیبت نکردن سخت است،
احترام به پدر و مادر سخت است،
نماز سخت است،
حجاب سخت است
صدقه و خمس و زکات سخت است…
زندگی واقعی که در این کتابها خواندم این بود که همهی آنها سرشان گرم مشکلات و بدبختیهای خودشان بوده، اینکه...
یک سختی بی اجر و مزد و افسرده کننده…
به خودکشی رساننده…
قرص آرام بخش خوراننده…
به هرحال نویسندگی یک هنر است؛
هنر تبدیل شنیدهها و دیدهها به نوشتههایی که خواننده را به نتیجه برساند نه به پوچی دنیا!