نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۹۹ مطلب با موضوع «2. نوجوان» ثبت شده است

جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۸ ب.ظ

آتش و پرواز لاک پشت ها

کتاب آتش و پرواز لاک پشت ها : خاطرات ناخدا یکم عملیات هوایی

کتاب آتش و پرواز لاک پشت ها

نویسنده: حسین قربانزاده

انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

زل زد به دریا. لبخند زدم. چقدر این صحنه برایم آشنا بود. وقتی دید نگاهش می‌ کنم، برگشت و پرسید:
《 شما در جنگ به کسی هم شلیک کردید؟! می‌گویند تیرانداز ماهری هستید!》گفتم….

مرتبط با کتاب آتش و پرواز لاک پشت ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۸
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۵ ب.ظ

اقیانوس ها چرخ می زنند

کتاب اقیانوس ها چرخ می زنند : خاطرات ناوسران تکاور مهدی ارتیانی

کتاب اقیانوس ها چرخ می زنند

نویسنده: پری آخته

انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

حالا سال‌ هاست شب‌ ها در خواب می‌ بینم یک‌ دفعه می‌ روم هوا و اقیانوس‌ ها دور سرم چرخ می‌ زنند. هراسان چشم باز می‌ کنم و می‌ بینم روی تخت هستم و قادر نیستم خودم را تکان بدهم. سال‌ هاست به تخت دوخته شده‌ ام.

مرتبط با کتاب اقیانوس ها چرخ می زنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۵
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ

کلاغ کامپیوتر

کتاب کلاغ کامپیوتر : یک ماجراجویی کامپیوتری

کتاب کلاغ کامپیوتر

نویسنده: فرهاد حسن زاده

انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

این اولین باری بود که کلاغی را از فاصله نزدیک می‌ دید. کلاغ، چیزی را که به منقار داشت، به طرف او گرفت. ولی منصور هنوز جرئت نزدیک شدن به او را نداشت. کلاغ، امانتی‌ اش را روی نیمکت گذاشت، لبخندی مرموز زد و پرکشید به آسمان مه‌ آلود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۳:۲۳
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۱:۳۱ ق.ظ

الماس در تاریکی

کتاب الماس در تاریکی : کتابی درباره ی کار و تلاش

کتاب الماس در تاریکی

نویسنده : سمانه اخوان

انتشارات عهد مانا

خلاصه‌کتاب:

کتاب الماس در تاریکی، داستان یک پسر نوجوان است که با دوستش تصمیم می‌ گیرند به دنبال الماس در خارج از جو زمین بروند. گاهی ناامید می‌ شوند و شکست می‌ خورند، اما سخت می‌ ایستند و دنبال هدفشان می‌ روند. در این بین اتفاقات دیگری نیز رخ می دهد؛ یکی از شخصیت‌ های اصلی، مبتلا به بیماری چشم می‌ شود که توسط پزشکان ایرانی جراحی می‌ شود و…. این دو رفیق نهایتا با همکاری با هوافضا موفق می ‌شوند کار بزرگی را در ایران برای اولین بار انجام دهند.
کتاب الماس در تاریکی، نوشته سمانه اخوان، در سال ۱۴۰۲ و با ۱۳۵ صفحه، به همت انتشارات عهد مانا منتشر شده است.

 

بریده کتاب(۱):

علی پشت میز همیشگی نشست و با کتاب‌ هایی که رو به‌ رویش چیده بود، مشغول شد. اما فقط ورق می‌ زد. بی‌ این که کلمه‌ ای از آنها را بخواند. نگاهش بین سطور کتاب می‌ چرخید، اما در دلش چیز دیگری می‌ گذشت. در دلش می‌ گفت نباید همه چیز تمام شود! مگر می‌ شود آن همه تحقیق، آن‌ همه شوق، آن‌ همه تصمیم، هیچ نتیجه‌ ای نداشته باشد! یعنی همه را باید فراموش کرد؟حس می‌ کرد آرزوها و اهدافش بین سطور این کتاب‌ ها زندانی شده‌ اند و قرار نیست از دل این کتاب‌ ها چیزی بیرون بیاید. چیزی که به درد علی، صدرا، طاها و دیگر مردم این جهان بخورد. اما…
صفحه ۶١

بریده کتاب(۲):

روزهای سختی بر صدرا گذشته بود. رعنا و امیر برای درمان صدرا به هر دری زده بودند. به هر دکتری که بود و تعریفش بر زبانی جاری شده بود، سر زده بودند. ولی فایده‌ ای نداشت که نداشت. قبل از تصمیم قطعی برای رفتن به خارج از کشور، فقط یک دکتر مانده بود که امکان داشت کاری از دستش ساخته باشد. دکتری که جراحی شبکیه را داشت و در بیمارستان شیراز مشغول طبابت بود.
صفحه‌ ۶٧

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۱:۳۱
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۰ ق.ظ

آسنا و راز کنیسه

کتاب آسنا و راز کنیسه : گره خوردن زندگی یک دختر یهودی با نام علی (ع)

کتاب آسنا و راز کنیسه

نویسنده: سمانه خاکبازان

ناشر: مهرستان

مخاطب: نوجوان

بریده کتاب آسنا و راز کنیسه :

آسنا به فکر فرو رفت. بعد، دستی به گردنبند نقره اش کشید و گفت: آری، اصرار داشت این گردنبند را به گردنم بیندازم. وقتی پیغام را به من داد، این گردنبند را گردنم انداخت و گفت: اگر نیامدم، گمان نکن تنهایی. برایت یک همراه دارم. ماریه لبخندی زد و گفت: پدربزرگت راست گفته. همیشه که همراه آدم نیست. شک ندارم درون این گردنبند، برایت دعایی گذاشته. گاهی دعا همراه بهتری است و از بلا بیشتر دور نگهت می دارد. بازش کن.

ص ۱۵۱

 

شمعون جلوی صدقیا نشست. رخ به رخ او شد و آرام گفت: راست می گویی پیرمرد. ما پیرو شریعت یهودا هستیم. موسی همان زمان که در کوه طور مرد، برای قومش هم مرد.

صدقیا اخمی کرد و گفت: برای تو مرد، نه من. پسر یهودا، می دانی چه چیزی باعث شده روی من دست بلند کنی؟ ترست. تو از آن چه محمد در روز غدیر گفت ترسیده ای. می دانی اگر علی ولی شود، دیگر فرزندی از یهودا بر زمین باقی نمی ماند. اما بدان نه تو کاره ای هستی و نه من. همه کاره خدای محمد و موسی است.

ص ۵۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۰۹ ب.ظ

گوشی های آرمی

کتاب گوشی های آرمی
نویسنده: نسیبه استکی
ناشر: عهد مانا

خلاصه:

گوشی‌ های آرمی، داستان دختری است که تنهاست و ناگهان با حضور گوشی های عجیبی در شهر و مدرسه و خانه های دوستانش و اتفاقات عجیبی که می افتد، تنهاتر می شود. او تصمیم می گیرد ترس را کنار بگذارد و با کمک پدربزرگ و مادرش، مردم شهر را از زندان عجیبی که گرفتار شده اند نجات دهد.
کتاب گوشی‌ های آرمی، نوشته نسیبه استکی، در سال ۱۴۰۲ به همت انتشارات عهد مانا با ۸۸ صفحه روانه بازار شد.

بریده کتاب ۱: 

مهسا بالای پله‌ ها ایستاد و با صدای بلند گفت: “نگران نباشید بچه‌ ها. وقتی برگشتم خونه، اون گوشی رو روشن می‌ کنم و فردا میام نشونتون می دم. بابام می‌ گفت توی خارج همه از اینها برای بچه‌ هاشون خریدن.” ص ۹

 

بریده کتاب (۲): 

ریحانه وارد کلاس شد و با دیدن صحنه‌ ای که دید، نزدیک بود شاخ دربیاورد. همه بچه‌ های کلاس مثل ربات‌ های صاف روی نیمکت نشسته بودند و گوشی‌ هایشان را روبروی صورت گرفته بودند. ریحانه اول سلام آرامی کرد. هیچ کس جواب نداد. بعد کم کم صدایش را بالاتر برد و گفت سلام بچه‌ ها. باز هم کسی جواب نداد. ص ۱۵

همین که گوشی را جلوی صورتش گرفت، ناگهان برنامه‌ ای به صورت  باز شد. ریحانه حس کرد نیرویی نگاهش را به صفحه گوشی قفل کرده و نمی‌ تواند تکانش دهد. تصویری داخل برنامه باز شد. رنگ‌ هایی که به شکل دایره‌ وار دور هم می‌ چرخیدند و بعد انگار نیرویی محکم او را به داخل گوشی می‌ کشاند. نمی‌ توانست چشم از گوشی بردارد. حس کرد دارد از جایی که هست کنده می‌ شود و توی گوشی می‌ رود. چیزی او را محکم گرفته و به داخل صفحه گوشی می‌ برد. حس می‌ کرد جانش دارد از بدنش خارج می‌ شود. بی‌ اختیار در فضایی چرخ می‌ خورد و با سرعت جلو می‌ رفت. ناگهان به سالن بزرگی پرتاب شد. صدای موسیقی تندی همه جا را برداشته بود. دور تا دورش پر از بچه‌ های جور واجور بود.
ص ۲۵

 

بریده کتاب(۳): 

پدربزرگ گفت: “می‌دونی خدا کدوم بنده‌ اش رو بیشتر دوست داره؟ اونی که همه بندگان خدا رو اندازه خودش دوست داره. انگار که همه بنده‌ ها جزئی از وجود خودش هستند. می‌خواد کار خوب بکنه، ولی دوست داره بقیه مردم هم کار خوب کنند.” ص ۳۵

 

بریده کتاب۴ : 

دو مرد مشکی‌ پوش  جای اخبارگوهای همیشگی نشسته بودند. بعد از سلام و علیک‌ های همیشگی و مفصلشان، گفتند: “همان طور که همه‌ تان می‌ دانید، امروز صبح گوشی‌ های آرمی ویژه بزرگسالان در سطح شهر توزیع شد. ادارات تمام کارمندان خود را موظف به استفاده از آن کرده‌ اند و قرار شد از امروز کارمندان از توی خانه کارشان را انجام بدهند. این طوری همه می‌ توانند توی خانه‌ هایشان بنشینند و از همان جا کار کنند. خیلی خوب است، مگر نه؟ پس شما هم اگر تا کنون گوشی آرمی نخریده‌ اید، عجله کنید.” ص ۵۲

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۳ ، ۱۴:۰۹
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۲:۰۲ ب.ظ

صدرا در فردا

کتاب صدرا در فردا

نویسنده: نغمه رحیمی پور

ناشر: عهد مانا

موضوع: خواب و رویا، ویژگی‌ ها و قدرت روح

بریده کتاب:

ناگهان ذهن صدرا جرقه‌ ای زد. باید آخرین تلاشش را برای نجات بهنام انجام می‌ داد. داد زد و گفت: من نمی‌ آیم، شما بروید. من بودم که بهنام را دیدم که به پایش تیر خورد. پس اگر من نباشم، شاید این اتفاق نیفتد. ص ۵۴

بریده کتاب(۲):

آقا معلم گفت: روح ما هم مسئول نگهداری از بدن ماست. همه کارهای بدن را روح انجام می‌ دهد، مثل ضربان قلب، نفس کشیدن، هضم غذا و… چون خیلی کارش زیاد است، همیشه می‌ خواهد پیش بدن بماند و فراموش می‌ کند که می‌ تواند از زمان و مکان آزاد شود.

بریده کتاب(۳):

وقتی ما می‌ خوابیم، در قفس روح باز می‌ شود. ولی همه روح‌ ها نمی‌ توانند پرواز کنند. اگر یک نفر روحش را ورزش بدهد و روحش یاد بگیرد که همه حواسش به بدن نباشد، آن موقع می‌ تواند موقع خواب از بدن بیرون بیاید و به آینده و گذشته و جاهای دیگر برود. ص ۵۶

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۳ ، ۱۴:۰۲
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ

خانه بلور

کتاب خانه بلور

نام کتاب: خانه بلور
نویسنده: سید محمد میر موسوی
ناشر: عهد مانا
موضوع: اجتماعی

خلاصه: صادق که پدر و مادرش را از دست داده و با مادربزرگش در یک خانه بسیار قدیمی و کهنه زندگی میکند، قصد خراب کردن آن و ساختن یک نوخانه را دارند.

بریده‌‌ی کتاب(۱):
از کودکی کنار و همراه مادربزرگ بودم. از موقعی که به یاد دارم، مادربزرگم که چیز زیادی نمی‌ گفت، اما مردم می‌ گفتند بابام هنگام لایروبی کاریز روستا زیر آوار ماند و مادرم نیز سر زای خواهرم مُرد، هم او و هم نوزاد. چهره آن دو خیلی به یادم نمانده. قبر هر دوی آنها امامزاده روشن آباد بود، زیر درخت کهنسال آزدار. بیشتر پنجشنبه‌ ها من و مادربزرگ می‌ رفتیم سر قبرشان و فاتحه می‌ خواندیم. مادربزرگ حلوای کنجد می‌ برد و نان گرم. دیگر کس و کار نزدیکی نداشتیم. ص ۲۰

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۲۰:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۵۶ ب.ظ

هیچ‌کس جرئتش را ندارد

کتاب هیچ‌کس جرئتش را ندارد

کتاب: هیچ کس جرئتش را ندارد
نویسنده: حمیدرضا شاه آبادی

خلاصه کتاب:
کتاب “هیچ کس جرئتش را ندارد”، داستان ماجراجویی یک گروه پسرانه است. یکی از پسرها به نام فتاح، به دلیل اتفاقی که در کودکی برایش افتاده، بسیار ترسوست. اما به خاطر پدربزرگش حاضر می شود پا روی ترسش بگذارد و برود به قلعه ای معروف به قلعه جنی، تا سربند پدربزرگش را بیاورد. در ادامه با ماجرای این پسر و دوستانش برای رفتن به قلعه همراه می شویم.
در انتها فتاح و دوستانش که می پنداشتند قلعه جن زده است، پس از ورود به آن درمی یابند که دو نفر از مردان دهکده (که جاسوس از آب درآمدند)، قلعه را به بعثی ها داده اند تا از آن به عنوان انبار اسلحه و مهمات استفاده کنند. که همین شد شروع جریان حمله عراق به ایران و بقیه ماجرا….
در این بین اتفاقات زیادی رخ می دهد که پیام های دقیق و خوبی دارد: قدر خانواده و سلامت و امنیت را دانستن، شجاعت، استقامت و پایداری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۹:۵۶
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ

سفر به دنیای ناشناخته

کتاب سفر به دنیای ناشناخته

سفر به دنیای ناشناخته ها
نشر: ناشر مقر کتاب کوثر

خلاصه کتاب:
کتاب بسیار جامعی است در زمینه بیان موفقیت های ایران .
جای جای کتاب پر از بیان پیشرفت های مختلف علمی موشکی نظامی و عرصه های مختلف ایران است.از شاخص های منحصربه فرد کتاب، اسکن کلیپ های مرتبط با هر پیشرفت است که دلیل متقنی برای آن پیشرفت می باشد.

تبلیغ کتاب:

شما هم مثل من عاشق سفرید؟
با یک سفر چه طورید؟ یک سفر هیجان‌انگیز به یک جای ناشناخته.
یعنی کجا؟ اون سر ایران؟ اون سر دنیا؟ اون سر منظومه شمسی؟ اون سر کهکشان؟
نه نه نه، دقیقا دقیقا دقیقا همین بغل گوشمون، همین جایی که داریم توش نفس می کشیم.
کشورمون پر از اتفاقای هیجان انگیزه که برای خیلی هامون ناشناخته است؛ ناشناخته هایی که باعث می شه سرمون رو حسابی بالا بگیریم و قدمون چند متر بلندتر بشه و توی دنیا حسابی باهش خودی نشون بدیم.
پایه ای؟ بزن بریم…

معرفی کتاب:
بعضی از دور و بری‌هامون، از کشورشون و موندن در ایران ناامید شدند. فکر می‌کنند در بدترین و عقب‌مانده‌ترین جای دنیا زندگی می‌کنند و هر جایی بهتر از اینجاست. در فکر سفر هستند و مهاجرت…

کتاب “سفر به سرزمین ناشناخته‌ها” بچه‌ها رو با خودش می‌بره به یک کشور پیشرفته و پر از امید و موفقیت.
اون سر دنیا؟
نه،
ایران خودمون…

این کتاب، پیشرفت‌های ایران رو در زمینه‌های مختلف توضیح می‌ده،
امید رو در دل و لبخند رو بر لب می‌نشونه،
باعث میشه سرت رو بالا بگیری و با افتخار بگی من ایرانی هستم…

جذابیت این کتاب، علاوه بر مطالب هیجان‌انگیز و تصاویری که همراهش هست، رمزینه‌هایی هست که وقتی اسکن بشه، کلیپ‌های مرتبط رو نمایش می‌ده.

بریده‌ی کتاب(۱):
۱.خیلی جالبه امنیت الان کشورمون،با ۸۰ تا ۳۰۰ تا پایگاه نظامی آمریکا دوروبر مرزهامون، بخاطر تمام دویدن ها،زمین خوردن ها و بلند شدن های آقای تهرانی مقدمه!یک آرزو داشت اونم ساخت موشک‌های دوربرد بود که هیچکسی از هیچ نقطه ای موشکی سمت ایران تنظیم نشه مگر اینکه موشک ما هم سمتش آماده شلیک باشه و در نتیجه اون خفه شه‌. اسرائیل نقطه تمرکزش بود. اسرائیل کودک کش…!ص۴۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۸:۵۵
نمکتاب ...