نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۹۰ مطلب با موضوع «7. چند رسانه ای(صوتی-تصویری)» ثبت شده است

جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ

مثبت یک

کتاب مثبت یک : روایت مسیری پرپیچ و خم و مقصدی جذاب

کتاب مثبت یک

نویسنده: نرجس شکوریان فرد

انتشارات عهد مانا

تبلیغ‌کتاب:
یه کتاب با ژست خاص نوجوونی و طعم لبخند و حس خوب امید…
متنی که زندگی لا به لای خط‌ ها و جمله‌ ها و حرف به حرفش جریان داره…
یه نوشته که باهاش می‌ شه بغض کرد و از ته دل خندید…
ورق می‌ زنیم سرگذشت خودمون رو، از زبان پنج‌ تا تفنگدار! با خوبی‌ ها و بدی‌ های خاص همه ‌مون.
یه مجموعه‌ ای از عجایب هفتگانه که دونه دونه‌ شون، هر کدوم یه دنیاست.
یه دورهمی شاگردانه و لحظات نابش…
انتخاب رشته‌ های دکتر وحید،
حال و قال جواد،
رسانیون وحشی!
و مدرسه‌ ای که خونه امید ما و اونهاست…
با مدال طلایی +1

بریده کتاب(۱):

_ می‌گم چرا همه‌ اروپا و آمریکا دلشون می‌ خواد سر به تن مردم ایران نباشه، ما رو کوه طلا می‌ بینند؟
_ همینه که همه ش با ما می‌ جنگند دیگه!
علیرضا گفت:
_ کو جنگ؟
_ من که همه ش توی مجازی‌ جات تحقیر دیدم و خوندم، و خراب‌ شده یه کلمه‌ ایه که اگه به من بگند جلوی ایران یه چیزی بنویس می‌ نوشتم: فقیر، خراب‌شده! اما این‌ جا یه حرف دیگه می‌ شنویم.
مصطفی ورقه‌ هایش را جمع‌ کرد و گفت:
_ فقط می‌ دونید چرا تو همه‌ چیز اگر ما رو تحریم می‌ کردند و خرید نمی‌ کردند، توی سنگ‌ آهن تحریم نکردند؟
جواد راحت گفت:
_ چون حتما یا فقط ما داشتیم یا بیشترش رو ما داریم، اونا نیازش دارند.

 

 

بریده‌کتاب(۲):

دکتر دست مهدوی را گرفت و گفت:
_ خیلی خوبه که بین بچه‌ هایی. هر چند تو، مخ بودی و الان باید توی شرکت دانش‌ بنیان می‌ بودی، نه این‌ جا!
مهدوی نگاهش را دوخت در چشمان دکتر سعید روان‌ بخش و آرام آرام گفت:
_ سعید، بنیان بچه‌ هامون رو دارند با رسانه خراب می‌ کنند. حال همه رو یه جوری خراب کردند. این‌ همه دارایی داریم، مثل گدا صدا می‌ زنیم! این‌ بچه‌ ها رو دیدی، همه چیز دارند و امید ندارند. بد نیستند و بد تعریف می‌ کنند. یه‌ سری آدم کثیف هستند که انگار هستند تا خراب کنند.
_ نفوذی‌ های خائن.
_ هم نفوذی‌ اند، هم خائن اند، هم جانی‌ اند که به خاطر لذت خودشون، حاضرند امید توی دل این‌ بچه ها رو بکشند. این‌ ها آن قدر فضا براشون سیاه شده که فکر می‌ کنند ایران خرابه است، ویرانه، جای زندگی نیست، جای رشد نیست، باید برند. اصلا برنامه‌ ای برای ایران ندارند، آینده‌ ای توی ایران نمی بینند. عمدا گفتم بیای، بعد بیاند پیش تو. و بعد هم می‌ خوام ببرمشون شرکت‌ های دانش‌ بنیان بچه‌ های دیگه که بفهمند چه خبره. رسانه‌ ها همه‌ چیز رو نمی‌ گند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۲۲:۴۹
نمکتاب ...

 

پویش 251: با محوریت کتاب معصومه اثر نرجس شکوریان فرد

پویش 251: با محوریت کتاب معصومه اثر نرجس شکوریان فرد

پــــــــــــــــــــویـــــــــــشِ بـــــــــــــــــــزرگ ۲۵۱ 
⁉️چه جوری میتونم در پویش شرکت کنم؟
با خرید کتاب معصومه اسمتون تو قرعه‌کشی قرار میگیره

⁉️موضوع کتاب چیه؟
هر قسمت داستان کوتاهی از زندگی حضرت معصومه سلام الله‌علیها ست و بعد یک دایره که وصل میشود به امروز؛ الگو میشود؛ برای یک زن، یک دختر یک کدبانو
⁉️هزینه کتاب و پست چقدر؟و از کجا سفارش بدم؟
هزینه کتاب ۴۵۰۰۰ تومان
هزینه پست ۳۰۰۰۰ تومان
 
⁉️زمان شرکت در پویش و قرعه‌کشی چه زمانی هست؟
۱۶ آذر مصادف با روز دانشجو
 

⁉️ جایزه پویش چیه؟
۲۵۱ جــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــزه ارزنـــــــــــــــده
از ۵۰ تــومان تا یک میـلیـون تومان

برای خرید کتاب کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۳۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۳ ب.ظ

پس از بیست سال

کتاب پس از بیست سال

کتاب: پس از بیست سال

نویسنده: سلمان کدیور
ناشر: شهرستان ادب

تبلیغ کتاب:
پس از بیست سال روایتی است داستانی از تاریخ و مردمانی که عجیب، شبیه ما بودند!
روایتی که تو را تا «کاخ علی» می برد، و با دیدن مسجدی از گِل و چوب، تو را حیرانِ مرکز فرماندهی امیرالمومنین می کند!
داستان آدم های ظاهرا خوبی که با کارهای بدشان، «فاجعه»هایی بزرگ آفریدند! و تاریخ چه عریان، اثبات می کند که بزرگترین یاران دشمن، دوستانِ «کم ایمان» اند، نه بی ایمان!
وقتی در کشاکش میدان نبرد، زیر تیغ شمشیر و هجوم نیزه ها، مردی را می بینی که فرمانده سپاه علی(ع) است و در دفاع از او دلیرانه می جنگد و بی مهابا حمله می کند، شاد می شوی! اما همین که نامش را می شنوی، یخ می بندی؛
«شمر بن ذی الجوشن»…
لابلای خطوط این صفحات، هم مالک اشتر را ملاقات می‌کنی و هم عمار یاسر را، هم شجاعت ابوذر را حس می کنی و هم طعم آشنایِ محبت و عدالتِ غریب ترین امام عالم را می چشی. حیرت، همنشینِ دائم توست در این داستان.
و عشق یعنی، با این که می دانی انتهای ماجرا چیست، آرزو کنی که ای کاش داستان عوض شود، علی تنها نماند… و عقل یعنی، بلند شوی و برای یاری فرزند علی، کاری کنی، که او هم مانند جدش غریب نماند!

 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۸:۵۳
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۴۹ ب.ظ

نشت نشا

کتاب نشت نشا

کتاب نشت نشا

کتاب: نشت نشا
نویسنده: رضا امیرخانی
ناشر: قدیانی

معرفی کتاب:
“نشت نشا”، کلمه برساخته امیرخانی، به جای کلمه “فرار مغزها” است. او در این کتاب با مثال‌ های کاملا جزئی و عینی، وجوه این مسئله را تحلیل می‌ کند و در انتها دو راه حل کلان (بومی ‌سازی علم) و خُرد (حمایت علمی و پژوهشی از نخبگان داخلی) را ارائه می‌ دهد. از نظر امیرخانی، نشت نشا یک فرآیند طبیعیِ محصول برخی عوامل است و تا علت‌ ها از بین نروند، معلول ‌ها را نمی ‌توان از بین برد.
رضا امیرخانی از معروف ‌ترین نویسندگان کنونی است که توانسته سبک خاص خود را خلق کند و با ذهن پویای خود، علاوه بر چندین رمان، تعدادی کتب تحلیلی و سفرنامه نیز به نگارش درآورد.
از جمله رمان‌ های امیرخانی، می ‌توان به “ارمیا”، “منِ او”، “بیوتن” و “قیدار” اشاره کرد. در زمینه کتب غیرداستانی و تحلیلی نیز، علاوه بر “نشت نشا”، “نفحات نفت” را منتشر کرده است. چند سفرنامه نیز از او در دسترس است: “جانستان کابلستان” و “داستان سیستان”.
نشت نشا، نوشته رضا امیرخانی، در سال ۱۳۸۳ توسط انتشارات قدیانی در ۱۰۲ صفحه منتشر شده است.

تبلیغ کتاب:
چند سالی است که اصطلاح فرار مغزها را می ‌شنویم. مواضع افراد نیز به این پدیده متفاوت است. اما بالاخره پدیده‌ ای است در حال رخ دادن. و بهتر است به جای مقصر دانستن معلول، به سراغ علت برویم و آن را اصلاح کنیم.
اگر می ‌خواهید با دیدگاهی موشکافانه و متفاوت نسبت به پدیده فرار مغزها آشنا شوید، خواندن این کتاب را توصیه می ‌کنم. مخصوصا قلم جذاب و سبک خاص و ذهن باز و اطلاعات گسترده امیرخانی، لطف خواندن کتاب را دو چندان می ‌کند.

 

 

خلاصه کتاب:

_ به پدیده فرار مغزها باید به عنوان یک فرآیند و یک مسئله کلان نگریست، که با دیگر بخش ‌ها در ارتباط است. ابتدا باید روابط علی_معلولی را بررسی کرد. تا وقتی علت را از بین نبریم، معلول پابرجا خواهد بود. باید ورودی‌ ها را درست کرد، تا خروجی ‌ها تصحیح شوند.
طبیعی است که با امکانات برتر خارج از مرزها، مغزهای ما مهاجرت کنند. و این مسئله، خاص کشور ما هم نیست‌. حتی اروپاییان نیز به امریکا مهاجرت می ‌کنند و حتی در خود امریکا، از ایالات فقیرتر به ایالات ثروتمندتر!

_ اگر در قرون سابق، بردگان را به زور به امریکا می ‌بردند و حتی از لاغرها و مریض ‌ها هم نمی ‌گذشتند، امروزه مغزها خودشان با پای خودشان می ‌روند و کشور مبدا نیز، فقط برترین ‌ها را گزینش می ‌کند. کسانی که در امریکا درس می‌ خوانند و به کشور خود باز می ‌گردند، تبدیل به نیروی امریکا در آن کشور می ‌شوند.

_ متون دانشگاهی ما، ترجمه شده متون غربی ‌اند. لذا علومِ آموخته شده، در داخل کاربرد ندارند. نتیجه می ‌شود مهاجرت به کشورهایی که آن علوم را تولید کرده ‌اند. علمِ ترجمه ‌ای، بیش از علوم تجربی، در علوم انسانی‌ است که خطرناک است.
نهایتا مقالات ما نیز در مجلات غربی چاپ می ‌شوند. یعنی در واقع ما بی‌‌ جیره و مواجب، به سوالات علمی غربیان پاسخ می ‌دهیم.

_ مهم‌ ترین مسئله این است که برای تولید علم بومی، باید سوال بومی داشته باشیم. هم‌ چنین روش نیز باید بومی باشد.

_ برای تصحیح فرآیند، باید نظام نخبه ‌یابی و ارج نهادنِ علمی را تغییر دهیم. ملاک نخبگی فقط راه یافتن به المپیادهای علمی و رتبه برتر کنکور نیست. که اینها فقط باعث فربه شدن موسسات کمک آموزشی و هدر رفتن عمر محصلین می ‌شود.
برای تقدیر از نخبگان، نباید به جوایز و تسهیلات نقدی اکتفا کرد. باید شخصیت آنها را ارج نهاد و فضای مناسب پژوهشی فراهم کرد.

_ نهایتا دو راه حل بلند مدت و کوتاه مدت می ‌توان بیان کرد:
راه حل بلند مدت: تولید علم بومی. چنان که اکنون مثلا اگر هنرمند قلم ‌زن یا طلبه حوزه علمیه قم به کشور دیگری مهاجرت کند، باعث نگرانی نمی ‌‌شود.
راه حل کوتاه مدت: بها دادن به مغزها، خارج از شعار. ابتدا نیز، باید به فکر نیروهای داخل باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۸:۴۹
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۱:۳۵ ب.ظ

کتاب صوتی جمعه دوم آوریل

کتاب جمعه دوم آوریل : زندگینامه شهید محمد حسن ابراهیمی به روایت همسر

کتاب جمعه دوم آوریل : زندگینامه شهید محمدحسن ابراهیمی به روایت همسر (ستاره ‌های درخشان)
نویسنده: زهره شریعتی
ناشر: حماسه یاران

معرفی کتاب:
کتاب “جمعه، دوم آوریل” قسمتی از زندگی شهید محمد حسن ابراهیمی به روایت همسرش خانم شهناز انصاری است. فردی که با تلاش و کوشش فراوان و خستگی ناپذیر می خواست انسان ها را به اسلام و تشیع آشنا کند، که در این راه در یکی از کشورهای آمریکای جنوبی به شهادت رسید.
کتاب جمعه دوم آوریل، نوشته زهره شریعتی، با ۲۰۸ صفحه به همت انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

خلاصه کتاب:
محمدحسن، جوان پرتلاشی بود که درس طلبگی می خواند و به زبان انگلیسی نیز تسلط داشت. عشق و آرمان او این بود که مردم دنیا را با خداوند و اسلام آشنا کند. به همین دلایل، راهی کشور گویان در امریکای جنوبی می شود. کشوری که به رغم منابع سرشار، پیشرفتی نکرده، چرا که منابع در دست استعمارگران است و درگیری مدامی بین هندی ها و سیاهپوستان ساکن آن وجود دارد.
محمدحسن با همراهی همسر خود، با تاسیس یک کالج در گویان، به فعالیت های تبلیغی خود می پردازد و بسیاری از مردمان را به سمت کالج جذب، و مسلمان می کند. او آن قدر در این زمینه پشتکار و مهارت داشته که به مزاح می گفتند حتی رئیس جمهور گویان را هم بالاخره شیعه می کند.
یکی از ویژگی های خاص محمدحسن، اخلاص او بود؛ تا حدی که با خواندن دعا برای یک بیمار غیرمسلمان، آن خانم شفا می یابد.
محمدحسن در کنار خود، همسر همپایه و دغدغه مندش را هم داشت که در آن شرایط غربت، پا به پای او برای پیشرفت کارها و اهداف کالج تلاش می کرد.
مطمئنا دشمنان اسلام و تشیع، این حد از موفقیت های یک جوان شیعه را نمی ‌توانستند تاب آورند، و نهایتا در حالی که فقط چند روز به تولد فرزندی که سال ها انتظارش را کشید مانده بود، او را ربوده و به طرز ناراحت کننده ای به شهادت رساندند.

بریده‌کتاب جمعه دوم آوریل(۱):

شاید برای مخاطبی که با اسلام و اهل بیت پیامبرش کمتر آشنا باشد، این جمله عجیب و غیرقابل درک به نظر برسد. رنج شیرین چه تفاوتی با رنج تلخ دارد؟ چرا هجرت می کنند؟چرا غربت را تحمل می کنند؟ چرا در فراق محبوب و عزیزشان می سوزند، اما از خداوند و تقدیرش یا انتخاب مسیر زندگی خود و همسرشان گله ای ندارند؟ چرا دلشان را می سپارند به آسمان، به یک منبع بی نهایت و آرام می شوند؟ ص۱۷

 

کتاب صوتی

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت اول

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت دوم 

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت سوم 

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت چهارم

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت پنجم

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت ششم

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت هفتم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۳:۳۵
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ

کتاب صوتی چغک

 

🎧|لینک دانلود👈🏻 درباره کتاب

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت اول

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت دوم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت سوم

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت چهارم

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت پنجم 

🎧|لینک دانلود👈🏻

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت هفتم

🎧|لینک دانلود👈🏻قسمت هشتم

 

کتاب چغک

گردآوری و تالیف: صهبا

ناشر: موسسه ایمان جهادی

موضوع: انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای

بریده کتاب 

جثه‌ ام از همه انقلابی‌ های مشهد کوچکتر است و هر کس مرا در جمع آنها می‌ بیند، فکر می‌ کند اشتباهی شده که من در جمع مبارزان درجه یک هستم. اما همین کوچک بودنم باعث شده بتوانم مثل مبارزان بزرگسال، کارهای مهمی برای انقلاب انجام بدهم. به خاطر همین جثه کوچک و البته به خاطر زبر و زرنگی‌ ام، بین بزرگان انقلابی مشهد معروف شدم به چغک!…

_ چغک اسمی است که حاج آقا برایم برگزیده، به زبان مشهدی یعنی گنجشک! ص ۶۸

بریده کتاب چغک (۲):

آقا داوود دستی به قسمت طاس سرش می‌ کشد و می‌ گوید: عجب! عجب به علی و اولادش. این سید علی اصلا دومی ندارد توی عالم. و شروع می‌ کند به تعریف کردن از حاج آقا خامنه‌ ای که “پسر پیغمبر است” و “سر نترسی دارد” و “از طایفه با معرفت‌هاست”. ص ۹۲

بریده کتاب (۳):

هر وقت این عکس [خیلی بزرگ امام خمینی] در تظاهرات حمل شده، همه مردم پشت آن جمع شده‌ اند و تظاهرات شکلی جدی به خود گرفته و دل مردم را آرام کرده. و به آنها اطمینان می دهد که حادثه‌ ای به ضرر مبارزه پیش نخواهد آمد و در نهایت مردم پیروز خواهند شد. ص ۱۱۳ تعداد زخمی‌ ها خیلی زیاد است، آن قدر زیاد که نمی‌ شود همه‌ شان را از مقابل استانداری برداشت و به جای دیگری برد. وای… خدای بزرگ! حالا تانک‌ های ارتش نه به جنازه‌ های مردم رحم می‌ کنند، نه به زخمی هایی که هنوز جان در بدن دارند. ص ۱۸۷

 

بریده کتاب(۴):

تانک‌ ها و ماشین‌ های نظامی دارند به آن نانوایی نزدیک می‌ شوند. یا امام رضا! چه کشت و کشتاری! وحشی‌ ها همه را کشتند. حتی یک نفر، حتی یک نفر هم زنده نماند. اشک‌ هایم را پاک می‌ کنم. با صدای لرزان به سعید می‌ گویم: باید عجله کنیم و تا دیر نشده، برویم مغازه نفت فروشی حیدری. صف آن جا از این جا هم شلوغ‌ تر است. ص ۲۷۰

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۳:۲۵
نمکتاب ...
جمعه, ۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ

کتاب صوتی آبی ها

 

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت اول

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت دوم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت سوم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت چهارم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت پنجم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت ششم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت هفتم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت هشتم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت نهم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت دهم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت یازدهم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت دوازدهم

🎧|لینک دانلود👈🏻 قسمت سیزدهم

 

کتاب آبی ها : همراه با پزشک مسیحی، از بیابان تا عشق راه‌نمون

آبی ها

کتاب آبی ها: همراه با پزشک مسیحی، از بیابان تا عشق راه‌نمون

نویسنده: سعید تشکری

ناشر: به نشر

بریده کتاب آبی ها

وقتی شنیدم سواران هارون به دنبال من هستند و نیز حدس زدم که از مسیر حرکتم به سوی مدینه برای دیدار با علی بن موسی با خبر هستند، تصمیم گرفتم مسیرم را عوض کنم تا آنها نتوانند مرا آن چنان که فکر می کنند در مدینه بیابند. بهترین جا، زادگاهم بود که می‌ توانستم با خیالی آسوده چند روزی را آن جا بگذرانم و به خاطر وجود خانواده ام در امان باشم. ص ۱۲

بریده کتاب(۲):

۲. این شهر، حران، را همیشه دوست داشتم، نه تنها به خاطر پنبه و عسل معروفش، نه تنها به خاطر این که نزدیک رود بلیج است، نه تنها به خاطر دژ سنگی زیبا و بزرگش و نه به خاطر خیلی چیزهای دیگر، بلکه چون حران را زادگاه چند پیامبر می دانند و محل نماز ابراهیم در نزدیکی حران است، برایم این چنین عزیز است. ص ۱۳ ۳.

بریده کتاب آبی ها (۳):

وفا به شتاب خودش را به در می رساند. صدای در زدن برادر را خوب می شناخت.‌ از همان کودکی،‌ از همان زمان که برادرش جای پدر برای او بزرگی کرده بود، از همان زمان که او نگذاشته بود داغ یتیمی، دختر کوچک خانه را، وفا را، از پا بیندازد و ناامید از زندگی کند، از همان زمان که برادر، خواهرش را در عین کوچکی همیشه و پای همه درس های امام و مولا و مقتدایشان علی بن موسی با خود برده بود و حالا او، مثل برادر از شاگردان بنام مولا بود. ص ۱۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۳ ، ۲۲:۳۴
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۲۴ ب.ظ

پوستر انتخاباتی

پوستر جمهوری اسلامی حرم است
اگر این حرم ماند دیگر حرم ها هم می مانند.

 

 

پوستر جمهوری اسلامی حرم است
اگر این حرم ماند دیگر حرم ها هم می مانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۲۴
نمکتاب ...

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یهودی گفت: من خدا را می­پرستم مثل تو!

مسیحی گفت: من خدا را می­پرستم مثل تو، یک­ مقدار هم بالاتر، من پسر خدا هستم.

گناهکار گفت:

  • من هم خدا را می­پرستم.

منافق هم همین را گفت.

کم کم همه ادعا کردند و گفتند ما خدا را می­پرستیم.

چه کسی واقعا خدا را می­پرستید؟ چه کسی قضاوت می­کرد این خداپرستان را؟!

خدا گفت:

  • من شما را خلق کردم. روزی می­دهمتان، آسمان و زمین از من است... جز این است؟!

همه بی­درنگ گفتند:

  • جز این نیست که مخلوقات را تو آفریده ­ای. روزی می­دهی، و البته ما همه به سوی تو بازمی­گردیم.

خدا گفت:

  • چه کسی برایتان می­گوید پرستیدن چیست؟ اصلا مردم از که باید اطاعت کنند!

همه قبول داشتند که باید خالق را پرستید و باید از او اطاعت کرد. پس همه گفتند:

  • ما همه داریم از تو اطاعت می­کنیم!

خدا نظری به این بندگان متفاوت افکند و فرمود:

اکنون که همه مرا می­پرستید پس چرا اینگونه متفاوت و پراکنده­اید؟

مدعیان بندگی سر پایین انداختند و به بندگی­ های خودساخته ­شان اندیشیدند.

خدا فرمود:

آن هوا و هوس­ ها، آن لذت­ها که از جانب خود به اسم بندگی من انجام داده ­اید، نه بندگی من، که بندگی نفس­تان بود.

من شما را آفریده­ ام، شما را می­شناسم و از رگ گردن به شما نزدیک­ ترم. البته که بهترین بندگی، آن است که من برایتان معین می­کنم. بدانید که اگر به آنچه برایتان گفته ­ام عمل کنید از گزند شیطان که نمی­ خواهد شما را در کنار من پر آرامش و پر لذت ببیند در امان نگه خواهم داشت.

کتاب برایتان فرستاده­ ام و کلید بندگی را نشانتان داده ­ام:

اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...

شیطان چشم­هایش را بست و به یاد آورد تلاش­هایش را برای علم کردن یهودیان و مسیحیان و منافقان برابر فرستادۀ خدا، و حالا زحماتش بر باد رفته بود. خدا گفته بود: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...

و رسولِ خدا، راه و رسم بندگی گفته بود.

بندۀ عزیز خدا، نگاه کن که پوشش تو همان است که خدا و رسولش گفته­ اند؟ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مزد اخلاص

کتاب مزد اخلاص: خاطراتی کوتاه از زندگی شهید علی‌ محمد صباغ‌ زاده، شهید اخلاص.

 

کتاب مزد اخلاص
انتشارات شهید ابراهیم هادی

خلاصه:

کتاب مزد اخلاص، خاطراتی کوتاه از زندگی شهید علی ‌محمد صباغ‌ زاده به نقل از خانواده و دوستان اوست. شهیدی که به اخلاص و فروتنی معروف بود و تقوا در ذره ذره اعمال او مشاهده می‌ شد.

 

بریده کتاب:

مدیر گفت: ازش سوال کردم ایمان خوبه یا ثروت؟
علی گفت: انسان اگر ایمان داشته باشه، همه چی داره؛ چون خدا رو داره. کسی که خدا رو داره توی زندگی ‌ش چیزی کم نداره. اما اگه ثروت داشت و خدا رو نداشت هیچی نداره.

بریده کتاب(۲):

کتاب ها رو که توی نیمکت جا می‌ داد، ادامه دادم: تو که وضعت بد نیست، بابات که قصابی داره. جوان خوش تیپ هم که هستی. یه کیف بخری شیک ‌تره. اُف داره دانش آموز دبیرستانی کتاباشو بذاره تو پلاستیک.
علی آرام گفت: مسئله، داشتن و نداشتن نیست. مسئله اینه که همه مثل من نیستن که باباشون دستشون به دهنشون برسه. بچه‌هایی هستن که وضع مالی خوبی ندارن و نمی‌تونن کیف بخرن، منم می ‌خوام هم‌ رنگ اون ‌ها باشم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...